«گابریل گارسیا مارکز»، نویسندهی مشهور کلمبیایی، روز پنجشنبه ۲۸ فروردینماه در سن ۸۷ سالگی چشم از جهان فرو بست.
گابریل خوزه گارسیا مارکز، معروف به «گابو» که برندهی جایزه نوبل ادبیات و بنیانگذار سبک «رئالیسم جادویی» بود، ۶ مارس ۱۹۲۷ در کلمبیا متولد و در شهر فقیر آراکاتاکا در کنار پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شد.
گابو در رشتهی حقوق تحصیل کرد و پیش از آغاز داستاننویسی، در حرفهی روزنامهنگاری مشغول به کارشد. او در آن هنگام بهعنوان خبرنگار و دبیر با روزنامههای محلی «ال هرالدو» و «ال یونیورسال» همکاری داشت، تا اینکه نخستین کتابش را در ۳۰ سالگی منتشر کرد و با استقبال خوبی از سوی خوانندگان مواجه شد.
بسیاری از داستانهای مارکز با الهام از خاطرات دوران کودکی و قصههای مادربزرگش که بیشتر حولوحوش دنیای ارواح و سحر و جادو بود، خلق شد. «زندهام که روایت کنم»، کتابیست که او در آن از خاطرات دوران کورکیاش بسیار نوشته است.
مشهورترین اثر او رمان «صد سال تنهایی» چاپ ۱۹۶۷ است که جایزهی نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ را برای وی به ارمغان آورد. بنیاد نوبل در بیانهی خود، مارکز را برای خلق این شاهکار بهیادماندنی، «شعبده باز کلام و بصیرت» خواند.
این کتاب که اولینبار توسط «بهمن فرزانه» به فارسی ترجمه شد، با یک سبک رئالیستی نو، در اندک زمانی به یکی از پرفروشترین کتابهای جهان تبدیل شد و با گذشت ۳۰ سال از نخستین چاپ آن، بیشاز ۳۰ میلیون نسخه در سراسر دنیا فروخته شده و به بیشاز ۳۰ زبان نیز ترجمه شد.
در آثار مارکز علاوه بر عنصر تخیل و جادو، نوعی بیان و کیفیت سیاسی نیز مشهود است. این ویژگی تأثیر گرفته تاریخ سیاسی کشورهای آمریکای لاتین و نظامهای دیکتاتوری حاکم بر بیشتر کشورهای منطقه است. مارکز با گرایش به جنبشهای چپی، همواره در نوشتههایش از ایدههای دموکراتیک ملی و اقشار تحت ستم قرار گرفته دفاع میکرد. وی بخشی از آگاهی سیاسی خود را از پدربزرگش به ارث برده بود که شخصیتی آزادیخواه بود و در جنگهای داخلی کلمبیا نیز شرکت داشت.
گابو در بسیاری از کشورهای اسپانیایی زبان پس از «میگوئل سروانتس»، نویسنده قرن هفدهم، محبوبترین نویسنده محسوب میشود، وی در شیوهی نوشتارش از نویسندگان بزرگی همچون «چارلز دیکنز»، «لئو تولستوی»، «جیمز جویس»،«داستایوفسکی»، «بالزاک» و «ویرجینیا وولف» الهام گرفت.
گابریل گارسیا مارکز در ژانویه ۲۰۰۶ اعلام کرد که دیگر به نوشتن خاتمه داده است.
از دیگر آثار معروف وی میتوان به «پاییز پدرسالار»، «عشق سالهای وبا»، «ساعت شوم»،«شرح یک مرگ»،«توفان برگ»، «عشق و دیگر شیاطین» و «خاطرات روسپیان سودازدهی من» اشاره کرد. وی آثار غیر داستانی متعددی نیز از خود برجای گذاشته که از جملهی آنها میتوان به «زندهام که روایت کنم»، «گزارش یک آدمربایی» و «یادداشتهای پنجساله» اشاره کرد.
اپکتایمز در ۳۵ کشور و به ۲۱ زبان منتشر میشود.