نویسنده: براک الدن
شکست پیر پالیو در انتخابات ۲۰۲۵ کانادا صرفاً نتیجه اشتباهات راهبردی یا سوگیری رسانهای نبود. این شکست برگی دیگر از دفترِ پنجاهساله عقبنشینیِ فرهنگی محافظهکاران کانادا تلقی میشود. محافظهکاران درحالی درباره مسائل اقتصادی حرف میزنند که چپها به فرهنگ میپردازند و آینده را از آنِ خود میکنند.
بهعنوان یک کانادایی تبعیدی که پس از یک دهه زندگی در آسیا به زادگاهش بازگشته است، شاهد بودهام کشوری که زمانی به آن وطن میگفتم، به سمت رکود میرود. خرید خانه غیرممکن شده است، آمار جرم و جنایت سیر صعودی دارد و گفتمان ملی هیچ انسجامی ندارد. با اینحال، آمارهای رسمی- پیشرفت خللناپذیر، هماهنگی فرهنگی و برتری اخلاقی- همچنان مثل سابق هستند. کمبود این کشور نه در رفاه، بلکه در معنا، خودباوری و شفافیت فرهنگی نهفته است.
محافظهکاران بارها در به چالش کشیدن این روایتِ ترقیخواهانه ناکام ماندهاند. محافظهکارانی مانند جان دیفنبیکر و استیون هارپر بهعنوان متولیان اقتصادی عمل کردند و بهندرت به پیشفرضهای فرهنگی و زیربنایی جامعه کانادا پرداختند. حتی پالیو نیز در دوران محبوبیت نویدبخش خود عمدتاً بر «رهایی از چنگال تورم و مداخله دولت» تمرکز داشت و به «آزادی» هویت فرهنگی یکپارچه کانادایی اعتنا نمیکرد.
همه چیز روشن است. محافظهکاران دست به اصلاحات مالیاتی میزنند، اما چپها روایت موجود را به کمک مدارس، رسانهها، بوروکراسی و دادگاهها بازنویسی میکنند. حتی موفقیتها نیز محتاطانه و موقتی هستند. نتیجه؟ اینکه ایدههای محافظهکارانه در فضای عمومی صرفاً در رابطه با امور اقتصادی پذیرفته میشوند، اما جایی در مباحث اخلاقی و فرهنگی ندارند.
رأیدهندگان جوانی که از افزایش هزینه مسکن، کاهش خدمات و از دست رفتن فرصتها دچار استیصال شده بودند، با ایده رهایی اقتصادی پالیو ارتباط گرفتند. اما کارزار او فاقد شجاعت فرهنگی بود. پالیو از پاسخ به پرسشهایی که با مقوله زیستِ ملی سروکار داشتند اجتناب میکرد: کانادایی بودن چه معنایی دارد؟ چگونه میتوانیم همزیستی کنیم؟ از چه چیزهایی باید صیانت کنیم؟ او با نادیده گرفتن این سؤالات در رقابت اصلی ناکام ماند.
بیاهمیت پنداشتن «جنگ فرهنگی» در محافل محافظهکاران به امری رایج بدل شده است. آنها معتقدند که جنگ فرهنگی حواس مردم را از سیاستهای اقتصادی یا حاکمیت قانون اساسی منحرف میکند. اما تاریخ چیز دیگری میگوید. ملت به مثابه یک داستان است. اگر کنترلِ روایتها را از دست دهید، ملت را از دست خواهید داد. چپها از این مسئله آگاه بوده و به همین دلیل است که برای استیلا در مدارس، منابع انسانی شرکتها، رسانهها، شوراهای هنری و انجمنهای فیلمسازی میجنگند و صرفاً خودشان را درگیرِ بوروکراسی و اتحادیهها نمیکنند. آنها میدانند که بودجهها به تصویب میرسند و خرج میشوند و دولتها به قدرت میرسند و از قدرت کنار میروند، اما این نهادهای فرهنگی هستند که دیدگاه شخصی مردم و انتظارات آنها از رهبران خود را تعیین میکنند.
محافظهکاران از بگومگو اجتناب میکنند، زیرا از اینکه مردم به آنها برچسب تنگنظری یا بدجنسی بزنند واهمه دارند. از اینرو، رأیدهندگان محافظهکار در نهادهای عمومی احساس بیپناهی میکنند. پالیو آماده درهم شکستن این روایت بود. اما وقتی لحظه موعود فرارسید، عقبنشینی کرد. پالیو فرصتهای خوبی را از دست داد. او حتی میتوانست در پادکست جو روگان حضور پیدا کند؛ برنامهای که شرکت در آن در جریان انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا به نفع ترامپ تمام شد. اما پالیو محتاطانه عمل کرد و شکست خورد.
اما شکست او صرفاً تاکتیکی نبود و ابعاد تمدنی داشت. پالیو با خودداری از به چالش کشیدن باورهای قدیمی در زمینه سیاست هویتی، مظلومنمایی و لیبرالیسمِ توخالی توانست که فضای جامعه را آرام کند، اما رویکرد او تحولی به دنبال نداشت. و کاناداییها به این مسئله پی بردند. تردیدهای لحظهآخری، شفافیتِ آغازین کارزار او را کمرنگ کردند و این باعث شد که خیلیها به این فکر کنند که او هم فرقی با دیگر سیاستمداران ندارد.
عقبنشینی محافظهکاران یکشبه رخ نداده است، بلکه نتیجه درکی است که چپها سالها قبل به آن رسیدهاند و راستها از آن غافل ماندهاند: اینکه سیاست از فرهنگ نشأت میگیرد، نه برعکس. درحالیکه محافظهکاران مشغولِ تعدیل بودجه بودند، جناح ترقیخواه در این فکر بود که نهادها را تصاحب کند. دانشگاهها که زمانی با تدریس تاریخ، ادبیات و فلسفه بهعنوان پایههای تمدن غربی سروکار داشتند، به مرکز نابودی و به چالش کشیدن مفهوم تمدن غربی تبدیل شدند. رسانههای عمومی از ملتسازی به مدیریت روایتها روی آوردند. حتی مدارس ابتدایی نیز دستخوش تغییر شدند و آموزش شهروندی و فصائل مدنی جای خود را به آموزش «شمول» و سیاستهای هویتی داده است.
محافظهکاران نسل به نسل خود میگفتند که میتوانند با تحولات فرهنگی کنار بیایند. برایان مالرونی بر این باور بود که فرقی نمیکند چه کسی کنترل رسانهها را در اختیار داشته باشد، چراکه تجارت آزاد متضمنِ رفاه خواهد بود. هارپر چنان عمل میکرد که گویی مدیریت مالی و تنظیم سیاستهای امنیتی برای اداره کشور کفایت خواهد کرد و دیگر نیازی نیست به فساد فرهنگی رسیدگی شود. حتی پالیو- با تمام مهارتی که در سخنوری داشت- سعی کرد که روی نارضایتی اقتصادی مانور دهد، اما جسارت نداشت که به مقولههای تنوع، چندگانگی فرهنگی یا ترقیخواهی رادیکال نزدیک شود.
چپها هرگز از ساختن دست نکشیدند. آنها متوجه چیزی بودند که محافظهکاران درکی از آن نداشتند: اگر مدرسهها، رسانهها و دنیای موسیقی را با خود همراه کنی، طرز فکرِ نسل بعدی را از آنِ خود خواهی کرد. درحالیکه سیاستمداران ترقیخواه قلههای فرهنگی را فتح میکردند، محافظهکاران سرگرم مسائل مالی و اعداد و ارقام بودند، به این امید که آمارها بهجای آنها سخن میگویند. اما جدولهای حسابداری باعث تحرکات اجتماعی نمیشوند و این روایتها هستند که چنین قدرتی دارند.
محافظهکاریِ کانادایی بر سر یک دو راهی قرار دارد: اینکه همچنان به مدیریت روند سقوط ادامه دهد یا یک دورنمای اخلاقی الهامبخش ارائه کند. محافظهکاران باید معنا و فلسفه محافظهکاری را احیا کنند: پایبندی به خانواده، ایمان و سنت. نظمی که پیششرطِ آزادی است. شهروندی به مثابه مسئولیتپذیری، نه صرفاً حقوق.
محافظهکاران برای تصاحب آینده باید از نگاه حاشیهای به فرهنگ دست بردارند. آنها باید ایدئولوژیهای مخرب را به چالش بکشند و روایتی باورپذیر ارائه کنند؛ روایتی مبتنی بر مسئولیت، کرامت و اهداف مشترک. محافظهکاران بدون این روایت شاید بتوانند در مناظرهها به پیروزی برسند، اما در انتخابات شکست خواهند خورد.
نسخه کامل و اصلی این مقاله اخیراً در نشریه C2C منتشر شده است.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.
درباره نویسنده: براک الدن در مؤسسه فناوری سلطنتی ملبورن در شهر هانوی در کشور ویتنام به تدریس مبانی ادبیات مشغول است و در همین شهر به همراه همسر و دخترش زندگی میکند. او مدرک کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی خود را از کالج دانشگاهی کینگز در دانشگاه وسترن در شهر لندن در اونتاریو، و مدرک کارشناسی ارشد همین رشته را از دانشگاه کوئینز در کینگستون در اونتاریو دریافت کرده است. نخستین کتاب غیرداستانی او با عنوان «نقطه صفر جنگ فرهنگی» در نشریه C2C منتشر شده است.