من دوستان خوبی دارم! اما این کلمه خوب برای من تعریفی دارد؛ معیارهای دوستی خودم را که پیدا کردم افرادی که ظاهرا به طور تصادفی در مسیر زندگیم پیدا شدند دوست من شدند؛ شدت دوستی با هر یک از آنها گرچه در طیفی نابرابرند، اما همگی در یک نقطه نظر برابرند و آن این است که همه آنها را دوست دارم… به همین سادگی…
از نظر تعداد، شاید کم باشند، اما از جنبه ای دیگر که بنگرید شاید هم زیادند… ولی قطعا تعداد کسانی که با آنها به طور عمیقی رابطه عاطفی و بالغ گونه داریم، زیاد نیستند ولی کافی هستند.
گاهی اوقات، فقط دوستی که در یک مسیری کوتاه با او همراهیم، همان حس آرامش، صلح، بلوغ و رشد را به ما می دهد که یک دوست چندین ساله… و گاهی می بینید دوست قدیمی ات نقشی متفاوت و یکتایی در جلوه دادن به زندگیت دارد که با همه فرق می کند…
انگار هر کسی در کنارمان، از نظر زمانی، زیاد یا کم قرار می گیرد تا پیامی به ما بدهد یا پیامی از ما بگیرد… گاهی می ماند ولی گاهی هم می رود؛ ولی حتی اگر برود، همچنان دوست تو باقی خواهد ماند…
دوستی داشتم که بعد از گذشت سالها دوباره در لحظه ای که فکرش را نمی کردم در رسانه های اجتماعی پیدایم کرد… هیچ حسی عوض نشده بود و همچنان محبت خالصانه ای که به هم داشتیم برقرار بود. زمان و سالیان دراز بارقه ای بود و دوباره در لحظه های هم شکفتیم…
گاهی تنهایی نیز یک دوست می شود برای ما و گاهی یک رنج…
در آن لحظه که نوع نیاز تغییر پیدا می کند دوستی دیگر هویدا می شود که می تواند نامش کتاب باشد یا یک پرنده و یا یک درخت و یا فردی که در را می زند و تو آن را با لبخند برایش باز می کنی… و یا کودکت که حرفی از صمیم دل به تو می زند…
همه اینها دوست هستند… تا دوستی را چه تعریف بنمایی!
* دکترمعصومه خسروی دارای دکترای تخصصی در روانشناسی تربیتی، استادیار دانشگاه، با ۱۵ سال سابقه تدریس، تحقیق، تالیف و مشاوره در زمینههای تربیتی و آموزشی