Search
Asset 2

تحریف های شناختی (قسمت دوم)

تحریف های شناختی
تحریف های شناختی (www.bartarinha.ir)

تحریف های شناختی
تحریف های شناختی
(www.bartarinha.ir)

در ادامه مبحث تحریف های شناختی و الگوهای فکری که منتج به تفکرات غیر منطقی و یا منفی می شود، به بررسی سایر انواع آن می پردازیم.

قسمت اول را اینجا بخوانید: افکار منفی ما چگونه شکل می گیرند؟

تعمیم دادن افراطی

ممکن است بدون تجارب کافی، شتاب زده مسائل را به یکدیگر تعمیم دهید. بگذارید با مثال توضیح بدهم. مثلا ممکن است شما یک بار یک فردی که قومیت خاصی دارد را ببینید و او رفتار ناخوشایندی با شما بکند و از آن به بعد شما بگویید مردم این قومیت خوب نیستند. افراد با قاعده سازی براساس چند حادثه منفی، تفکر خود را از طریق تعمیم افراطی تحریف می کنند. برای مثال دانش آموز دبیرستانی ممکن است نتیجه بگیرد که: ” به دلیل این که در امتحان اول خود در درس “جبر” ، ضعیف کار کرده ام، نمی توانم در درس ” ریاضی “هم خوب باشم”. بنابراین یک تجربه منفی از چند حادثه، می تواند به صورت قانونی که رفتار آینده را تحت تاثیر قرار می دهد، تعمیم داده شود. در این تحریف، افراد یک کلاغ را چهل کلاغ می کنند یا از کاه، کوهی می سازند.

خطای فیلتر ذهنی

اگر شما فقط به جنبه ی منفی مسایل توجه کنید و اتفاقات را کامل و با نقص ها و خوبی هایش نبینید، دچار این تحریف شناختی شده اید. در این صورت شما جنبه های مثبت را نادیده گرفته اید. ذهن تمایل دارد که اطلاعات را فیلتر کند و اطلاعاتی را از اتفاقات برداشت کند که هم سو با باورهای قبلی فرد هستند.

بی اعتبار کردن نکات مثبت

به طور مثال: اگر کسی به موفقیتی دست پیدا کند، فکر می کند که سزاوار این موفقیت نبوده و تعریف دیگران را چاپلوسی می داند و خود را مستحق تعریف و تمجید نمی داند. از جمله این افکار، تمایل شدید بعضی از افسرده‌هاست که تجربه‌های خنثی و حتی مثبت را منفی ببینند. نه تنها تجربه‌های مثبت نادیده گرفته می‌شود، بلکه به تجربه‌های منفی و کابوس نیز تبدیل می‌شوند. نمونه بارز این موقعیت وقتی است که به خاطر کاری که کرده‌ایم یا لباسی که پوشیده‌ایم، از ما تعریف می‌کنند، چه بسا پیش خود می‌گوییم : ” نه واقعا این طور نیست، می‌خواهند که لطفی کرده باشند” و با یک جمله از کنار تعریف می‌گذریم. گاهی می‌گوییم: ” نه، اصلا چیز مهمی نبود”. اگر به طور دائم روی حوادث خوب، آب سرد بپاشید، جای تعجب نیست که زندگی این همه سرد و بی‌روح به نظر برسد. با بی‌ارزش شمردن تجربه‌های مثبت، اصرار بر مهم نبودن آن می‌کنید. کارهای خوب را بی‌اهمیت می‌خوانید، می‌گوئید که کار هر کسی می‌تواند باشد. بی‌توجهی به امر مثبت، شادی زندگی را می‌گیرد و شما را به سوی احساس ناشایسته بودن سوق می‌دهد و یا این که وقتی در مورد خود قضاوت می‌کنید، تجربیات، اعمال یا کیفیات مثبت خود را نادیده می‌گیرید، مثلا ” آن پروژه را به انجام رساندم ، ولی بدان معنا نیست که فرد با کفایتی هستم، چرا که در این مورد شانس آوردم.”

نتیجه گیری شتاب زده با شواهد کم

این نوع نتیجه گیری شامل دو نوع نتیجه گیری است: ذهن خوانی و پیش گویی

ذهن خوانی: استنتاج کردن از افکار احتمالی طرف مقابل. مثلا از رفتار فرد و ارتباطات غیر بیانی فرد، به نتیجه گیری برسیم و فکر کنیم که ذهن او را خوانده ایم. بدون سوال کردن از فرد، از رفتار او ذهن او را بخوانیم که مثلا چه تفکری دارد یا می خواهد چه کار کند؟

ذهن‌خوانی به این امر اشاره می کند که انگار می‌دانیم فرد دیگری در مورد ما چه فکر می‌‌کند یا آنان می دانند ما درباره ی آنان چه فکری می کنیم . برای مثال فردی ممکن است نتیجه‌گیری کند که دوستش از او خوشش نمی‌آید، به دلیل این که او با وی خرید نرفته است. در حقیقت، دوست این شخص ممکن است دلیل دیگری برای عدم قبول دعوت وی داشته باشد. مثلا ممکن است به دیگری قول داده باشد.

پیش گویی: پیش بینی اتفاقات منفی در آینده

این نوع تفکر طالع بینی نیز نامیده می شود به طور مثال، فرد خود را قبل از امتحان متقاعد کند که رد خواهد شد. به این معنی است که شخص اعتقاد دارد اتفاق ناگواری رخ خواهد داد، اگرچه قرائن و شواهد از این پیش بینی حمایت نکنند. فردی ممکن است پیش بینی کند که در امتحان شکست خواهد خورد، اگرچه وی خود را برای این امتحان مهیا کرده و در امتحانات قبلی خود موفق بوده باشد. در این نوع استنباط، شکست یا پیش بینی منفی در آینده، به وسیله حقایق حمایت نمی شود. در این نوع خطا ، فرد مرتکب ” نتیجه گیری شتابزده” می گردد.

مرضیه آهنکوب، روانشناس بالینی و مشاور خانواده

اخبار مرتبط

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی