درخشش بازیگران کانادایی در شاهکار وِردی
تورنتو- گروه نمایشی اپرا در کانادا، فصل خیرهکنندهای را از ششم اکتبر با شاهکار کمدی «وِردی» یعنی «فالستاف» آغاز کرد. این اپرا –پرنور، پر انرژی و با مضمونی عمیق- آخرین اثر آهنگساز آن میباشد که درمجموع ۲۸ اثر در کارنامهی خود دارد.
هنگامیکه اولین بار این اثر هنری در سال ۱۹۸۳ در «لا اسکالای» میلان بهنمایش درآمد، وردی تقریباً ۸۰ ساله بود. درآغاز، برای شروع این پروژه تردید داشت؛ از این میترسید که با سن بالای او این اثر ناتمام باقی بماند. با این وجود این چالش را پذیرفت و مشتاق بود تا یک اثر دیگر را به عموم معرفی کند.
وردی در آن زمان با مشکلات زیادی از جمله مرگ دوستان صمیمیاش مواجه شد و با وجودیکه غم از دست دادن آنها او را تحت فشار قرار داده بود؛ اما با فائق آمدن بر آن توانست ملودیهای زیبایی را بههمراه اشعار زیبایی که با همکاری دوست ایتالیاییاش، «آریگو بویتو» نوشته شد، بسازد.
ایدهی ساخت اپرا بعدها با اقتباس از کمدی «همسران خوش ویندزور» اثر شکسپیر ایجاد شد که نقش اصلی آن شخصیتی به نام «سر جان فالستاف» است که شخصیتی بیقانونوقاعده و غیرقابل کنترل دارد. بویتو نیز از دو نمایشنامهی «هنری چهارم» از شکسپیر الهام گرفت.
در تولید این اپرا توسط گروه نمایشی کانادا، فالستاف که سرشار از زندگی است؛ با موسیقی متنی استادانه، بازیگران حرفهای، داستانی خاطرهانگیز و طراحی صحنهای فوقالعاده همراه میشود.
تولید این اپرا از هر لحاظ با موفقیت همراه شد. در این اپرای موفق، «جرالد فینلی»، خوانندهی باس-باریتون مشهور کانادایی در نقش «سِر فالستاف» ظاهر شد و گروهی از خوانندگان بااستعداد، ازجمله، خوانندهی باریتون «راسل براون» در نقش شوهر حسود، «لین فورتین»، خوانندهی سوپرانو در نقش همسر شوهر حسود و «لوران سگال»، خوانندهی مِزو- سوپرانو در نقش «مگ پیج»، وی را همراهی کردند.
اشتیاق و شادی خوانندگان که در نقش خود فرو رفته بودند، به قلب تماشاگران نفوذ کرد.
ترکیب فضای دههی ۱۹۵۰ -از لباس گرفته تا صحنه- با تئاتر معاصر بههمراه ملودی زیبا، لذت تماشای این اپرا را دوچندان کرد.
درواقع، این اپرا در تمام مدت مخاطب را به خود مشغول میکند؛ که بخشی از آن بهخاطر کیفیت ماندگار و جاودان آن است که همان تأثیری که بر نسلهای گذشته خود داشته بر مخاطبان معاصرش نیز میگذارد و بخش دیگر آن بهدلیل حساسیت کارگردان آن «رابرت کارسن» و تیم سازندهی وی بود که نسبتبه جوهر و ذات داستان درهنگام بازتولید آن در دنیای معاصر وفادار ماندند.
درسی از تواضع
طرح داستان این اپرا، خندهدار است. فالستاف، یک اشرافزادهی ضعیف و چاق است که بهشدت خودشیفته میباشد که سعی میکند تا دو زن متأهل را بهدام بیاندازد. او به آنها نامههایی مشابه میدهد که چون این دو زن با هم دوستان صمیمی هستند، نامهها را از سر ذوق به یکدیگر نشان میدهند.
بعد از اینکه متوجه میشوند که هر دو فریب خوردهاند، تصمیم میگیرند که فالستاف را تحقیر کنند.
این آقای چاق نیز به دام این دو میافتد و تحقیر میشود. با اینحال، سر فالستاف شاد و بذلهگو، تنها بهمدت کوتاهی مغلوب وضعیت پیشآمده میشود. بعداز چند لحظه شک و تردید به این نتیجه میرسد که بذلهگوییهای خود باعث شوخطبعی بقیه شده و به خندهی دیگران میپیوندد. اگر او انسانی احمق و دلقک است، بقیه نیز هستند.
اپرا با درسی از خردمندی که وردی در طول سالهای عمر خود به آن نائل شده، پایان مییابد – زندگی و جهان تنها یک شوخی است و همهی انسانها نقش دلقک را در آن بازی میکنند. وردی که بیشتر اپراهای او تراژدی است، در این کمدی، یادآور میشود که زندگی را باید سبکتر و راحتتر گرفت.
شاید این نتیجهگیری بهخاطر شخصیتی مثل فالستاف – تنبل، پرخور و بی وفا- باشد که حتی تا صدها سال بعد نیز همچنان دوستداشتنی خواهد بود و چنین موسیقی زیبایی از آن الهام گرفته شده است.
برای اطلاعات بیشتر درخصوص برنامهی اجراهای این اپرا به سایت www.coc.ca مراجعه کنید.
اپکتایمز در ۳۵ کشور و به ۲۱ زبان منتشر میشود.