Search
Asset 2

داستان دختری که تغییر جنسیت کمکی به او نکرد

اما وقتی در ۱۳ سالگی تصمیم گرفت که پسر شود، روانپزشکانی که با او صحبت کرده بودند، هنوز از این مسائل خبر نداشتند. دکترها او را به تغییر جنسبت تشویق کردند و گفتند هورمون‌درمانی را شروع کند.
امیلی لی. (Courtesy of Emily Li)

خانم لی در خانواده‌ای متوسط در ​​حومه شهر میسیساگا در انتاریو کانادا بزرگ شد. آنچه در ادامه می‌خوانید ماجرای او و فراز و نشیب‌هایی است که برای تغییر جنسیت خود تجربه کره و برای اپک‌تایمز روایت کرده است.

وقتی امیلی لی از دوران کودکی‌اش می‌گفت، اغلب از صفاتی مانند «بی‌لطافت» و «بی‌عرضه» استفاده می‌کرد. گفت که تام‌بوی (دخترانی که خصوصیات و رفتارهای مناسب پسران را از خود نشان می‌دهند) بود. بلوغش به تأخیر افتاده بود و در صحبت کردن، شنیدن، نوشتن و تکان دادن بدنش مشکل داشت. وقتی به بلوغ رسید، مشکلاتش دوچندان شدند.

مسئله فقط این نبود که هم‌سن و سال‌های او قرارهای عاشقانه‌شان را شروع کرده بودند. هرچند این مسئله باعث شد که سطح بی‌عرضه بودنش به عرش اعلی برود و در مواجهه با افراد مورد علاقه‌اش راه به جایی نبرد. در این دوره بود که با اختلال نارسایی پیش از قاعدگی مواجه شد؛ عارضه‌ای که تا مدت‌ها نه تشخیصش دادند و نه درمانی برای آن داشتند. امیلی دچار افسردگی شد و از خشم شدیدی رنج می‌برد.

دچار «دوره‌های روان‌پریشی» خشم شد و اغلب اسباب و اثاثیه‌اش را خرد و نابود می‌کرد. در دوران جوانی برای رفع مشکلات سلامت روان به‌طور متناوب تحت درمان قرار گرفت.

اما وقتی در ۱۳ سالگی تصمیم گرفت که پسر شود، روانپزشکانی که با او صحبت کرده بودند، هنوز از این مسائل خبر نداشتند. دکترها او را به تغییر جنسبت تشویق کردند و گفتند هورمون‌درمانی را شروع کند.

خانم لی که اکنون ۲۵ سال دارد و چند سالی است که در روند بازگشت قرار داد، به اپک تایمز گفت سال‌های خوب و بدی را در دوران کودکی سپری کرده است. سال‌های خوب مصادف با حضور معلم‌ها و دیگر بزرگسالانی بودند که به او کمک کردند تا بر ناهنجاری‌ها و ناتوانی‌هایش چیره شود.

سال‌هایی که به‌عنوان یک پسر زندگی می‌کرد، دوران خوبی نبود. وقتی به گذشته نگاه می‌کند، متوجه می‌شود که چقدر با تصویر بدن زنانه‌اش در جدل بوده است. به گزارش کاس ریویو بریتانیا، این یکی از مسائل رایج در بین خیل عظیم دخترانی است که در سال‌های اخیر در پی تغییر جنسیت بوده‌اند.

دکتر هیلاری کاس با انجام یک ارزیابی مستقل روی خدمات توسعه هویت جنسیتی برای سرویس بهداشت ملی بریتانیا و مطالعه معروفش که در ۱۰ آوریل انتشار یافت، خواهان توقف بسیاری از مداخلات پزشکی برای جوانان شد.

دکتر کاس گفت دختران در حال حاضر بیش از پسران به دنبال تغییر جنسیت هستند، چرا که دختران به‌طور فزاینده با مسائل مختلف سلامت روان- از جمله مشکل تصویر بدن- دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند.

در گزارش او آمده است که تأثیر هم‌سالان و محیط اجتماعی‌فرهنگی نقش بسزایی در اشاعه «باور به تغییرپذیری جنسیت» داشته است.

دکتر کاس نوشت: «از این‌رو، ناراحتی جسمانی، آشفتگی‌های ذهنی یا تفاوت‌های مشهود در هم‌سالان از دریچه این باور فرهنگی تفسیر شده و ناراحتی‌های عادی نوجوانان اغلب به منزله تراجنسیتی بودن تلقی می‌شود.»

خانم لی همچنین تحت تأثیر هم‌سالانی بود که تغییر جنسیت داده بودند. اتحاد هم‌جنس‌گرایان‌دگرجنس‌گرایان مدرسه و دیگر سازمان‌های دگرباشان جنسی و اینفلوئنسرهای فضای مجازی نیز روی او تأثیر می‌گذاشتند.

با این‌حال، والدین و دیگر بزرگسالان تشویقش کردند تا برای اقدامات پزشکی صبر کند.

معلمان مدرسه کاتولیک به او گفتند که این حس و حال گذراست و خدا فقط زن و مرد را آفریده است و در کارش خطا نمی‌کند. این رویکرد در کانادا یک تابو است و معلمان به واسطه سیاست‌های مدرسه موظف هستند که دانش‌آموزان را برای تغییر جنسبت تشویق کنند.

دوران کودکی

خانم لی در خانواده‌ای متوسط در ​​حومه شهر میسیساگا در انتاریو بزرگ شد. او یک برادر بزرگ‌تر دارد. قبل از این‌که مدرسه را شروع کند، برادرش و یکی دیگر از پسرهای محل هم‌بازی‌های اصلی او بودند.

او گفت: «خیلی تام‌بوی بودم. همیشه با برادرم بازی می‌کردم و «کارهای پسرانه» انجام می‌دادیم.» متوجه شد که با دخترهای مدرسه که به باله و «کارهای دخترانه» علاقه داشتند، میانه چندانی ندارد. بازی‌های کامپیوتری و لگو را ترجیح می‌داد.

در کلاس دوم گفتند که اختلال کم‌توجهی‌بیش‌فعالی دارد. مثل پسرها «وحشی» بود. او را در کلاسی با نیازهای ویژه نشاندند که ارتباط گرفتن با دیگر دانش‌آموزان برایش دشوار بود.

در سال‌های بعد نیز با مشکل مواجه بود اما در کلاس چهارم شروع به پیشرفت کرد. نزد روانپزشک می‌رفت تا روی مشکل تمرکزش کار کند و مشکلات رشدش را از سر راه بردارد. دیگر نیازی به حضور در کلاس‌های ویژه نداشت و به دلیل استعداد موسیقایی‌اش در مدرسه به «دختر پیانویی» معروف شد.

کلاس هفتم سخت گذشت؛ دوره‌ای که هم‌سالان او به قرارهای عاشقانه تمایل پیدا کردند.

خانم لی گفت: «خیلی‌ها نمی‌خواستند با من قرار بگذارند. می‌گفتند خیلی تام‌بوی هستم. خیلی وحشی بودم و این کار را سخت می‌کرد. از چند نفر خوشم می‌آمد اما چندان خوب پیش نرفت.»

دوستِ تام‌بوی دیگری داشت که نامش دنیس بود. او و دنیس مدتی به یک پسر علاقه داشتند. دنیس بعدها تصمیم گرفت که تغییر جنسیت بدهد و به کریس تبدیل شود.

خانم لی ضمن یادآوری افکار خود در آن مقطع گفت: «من بیشتر از دنیس تام‌بوی بودم. همان موقع بود که فهمیدم نمی‌توانم با پسرها قرار بگذارم، زیرا از دیدِ آن‌ها زیادی پسرانه رفتار می‎‌کردم. فکر کردم چه می‌شود اگر پسر شوم و با دخترها قرار بگذارم؟»

موهایش را تا حد امکان کوتاه کرد و لباس‌های پسرانه پوشید. بدنش پیچ و تاب زیادی نداشت و برای آن‌که شبیه پسرها شود، کافی بود مثل آن‌ها لباس بپوشد. اطرافیان و از جمله پدر و مادرش بهت‌زده بودند. تنها بزرگسالانی که در آن مقطع او را به تغییر جنسیت تشویق کردند، روانپزشک‌ها بودند. دیگران اما آن را حس و حالی موقت می‌دانستند.

معلم کلاس هشتم به او کمک کرد تا بیشتر فکر کند. به او اجازه داد در زنگ‌های تفریح داخل کلاس بماند و پیانو تمرین کند و تشویقش کرد که به گروه کر ملحق شود.

خانم لی گفت: «با دیوانه‌بازی‌های پسرها و دخترهای کلاس هشتم میانه‌ای نداشتم. فقط می‌توانستم روی پیانو تمرکز کنم.» معلم تشویقش کرد تا دوباره موهایش را بلند کند. «معلمم صبر زیادی داشت. خیلی مهربان بود. یادم داد تا با نقاط قوتم کنار بیایم.»

با این‌حال، خانم لی در کلاس نهم با اتحاد هم‌جنس‌گرایان‌دگرجنس‌گرایان  مدرسه آشنا شد. این اتحاد در مدارس سراسر کانادا رایج است. دوستش دنیس (کریس فعلی) عضو آن بود.

اتحاد هم‌جنس‌گرایان‌دگرجنس‌گرایان ، گروه‌های حامی

اتحاد هم‌جنس‌گرایان‌دگرجنس‌گرایان پوسترهای زیادی در اطراف مدرسه نصب کرده بود که برنامه‌های موسیقی (سکوی پرتاب او به‌عنوان یک نوازنده) و رویدادهای دیگر را تبلیغ می‌کرد. مشاوری که در مدرسه با این گروه کار می‌کرد، او را با جوانان بدون مرز آشنا کرد؛ برنامه‌ای مجزا از مدرسه که طبق وبسایت مربوطه به جوانان ۱۲ تا ۱۷ ساله‌ای که خود را دگرباش می‌دانند سرویس محرمانه می‌دهد.

خانم لی گفت: «باید در رویدادهای مختلف شرکت می‌کردم و کار سنگینی بود. یادم می‌آید که یک‌بار با نخست‌وزیر کانادا، جاستین ترودو، ملاقات کردم. با او دست دادم. پیش خودم گفتم عالی است. با بزرگان ملاقات می‌کنم، با آن‌ها عکس می‌گیرم و با آن‌ها حرف می‌زنم.»

او با دیگر چهره‌های مشهور از جمله گری لوی از نمایش «برادر بزرگ کانادا» آشنا شد. بعدها با یوتیوبرهای تراجنسیتی شناخته‌شده آشنایی پیدا کرد.

در دوران نوجوانی و اوایل ۲۰ سالگی سعی کرد شغلی برای خود دست و پا کند. مشکل مالی داشت. پدر و مادرش از او حمایت مالی می‌کردند.

«پدرم تمام تلاشش را می‌کرد تا در این مسیر حامی‌ام باشد. از مسائل تراجنسیتی حمایت نمی‌کرد اما این واقعیت را پذیرفته بود که هنوز بچه‌اش بودم و نیاز به مراقبت داشتم.»

خانم لی کارهای مردانه را امتحان کرد اما فهمید که برای این کارها مناسب نیست. متوجه شد که بسیاری از شاگردان جوانش در حین تدریس پیانو از او می‌ترسند.

او گفت: «خیلی عجیب به نظر می‌رسیدم. بندرت خوشحال بودم.»

مصرف هورمون‌ها را به تعویق انداخته بود، چراکه آشنایان بزرگسالان به او می‌گفتند دست‌کم تا ۲۰ سالگی صبر کند تا مطمئن شود چه می‌خواهد. او گفت: «فکر می‌کردم از روی حسن نیت حرف می‌زنند. بنابراین به حرف‌شان گوش دادم.»

اما افراد تراجنسیتی در فضای مجازی اغلب از نیاز به هورمون‌درمانی و دیگر اقدامات پزشکی برای تغییر جنسیت واقعی صحبت می‌کردند. از این‌رو، خانم لی، با انتخاب نام اریک، در سن ۲۱ سالگی شروع به دریافت تستوسترون کرد.

با یک دختر قرار گذاشت. وقتی به گذشته نگاه می‌کرد، می‌فهمید که مشکلش بیشتر به تصویر بدنش مربوط می‌شد تا جذابیت.

خانم لی گفت: «می‌خواستم با کسی قرار بگذارم که دوست داشتم هیکلم شبیه او باشد. به همین دلیل جذب او شدم. این‌طور بودم که وای، کاش هیکلم شبیه او بود.»

مادر آن دختر به خانم لی اعتراض کرد. اعتراضش به این دلیل نبود که او تراجنسیتی است، زیرا فکر می‌کرد خانم لی یک مرد است. مشکل این بود که خانم لی در آن مقطع آتئیست بود. از این‌رو، تصمیم گرفت به اعتقاداتش رجوع کند.

راه بازگشت

خانم لی درنهایت دوباره مؤمن شد و این آغازِ راه بازگشت او بود. از خدا پرسید: «می‌خواهی چه باشم؟ همان می‌شوم که تو می‌خواهی.»

یک تصادف رانندگی پیش آمد که او را به بازگشت تشویق کرد. در بیمارستان بستری شد و درنهایت با خدمات سلامت روان سروکار پیدا کرد.

دکترها تشخیص دادند که اختلال نارسایی پیش از قاعدگی و افسردگی شیدایی دارد. برای غلبه بر دوره‌های خشم تحت درمان قرار گرفت. یاد گرفت که چطور احساساتش را به زبان بیاورد. متوجه شد که ملال جنسیتی‌اش به این دلایل شکل گرفته و هم‌زمان که تحت مداوا قرار گرفت، بازگشت به مسیر زنانگی‌اش را آغاز کرد.

خانم لی به بدنش خو گرفت. اکنون نه‌تنها یک کار که چند کار را نیز با هم انجام می‌دهد. سرایدار مدرسه و معلم پیانو است و در رشته مددکاری نیز تحصیل می‌کند.

سال گذشته کتابی با عنوان «استاد شو: راهی سریع و آسان برای تسلط در نوازندگی پیانو» منتشر کرد و اکنون روی زندگی‌نامه‌اش کار می‌کند.

«اکنون خیلی بهترم. اگر ببینید چطور زندگی می‌کنم، خواهید دید که چقدر بریز و بپاش دارم.» او با افتخار از پیانوهایی می‌گفت که پس از سال‌ها تلاش برای حفظ جایگاه شغلی‌اش توانسته بود با پول خودش بخرد.

با اشتیاق از آینده صحبت می‌کرد از برنامه‌های متعددش می‌گفت. می‌خواهد یک زن و یک مادر باشد و به مردم کمک کند. نمی‌خواهد فقط یک مددکار باشد، بلکه قصد دارد برنامه‌هایی را برای کمک به جامعه- مانند کمک به افراد بی‌خانمان برای داشتن زندگی بهتر- توسعه دهد.

او گفت: «احساس می‌کنم فرد موفقی هستم و در آینده از این هم موفق‌تر می‌شوم و می‌توانم به دیگران کمک کنم.»

اخبار بیشتر

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی