میانسالی سنین بین چهل تا شصت سالگی را شامل می شود. تقریبا به عنوان ربع سوم متوسط طول عمر انسان تعریف شده است. یک مرحله قبل، یعنی جوانی (بیست تا چهل سالگی) مرحله ای است که افراد در آن هویت یابی کرده و مسیر زندگی را در زمینه های تحصیلی، شغل، ازدواج، جایگاه اجتماعی و موارد این چنینی مشخص کرده اند.
زمانی که افراد به سی سالگی می رسند، در ذهن خود با سوالاتی از جمله موارد زیر مواجه می شوند:
- تا این سن چه چیز بدست آورده ام؟
- چقدر در تحصیل یا شغل و به طور کلی در زندگی خود موفق بوده ام؟
در واقع یک ارزیابی از خود در این سن انجام می گیرد. در این زمان افرادی که موفقیت هایی در زمینه های مختلف زندگی بدست آورده اند، احساس رضایت خاطر می کنند و می توان گفت دچار اضطراب نخواهند شد. در واقع اگر انسان ها لحظه حال را درست مدیریت کنند و از تمامی فرصت های زندگی با توجه به امکانات خود بدرستی استفاده کنند، دیگر جایی برای نگرانی و اضطراب نخواهد بود. آینده بر اساس لحظه های حال ما ساخته خواهد شد نه گذشته. افرادی که از لحظه حال و توانایی های خود بدرستی استفاده می کنند، کمتر دچار بحران خواهند شد.
پس اولین ارزیابی در حدود سی سالگی است، در این سن اگر خلا و کم کاری نیز صورت گرفته باشد، شخص چندان دچار نگرانی نخواهد شد، زیرا با خود می گوید: من هنوز جوان هستم و فرصت جبران دارم. اما کسانی که در این سن به فکر استفاده از فرصت ها نیستند و کم کاری می کنند، تا زمانی که به حدود چهل سالگی می رسند (که سن میانسالی است) دچار بحران میانسالی می شوند.
بحران میانسالی، وضعیتی احساسی از شک و اضطراب است که در آن شخص به دلیل درک اینکه نیمی از دوره زندگی وی گذشته است، نا آرام می گردد. این حالت، معمولا بازتاب هایی از شیوه ای که شخص زندگی را تاکنون به آن شیوه گذرانده است را شامل می شود و معمولا با احساسی مبتنی بر اینکه به اندازه کافی زندگی وی به سامان نرسیده و نتایج قابل توجهی از آن حاصل نگردیده، همراه می گردد. افراد در چهل سالگی دوباره گذشته خود را ارزیابی می کنند، اینکه تا کنون چه کارهایی را انجام داده اند؟ چقدر پیشرفت کرده اند و چقدر فرصتها را از دست داده اند؟
اگر میزان خطاها و فرصت های از دست رفته و کم کاری فرد زیاد باشد، بحران فرد شدیدتر می شود که مبادا آینده نیز شبیه آنچه تا کنون گذشته، بشود و فرد نتواند برای خود آینده بهتری بسازد. این افراد دچار افسردگی می شوند. افسردگی، در واقع مرور گذشته است و اضطراب، نگرانی درباره آینده. فرد در این حالت ممکن است نسبت به زندگی، پیشه یا شریک زندگی خود احساس ملامت کند وگاهی برای ایجاد تغییر در این موارد، میل قوی ای را حس کند.
این افراد به سن تقویمی خود نگاهی می اندازد و احساسی خاص همراه با نگاهی جدید به زندگی در آنها ایجاد می شود. این وضعیت در بازه سنی ۳۵ تا ۴۵ سال معمول تر است و در مردان در مقایسه با زنان، بیشتر روی می دهد.
با در نظر گرفتن اینکه روزهای اوج جوانی گذشته و وارد مرحله جدیدی از زندگی شده اند که در آن توان جسمی آنها همانند قبل نخواهد بود. در آینه موی سفید و چروک های صورت را می بینند و با خود می گویند: فرزندانم بزرگ شده اند تا چه حد در تربیت آنها موفق بوده ام؟ آیا پدر و مادر خوبی برای آنها بوده ام؟ همچنین در ارتباط با همسر چقدر موفق بوده ام؟ در نهایت اینکه احساس خوشبختی می کنم یا نه؟ چقدر در تحصیل و درآمد خود پیشرفت کرده ام؟ که اگر پیشرفت قابل توجه نباشد، فرد دچار تنش زیادی همراه با پوچی خواهد شد.
افرادی که در این زمینه ها خلا دارند، با بحران شدیدی همراه با سطح بالای استرس و تنش روبرو می شوند. بخصوص اگر در این سن با طلاق و از دست دادن همسر یا فرزند (به هر دلیل) و یا از دست دادن شغل و مواردی این چنین مواجه شوند. یا اگر اصلا ازدواج نکرده باشند، بحران شدیدتری را تجربه می کنند.
شایان ذکر است که حتی افرادی که در این مورد موفق نیز بوده اند، بین چهل و چهل و پنج سالگی یک سری تغییرات را لمس خواهند کرد. بررسی های روانشناسان نشان داده است که این گونه افراد این مرحله از زندگی را با موفقیت پشت سر خواهند گذاشت و می پذیرند که در این سن مرحله جدیدی از زندگی به همراه میزانی از تغییرات نسبت به جوانی (بیست تا چهل سالگی) شروع می شود. این در حالی است که افراد شکست خورده در مسائل شغلی، زناشویی و …دچار افسردگی و اضطراب خواهند شد که گاهی حالت پنهان دارد. یعنی فرد هنوز به سرکار می رود، ظاهر خود را آراسته می کند و از دید اطرافیان عادی به نظر می رسد، درحالیکه در درون خود احساس آرامش نمی کند و نگرانی آینده (اضطراب) ذهن او را درگیر کرده که آینده من چه خواهد شد و چگونه می توانم شکست های خود را جبران کنم؟
بر خلاف تصور عموم، افسردگی فقط این نیست که فرد از لحاظ ظاهر نامرتب باشد، یا اینکه بی نظم و نامرتب به سر کار برود یا اینکه ناتوان و عاجز باشد؛ افسردگی خندان، نوعی افسردگی است که فرد از دید دیگران کاملا عادی است، ولی در درون خود احساس ناامیدی، اضطراب و تشویش دارد و از زندگی لذت نمی برد.
افرادی که هنوز به این سن نرسیده اند، با آگاهی از این مسائل می توانند با برنامه ریزی و مدیریت درست لحظه حال و بکارگیری تمام توانایی های خود تا قبل از چهل سالگی، بحران میانسالی را با موفقیت پشت سر بگذارند. هم چنین این وضعیت (آغاز فردیت) فرآیند تحقق نفس یا (خودشکوفایی) که تا هنگام مرگ ادامه می یابد نیز هست.
افرادی نیز که به این سن رسیده و درگیر این بحران شده اند، می توانند با مراجعه به روانشناس و روانپزشک و دریافت مشاوره درست، آسانتر شرایط حاکم بر این دوران را سپری کنند.
ادامه دارد …