ترامپ در کمال تعجب همگان از علاقه خود به تملک گرینلند گفته و آن را برای امنیت ملی حیاتی و برای جلوگیری از تلاش چین جهت اعمال نفوذ یا کنترل گرینلند ضروری خوانده است.

او تمام گزینهها را، هرچند نامحتمل، روی میز گذاشته و استفاده از فشار اقتصادی یا نظامی برای دستیابی به این هدف را غیرممکن نمیداند. او معتقد است که نباید اجازه داد که علاقه وافر چین به گرینلند به اتفاقی بینجامد که در کانال پاناما رخ داد. گرینلندیها هم براساس یک نظرسنجی جدید از الحاق به خاک آمریکا استقبال کردهاند.
تمرکز ترامپ بر گرینلند تا حد زیادی با اهمیت آن برای امنیت ملی آمریکا و استیلای این کشور در حوزه انرژی، که ترامپ وعده تحقق آن را داده، گره خورده است. اهمیت فزاینده گرینلند در ایندو حوزه، در مقایسه با اهمیت آن در اوج جنگ سرد، از تغییر پوشش یخی قطب نشأت میگیرد که دامنه مسیرهای دریایی غیرقابل عبور و سرزمینهای دور از دسترس را بشدت کاهش داده است. افزایش دسترسی به دریا و سرزمینهای پهناور قطب شمال و وجود کشتیهای یخشکن قدرتمند، امکان کشتیرانی تجاری گسترده، دسترسی بهتر به منابع طبیعی عظیم قطب شمال و افزایش اسکان انسانها را فراهم کرده است.
دسترسی بهتر به قطب شمال همچنین نیاز آمریکا را به تقویت امنیت مرزهای شمالی خود افزایش داده است، زیرا تعداد کشتیهای دریایی چین و روسیه با موشکهایی که میتوانند خاک آمریکا را هدف بگیرند، در آبهای اطراف گرینلند افزایش یافته است.
گرینلند از نظر راهبردی در امتداد دو مسیر بالقوه کشتیرانی قرار گرفته که هردو از قطب شمال میگذرند: گذرگاه شمال غربی که با خط ساحلی شمالِ آمریکای شمالی هممرز است و مسیر دریایی ترانسپولار که درست از قلب اقیانوس منجمد شمالی میگذرد. با تغییر پوشش یخی در این مسیرها شاهد افزایش تعداد کشتیهای نظامی و تجاری بودهایم. این امر باعث شده که اهمیت راهبردی گرینلند از دوران جنگ سرد هم بیشتر شود.
اینکه تقریباً دو سوم از گرینلند در مدار شمالگان واقع شده، به ارزش راهبردی این منطقه افزوده و باعث شده که گرینلند به نقطه دسترسی/منطقه عملیاتی فوقالعادهای برای دسترسی به قطب شمال تبدیل شود که میتواند مکمل آن ۱۵ درصدی باشد که آمریکا به واسطه آلاسکا تحت کنترل دارد. از آنجا که حدود نیمی (۵۳ درصد) از قطب شمال در روسیه واقع شده، کنترل کامل گرینلند و آلاسکا نقش بسزایی در رقابت بر سر حضور و کنترل قطب شمال خواهد داشت. اما صرفِ اهرم کردن گرینلند کفایت نخواهد کرد. برای اینکه در اعمال نفوذ و کنترل قطب شمال امکان رقابت باشد، به یک منبع حیاتی ساخته دست بشر نیاز است که آمریکا از کمبود آن رنج میبرد، اما روسیه در آن زمینه غنی است: کشتیهای یخشکن.

اکنون که در سال ۲۰۲۵ به سر میبریم، ناوگان یخشکنهای متعارف و هستهای روسیه از ناوگان یخشکنهای آمریکا پیشی گرفته است. روسیه همچنان به ساخت یخشکنهای هستهای پروژه ۲۲۲۲۰ ادامه میدهد. این یخشکنها با ظرفیت جابهجایی ۳۲ هزار تنی و امکان خرد کردن یخهای با ضخامت ۳.۲ متر، بزرگترین یخشکن آمریکا، یواسسیجیسی هیل، را از پیش رو برمیدارند؛ یخشکنی که ظرفیت جابهجایی ۱۶ هزار تنی دارد و میتواند یخهای با ضخامت ۱.۳ متری را خرد کند.
ناوگان یخشکنهای هستهای و متعارف روسیه به این کشور کمک میکند که در سطحی فراتر از آمریکا در قطب شمال دست به عملیات بزند، زیرا آمریکا از کمبود ظرفیت کشتیسازی رنج میبرد که باعث شده نیروی دریایی این کشور در تلاش برای اجتناب از کاهش ادامهدارِ تعداد کشتیهای آماده به خدمت دچار مشکل شود.
مسئلهای که در رقابت بر سر کنترل قطب شمال باعث افزایش مشکلات آمریکا شده، این است که جنگ اوکراین و روسیه موجب شده که چین و روسیه بیش از هر زمان دیگری در تاریخ معاصر به هم نزدیک شوند. این امر باعث شده که چین- بزرگترین سازنده کشتی در جهان- و روسیه برای استیلا بر قطب شمال همکاری کنند.
در نتیجه، حتی اگر آمریکا بتواند گرینلند را بهطور کامل تحت کنترل قرار دهد، باز هم در به دست گرفتن کنترل یک بخش کوچک از قطب شمال به فراخورِ جایگاه خود در عرصه رقابتِ قدرتهای بزرگ با مشکل مواجه خواهد شد. البته اگر کانادا و آمریکا به یک توافق دوجانبه سودآور دست پیدا کرده و برای بهرهبرداری از منابع طبیعی ۴۰ درصد از منطقه قطب شمال که در کانادا واقع شده همکاری کنند، همه چیز دستخوش تغییر خواهد شد.
با اینحال، همان اندازه که گرینلند به لحاظ منابع عناصر خاکی کمیاب و نفت حائز اهمیت است، در تأمین امنیت جبهه شمالی آمریکا نیز به همان اندازه اهمیت دارد. اما گرینلند، حتی با حمایت دانمارک، از عهده این کار برنخواهد آمد.

گرینلند، با جمعیتی در حدود ۵۶ هزار نفر، قلمروی خودمختار در دانمارک است. با توجه به نقش دانمارک در کنترل امور خارجی، امنیت و سیاست دفاعی گرینلند، این منطقه بهرغم ادعاهایی که وجود دارد بهعنوان یک کشور به رسمیت شناخته نمیشود و نمیتواند واقعاً بهعنوان یک کشور کاملاً مستقل عمل کند. با توجه به اینکه اقتصاد کوچک گرینلند حول محور ماهیگیری یارانهای و تا حدی کشاورزی میچرخد، تولید ناخالص داخلی آن در سال ۲۰۲۴، با احتساب حدود ۶۰۰ میلیون دلار حمایت سالانهای که از جانب مالک استعماری خود یعنی دانمارک دریافت میکند، حدود ۳.۴ میلیارد دلار است. تولید ناخالص داخلی گرینلند از کمک قابلتوجه پایگاه فضایی پیتوفیک آمریکا نیز که در حال حاضر ۷۰۰ نفر نیرو دارد، سود میبرد.
بدیهی است که گرینلند حتی با حمایت دانمارک نیز کشوری نخواهد بود که آمریکا برای تأمین امنیت جبهه شمالی خود به آن تکیه کند و به همین دلیل است که ترامپ تا این حد به تملک آن علاقهمند است. با این اوصاف، یک نظرسنجی جدید نشان داده که ۵۷ درصد از گرینلندیها دوست دارند که به خاک آمریکا الحاق شوند و ۳۷.۴ درصد با این کار مخالف هستند. اکنون که تبدیل شدن به یک کشور مستقل امکانپذیر نیست، گرینلند میتواند به مانند هاوایی به قلمرو تحتالحمایه آمریکا تبدیل شود. با اینحال، صرفنظر از روابط رسمی موجود، گرینلند در زمینه امنیت ملی همچنان به یک شریک نیاز دارد که هم قادر به محافظت از آن باشد و هم در استفاده مسئولانه از منابع طبیعی به گرینلند کمک کند. شاید مردم گرینلند به این نتیجه برسند که آمریکا، معقولانهترین گزینه خواهد بود.