
در مقالات قبل گفته شد که بهمنظور برقراری ارتباط مؤثر با اطرافیان، مشتریان، همکاران و…، انسانها را به چهار دسته تقسیم کردهاند تا بتوانند خصوصیات اخلاقی، دیدگاهها و انگیزههای آنان را دستهبندی نموده و تا حدودی رفتارهایشان را پیشبینی نمایند. همچنین در شماره گذشته به اولین گروه از این چهار گروه اشاره رفت که انسانهای نیازمند به همبستگی را در بر میگرفت. اینک خصوصیات تقریبی گروه دوم یعنی کسانی که «نیازمند موفقیت» هستند را برمیشماریم.
نیاز به موفقیت (Need for achievement)، دومین عامل انگیزشی که بر شیوه ارتباطی افراد اثر میگذارد، احساس نیاز آنان به کسب موفقیت است.
«نیاز به موفقیت» عبارت از نیاز به نمایش درآوردن شایستگیهای خود و به دست آوردن نوعی اعتبار و صلاحیت در سایه آن است. انگیزه نیاز به موفقیت یک عامل اصلی شکلدهی به شخصیت انسانهاست. افراد از نظر میزان نیازشان به موفقیت، با همدیگر متفاوت هستند و این تفاوت بهعنوان یکی از مهمترین عناصر اجزای شخصیت مطرح میشود. نیاز به موفقیت، هم در سطح فردی و هم در سطح گروهی و جمعی وجود دارد. در سطح فردی، افراد با نیاز به موفقیت بالا، خواهان برتری و رسیدن به معیارهای بالا، چه در کسب و کار و چه در ورزش و یا سایر موفقیتهای اجتماعی همانند کسب درجات علمی در دانشگاه و… هستند؛ ولی در عین حال، علاقهمند هستند تا عکسالعملها و اصطلاحاً بازخورهای دیگران را نسبت به خودشان بگیرند و از این طریق دریابند که دیگران (اطرافیان) چگونه نسبت به آنان مینگرند.
این گروه از انسانها، دارای سه ویژگی بدین شرح هستند:
اول- آنان میخواهند شخصاً مسئول انجام موفقیتآمیز وظایفی که به آنان محول شده است، باشند.
دوم- آنان به میزان ملایمی، به خطرجویی و ریسک اعتقاد دارند و به میزان قابل توجهی واقعبینانه هدفهای خود را شکل میدهند. چالش در امور برای این دسته از انسانها، مسئلهای عادی است و از آن نمیهراسند.
سوم- آنان خواهان بازخوری فوری و مشخص و در انتظار دریافت عکسالعمل از دیگران هستند. آنان میخواهند بدانند که کار را چگونه انجام دادهاند و به چه میزان در انجام کاری که به آنها محول شده است، موفق عمل کردهاند.
با توجه به خصوصیاتی که برشمردیم، آنان به اموری که بتواند نتیجه را با سرعت نمایان سازد، بیشتر گرایش پیدا میکنند و غالباً مشاغلی مانند تحویلداری (فروش خدمات) فروش کالا، بازاریابی و… روی میآورند. این افراد از مشاغلی همچون تحقیق و توسعه و یا برخی از اموری که نتیجه محسوس و ملموسی در پی ندارد و یا نتایج آن پس از گذشت مدت زمان متمادی حاصل میشود، رویگردانند. از نظر رفتارهای ارتباطی نیز باید خاطرنشان شود که افرادی که در این گروه جای دارند، پیوسته تلاش میکنند تا توجه دیگران را نسبت به خود جلب کنند و اعتماد به نفس خود را نشان بدهند و تسلط خود را به رخ بکشند. در گفتوگوهای دو جانبه یا چند جانبه، بیشتر سخن میگویند و کمتر گوش میدهند. خصوصاً زمانی که هدفی برای رسیدن مطرح باشد، آنان به سایرین مجال سخنگویی و خود نشان دادن نمیدهند. از ویژگیهایی که برشمردیم چنین به نظر میرسد که افراد این گروه، قاعدتاً باید «جوان» باشند چراکه پر جنب و جوش و کمطاقت هستند و حوصله انتظار کشیدن را ندارند و اصطلاحاً مایلند زودتر به نتیجه برسند و در فرصت اندکی، بتوانند جایگاههای بالاتری را در سازمان به دست آورند.
زنان، نیاز به رقابت کمتری نسبت به مردان دارند یا به عبارت دیگر، پذیرش شکست برای آنان، آسانتر از مردان است.
«نیاز به موفقیت» ارتباط نزدیکی با اعتماد به نفس دارد. اکثر کسانی که جزء طبقه افراد «نیاز به موفقیت» هستند، از اعتماد به نفس خوبی برخوردارند و تا حدودی اضطراب در آنان کمتر است. از این رو میتوان گفت که نیاز به موفقیت، با عوامل شکلدهنده اعتماد به نفس مرتبط است و هر اندازه این عوامل در کسی تقویت شود، میتوان امیدوار بود که او نیاز به موفقیت بیشتری خواهد داشت.
چند تن از اندیشمندان که در پژوهشهای مربوط به نیاز به موفقیت، شرکت داشتهاند، تفاوتهایی را در بین زنان و مردان بیان کردهاند. آقای «تابز» و «ماس» (Tabbs , Mass) بر این اعتقادند که با وجود «نیاز به موفقیت» زیاد در مورد زنان، ممکن است اعتماد به نفس آنان زیاد نباشد. وی میگوید که زنان، نیاز به رقابت کمتری نسبت به مردان دارند یا به عبارت دیگر، پذیرش شکست برای آنان، آسانتر از مردان است.
در مقالات دیگر از دکتر مجید مجدنیا به عوامل دیگر تاثیرگذاربر رفتارهای ارتباطی خواهیم پرداخت.
وبسایت ایشان: www.majdnia.ir
اپکتایمز در ۳۵ کشور و به ۲۱ زبان منتشر میشود.