اصطلاح “عسل در دهان و خنجر در دل” که میتوان آن را به “پنهان کردن خنجر با لبخند” نیز تعبیر کرد، اغلب برای توصیف افرادی به کار میرود که زبانی شیرین اما قلبی تیره دارند.
این اصطلاح بر اساس داستانی از یک کتاب باستانی تاریخنگاری چینی به نام “ژیژی تونگجیان” نوشتهی “سیما گوآنگ” (۱۰۸۶-۱۰۱۹) از سلسلهی سانگ است.
“لینفو لی” صدراعظم امپراطور “سوآنزونگ” در سلسلهی تانگ بود. او دستی در خوشنویسی و نقاشی نیز داشت. وی به خاطر کلام ظاهرا دوستانه اما مغرضانهاش معروف بود.
وی برای چاپلوسیِ امپراطور، به افرادی که به امپراطور نزدیک بودند رشوه میداد تا دریابد امپراطور به چه چیزهایی علاقه دارد و چه چیزهایی را دوست ندارد. بنابراین میتوانست در دیدارهای خود با امپراطور، مطابق میل او رفتار کند.
برای سایر وزرا و کارکنان عالیمقام نیز، او نکات تحسین آمیزی مییافت تا رو در رو چاپلوسی آنان را بکند، از سویی دیگر افرادی که سبب ناخشنودی او میشدند را نیز تنبیه میکرد. “لی” آدم حسود و بدجنسی بود.
یکبار، توسط یک وزیر که در ملاء عام به اشتباه او اشاره کرده بود مورد حمله قرار گرفت. او وانمود کرد که اهمیتی نمیدهد، اما بعداً تلاش کرد تا راهی برای انتقام بیابد.
روزی “لی” به آن وزیر گفت که مقداری طلا در منطقهای قرار دارد و به او پیشنهاد کرد که از امپراطور اجازهی حفاری در منطقه برای استخراج طلا را دریافت کند. آن وزیر در نهایت درستکاری و صداقت، خیلی زود درخواست حفاری برای استخراج طلا را با امپراطور مطرح کرد.
امپراطور خوشحال شد و با “لی” در مورد موضوع مشورت کرد. “لی” طوری رفتار کرد که گویی نگران است و به امپراطور گفت که منطقهی “مانت هوآ” نقطهی شانس و اقبال امپراطوری است و اگر “مانت هوآ” تخریب شود، برای امپراطوری بدشانسی به بار میآورد. او پرسید: “چه کسی قصد صدمه به اعلیحضرت را دارد؟
امپراطور قانع شد که تخریب “مانت هوآ” پیشنهاد نابجایی بود و بعدها آن وزیر را به منطقهی دوردستی تبعید کرد.
با شنیدن حقیقت ماجرا، تمامی وزرا دریافتند که “لی” شخصیتی دو رو دارد و به او لقب “عسل در دهان و خنجر در دل” دادند. امروزه ما این اصطلاح را برای توصیف افرادی که در ظاهر مهربان هستند تا از پشت به مردم خنجر بزنند استفاده میکنیم.
اصطلاح مشابه آن “گرگی در پوست میش” و “خیانت نهفته زیر پوشش دوستی” است.
اپکتایمز در ۳۵ کشور و به ۲۱ زبان منتشر میشود.