نویسنده: جیمز سیل
برای بسیاری از مردم یکی از گیج کنندهترین چیزها در جامعه غربی این است که چگونه اخلاق زیر چتر سیاست ناپدید شده است. برای مثال، به نظر میرسد که دموکرات یا جمهوریخواه بودن بیشتر از درست یا غلط بودن اهمیت دارد. در واقع، درست یا غلط بودن با دموکرات یا جمهوریخواه بودن یکسان شده است! به عبارت دیگر، انگار انسانها بیشتر قبیلهای شدهاند تا عقلانی.
با این حال، همانطور که ساموئل جانسون اخلاقشناس و مقالهنویس انگلیسی معتقد بود، «کسی که عقلانی فکر میکند، اخلاقی میاندیشد». قبیلهای فکر کردن – کشور من، حزب من، خانواده من، ایدههای من، درست یا غلط – انحراف عقل است. در واقع، میتوان گفت که کل «کمدی الهی» دانته، در مورد انحراف عقلانیت یا ادراک است که منجر به جهنم، لعنت، و بدبختیهای بیپایان بسیاری در وضعیت بشر در این زندگی و نیز زندگی بعدی میشود.
اخلاقیات دیگر قابل قبول نیست
این روزها اخلاق واقعاً موضوع محبوبی برای بحث نیست. خیلی مبهم، بحثبرانگیز و مهمتر از همه، بیش از حد به اصطلاح «قضاوت کننده» در نظر گرفته میشود.
همانطور که تئودور دالریمپل، نویسنده، که «اورول زمان ما» نیز نامیده میشود، گفته است: «وقتی جوانان میخواهند خود را خوب نشان دهند، میگویند «بیطرف هستند» یا میگویند «دیگران را قضاوت نمیکنند». یعنی تصور بالاترین شکل اخلاق، چیزی غیراخلاقی است.»
این فقط در مورد جوانان نیست. با اینکه مردم روزانه با موارد بسیاری از امور خیر و شر برخورد میکنند، اما بیش از ۳۰ سال است که سیاستمداران، روشنفکران، رسانهها و سایرین برای لغو عبارت «خیر» و «شر» و جایگزین آنها با واژههایی مانند «غیرقابل قبول» میکوشند. رفتارها و امیال زشت دیگر بد نامیده نمیشوند، بلکه فقط «غیر قابل قبول» انگاشته میشوند.
این تغییر، البته، اخلاقیات را از یک هنجار مطلق به یک هنجار اجتماعی تنزل میدهد. همانطور که نویسنده و روانپزشک نورمن دویج در نوشته خود در پیشگفتار کتاب «۱۲ قانون زندگی»، نوشته جردن پترسون، آورده است: «این ایده که زندگی انسان میتواند عاری از دغدغههای اخلاقی باشد، یک توهم است.»
به گفته مفسر فرهنگی، دیوید بروکس: «وقتی فرهنگ مدرن سعی میکند واژهی گناه را با ایدههایی مانند خطا یا بیاحساسی جایگزین کند، یا سعی میکند کلماتی مانند «فضیلت»، «اخلاقیات»، «شر» و «بد» را به طور کلی حذف کند، اینطور نیست که معنای اخلاقیات در زندگی تغییر کند یا نزول پیدا کند. فقط به این معنی است که ما هسته اخلاقی و اجتناب ناپذیر زندگی را با زبانی سطحی پنهان کرده ایم. … علاوه بر این، وجود مفهوم گناه ضروری است زیرا واقعا وجود دارد.»
از بین بردن شر
این خود شر است که میخواهد مفهوم شر را از بین ببرد یا تلاش میکند، برای تظاهر به اینکه شر وجود ندارد، تعریف جدیدی از آن بهوجود آورد. این عمل باعث ایجاد شر بیشتر میشود. وزیری در مصر باستان بنام پتاههتپ بیش از چهار هزار سال پیش نوشته بود: «به جای تلاش برای تعریف مجدد شر، باید آن را متوقف کنیم، زیرا متوقف کردن شر منجر به استقرار پایدار فضیلت میشود.»
البته توقف شر مستلزم این است که آن را بشناسیم. در گذشته اخلاقیات براساس یک واقعیت متعالی استوار بود مانند: ایمان به اشراق معنوی در بودیسم، خدایان در قانون حمورابی، یا از طرف خداوند در ده فرمان، میتوانیم مفهوم شر را ببینیم. این نمونههای قوانین یا کدهای اخلاقی وجه اشتراک گسترده در زمینههای اصلی اخلاقیات دارند: بهعنوان مثال خیانت، دزدی، سوگند دروغین و قتل ممنوع هستند. ممکن است مشخصات واقعی گناه و مجازات ها و پیامدهای آن متفاوت باشد، اما جهت کلی بسیار روشن است.
متأسفانه امروزه ، سیاستمداران و بسیاری از مردم به چیزی به نام شر نمیاندیشند. همانطور که دالریمپل، تاریخ شناس اسکاتلندی میگوید، «از نقطه نظر رواندرمانی… هیچ شری وجود ندارد، افراد شرور نیستند و بلکه فقط قربانی هستند.»
هیچ کس دیگر مسئول اعمال خود نیست و گفته میشود همه، به طور بالقوه، به روان درمانی نیاز دارند – کلا مشکل برطرف شد! این ایده را میتوان در عصر روشنگری و متفکرانی که از آن برخاستند، ردیابی کرد. مارکس یک نمونه کلاسیک است. به گفته او عوامل اقتصادی بیماریهای اجتماعی را به وجود آوردند نه افراد. از قضا میگویند همسرش زمانی گفته: «ای کاش کارل کمتر درباره سرمایه صحبت و بیشتر برای به دست آوردنش کار میکرد».
ما میتوانیم نیچه و فروید را به فهرست متفکرانی اضافه کنیم که هر کدام طبیعت انسان را با عوامل سادهگرایانهی دیگر توجیه میکنند. اقتصاد را تغییر دهید، ابرمرد شوید، رویاهای خود را درک کنید و مدینه فاضله اینجا خواهد بود!
پوچ بودن همه اینها زمانی آشکار میشود که گفتهی دالریمپل در مورد یکی از مشهورترین تشییع جنازههای اواخر قرن بیستم را بشنویم : «رویکرد آسیب شناختی-درمانی به زندگی چنان پذیرفته شده است که جانشین آگوستین مقدس ( پایه گذار سنت مسیحیت غربی کاتولیک و پروتستان )، اسقف اعظم کنونی کانتربری، در دعای دهمین سالگرد فوت پرنسس دایانا به دلیل آسیب پذیری روانی دایانا از خداوند سپاسگزاری کرد! گویی قرار ملاقات با روانپزشک بالاترین آرزوی اخلاقی و فرهنگی ممکن انسان است.»
اگر نظر دالریمپل در آن زمان تنها یک برداشت و درک بود، اکنون یک معضل جدی است. با یک بررسی گذرا در رسانههای اجتماعی به نظر میرسد اعلام آسیبپذیری و وضعیت روانی شکننده به عنوان فضیلت در نظر گرفته میشود. به عنوان مثال، یک مقاله مهم در بیبیسی با عنوان «چگونه لینکدین در حال تغییر است و چرا بعضیها از این وضع ناراحتند؟» این سوال را مطرح میکند که چرا در پنج سال گذشته، لینکدین که یک سایت بزرگ برای کسی و کار و موقعیتهای شغلی و حرفهای است، به مکانی برای هقهق قلبهای شکسته تبدیل شده است.
اخلاق بر چه اساسی استوار است
اما پس آن فضیلت یا اخلاقی که خواهانش هستیم و باید از آن دفاع کنیم چیست؟ به یاد داشته باشید که عقلانیت زمانی نمایان میشود که اصولی غیرعقلانی در انسان پا گرفته باشند.
عقل در چهار زمینه زندگی کاربرد خاصی دارد: خیانت نکردن در زندگی زناشویی، دزدی نکردن، دروغ نگفتن و نکشتن انسانی دیگر که همه وجهی مشترک دارند. کاملا واضح است که هر یک از آنها به انسانهای دیگر آسیب میزند، اما چگونه؟
فکر می کنم پاسخ به این پرسش از دیدگاه غرب، این است که هر یک از این موارد آزادی فرد دیگری را محدود میکند. بدین ترتیب که، قتل، آزادی زندگی را از دیگری میگیرد. سوگند دروغ، آزادی دسترسی به حقیقت را میگیرد. دزدی، آزادی دسترسی به داراییهای منقول و غیر منقول را سلب میکند. و خیانت در زندگی زناشویی، آزادی اعتماد و صمیمیت را با مهمترین فرد از زندگی دیگران سلب میکند. به عبارت دیگر، اصل اخلاقی که باید از آن دفاع کنیم، آزادی، آزادیهای فردی و احترامی است که برای آزادی دیگران قائل هستیم.
اندرو نورمن ویلسون در کتاب خود «دانته عاشق» نیز نوشته است که «اندیشههای غربی – نبردی ابدی بین جبرگرایی و باور به آزادی انتخابهای اخلاقی است. اگر ما چیزی بیش از مجموع دیانای خود نیستیم، یا چیزی بیش از آنچه نیروهای ماتریالیست تاریخ از ما ساختهاند، یا بیش از محصول محیط اجتماعی خود نیستیم، پس دادگاههای قانون هیولاهای عظیم بی عدالتی هستند.»
آزادی چیزی است که برای آن میجنگیم مخصوصا آزادی اراده.
نویسنده: جیمز سیل
جیمز سیل بیش از ۵۰ کتاب منتشر کرده است که اثر اخیرش «راهنمای انگیزشی برای تیمهای برتر» (۲۰۲۱) است. او نامزد جایزه شعر ۲۰۲۲ پوشکارت، برنده جایزه اول مسابقه سالانه انجمن شاعران کلاسیک ۲۰۱۷ است. برای اطلاعات بیشتر درباره نویسنده و پروژه دانته او، به EnglishCantos.home.blog مراجعه کنید