نویسنده: عرفان قانعیفرد
سهم دولت وقت ایالات متحده در بلوای ۵۷، واقعیتی غیرقابل انکار است. ریگان، بارها گفت که سیاست غلط کارتر در ایران، باعث سقوط شاه شد که لکه تاریخی در تاریخ آمریکاست.
در واقع امر، بدون توجه به ۳۷ سال اتحاد شاه فقید با آمریکا در منطقه خاورمیانه، کارتر، فرش را از زیرپای شاه کشید؛ وقتی که هایزر را به ایران فرستاد تا ارتش را فلج کند. خود مقامات آمریکا، سیاست کارتر را مزورانه و تفکر سوالیوان را منحرفانه نامیدند.
البته بعدها زبیگنیف برژینسکی، مشاور امنیت ملی دولت کارتر هم گفت که قیام سیاسی علیه شاه، تحت حمایت آمریکا بود و عاقبت، شاه را از تاج و تخت برکنار کرد. همان سیاست غلط، هم باعث سقوط شاه و هم ایران شد.
کارتر از دور، بلوای ۵۷ و بحران ایران را نظاره میکرد. شاه دریافت که دولت کارتر، برنامهای برای کمک به او ندارند و سیاست دموکراتها، خیالبافی است.
افراد وزارت خارجه حکومت کارتر هم بارها به سفیر آمریکا پیام دادند که شاه را از عواقب حقوق بشر، آگاه کند و بعدها در تاریخ ثبت شد که اشتباهات او در مقابل بحران وخیم و تشنج در ایران، مانند یک شخص فلج بود. حکومت وقت آمریکا، شاه را در میانه بحران، بحال خود رها کرد. کارتر، درکی از واقعیت و عواقب مصیبتبار آن نداشت. تصمیمی درستی هم نگرفت؛ نمیخواست بداند که چه زیانهای جبران ناپذیری را به بار خواهد آورد.
ویلیام سالیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران، توصیه کرده بود که کارتر از شاه بخواهد که فورا ایران را ترک کند و با خمینی، دوست شود. البته، نهادهای امنیتی آمریکا هم سردرگم بودند و کسی، حرف دیگری را نمیشنید و از همه مهمتر، سازمان سیآیای هم از پیشبینی بلوای ۱۳۵۷ در ایران، عاجز بود و میتوان کارتر را از مقصران ماجرا دانست.
شاه فقید هم در مصاحبهای از خجالت کارتر در آمد و گفت: «بزرگترین اشتباهم توجه به توصیههای مقامات وقت آمریکا بود و همه تروریستهای آدمکش را آزاد کردم و گذاشتم تا دستههای جنایتکار را برای آدمکشیهای تازه رهبری کنند. او هوشمندانه به سالیوان گفته بود که «نمیفهمم چرا سیآیای علیه من با این شدت به فعالیت برخواسته؟»
شاه فقید، به درستی میدانست که چه فاجعه ویرانگری در راه است. کارتر با آن دستگاه سیاسی و اطلاعاتی خود، همراه مخالفان شد تا به شاه فشار بیاورد. بعدها رئیس سیا سخنان شاه را تأیید کرد و گفت: «اگر ما هشیاری بیشتری نشان داده بودیم، سیاست آمریکا در جریان وقایع نافرجام ایران میتوانست صورت دیگری داشته باشد.»
کارتر، سیاستی غیرواقعبینانه و پر از ضعف و تردید و تغییر جهت داشت که فاجعهای برای جهان در پی داشت.
رفتار کارتر با بیماری شاه هم که نیازی به گفتن ندارد و کارتر همان کسی است که در میان رهبران جهان، فورا خمینی را مقدس نامید و او را فردی مذهبی و معتدل دانست. روابط خمینی و کارتر هم قبل از ۱۳۵۷ بر همگان عیان شد. و بعدها هم روزنامه توس در آخرین شماره خود، گفتگویی با ژیسکاردستن منتشر کرد که گفت: «آمریکا، زنگ خاتمه حکومت شاه را به صدا در آورد، چون کارتر امیدی به بقای رژیم شاه نداشت.»
وقتی هم خمینی، گروگانگیری کرد، کارتر اول نامه ملتمسانه به خمینی نوشت. گرچه بعدها، هواپیما به ایران فرستاد تا شاید عملیات نجات موفق باشد. کارتر، رئیس جمهوری مردد بود. حکومت او، توالی تناقضها و خطاهای پیاپی بود که نتیجه آن، بیاعتباری دولت ناهماهنگ او و بیاعتباری جهانی سیاست آمریکا بود.
خود آمریکاییها هم بعدها در کتابهایشان بارها و بارها، رفتارهای عوامفریبانه و جنجالی کارتر را به نقد کشیدهاند. امروز کارتر رفت، سیاست کارتر ۲ (اوباما) و کارتر ۳ (بایدن) همچنان درباره جمهوری اسلامی ادامه دارد. شاید مرگ او، باعث پایان این سیاست و میراث شوم آن باشد. اما جهان با رشد رادیکالیسم اسلامی در ایام کارتر روبرو شد و هنوز هم جنگ علیه تروریسم ادامه دارد.
وب سایت نویسنده: https://www.erfanfard.org/