متزو سوپرانو: به محدودهای از صدا در موسیقی یا نوعی از صدای زنانه در خوانندگی و اپرا اطلاق میشود که در طبقهبندی صدایی، بین سوپرانو «صدای زیر» و کُنترآلتو «بمترین صدای زنانه» قرار میگیرد.
اپرای «مامِتوی دوم»، توسط آنتونی روسینی که یک آهنگساز ایتالیایی است و در سالهای «۱۷۲۹- ۱۸۶۸» زندگی میکرده، نوشته شده است. عنوان این اپرا برگرفته از نام سلطان محمد دوم است که یکی از پادشاهان عثمانی در اواخر قرن چهاردهم بود. او قسطنطیه را فتح کرد و به امپراطوری بیزانس خاتمه داد.
تورنتو- اپرا چیزی بیش از زندگی است. تلفیقی از کلمات و موسیقی، نملیشنامهای را خلق میکند که ممکن است به شیوهای غریب و همزمان آشنا و صمیمی با ما ارتباط برقرار کند.
به همین دلیل است که برخی از بهترین اپراها چند صدسال باقی میمانند و هنوز هم برای مخاطبان گیرایی دارند، بهطوریکه در حد نخستین اجراهای ابتداییشان، یا حتی گاهی بیش از آن زمان جذابیت دارند.
الیزابت دُشانگ، خواننده متزو سوپرانوی آمریکایی است. او اخیرا در اپرای «مامتوی دوم»، نوشته روسینی و محصول شرکت اپرای کانادایی «COC»، اجرا داشته است. این خواننده اپرا میگوید: «من فکر میکنم که اپرا نوعی الهام است.»
دُشانگ میگوید: «به نظر من هروقت شما بتوانید خود را جای فرد دیگری قرار دهید… هرزمان شما بتوانید موقعیت یا احساسات فرد دیگری را زندگی کنید، فرصتی است که از آن طریق در وجودتان شفقت، همدردی و همدلی خلق میشود.»
و اما موسیقی…هنری که هم از قدرت صدای انسان استفاده میکند و هم ابزار گروه ارکستر است تا با کمک آن، مفاهیم ورای کلمات متن آوازها را به شنوندگان منتقل کند.
به همین دلیل است که موفقترین اجراهای اپرایی، موسیقی را در اولویت قرار میدهند.
دُشانگ در ادامه توضیح میدهد: «اپرا درباره موسیقی است. صحنهای برای ارائه موسیقی است. آن، تجسمی شگفت انگیز است که ماجرایی جالب توجه و زنده را میسراید؛ ولی اگر شما موسیقی را در اولویت قرار دهید، و اگر تمامی این عوامل از زبان موسیقی ارائه شوند، نهایتا همه چیز را در بهترین حالت خود خواهید داشت.»
هرکسی که اپرایی را در یک کنسرت تماشا کرده است، احتمالا تشخیص میدهد که چنین تجربهای به اندازه تماشای نمایش تئاتری آن، زنده و پرشور و نشاط است.
دقیقا همانطور که یک رمان این قدرت را دارد که از میان کلمات برای شما تصویر ذهنی ایجاد کند، اپرا نیز آنقدر توانمند هست که قوه تخیل شما را با کمک متن آوازها و یا حتی بیشتر با موسیقی تحریک کند.
المپیکهای اپرا
دُشانگ، تماشای اپرا را با تماشای مسابقات المپیک مقایسه میکند.
«حتی افرادی که اهل ورزش نیستند، از رویدادهای المپیک باخبرند تا بفهمند که ورزشکاران در بهترین حد تلاششان چه میکنند و به چه نتیجهای میرسند. من فکر میکنم در قلمروی موسیقی، اپرا چنین نقشی را ایفا میکند.»
بهعلاوه، این شکل از هنر، فرصتی است برای کشف خویشتن.
دُشانگ میگوید: «اپرا باید الهامبخش ما برای بودن و شدن باشد، برای خیالپردازی و تجربه کردن. به نظرم ما نیز هنگام تماشای اپرا میتوانیم آن را حس کنیم. میتوانیم هنر شگفتانگیز افراد را روی صحنه ببینیم و بشنویم و میتوانیم از میان نتهای موسیقی به ژرفای درون سفر کنیم. این ترکیبی عالی از چیزها در کنار یکدیگر است.»
« و به همین علت است که من مایل به انجام این کار هستم. در زمینه موسیقی، آن را عالیترین آرمان درنظر میگیرم- یعنی اینکه قادر باشم روی صحنه حاضر شوم، بدون عوامل تقویت کننده صدا و صرفا با تکیه بر آنچه بدنام و تخیلاتام میتوانند اجرا کنند، پیش روم.»
او میگوید: «به نظرم اپرا الهامبخش ماست تا در هر زمینهای که میخواهیم کار کنیم، عالی باشیم. میتوانیم درباره خودمان یاد بگیریم و رشد کنیم. به عقیده من، به چنین چیزهایی نیاز داریم تا به اشتیاق درونیمان پرو بال دهد.»