در مقالههای گذشته، ویژگیهای یک ارتباط مؤثر را برشمردیم و گفته شد که در ارتباطات میانفردی، عواملی مانند گشودگی، همدلی، مثبتگرایی، حمایتگری و تساوی میتوانند موجب اثرگذاری بیشتر در ارتباط فیمابین باشند. در شماره اخیر نیز به موضوع گشودگی به طور مختصر اشاره کردیم و اکنون بحث همدلی را با هم مرور میکنیم:
همدلی
شاید شما هم چنین تصور کنید که در یک ارتباط متقابل، ایجاد همدلی بسیار مشکل و دستنیافتنی باشد. برای اینکه چنین شرایطی را بتوانیم ایجاد کنیم، باید بدانیم که همدلی کردن، فقط بیان این مقصود نیست، بلکه احساس کسی را درک کردن است. همدلی، توانایی فردی است که بهگونهای تجربی دریابد که فرد دیگر، چه تجربهای در یک لحظه موعود و در یک چارچوب مشخص و با توجه به نظر خویشتن دارد. برخی از ما، همدلی را با همدردی کردن برابر میدانیم. همدلی، تجربه درونی قابل درک با دیگری در وضعیت روانی اوست، اما همدردی، عبارت است از احساس کردن برای دیگری یا به عبارت دیگر نسبت به دیگری، حسی را در درون خود پدید آوردن است. همدلی، دست یافتن به احساسی است که شخص دیگری نیز به آن دست یافته است؛ یعنی ایجاد حس مشترک. به زبان ارتباطی میتوان گفت که فرستنده پیام و گیرنده آن، هر دو به یک احساس مشترک و یگانه دست یافتهاند.
همدلی، آغاز درک است. درک توأم با همدلی، انسان را قادر میسازد که خود را با شرایط ارتباطی کاملاً تطبیق دهد و شخص بداند که چه بگوید و این منظور خود را در چه زمانی و چگونه بیان کند.
همدلی، موجب درک و تفاهم بیشتر میشود. اکنون شاید بپذیریم که ایجاد همدلی تا حدودی مشکل است اما با کسب مهارتهای آن و یادگیری اصول آن، شاید بتوانیم از این ویژگی استفاده نموده و نظام ارتباطی خود را تأثیرگذارتر از قبلی سازیم. پرهیز از هر گونه قضاوت، اولین شرط ایجاد همدلی است.
چنانچه در ذهن خود شخص مقابل خود را خوب و بد، زشت و زیبا و یا رفتار وی را صحیح و غلط، درست و نادرست و… ارزیابی کنیم، نمیتوانیم همدلی ایجاد کنیم چراکه بر مبنای برچسبهایی که به وی زدهایم، قضاوت کردهایم که ممکن است اینگونه قضاوتها صحیح و درست نبوده باشند.
دومین گام در ایجاد همدلی، درک عواطف و احساسهای طرف مقابل است. انسانها هر قدر نسبت به همدیگر شناخت بیشتری داشته باشند، به همان نسبت میتوانند همدلی ایجاد کنند. درک خواستهها، نیازها، انتظارات، تجارب، بیم و هراس و… طرف مقابل، ما را بر آن میدارد تا او را بهتر بشناسیم و به احساسات و طرز تفکر وی پی ببریم و با او همدلی کنیم.
گام سوم، تلاش در کسب تجربیاتی است که طرف مقابل آن را کسب کرده است. شاید بتوانیم اینگونه بگوییم که همدلی، خود را کاملاً در جای دیگری و به جای او قرار دادن و نقش او را ایفا کردن است که برای چنین کاری، باید شناخت بیشتری نسبت به وی داشته باشیم.
ای بسا دو ترک چون بیگانگان ای بسا هندو و ترک همزبان
پس زبان همدلی خود دیگر است همدلی از همزبانی بهتر است
حمایتگری(supportiveness)
یک رابطه مؤثر و مستحکم، رابطهای است که در یک فضای حمایتگرانه شکل گرفته باشد. ارتباط انسانها در یک فضای توأم با هراس و وحشت از همدیگر، در یک شرایط تهدید، توأم با نگرانی یا شرایط ناسازگار، نمیتواند دوام و قوام یابد، چراکه نهایتاً به دشواری سوق مییابد و عاقبت گسسته میشود. حتماً شما هم در ارتباطات روزانه و خانوادگی یا اجتماعی خود تجربه کردهاید که در یک فراگرد ارتباطی، چنانچه احساس کنیم که عملکرد یا رفتار یا گفتارمان مورد انتقاد قرار میگیرد، بلافاصله در حالت دلخوری قرار میگیریم و سعی میکنیم در لاک دفاعی خود فرو رفته و اصطلاحاً در حالت عدم گشودگی قرار میگیریم و از هر اقدامی که نشاندهنده خواستهها و یا میلمان باشد، پرهیز میکنیم و تا به یک فضای حمایتگرانه نرسیدهایم، از لاک خود خارج نمیشویم(شاید در درونمان اینگونه تصور میکنیم که قهر کردهایم و انتظار داریم تا کسی از ما دلجویی کند)؛ در چنین حالتی، سکوت میکنیم و اگر ضرورت ایجاب کند، سری تکان میدهیم، اما لب از لب باز نمیکنیم. این شرایط، فضای حمایتگرانهای برای یک فراگرد ارتباطی خوشایند و لذتبخش نخواهد بود. سکوت ما نباید ناشی از بیتفاوتی باشد، بلکه باید سعی کنیم تا با رفتار و حتی پیامهای غیر کلامی خود، فضایی مناسب و حمایتگرانه ایجاد کنیم و به تحکیم رابطه خانوادگی خود کمک کنیم. باید به خاطر داشته باشیم که هر اندازه تحکمیتر و سرسختانهتر عمل کنیم و یا خواستههایمان را بیان کنیم، به ایجاد یک فضای غیر حمایتگرانه، کمک کردهایم. همیشه میزانی از تردید و عدم یقین، زمینه را برای ارتباط حمایتگرانه مساعدتر میسازد و به طرف مقابل نیز این فرصت را میدهد که بتواند اظهار نظر نموده و خود را نشان بدهد.
در مقالات دیگر از دکتر مجید مجدنیا به بحث ارتباطات بیشتر خواهیم پرداخت.
وبسایت ایشان: www.majdnia.ir
اپکتایمز در ۳۵ کشور و به ۲۱ زبان منتشر میشود.