نویسنده: کنراد بلک
در مذاکره ایران و آمریکا هدف اعلامشده از جانب ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، و نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، این است که ایران نباید به سلاح هستهای دست پیدا کند و به نظر میرسد که این هدف از راه مسالمتآمیز تحقق خواهد یافت.
ترامپ بهصراحت گفته که آمریکا در اقدام نظامی علیه استقرار تسلیحات هستهای در ایران تردید نخواهد کرد و ناوگان بمبافکنهای رادارگریز ب-۲ را به جزیره دیهگو گارسیا در اقیانوس هند اعزام کرده که همگی میتوانند برای نابود کردن تأسیسات هستهای زیرزمینی ایران در اصفهان به این کشور نفوذ کنند. این بمبافکنها با ضربه زدن به حوثیهای تحت حمایت جمهوری اسلامی ایران در یمن نشان دادهاند که تا چه قدرت تخریبی دارند.

خیلیها از جمله اکثر قدرتهای عربی از اینکه آمریکا یا اسرائیل ضربهای سهمگین به ایران وارد کنند و نظام این کشور را ساقط کنند، استقبال خواهند کرد. اما این به لطف حضور آقای ترامپ است که این هدف بدون توسل به عملیات نظامی گسترده تحقق خواهد یافت. تا اینجا به نظر میرسد که مذاکره با جمهوری اسلامی ایران درحال پیشرفت است.
رویکردی که اکنون در دست بررسی است- اینکه اورانیوم غنیشده ایران به یک کشور ثالث مانند روسیه تحویل داده شود- در دولت اوباما پیشنهاد شده بود. هدف این است که اطمینان حاصل کرد که ایران به یک قدرت نظامی هستهای تبدیل نمیشود. تحویل اورانیوم غنیشده به روسها هیچ اشکالی ندارد، زیرا آنها تا همینجا دخایر اورانیوم زیادی دارند و از قابلیتهای نظامی هستهای قابلتوجهی برخوردارند. اما اگر قرار باشد که ایران به یک قدرت نظامی هستهای تبدیل شود، تردیدی وجود ندارد که سایر کشورهای خاورمیانه نیز بهسرعت در همین مسیر قدم برمیدارند.

مقامات جمهوری اسلامی به درستی میگویند که سیستم فعلی کنترل تسلیحاتی ناعادلانه و اساساً ناکارآمد است. قدرتهای هستهای بهمانند یک باشگاه هستند و با دغلبازی به دیگر کشورهای جهان میگویند که نباید به این باشگاه ملحق شوند، اما خودشان هم از این باشگاه خارج نمیشوند. آمریکا، روسیه، بریتانیا، چین، فرانسه، هند، پاکستان و اسرائیل جزو قدرتهای هستهای هستند. با اینکه پاکستان بهطور مشخص از منظر سیاسی بیثبات است، اما همه این کشورها نقش هستهای خود را با مسئولیتپذیری کامل ایفا کرده و درگیرِ جنگ هستهای یا انجام آزمایشات تصادفی نشدهاند. اما تعهد به تلاش برای دستیابی به خلع سلاح جدی گرفته نشده و بهسختی میتوان باور کرد که کسی به فکرِ انجام آن باشد.
متحدان غربی دوران جنگ سرد- آمریکا، بریتانیا و فرانسه- مدعی هستند که برای دستیابی به بازدارندگی به سلاح هستهای دست پیدا کردهاند. روسها و چینیها نمیتوانند چنین ادعایی داشته باشند، اما از آنجا که متحدان غربی سلاح هستهای دارند، آنها نیز باید برای حفظ ظاهر به سلاح هستهای دست پیدا کنند. اگر چین از سلاح هستهای برخوردار بود، هند هم به چنین سلاحی نیاز پیدا میکرد و اگر هند چنین قابلیتی داشت، پاکستان هم به آن نیاز پیدا میکرد. هیچ فرد منصفی نمیتواند در این مورد تردید داشته باشد که اسرائیل، با توجه به تهدیدهای مرگبار علیه موجودیت ملت یهود در قرون متمادی و بهویژه دوران معاصر که یاد و خاطره آن هنوز در ذهن میلیونها نفر نقش بسته و همچنین با توجه به قرار گرفتن در احاطه دشمنان سنتی که بعضی از آنها همچنان با این کشور در جنگ هستند، سزاوارِ برخورداری از این تسلیحات است.

سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی که بزرگترین حامی تروریسم در جهان به شمار میرود، امتیاز مهمی برای آمریکا و اسرائیل تلقی میشود، اما دولت آمریکا حق دارد که هدفِ ایران غیرهستهای را بدون توسل به خشونت محقق کند. رئیسجمهور آمریکا بردباری زیادی از خود نشان میدهد- رفتاری که معمولاً از او سر نمیزند- و برخلاف میل دولت اسرائیل به دنبال یک راهحل مسالمتآمیز است. درصورت دستیابی به توافق، جمهوری اسلامی ایران قدرت بازدارندگی خود را در برابر حملات احتمالی از دست خواهد داد و نیروهای نیابتی تروریستیاش- حماس، حزبالله و حوثیها- تضعیف خواهند شد. در عینحال، اسرائیل پیشتر پدافند هوایی ایران را منهدم کرده است. بدون تهدید هستهای، ایران همچون مرغی بیبال و بیپر خواهد بود.
تفاوت مهمی بین ایران و قدرتهای هستهای کنونی وجود دارد. در بین این کشورها، تنها آمریکا است که سلاح هستهای را به شکل عامدانه و برای استفاده نظامی توسعه داد تا به درگیریهای اقیانوس آرام در جنگ جهانی دوم پایان دهد؛ درگیریهایی که متعاقب حمله غافلگیرانه ژاپن به بندر پرل هاربر آغاز شد. دیگر هیچکدام از قدرتهای هستهای از جمله آمریکا بهطور رسمی نگفتهاند که قصد استفاده از چنین تسلیحاتی را دارند، مگر آنکه در واکنش به حمله هستهای مستقیم سراغشان بروند. جمهوری اسلامی بهدرستی نسبت به انحصار موجود در باشگاه قدرتهای هستهای انتقاد دارد، اما تهدیدهای مکرر این کشور مبنی بر حمله هستهای به اسرائیل باعث شده که این کشور حقانیت خود را برای ملحق شدن به این باشگاه از دست بدهد، چراکه میداند چنین حملهای با پاسخ کوبنده و ویرانگر اسرائیل مواجه خواهد شد. پیامد این رویارویی چیزی جز فاجعهای انسانی با ابعاد گسترده نخواهد بود.

از همان ابتدا که جمهوری اسلامی ایران بهطور علنی برای تبدیل شدن به یک قدرت نظامی هستهای ابراز تمایل کرد، با مخالفت گسترده دیگر کشورها از جمله قدرتهای بزرگ اروپا مواجه شد. نیکولا سارکوزی، رئیسجمهور وقت فرانسه، و دیوید کامرون، نخستوزیر وقت بریتانیا، و سایر رهبران بهصراحت بر ضرورت همکاری برای جلوگیری از این اتفاق تأکید داشتند؛ درست همانطور که دولتهای جورج دابلیو. بوش و باراک اوباما در آمریکا چنین رویکردی در پیش گرفتند. اما این عزم و اراده طبق معمول بهتدریج کمرنگ شد و درنهایت به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) انجامید؛ توافقی که در سال ۲۰۱۵ با میانجیگری باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، بین ایران و پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل و آلمان و اتحادیه اروپا به امضا رسید. این توافق درعمل مسیری دور و دراز اما هموار برای ایران فراهم کرد تا اورانیوم را در سطح تولید کلاهک هستهای غنیسازی کند.
ترامپ ایالات متحده را در دولت اول خود از این توافق خارج کرد و بایدن بهرغم اعطای امتیازات فراوان نتواست شرایط لازم را برای احیای این توافق مهیا کند که از عدم تمایل ایران به هر مسیری جز تبدیل شدن به قدرت هستهای حکایت دارد تا بتواند برای هر کشوری که با آن مخالف است به تهدیدی مرگبار تبدیل شود. تنها آمریکا و اسرائیل هستند که باعث شدهاند ایران چراغ سبزِ کشورهای بانفوذ جهان را برای دستیابی به این تسلیحات دریافت نکند.
این مسئله در مذاکرات جامع آمریکا و روسیه بر سر پایان دادن به جنگ اوکراین، عادیسازی روابط روسیه و ناتو و توافق بر سر استخراج و فروش مواد معدنی راهبردی نیز موضوعیت دارد. بهطور کلی، هدف این است که روسیه را از دامان خفقانآورِ چین بهعنوان یک متحد دسته دوم بیرون کشید و این کشور را به سمت ایجاد روابط سازنده با دنیای غرب سوق داد؛ رویکردی که روسیه ۳۰۰ سال پیش در دوران سلطنت پتر کبیر در پیش گرفته بود.
تمام این مسائل در مذاکرات بین آمریکا و جمهوری اسلامی مورد بحث و بررسی قرار دارند و بیتردید همه باید برای موفقیت این مذاکرات دعا کنیم.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.
درباره نویسنده: کنراد بلک به مدت ۴۰ سال از برجستهترین سرمایهگذاران کانادا بوده و جزو پیشگامان انتشار روزنامه در جهان است. او مؤلف زندگینامه فرانکلین دی. روزولت و ریچارد نیکسون و اخیراً «دونالد جی. ترامپ: رئیسجمهوری که مثل هیچکس نیست» است که نسخه جدید آن به تازگی منتشر شده است.