کسانی که از انقلاب فرهنگی چین جان سالم به در بردند، هرگز ترس و وحشت ناشی از آن را فراموش نمیکنند. در آن زمان به مذهب برچسب “خرافات” زده شد، روشنفکران دشمنان طبقاتی نامیده شدند و شالوده و زیربنای فرهنگ پنجهزارساله چین نابود شد.
در طی این دوران، رقص چینی که با حرکاتی نرم و روان اجرا میشد و ریشه در باورهای کهن داشت، به سرعت با موجی همراه شد که آن را از ریشه هایش جدا ساخت، بهطوریکه مسیری انحرافی درپیش گرفت و درنهایت به ابزاری برای ایجاد آشوب و کشمکش تبدیل شد.
اِلِن گِرِدس، با استناد به کُلین مَکِراس، متخصص برجسته در امور چین، در مقالهای از مجله تئاتر آسیایی می نویسد: “حزب کمونیست چین، از همان آغاز که دست به وضع قوانین زد، پیوسته تاکید داشت که هنرهای نمایشی باید در فرآیند آموزش تودهها نقش داشته باشد.”
در ۱۶ ماه مِی ۱۹۶۶، رئیس مائو زدونگ، اولین رهبر حزب کمونیست چین، انقلاب فرهنگی را آغاز کرد. جنبش کشتار “دشمنان طبقاتی” و ویرانی فرهنگ سنتی تا زمان مرگ مائو در ۹ سپتامبر ۱۹۷۶ ادامه یافت. بنا بر آمار ارائهداده شده از مرکز جهانی خروج از حزب کمونیست چین، انقلاب فرهنگی تنها در طی ۱۰ سال، منجر به مرگ ۸ میلیون نفر شد.
زمانی کوتاه پس از انقلاب فرهنگی، مائو همسر سوم خود، جیانگ چینگ را به قائم مقامی ریاست گروه مرکزی انقلاب فرهنگی منصوب کرد و بدین ترتیب همسر وی کنترل و نظارت بر فعالیتهای حزب کمونیست چین مبنی بر نابودی و ازنوسازی فرهنگ و هنرهای نمایشی را در دست گرفت.
زمانی که همسر مائو کنترل امور را به دست گرفت، خانم لیلی کای، که در حال حاضر معلم رقص در سان فرانسیسکو میباشد، اما در آن زمان در چین زندگی می کرد، جزو افرادی بود که [به واسطه انقلاب فرهنگی]، ناچار به متوقف کردن تمرین رقص سنتی شد. خلاصهی داستان زندگی او در گزارشی از مرکز موسیقی لس آنجلس بیان شده است.
همسر مائو که “مادام مائو” نامیده میشد، اجازه داد که فقط تعداد پنج داستان از داستانهای انقلابی به صورت رقص درآید و کای از جمله رقصندگان اصلی یکی از این داستانها در خانه اپرای شانگهای بود. طبق این گزارش همسر مائو، “سبک، درون مایه و نحوه بیان هنر را تحت کنترل درآورد. بدینوسیله هنر به سمت مقاصد انقلابی و نظامی تغییر مسیر داد.”
در این گزارش بیان میشود که: “لیلی کای به خاطر میآورد که درآن زمان همه در خیابان در حال جدال بودند و حتی دانش آموزان بهمنظور ترویج نوشتههای مائو تسهتونگ از مدارس بیرون فرستاده میشدند. در آن زمان همه مردم یک رقص انقلابی را آموختند که اساس آن بر هیچ تکنیکی استوار نبود.”
حفظ شکل ظاهری رقص یانگه و نابودی آن از درون
الن گردس در مورد رقص یانگه تحقیق کرد. یانگه، فرم بخصوصی از رقص محلی چینی است که ریشه در جشنهای زراعی دارد. گمان می رود که سرآغاز آن از زمان سلسله سونگ (۱۲۷۸-۹۵۹) باشد. وی میگوید: ” در زمان تشکیل حزب و نیز در طول انقلاب فرهنگی، رقص یانگه، به طرز خاصی به سیاستهای حزب کمونیست چین، گره خورد.”
رقص یانگه توجه حزب کمونیست چین را به خود جلب کرد، زیرا اساس و بنیان این رقص گروهی زراعی قویاً به اهداف رژیم گره خورد تا با متحدکردن توده مردم که جزو طبقه پایین جامعه محسوب میشدند، علیه طبقه بالا شورش کرده و آنها را به زیر بکشند.
گردس اظهار میدارد: “دهقانان در سراسر چین، یانگه را به صورت گروهی میرقصیدند… بدین ترتیب این رقص، به عنوان سپری مهم برای حزب کمونیست چین در نظر گرفته شد تا برای رسیدن به هدف خود طبقه پایین اجتماع را از طریق این رقص باهم متحد کند.”
از آنجا که رژیم چین رژیمی ملحد بوده و تا امروز هم رسماً ملحد باقی مانده است؛ حزب کمونیست چین، در طی انقلاب فرهنگی بهمنظور برپایی فرهنگی جدید براساس کمونیسم و الحاد، ارزشها و باورهای سنتی چین را نابود کرد. گردس با استناد به مکراس بیان میکند: ” هنرهای نمایشی نقشی مهمی را دراین خصوص ایفا کردند و عامل مهمی در پیروزی حزب کمونیست چین بودند.”
وی مینویسد: “رهبران حزب کمونیست چین، شکل ظاهری سرودهای دسته جمعی و نمادهای رمزگونه موجود در حرکات رقص یانگه را حفظ کردند تا رقصی برای مردم عادی ابداع کنند که از رهبری آنها تبعیت کند.
قبل از سال ۱۹۴۳، حزب کمونیست چین، دست به توسعه و ترویج رقص و موسیقی محلی زد. همچنین “حرکات جدید یانگه” که توسط حزب ابداع شد به مناطقی که هنوز توسط کومین تانگ (حزب ملی خلق چین) اداره میشد، راه یافت. به نوشته گردس، “آن حرکاتِ ابداعشده توسط حزب، رقص یانگه با فرم سنتی نبود، بلکه فرم جدیدی بود که براساس استفاده ابزاری حزب کمونیست چین از آن، حرکات، درون مایه و محبوبیت آن توسعه یافت.”
گردس میگوید، “چنین رقصی، “یانآن یانگه” یا “یانگه انقلابی” لقب گرفت و “درونمایه و حرکات” آن متفاوت از رقص سنتی بود.” وی افزود: “حزب کمونیست چین دست به ابداع آن زد تا با تغییردادن یانگه کهن، آنرا مطابق سیاست فرهنگی حکومت درآورد.”