استرس شغلی بهعنوان واکنش جسمی و عاطفی ناخوشایندی تعریف میشود که زمانی ایجاد میشود که خواستههای شغلی با توانمندیها، انتظارات یا نیازهای فرد هماهنگ نباشد و در صورت ادامه پیدا کردن این روند منجر به پیامدهای منفی میشود.
عوامل بسیار زیادی باعث بهوجود آمدن استرس شغلی میشوند، بعضی از آنها عبارتند از:
- حجم کاری زیاد، ساعات کاری طولانی، عدم همخوانی مهارتهای فرد با ویژگیهای شغلی و انتظارات شغلی متناقض، ناسازگاری بین ارزشها و باورهای فرد با ارزشهای سازمان
- ارتباطات ضعیف در سازمان، جو سازمانی ناسالم و عدم حمایت از سوی همکاران و سرپرستان، فضای رقابتی و مشخص نبودن وظایف
- ناامنی شغلی و کمبود فرصت برای رشد و پیشرفت، عدم مشارکت و تأثیرپذیری افراد در تصمیمات سازمان
- شرایط فیزیکی ناخوشایند مانند شلوغی، صدا و آلودگی هوا یا مشکلات ارگونومی
تحقیقات نشان داده که وقتی فردی در محیط کار دچار استرس میشود در بخشهای دیگر زندگی همچون زندگی زناشویی، سلامت جسمی، ارتباط با دیگران و همچنین سوءمصرف مواد و الکل تأثیرگذار است.
زمانی که درباره به استرس شغلی صحبت میشود لزوماً بهمعنای جنبه منفی آن نیست بلکه گاهی این استرسها مثبت یا صرفاً هشداردهنده هستند. این قبیل استرسها بیشتر برانگیزنده هستند و باعث میشوند ما در مسیر حرفهایتر حرکت کنیم، تشویقکننده هستند تا بیشتر یاد بگیریم و اشتباهات خود را جبران کنیم.
پس چه زمانی میگوییم استرس شغلی بر زندگی ما تأثیر مخرب گذاشته است؟ زمانی که بهخاطر مسائل کاری اعتمادبهنفس خود را از دست داده باشید، مشکلات جسمی مثل سردرد و درد عضلانی داشته یا با اختلالات خواب و بیانگیزگی و خستگی مفرط دستوپنجه نرم میکنید. بهطور کلی بهخاطر مسائل شغلی، بخشهای دیگر زندگی شما تحت شعاع قرار گرفته باشد.
در اولین قدم مهم است که تشخیص دهید چه عواملی در محیط کار باعث استرس شما میشود و در گام بعدی از خود بپرسید آیا این عوامل در حیطهٔ کنترل من هست یا نه و آیا میتوانم شرایط را تغییر بدهم؟ در مراحل بعد، نیاز به برنامهریزی دارید. بخشهایی را که مربوط به خودتان است انتخاب و مسئولیت تغییر آن را بهعهده بگیرید و بخشهایی را که خارج از کنترل شما است با مهارتهای لازم پوشش بدهید. و در نهایت اگر به این نتیجه رسیدید که استرس این شغل در توان تحمل جسمی یا روانی شما نیست حتماً از یک متخصص کمک بگیرید.
تعادل کار و زندگی
تعادل سالم کار و زندگی به حفظ رابطهٔ هماهنگ بین کار و زندگی شخصی شما اشاره دارد و این شامل مدیریت آگاهانهٔ زمان و انرژی شما برای انجام تعهدات حرفهای و شخصی و در عین حال اولویت دادن به مراقبت از خود و رفاه است.
شاید وقتش باشد همین الان یک کاغذ و خودکار بردارید و برای شروع کار، مرزهای کاری و زندگی خود را تعیین کنید. بهطور مثال بنویسید تا چه ساعتی سر کار هستید و بعد از آن فقط به تلفنهای ضروری کاری پاسخ میدهید، نه اینکه وقتی به خانه میآیید تازه شروع به تحلیل روز با همکار خود کنید یا ریزترین اتفاقات روز را بخواهید برای همسر یا اعضای دیگر خانواده تعریف کنید.
مرحلهٔ بعدی اولویتبندی وظایف چه در خانه و چه در محل کار است. بهخاطر داشته باشید بر طبق نیازهای اساسی گلاسر ما پنج نیاز اساسی داریم (بقاء، تفریح، آزادی، عشق و تعلق، قدرت) که موظف هستیم آنها را برآورده کنیم. بنابراین بر روی کاغذ بنویسید در طی هفته یا ماه برای نیازهای خود و دیگران چه برنامهای دارید و چگونه میخواهید وقت خود را بدون بهخطر انداختن تعهدات کاری برنامهریزی کنید.
مهارت بعدی میزان انطباقپذیری و انعطاف شما است. اینکه چگونه برای شرایط پیشبینینشده خود را آماده میکنید، یا بهعبارتی آیا توانایی سوییچ کردن از یک موقعیت به موقعیت دیگر را دارید؛ در مواقع پر استرس و فشار کاری از چه استراتژی استفاده میکنید و آیا تا بهحال به این موضوع پرداختهاید که چه عواملی باعث اضطراب شما میشود؟ شاید بهتر است از یک مشاور راهنمایی بگیرید تا شما را در این زمینه یاری رساند.
مراقبت کردن از خود جزو الزامات برای کاهش استرس شغلی است. پس مطمئن شوید که خواب کافی دارید، از رژیم غذایی مناسبی پیروی میکنید و بهاندازهٔ کافی در طی روز تحرک دارید. یک مطالعه نشان داد که خطر سکتهٔ مغزی در افرادی که بیش از ۵۵ ساعت در هفته کار میکنند، بیشتر است. بنابراین تا حد امکان تلاش کنید ساعات کاری نرمالی در طی هفته داشته باشید.
محیط کاری خود را تبدیل به محیطی دوستداشتنی کنید. شاید اضافه کردن چند گل و گیاه، یا تغییر میز و وسایل یا اضافه کردن اشیایی که به آنها تعلق خاطر یا حس مثبتی دارید در وهلهٔ اول تأثیرگذار باشد. برگزاری دورههای کوتاه کتابخوانی یا جلساتی برای بحث و گفتوگوی سازنده نیز مفید هستند.