نویسنده: عرفان قانعیفرد
شاید ساده اندیشی است اگر بگویم که بلوای ۵۷ فقط به ایران محدود شده و این باد بلاخیز به منطقه خاورمیانه نوزیده است. اگر هم بگوییم که فقط خمینی و همین مردم آتشبیار ماجرا شدهاند خود حکایتی غریبتر است. پیامدهای آن همه جهان را گرفته است و امروزه هم جهانی را به کام جنگ کشانیده است و این فاجعه عظیمتر هم میشود اگر این رژیم تنفس کند. بررسی این بلوا از نگاه ایرانی هم قابل تامل است.
اینکه خمینی در پشت پرده، مامور کجا بود و دستور چه جایی را اجرا کرد، موضوع ما نیست. رابطه پیدا و پنهان او با اخوان المسلمین، قذافی در لیبی، کاسترو، سوریه و یاسرعرفات و … هم چیز پوشیدهای نیست. وقتی سلطه روحانیون در ایران شروع شد، نمیتوان گفت که کاربرد طبیعی اندامهای سیستم خاورمیانه و جهان هم مستثنی و دور میشود. ایران از یک سو مورد استعمار و استثمار روحانیون قرار گرفته و از سویی دیگر کل خاورمیانه از این موج ویرانگر به دور نبوده است.
جامعه ایران در طوفان اوهام و خرافات و سرخوردگی و عصیان قرار گرفته و امروزه در بستر مرگ است. محور اصلی خمینی و بعدها جانشین او عقب گرد ایران به قرون وسطی بود. در ذهنیت و افسانه و اوهام خود اول میخواستند که انقلاب خمینیستی را صادر کنند؛ اما پس از ۴۵ سال امروز میخواهند که در زیر چتر هلال شیعی و مقاومت اسلامی، به ترویج و رشد شبکه فراملیتی تروریسم بپردازند و هر چند وقت یک بار، آتش جنگ علیه اسرائیل را برافروخته میکنند. اساس دیپلماسی رژیم روحانیون، بر عناد و کینهورزی بینظیری با آمریکا و اسرائیل است و تمایل جنون آمیزی برای جنگافروزی علیه این کشور دارند. کسی هم نمیداند فایده این ماموریت شوم در چیست.
اگر در مصر، اخوانالمسلمین آلت سیاسی و عقیدتی یک کشور یا سازمان جاسوسی بوده، کتابها و مقالات در این باره به کرات نوشته شده است؛ اما درباره خمینی، بخاطر تبلیغات شدید، کورکورانه و افراطی مافیای رژیم در داخل و خارج از کشور، موضوع کمی غیر ممکن است. حلقههای اسرارآمیز مافیای تبلیغاتی جمهوری اسلامی با سازماندهی گسترده در خارج از کشور، چیزی فراتر از تصور است. هرچه انگلستان از جنبشهای اسلامی در مصر و پاکستان دفاع کرد، در ایران قصه به سمت و سویی شگفتانگیز رفته است. نهضت پان اسلامی هم به حرکتهای تروریستی اسلامی تبدیل شد.
متاسفانه رسانههای غربی در سال های ۱۹۷۸ و ۱۹۷۹ هیچ نگاه انتقادی و راستیآزمایی و تحلیلی درباره خمینی نداشتند. امروزه کسی به آرشیوها مراجعه کند، کسی به شبح مخوف و ترس آور و بنیاد فکری و انگیزه این شبکه مخوف تروریستی نپرداخته است. گاهی درباره جهاد اسلامی نوشتهاند؛ اما نمیدانند که چرا خمینی مانند اخوانالمسلمین به دنبال شبکه و تشکیلات تروریستی است. هیچ کدام ننوشتهاند که چه اتحاد خاموش و خط ارتباطی پنهانی در بین گروههای تروریستی اسلامی در پشت سر خمینی است. این ضعف شناختی، یک لکه سیاه در تاریخ رسانهای قرن بیستم است که کسی در جستجوی هویت این شبح شوم سازمان ویرانگر و مخرب و فتنهگر و حلقههای پلید پیرامون آن نبوده است.
امروزه با مراجعه به هر کتابخانه و آرشیوی میتوان به سخنان و گفتگوها و مصاحبههای حواریون خمینی دست یافت. اکثرا در میان سازمانهای جوانان و شورای اسلامی و سازمانهای اسلامی و … فعال بودهاند و اکثرا هم در کمپهای تروریستی فعالیت داشتهاند. چرا هیچ رسانه ای جهانی از این شخصیتهای افراطی، مرمزو، متعصب، مرتجع و غیرواقعبین که خون بر دستشان بود، روشنگری نکرد؟ همگی سعی کردند خمینی را استتار کنند و شایعههای بیپایه و اساس او را منتشر کنند. هنوز هم صفت آیت الله در قبل از اسم خمینی و خامنهای باقی مانده است که به معنی نشانه خدا است.
حتی برخی از چهره های آمریکا و اروپا که به وفای به صلح و دمکراسی و حقوق بشر مشهور بودند، با همین حواریون خمینی رابطه داشتند. از نظر عقلی، چه لزومی داشت که بوق تبلیغاتی و معرفی یک نهضت فرمانروایی اسلامی، رادیکال و خشن و مملو از دروغ شد؟ امروزه هم در جلوی چشمان همان رسانههای جهانی، ایران مستعمره این نهضت اهریمنی با هالهای از تقدس جعلی شده است.
نظرات بیان شده در این مقاله نظرات نویسنده است و لزوماً منعکس کننده نظرات اپک تایمز نیست.