بیژن اشتری، صاحبنظر درباره کمونیسم میگوید که اعتراضات دانشجویان در دانشگاههای آمریکا، ماهیت کمونیستی دارد که به بهانه حمایت از غزه صورت میگیرد.
این نویسنده و مترجم در صفحه اینستاگرامی خود در اینباره نوشته است: «دونالد ترامپ سالهاست فریاد میزند که جامعه آمریکا در معرض تسخیر کمونیستهاست. اذعان میکنم که این حرف ترامپ را خیلی جدی نگرفته بودم، اما یکی دو سالی هست که به این نتیجه رسیدم که این حرفش کاملا درست است.»
«مارکسیسم آمریکایی» آمریکا را تهدید میکند
او برای تایید این سخنش، بررسیهای مارک لوین، نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی را در کتاب «مارکسیسم آمریکایی» مثال میآورد و میافزاید: «نویسنده کتاب به مردم کشورش هشدار داده که مارکسیسم آمریکایی در آستانه بلعیدن جامعه و فرهنگ آمریکاست. او هشدار داده این جنبش مارکسیستی که زمانی یک پدیده جنبی، حاشیهای، بدنام و پنهانی در جامعه آمریکایی بود حالا چنان قدرتی گرفته که نشانههایش در همه جا شامل مدارس، دانشگاهها، رسانهها، فرهنگ و هنر پیداست.»
مارک لوین در بخشی از این کتاب نوشته است بسیاری از مارکسیستها خودشان را در زیر پوشش عباراتی مثل «سوسیال دموکرات»، «مترقی» و «فعال اجتماعی» پنهان کردهاند، زیرا هنوز اکثریت جامعه آمریکا با واژه مارکسیسم سر ناسازگاری دارند. مارکسیستهای آمریکایی به همین دلیل در قالب انبوهی از تشکلهای نژادی و هویتی شامل جنبش «جان سیاه پوستان مهم است»، «آنتیفا» و «اسکاد» فعالیت میکنند. آنها ادعا میکنند که حامی عدالت اجتماعی، عدالت زیستمحیطی، برابری جنسیتی و برابری نژادی، صلحطلبی و غیره هستند. آنها نظریههایی مانند «نظریه انتقادی نژاد» را ابداع کردهاند و نیز انبوهی از واژهها و اصطلاحات مرتبط با اصول مارکسیستی را. آنها مدعی هستند که نظام سرمایهداری و «فرهنگ غالب» ناعادلانه و نژادپرستانه است و باید آن را کاملا نابود کرد. آنها از تاکتیکهای پروپاگاندایی و مغزشویی استفاده میکنند و از هواداران خویش همسانی و متابعت میطلبند و صداهای مخالف خود را با توسل به تاکتیکهای سرکوبگرانهای مثل «کنسل کالچر» (فرهنگ لغو) خفه میکنند. مدینه فاضله یا اتوپیای مارکسیستی برای بسیاری از جوانها جذاب است؛ زیرا به آنها وعده یک آینده بهشتی میدهد، تنها به شرطی که جامعه و فرهنگ موجود را با خاک یکسان کنند و فرد همه آزادیهای خویش را در پای آرمان مارکسیستی قربانی کند.»
اشتری با استناد به نتایج تحقیقی از دیوید هاروویتز درباره گرایشات سیاسی در دانشگاههای آمریکا میافزاید که بیش از نود درصد اساتید آمریکایی چپگرا هستند که بازتابی از گرایشات سیاسی دانشجویان دانشگاههای آمریکاست.
اندرو میلر، نویسنده و تحلیلگر سیاسی در یادداشتی در وبسایت ترامپت در اینباره نوشته است که «بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی سابق و در پایان قرنی که حدود صد میلیون انسان به نام کمونیسم کشته شدند، این جمله به شوخی مطرح میشد که «کمونیسم در همه جا مرده است اما در دانشگاههای آمریکا زنده است.» این سخن جدی نبود، اما ۲۹ سال بعد کمونیسم از بحث حاشیهای دانشگاهی به جریان اصلی آموزش در دانشگاههای آمریکا تبدیل شد.»
براساس دادههای تحقیقاتی موسسات اقتصادی آمریکا تعداد اساتیدی که سوسیالیست هستند، در سال ۱۹۷۰ حدود ۴۰ درصد بود، در حالیکه اکنون تعداد اساتید سوسیالیست در دانشگاههای آمریکا به ۶۰ درصد افزایش یافته است.
چگونه کمونیسم در آمریکا قدرتمند شد؟
در دوره جنگ سرد، یکی از ماموران سابق سرویس جاسوسی کا.گ.ب متعلق به اتحاد جماهیر شوروی سابق، به نام یوری بزمنوف از روسیه فرار کرد و به کانادا پناهنده شد. او از تعدادی از طرحهای این قطب کمونیستی سابق برای براندازی ایدئولوژیک کشورها پرده برداشت.
او همچنین از سرمایهگذاری کلان کمونیستها برای «براندازی ایدئولوژیک» کشورها به عنوان یک طرح چهار مرحلهای طولانیمدت سخن گفت که اولین مرحله آن «تضعیف روحیه» کشورهاست. این مامور سابق کا.گ.ب در کتابی به نام «نامه عاشقانه به آمریکا» نوشته است که «حدود ۱۵ تا ۲۰ سال طول میکشد تا روحیه یک ملت تضعیف شود. چرا این مدت کم؟ به دلیل اینکه این مدت حداقل سالهایی است که برای «آموزش» یک نسل از دانشآموزان در یک کشور هدفی مانند آمریکا لازم است که آنها را در معرض ایدئولوژی براندازان قرار دهد.»
بزمنوف در پایان قرن بیستم، بار دیگر هشدار داد که کمونیستها و هواداران سوسیالیستشان از هنر انتزاعی، موسیقی منحرف، تصاویر مستهجن، همجنسگرایی، اتهامات نژادپرستی، سیاست خارجی به ظاهر صلحطلبانه و اقتصاد سوسیالیستی برای تضعیف روحیه آمریکا استفاده خواهند کرد.
اتحاد شوروی سابق پیش از آنکه به آمالش برسد، فروپاشید. به گفته برخی کارشناسان، حزب کمونیست چین این مسیر را بیسروصدا به روش خودش ادامه داد.
مارکسیسم فرهنگی در آمریکا یکی از چالشهای بسیار مهم جامعه امروز آمریکا است.
مرتضی اسماعیلپور، پژوهشگر امور استراتژیک در اینباره به اپک تایمز میگوید که در طی چهل سال اخیر جریان چپ کمونیستی به طور خاموش و پنهان در دانشگاهها و مراکز علمی و رسانههای اصلی در این کشور نفوذ کردند و تفکر خودشان را در نسل دانشگاهی تزریق کردند. در راس این جریان حزب کمونیست چین قرار دارد.
به گفته او، براساس ارزیابی استراتژیستهای آمریکایی، جنگ سرد نوینی در جهان به وقوع پیوسته است که شامل جریانهای سیاسی دشمن ایالات متحده و دشمن ارزشها و اخلاقیات و باورهای ملیگرایانه آمریکا میشود و به دنبال از بین بردن سیستم آموزشی آمریکا و هدایت آن به سمت تفکر چپ کمونیستی است.
او ادامه میدهد که در حال حاضر حزب کمونیست چین بزرگترین خطر دموکراسی در جهان است که توانسته دانشگاههای آمریکا را به هرج و مرج بکشاند. در این میان دانشجویانی که به هزینههای شخصی در دانشگاههای آمریکا درس میخوانند، مقصر این وضعیت نیستند، بلکه آنها دستاویز یک برنامه بسیار هوشمند تاریخی و طولانیمدت چپ کمونیستی شدهاند.
این پژوهشگر با اشاره به اعتراضات و تحصنهای دانشجویان در دانشگاههای آمریکا برای حمایت از حماس میافزاید که وضعیت فعلی نشاندهنده یک بحران عمیق ایدئولوژیکی و فرهنگی در آمریکا است که اگر دولت بایدن و دولت بعدی آمریکا نتوانند با آن مقابله کنند، به بحرانهای اجتماعی در آمریکا منجر میشود. این تجمعات صرفا ظاهری اسلامگرایانه دارد، اما در حال حاضر حزب کمونیست چین و خانوادههای چپگرایی مانند سوروس که در سیستم سرمایهداری آمریکا رشد اقتصادی کردند، در همسویی با جریانهای آنارشیست در دانشگاههای آمریکا، از این اعتراضات حمایت مالی میکنند.
به گفته او، بحث تنها بر سر این نیست که آمریکا مورد حمله چپ کمونیستی قرار گرفته است، بلکه مساله این است که آمریکا تنها کشور ابر قدرت دنیا برای حفظ دموکراسی است و به عنوان قدرت برتر دنیا نظمی را در جهان ایجاد کرده است. در چنین شرایطی اگر آمریکا دچار بحران شود، جهان توسط حزب کمونیست چین «بلعیده خواهد شد.» در واقع ضعف آمریکا در برابر رژیم کمونیستی چین، پیامدهای منفی را برای جهان بوجود میآورد.
گرایش به مارکسیسم در دانشگاهها
آتیلا یایلا، استاد دانشگاه در استانبول و پژوهشگر مسایل سیاسی پرسیده است که چرا مارکسیسم هنوز در محافل دانشگاهی به طور گسترده پذیرفته شده و مورد احترام است، اگرچه از نظر تئوریک رد شد و بسیاری از سیستمهای سیاسی و اقتصادی مبتنی بر این نظریه در قرن بیستم فروپاشید؟
به گفته او، اگر نظریه دیگری مانند مارکسیسم این چنین شکست میخورد، به سرعت به زبالهدان تاریخ انداخته میشد، با این حال مارکسیسم به این شکل ختم نشد و همچنان مورد توجه دانشگاهیان قرار گرفته است. یک دلیل این است که در دوره جنگ سرد محافل دانشگاهی به شدت تحت تاثیر نظریات مارکس بود. ناکارآمدی مارکسیسم در تئوری و عمل مورد توجه قشر دانشگاهی قرار نگرفت. با این حال تمام پیشگوییهای مهم و تبیین تاریخی مارکسیسم، نادرستبودن خود را نشان داد. طبقه کارگر برخلاف تصور مارکسیسم به بدبختی کشیده نشد. نظام سرمایهداری فرو نپاشید و طبقات متوسط ناپدید نشدند، در عوض رژیمهای مارکسیستی برخلاف وعده خود نتوانستند فراوانی در تولید را بوجود بیاورند و کشورهای تحت تسلط خود را به فقر بیشتر کشاندند، تا حدی که این کشورهای مبتنی بر نظام مارکسیستی کمونیستی قادر نبودند اساسیترین نیازهای مردم را تامین کنند. این نظامها به جای اینکه برابری و عدالت را برقرار کنند، کارکردشان در افزایش نابرابریها و گسترش بیعدالتیها بود.
این تحلیلگر افزوده است که مارکسیسم در میان تحصیلکردگان دانشگاهی بیشتر از قشر کارگر محبوبیت دارد. دلیل اصلی این است که مارکسیسم در شکل ایدهآل خود برای افراد تحصیلکرده قابل درک، باور و پیروی آسان است. یک مدینه فاضله کمونیستی مکانی است که وجود ندارد، اما مارکسیسم ایجاد خواهد کرد. در واقع همان طور که کولاکوفسکی، یکی از منتقدان مارکسیسم میگوید که «مارکسیسم بزرگترین خیال قرن بیستم است» اما به دلیل اینکه صرفا ظاهری علمی به خود گرفته است، اجازه نمیدهد که توسط مخالفانش طرد و منزوی شود.
به عقیده او، مارکسیسم از جهتی کارکرد دینی برای پیروان و معتقدان خود دارد، اما شبیه یک کاریکاتور از دین و دینی دروغین است که مدعی است رهایی را برای بشریت ارائه میدهد.
دکتر فردریک چارلز شوارتز، پیشگام کمپینهای ضدکمونیستی ایالات متحده معتقد است که سه اصل اساسی کمونیسم عبارتند از الحاد، تکامل و جبرگرایی اقتصادی. این سه عنصر اصلی ایدئولوژی کمونیستی، در مدارس دولتی آمریکا اتخاذ شده است.