در میان ایرانیان، گرامی داشتن سنت شب یلدا ریشهای عمیق دارد و گذشت قرنهای متمادی، همراه با تاخت و تاز بیگانگان و در دورههایی بیمهری حاکمان، هیچکدام نتوانستهاند این رسم دیرینه را از بین ببرند.
در زندگی مدرن و شهری امروز، بسیاری از سنتها کمرنگ شدهاند. با این حال، با کاوش در شهرها و روستاهای ایران هنوز میتوان به تنوع زیبایی از رسوم و فرهنگ عامه دست یافت. این سنتها شامل افسانهها، داستانها، موسیقی، آواز، رقص محلی، شعر، ادبیات، ضربالمثلها، بازیها و چیستانها هستند.
همچنین باورهای عامیانه، دعاها، نیایشها، نیت و تفأل، و رسوم مرتبط با خوراک و آشپزی و سفرهآرایی همچنان وجود دارند. بسیاری از این سنتها صرفاً برای سرگرمی نیستند.
این رسوم ریشه در اعتقاداتی دارند که به نوعدوستی، مهرورزی، کمک به ضعیفتر، امید به آینده، شکرگذاری، تکریم خویشاوندی و همسایگی و حمایت از زوجهای جوان تاکید دارند.
یلدا در ادبیات شفاهی و مکتوب
اهمیت شب یلدا در فرهنگ مردم ایران باعث شده که تقریباً در انواع گوناگون ادبیات شفاهی، ردپایی از خود برجای گذاشته است. از افسانهها و داستانها و روایتها گرفته تا اشعار و متلها و ضربالمثلها. قصهگویی بخشی زیبا و شیرین از مراسم شب یلدا بوده است و بزرگ خانواده شاهنامهخوانی میکرد.
افسانهها روایت میشد و بعد گاهی نوبت به سخنوری میرسید و در کنار آن گاه مشاعره هم بین افراد روی میداد. چیستانها هم بخش جذابی از آن شب دلنشین زمستانی را شکل میداد و در نهایت میرسیدند به بازیهای سرگرمکنندهای که شب مهمانان را کامل میکرد. از دیگر گونههای ادبیات شفاهی «متلها» هستند. قصههایی شعرگونه که ظاهر کلاسیک و منظمی نداشتند و هدف از آنها سرگرم کردن مخاطب بود. مانند «رفتم به باغ پسته / دیدم علیخان نشسته / کنج قالى کبوده / اسم دایى محموده…» که درست بر همان وزن «اتل متل توتوله، گاو حسن چجوره…» است.
یلدا در ادبیات مکتوب و کلاسیک ایران زمین نیز جایگاه درخوری دارد و شاعران بزرگی چون حافظ، سعدی، خاقانی، نظامی، سنایی و دیگران، به دفعات به شب یلدا اشاره کردهاند و این شب در ادبیات فارسی کنایه از درازی و سیاهى شب هجران و جدایى بوده است. چنانچه سعدى میفرماید «روز رویش چو برانداخت نقاب از شب زلف / گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست» و «باد آسایش گیتى نزند بر دل تنگ / صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود». حافظ شیرازی هم میفرماید «صحبت حکام ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید خواه بو که برآید».
یلدا در دوران باستان
واژه یلدا، از زبان سریانی آمده است و معنای زایش میدهد. برخی دلیل این نامگذاری را همزمانی تولد عیسی مسیح با یلدا میدانند و برخی معتقدند یلدا به معنی شب زایش خورشید یا جشن تولد مهر است. چراکه درست از فردای یلدا، روزها شروع به طولانیتر شدن میکنند و به نوعی تجدید حیات خورشید است. در گذشته روشنی و خورشید را از مظاهر نیکی میدانستند، و تاریکی و شب و سرما را نیز مظهر اهریمن میپنداشتند و معتقد بودند که روشنی و تاریکی مدام در نبرد هستند. پس در شب یلدا یا تولد خورشید، جهت رفع تاریکی، آتش میافروختند، گرد هم جمع میشدند و خوان (سفره) میگستردند، و هرآنچه از میوه تازه که نگهداری شده بود و میوههای خشک در سفره مینهادند. آنها در شب یلدا نیایش میکردند و از خداوند میخواستند که آنها را از تاریکی خارج کند و به سمت نور و روشنایی هدایت کند.
آئینهای شب یلدا در برخی مناطق ایران
امروزه در شهرهای بزرگ ایران نظیر تهران شب یلدا کم و بیش به یک شکل سپری میشود. به نحوی که همه خانواده شامل فرزندان و عروس و داماد و نوهها به خانه پدری میروند و گرد سفره یلدا که شامل عناصری همچون هندوانه، انار، آجیل است جمع میشوند و با حافظخوانی و تفأل، بازیهای سنتی، خاطرهگویی و… تا پاسی از شب بیدار مینشینند و اگر نوعروسی در خانه باشد هنوز هم به رسم قدما خانواده داماد برایش هدیه و پیشکشی میآورند.
اما شب یلدا در شهرهای کوچکتر و روستاها در نواحی مختلف که شب چله هم نامیده میشود رسوم متنوعتری را از گذشتهها با خود به همراه دارد که شنیدن حکایت هرکدام از آنها شنیدنی است. در یزد همچون سایر مناطق شب چله را در منزل یکی از بزرگترها سپری میکنند. شام شب چله در بسیاری از نقاط استان یزد آش شولی یزدی و فسنجان است. آش شولی یزدیها قدمتی حداقل ۵۰۰ ساله دارد و در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است. آیین خنچهبرون عروس جهت هدیه دادن به نوعروسان، عیدی دادن به بچهها و کوچکترها و بررسی مشکلات و گرفتاریهای اقوام و تلاش برای رفع آنها از دیگر آدابورسوم ارزشمند این شبنشینی در یزد است. حافظخوانی و شعرسرایی و مراسم فال کوزه از دیگر آیینهای شب یلدا بین مردم یزد است.
در باور مردم قدیم اصفهان، فصل زمستان به دو بخش «چله بزرگه» و «چله کوچیکه» تقسیم میشد که موعد چله بزرگ شروع دیماه بود تا دهم بهمن بود. «چله کوچیکه» از دهم بهمن آغاز میشد و تا آخر بهمن ادامه داشت. در مناطق مختلف استان اصفهان شب یلدا را «شَوِ چِلَه» (شب چله) مینامیدند و غذاها و تنقلات آن شب را «شَوچِره» (شب چره) میگویند. پختن نوعی آش ارزن، جو و یا نوعی آش با ماش و کدوی محلی در این نواحی مرسوم است که در مجمعههای بزرگ مسی (نوعی سینی بزرگ) قرار میگیرد و در کنار آن تنقلاتی مانند انجیر خشک، برگ زردآلو، پسته، بادام، گردو و انواع تخمه قرار میگیرد و اگر هنوز در جایی کرسی باشد روی آن قرار میگیرد و همگی گرد آن مینشینند.
شب یلدا در دستجرد اصفهان، به شب قاشقزنی نیز معروف است. در این شب برخی برای قاشقزنی به درب منازل رفته و درحالیکه با انداختن چادر یا ملافهای بر سرشان، سعی میکنند شناخته نشوند، به جمعآوری خوراکی و غذا میپردازند. آنها بر این باورند که با خوردن این خوراکیها بیماریهایشان برطرف خواهد شد و اگر آرزوی دیگری داشته باشند به آرزویشان خواهند رسید. رسمی که هنوز هم در شهر محلات استان مرکزی و روستاهای اطراف آن حفظ شده است. در لایبید اصفهان، آنچه که هدیه برای عروس میبرند در مجمعه (سینی) بزرگی بود و رسم بود مجمعهها را روز بعد یلدا باید به خانه داماد تحویل دهند و رسم بود که مجمعهها را خالی برنمیگردانند و در آن مقداری پول میگذاشتند.
قدیمیهای خراسان به شبنشینیهای طولانی «شبچراغو» میگویند و شب چله برای آنان یک شب چراغو است. به این دلیل که درگذشته هر مهمانی که قصد شبنشینی در منزل دیگری را داشت، با خود چراغی به همراه میبرد و اگر تعداد این چراغها فراوان بود آن را چهلچراغ هم میگفتند. در برخی از روستاهای مشهد، دو روز مانده به شب چله، فرش و لحاف خانه را در آب رودخانه میشویند و غروب شب چله درها و دریچههای خانه را باز میگذارند و میگویند اگر درها بسته باشد عموچله قهر میکند و نمیآید. یکی از رسوم خوب مردم بجنورد خراسان این است که شب چله برای دوستان، همسایهها و کسانی که از وضعیت مالی مناسبی برخوردار نیستند، هدایایی میفرستند.
در خراسان جنوبی شب یلدا برگزاری مراسم «کف زدن» مرسوم است که ریشه گیاهی به نام چوبک را همراه آب در ظرف بزرگ سفالی «تغار» میریزند و با دستهای چوب درخت انار آنقدر هم میزنند تا به صورت کف درآید و پس از افزودن شیر و شکر آماده با مغز گردو و پسته زینت میشود. جوانان کمی از کف را قبل از شیرین شدن به هم پرتاب میکنند و شادی میکنند. خوردن برف و شیره هم یکی از آداب شیرین شب چله در خراسان و بعضی مناطق دیگر است.
شب چله در گلپایگان با کتابخوانی همراه است و رسم است که جوانان مخصوصاً کسانی که نامزد دارند طنابی با مقداری سوغاتی با خود برداشته و به بام همسایهها و به خصوص بام خانه نامزد میرفتند و آن را به پایین آویزان کرده آنقدر میایستند تا اینکه صاحبخانه در عوض آن سوغاتی بگذارد و سپس فرار میکنند و اگر بماند و دیده شود دیگران او را به شوخی کتک میزنند. شبیه این مراسم در روستاهای قزوین دیده میشود که مراسم شال انداختن نامیده میشود. وقتی پسر جوانی از دختری خوشش بیاید در این شب شالی را از بام خانه دختر آویزان میکند. در صورت رضایت، خانواده دختر هدیهای به شال میبندند.
مردم استان سمنان به مراسم شب یلدا «یلدان یلدان» میگویند و آن شب را به خواندن شاهنامه و تفأل به حافظ به همراه نواختن نی به همراه زمزمه ترانهها و انجام بازیهای محلی میگذرانند. در دامغان و سمنان، در شب یلدا یکی از پیرمردان آواز میخواند: «کبوتر بر لب بام شمایم / همین امشب که مهمان شمایم / همین امشب مرا عزت بدارید / خدا داند که فردا شب کجایم.» در شهمیرزاد از توابع سمنان، در شب چله هرکس در خانه خود میماند و رسم مهمانی رفتن وجود ندارد. به جای آن بزرگ خانواده داستانهای قدیمی میگوید و خانواده را سرگرم میکند.
در مناطق مختلف آذربایجان شعرخوانی در شب چله، و تایماجالار (معماها) و بایاتیلار (دوبیتیهای آذری) از زیباییهای این شب است و خواندن اشعاری از شهریار به خصوص حیدربابایه توسط ریشسفیدان مرسوم است. در برخی از خانوادههای ترک زبان قزوینی، حضور عاشیقها از دیگر تفریحات این شب است. «عاشیق» نوازنده ساز و آوازهخوان آذری زبانی است که ساز قوپوز مینوازد و داستانهای افسانهای و اسطورهای میخواند. برخی از این عاشیقها «شاهنامه» و برخی دیگر «کوراوغلو» یا همان داستان حماسی به زبان آذری را میخوانند.
در عجبشیر آذربایجان شرقی، شب چله رسم «چله قاشدی» دارند که جوانها و بچهها بالای بام یا در یک جای وسیع آتش بزرگی درست میکنند و از روی آن میپرند و میخوانند، میرقصند و شعری به ترکی میخوانند و این گونه میخواهند چله را از خانه و دیار خود بیرون رانند. در روستاهای تکاب در آذربایجان غربی، بیست روز چله کوچک را به نوبت و از یک سمت روستا به سمت دیگر، به اصطلاح به خانههای دیگر «میانداختند» و هر روز در هر خانه که نوبتش است، مهمان شده و شبنشینی میکنند.
در شهرهای شمالی ایران، به سبب تنوع کمنظیر گیاهی و جانوری، سفره شبیلدا نیز به همان نسبت خوشآب و رنگتر و جذابتر است. گیلانیها برای شام شب یلدا کوکوسبزی، سبزی پلو، آش سبزی، ماهی سفید، سیر قلیه، و آش ترش طبخ میکنند. علاوه بر این غذاهای خوشمزه تنقلات متنوعی همچون هندوانه، انار، آجیل مخلوط، نارنگی، کدو و غیره سفره شب یلدا را شکل میدهد که یکی از خوشمزهترین آنها «بیجآبجی» نام دارد که بریان شدۀ مجموعه گندم، سویا، برنج، عدس، شاهدانه، تخم کدو، خربزه و هندوانه درون یک ظرف سفالی است. شیرینی کدو، کاکا، دوشاب برنج، نان لاکو، نان کویی کاشتا، چای و غیره از دیگر تنقلات گیلانیها هستند.
فالها و تفأل
فالها و تفأل بخشی جدانشدنی و جذاب از آیین شب یلدا در مناطق مختلف است که امروزه عموماً در شهرهای بزرگ فال حافظ است که در این شب باقی مانده است. فال پارچه و سوزن و فال کوزه در روستاهای همدان، فال تسبیح در منطقه خرمآباد و ملایر و روستاهای خوزستان، فال نخود در روستاهای گرگان، فال بچه در ناحیه شهرکرد، فال پوست هندوانه در گیلان و فال کلوک در شیراز از اقسام گوناگون این فال ها هستند.
در اشاره به شب یلدا بیش از هزار سال قبل عنصری بلخی سروده است «چون حلقه ربایند به نیزه تو به نیزه/ خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا» و حدود یک قرن پس از آن منوچهری دامغانی چه زیبا میگوید «نور رایش تیره شب را روز نورانی کند / دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند»
برگرفته از کتاب «جشنهای ایرانی، جشن شب یلدا در ایران»، مؤلف حمید سفیدگر شهانقی، کتاب «گاهشماری و جشنهای ایران باستان» نوشته هاشم رضی، انتشارات فروهر، و دیگر منابع