در قسمت اول این گزارش، با مراجعه به منابع مکتوب و مصاحبه با دکتر محمد شفق خواتی که در زمینه اندیشه سید قطب تحقیق کرده است، علل ریشهای پیدایش نظریه اسلام رادیکال سید قطب بررسی شده است.
در قرن بیستم میلادی، وقتی شبح کمونیسم اروپا را در مینوردید و دنیا را به دو قطب قدرت کمونیسم به رهبری اتحاد جماهیر شوروی سابق و لیبرالیسم به رهبری ایالات متحده آمریکا تقسیمبندی کرده بود، نگرانیهایی درباره گسترش ایدئولوژی کمونیسم در شرق و بخصوص خاورمیانه بوجود آمد. در کشورهایی که بیشتر جمعیتشان را مسلمانان تشکیل میدادند، ایدئولوژی کمونیسم در میان جوانان گاهی در شکل یک شیوه فکری جدید مطرح میشد.
نسلی که به اسلام در شکل کلاسیک آن باور داشتند، از آلوده شدن فکر جوانانشان به اندیشههای کمونیسم که دین را افیون تودهها میدانست در هراس بودند و البته حاکمانی در دنیای اسلام بودند که تصور میکردند که به دلیل داشتن جمعیت اکثرا مسلمان، از اندیشههای کمونیسم در کشورهایشان استقبال نخواهد شد، اما نمیدانستند که بعدها روح کمونیسم با تغییر ظاهر به این کشورها راه خواهد یافت.
«کارل مارکس» رادیکالیسم اسلامی
چاک مورس روزنامهنگار میگوید: «اسلام رادیکال همان کمونیسم است که در ردای سنتی اسلام دیده میشود. همان دشمن کمونیستی که اروپا را خراب کرد… در جهان اسلام ریشه دواند و بخش عمده نخبگان اسلامی را متحول کرد.» [۱]
اولین تلاشها برای ترویج کمونیسم در میان جوامع اسلامی از قلمرو شوروی آغاز شد.
در آن دوره یک مسلمان روس اهل تاتارستان به نام «میرسعید سلطان قلیاف» از نزدیکان لنین بود، او اسلامشناس و مبتکر نظریه ترکیب اسلام و کمونیسم به نام «کمونیسم ملی اسلامی» در روسیه بود. نظریات او برای ایجاد حزب کمونیستی با تابلوی اسلامی برای مسلمانان شوروی و تلاش او برای تشکیل جمهوریهای خودمختار برای مسلمانان شوروی از جانب کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی انحراف از برنامههای بلشویسم تلقی شد و وی از حزب بلشویک اخراج شد. [۲]
به نظر میرسید که رهبران حزب کمونیست نگران خودمختاری بخشهایی از قلمرو شوروی بودند، اما از شکلگیری اسلام رادیکال در ممالک اسلامی استقبال کردند.
کمی بعد از میرسعید، یک جوان مصری به نام سید ابراهیم حسین شاذلی قطب که به سید قطب معروف شد، در جوانی از اعضای حزب کمونیست مصر بود و مانند بسیاری از جوانان همدوره خود متاثر از ایدئولوژی کمونیسم و مارکسیسم بود. اما بعد از مدتی، از عضویت در این حزب خارج شد و مسیر دیگری را در پیش گرفت. او اولین کسی بود که روح کمونیسم را با برخی مفاهیم اسلام در هم آمیخت و آن را در کتاب «نشانههای راه» تئوریزه کرد و ایدئولوژی جدیدی را بوجود آورد که امروز به عنوان رادیکالیسم اسلامی شناخته میشود.
روزنامه نیویورک تایمز در تحلیلی بعد از حمله یازده سپتامبر به برجهای دوقلوی نیویورک، گزارش داد که القاعده از خط فکری سید قطب پیروی میکند. این روزنامه سید قطب را «کارل مارکس» رادیکالیسم اسلامی نامید. [۳]
در دهههای بعد اسنادی منتشر شد که نشان میداد حزب کمونیست چین و روسیه از گروههای رادیکال اسلامی از جمله القاعده، حماس، طالبان و دیگران حمایتهای اقتصادی و نظامی به طور پیدا و پنهان میکردند.
اسلام سیاسی و مارکسیسم
دکتر محمد شفق خواتی
محمد شفق خواتی، دکترای علوم سیاسی و پژوهشگر، یادداشتی در پاسخ به پرسشهای اپکتایمز فارسی درباره ریشههای فکری سید قطب نوشته است. به باور وی «نهتنها سید قطب، بلکه تمامی اسلامگرایان یا هواداران اسلام سیاسی به رغم شعار نه شرقی و نه غربی و مخالفت با اندیشه کمونیستی و لیبرالیستی سر میدادند، اما همزمان با ابزار کمونیستی و مفاهیم مارکسیستی به نقد لیبرالیسم پرداختهاند و هم مانیفیست خود را تبیین کردهاند. تمام آثار شریعتی در ایران و سید قطب در مصر و سایر گرایشهای چپ اسلامی در مصر و ایران، همه از واژگان مارکسیستی (عدالت و برابری، جامعه بیطبقه، استثمار، استبداد، استعمار، استحمار و …) استفاده کردهاند. اسلامگرایان این مفاهیم را چون در ادبیات دینی هم دیدهاند، تبیین اندیشه سیاسیشان را با این مفاهیم تسهیل کرده و برخی مانند حزب توده در ایران به همذاتپنداری اسلام و مارکسیسم و به نوعی «این همانی» رسیدند و برخی نیز از ابوذر (نماد سادهزیستی و عدالتطلبی در صدر اسلام) به عنوان اولین مارکسیست مسلمان نام میبرند. اگر واژگان مارکسیستی از چپ اسلامی و بسیاری از ایدئولوگهای اسلام سیاسی گرفته شود، چیز زیادی در فرهنگ مصطلاحات اندیشه سیاسیشان باقی نمیماند.»
وی افزوده است: «سید قطب در این میان یک استثنا نیست و رادیکالیسم اسلامی از مارکسیسم و به خصوص قرائت لنینستی از مارکسیسم بسیار متأثر بوده است و از منظر رادیکالهای مسلمان، از جمله سید قطب، اسلام غیرسیاسی درواقع اسلام آمریکایی و اسلام همکاسه و همکار با استعمار است. سید قطب یک تحول شگفتانگیز فکری از الحاد، بیدینی و ناسیونالیسم عربی به رادیکالیسم، تکفیرگرایی و جهادگرایی داشته است. او چهار مرحله فکری و ایدئولوژیک را پشت سر گذاشت:
۱.دوره الحاد و شک و تردید (۳۵-۱۹۲۵)؛ ۲. دوره رویکرد اسلامی سکولار و دفاع از ناسیونالیسم عربی (۴۶-۱۹۳۵)؛ ۳. دوره گرایش اسلامی معتدل (۵۶-۱۹۴۶)؛ ۴. دوره رادیکال (۶۶-۱۹۵۶)
با این تقسیمبندی میتوان گفت سید قطبی که اکنون جهان میشناسد، همین سید قطب برآمده از دوره چهارم است که محصول فکری او در این مرحله، تفسیر مشهور «فی ظلال القرآن» است که با آن به مرحله رادیکالیستی گام نهاد و سپس کتاب «معالم فیالطریق» یا همان «نشانههای راه» را تدوین و در آن، ضمن طرح تئوری جاهلیت، جهاد شبکهای را اختراع کرد.»
تاثیر سید قطب از خاورمیانه تا آسیای میانه
سید قطب در سپتامبر ۱۹۵۰ در نامهای که به مناسبت ملی شدن صنعت نفت ایران به آیتاله کاشانی نوشت، از نگاهش به اسلام سیاسی و رسیدن به یک جامعه آرمانی مشابه کمونیسم یعنی جامعه بیطبقه پرده برداشت.
او در بخشی از این نامه گفته است: «جامعهای که اسلام به وجود میآورد، اگر بر پایه اصول صحیح باشد، جامعهای بیطبقه خواهد بود…حکومت مقید است که هر گاه در موازنه ثروتها اختلافی پیش آمد، آن را دوباره تقسیمبندی نماید؛ حتی موظف است روشهایی برای جلوگیری از پدید آمدن این اختلال- سرمایهداری کلان- به کار گیرد. تمام بخشهای عمومی آن ملی است و مالکیت عمومی دارد و انحصاری نیست.» [۴]
سید قطب بعدها پا را فراتر گذاشت و از مشروع نبودن حکومتها در جوامع اسلامی و ضرورت جهاد برای نابودی حکومتها برای تشکیل «امت اسلامی» سخن گفت. بعد از کودتای ۲۸ مرداد و برکنار دولت مصدق، نواب صفوی، روحانی تندرو به دعوت سید قطب به بیتالمقدس رفت و در آنجا با سید قطب دیدار کرد و به مصر رفت. نواب صفوی رهبر گروهی به نام فدائیان اسلام بود که به دنبال تشکیل حکومت اسلامی بودند و تعدادی از مقامهای عالیرتبه و چهرههای سرشناس در ایران را ترور کردند.
در دهههای بعد با قدرت گرفتن اندیشه چپ در محافل آکادمیک و پیروزی انقلاب ۵۷ در ایران، اندیشههای سید قطب بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفت و در افغانستان نیز با کودتای کمونیستی، اسلام سیاسی و چپ اسلامی به عنوان رقیب سیاسی وارد فاز مبارزاتی شد.
شفق خواتی درباره تاثیر اندیشههای سید قطب بر شکلگیری جنبشهای رادیکال معتقد است: «جنبشهای اسلامی در منطقه از جمله انقلابیون ایرانی و مجاهدان افغانستان، همه از سید قطب متأثر بودهاند. سید علی خامنهای، رهبر کنونی ایران، یکی از هواداران اندیشه سید قطب بود و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به ترجمه آثار سید قطب به فارسی پرداخت. وی کتاب «المستقبل لهذالدین» سید قطب را تحت عنوان «آینده در قلمرو اسلام»، «الاسلام و مشکلات الحضاره» اثر سید قطب را با عنوان «ادعانامهای علیه تمدن غرب و دورنمایی از رسالت اسلام» و نیز جلد اول تفسیر «فی ظلال القرآن» را به فارسی ترجمه کرد. در افغانستان نیز برهانالدین ربانی کتاب «فی ظلال القرآن سید قطب» را به فارسی برگردان کرد، اما تأثیرگذاری سید قطب بر جنبشهای منطقه و اسلامگرایان در همین حد خلاصه نشده است.»
در حال حاضر طالبان تنها گروه اسلامگرایی نیستند که هوادار اندیشههای سید قطب هستند، بلکه برخی طلاب در مدارس دینی، کلاسهای درس شرعیات/دینی و در مساجد افغانستان، اندیشههای سید قطب را تبلیغ میکنند.
در ماه رمضان امسال، امارت اسلامی طالبان نمادی از بیت المقدس را در یکی از میدانهای اصلی شهر کابل موسوم به میدان کمپنی ساختند و کلیپی را منتشر کردند که در آن بنرهایی با شعار «افطار ما در قدس» در خیابان های شهر کابل نصب کرده بودند و تعدادی از هواداران طالبان از «آزادسازی» بیتالمقدس سخن میگفتند.
(این مقاله ادامه دارد)
منابع:
۱) Charles Moscowitz, Islamo-Communism: The Communist Connection to Islamic Terrorism (Boston: City Metro Enterprises, 2013).
۲) نگاهی به تز «کمونیسم ملی اسلامی» و تاثیر آن بر ایران (iran-emrooz.net)
۳) The Philosopher of Islamic Terror – The New York Times (nytimes.com)
۴) نامه شهید سید قطب تقدیم به آیتاله کاشانی | راه هادی (rahe-hadi.ir)