Search
Asset 2

چطور حالتان را خوب کنید؟ ( بر اساس تجربه واقعی)

چطور حالتان را خوب کنید؟

چطور حالتان را خوب کنید؟

یکی از دوستانم که وکیل زبردستی بود به نزدم آمد. او بسیار گرفته و ناراحت بود، زیرا همکارش او را ترک کرده و انبوهی از پرونده‌‏ها را بر سرش ریخته بود و نمی‎‌‏دانست که چگونه می‌‏تواند از پس آن همه کار برآید. متوجه شدم که او سوالات غلطی از خود مطرح می‌‏کرد. مثلا: «‌‏شریک من چطور حاضر شد مرا در موقعیت تنها بگذارد؟ آیا نمی‌‏فهمد که با این کارش زندگی مرا تباه می‌‏کند؟ نمی‌‏فهمد که اگر او نباشد من نمی‌‏توانم از پس همه کارها برآیم؟ به مشتریانم چگونه توضیح دهم که نمی‌‏توانم کارهای‌‏شان را به انجام برسانم؟» همه این پرسش‌‏ها روی هم انباشته شده بود و این معنی را می‌‏داد که زندگی او انگار نابود شده است.

من برای کمک به او تصمیم گرفتم که با استفاده از روش پرسش‌‏های نیروبخش صبحگاهی، شروع کنم و سپس سوالات مشکل‌‏گشا را از او بپرسم.

ابتدا پرسیدم: «چه چیزهایی باعث رضایت و خوشحالی توست؟» می‌‏دانم که این پرسش، مسخره به نظر می‌‏رسد، پاسخ او این بود «هیچ چیز» لذا گفتم: «اگر می‌‏خواستی، اکنون از چه چیزی می‌‏توانستی احساس رضایت کنی؟»

او جند لحظه فکر کرد و سپس گفت: «‌‏واقعا از همسرم راضی هستم. به وظایف خود آشناست و روابط نزدیکی با هم داریم.» آن‌‏گاه پرسیدم: «‌‏وقتی به روابط صمیمانه خودت با او فکر می‌‏کنی چه احساسی داری؟» گفت: «‌‏این یکی از بزرگترین نعمت‌‏های زندگی من است.» گفتم: «‌‏حتما همسر شایسته و متفاوتی است.» او در فکر همسرش فرو رفت و دیدم که کم‌‏کم اخم‌‏هایش از هم باز شد.

من قصدم این بود که به او کمک کنم تا حالش بهتر شود و با روحیه بهتری بتواند با مشکلاتش مقابله کند. آن‌‏گاه از او پرسیدم: «‌‏به چه چیزی افتخار می‌‏کنید؟» گفت: «‌‏واقعا به وجود فرزندانم افتخار می‌‏کنم. روی پای خود ایستاده‌‏اند و به دیگران نیز محبت دارند. احساس غرور می‌‏کنم که آن‌‏ها بچه‌‏های من هستند.»

سپس پرسیدم: «‌‏از این که در تربیت فرزندانت نقش شایسته‌‏ای ایفا کرده‌‏ای چه احساسی داری؟» و او جان تازه‌‏ای گرفت. بعد پرسیدم: «‌‏چه چیزهایی شما را به هیجان می‌‏آورد؟» و او گفت: «‌‏از این که می‌‏بینم موقعیتی پیش آمده است و می‌‏توانم تغییری را به وجود آورم احساس هیجان می‌‏کنم.»

پرسیدم: «‌‏چه کسی را دوست داری و چه کسانی تو را دوست دارند؟» و او دوباره در باره افراد خانواده و روابط نزدیک خود با آنان به گفتگو پرداخت. سپس سوال واقعا دشواری را مطرح کردم و گفتم: «‌‏‌‏در این که شریکت تو را تنها گذاشته است، چه جنبه مثبت و محاسنی می‌‏تواند وجود داشته باشد؟» گفت: «‌‏می‌‏دانید، من از این که مرتبا به شهر بیایم خوشم نمی‌‏آید و دوست دارم بیشتر اوقات را در منزلم بگذرانم.» و سپس به فکر یک رشته از امکانات افتاد و همان‌‏جا تصمیم گرفت کارش را به نزدیک منزلش منتقل کند تا بتواند ظرف زمان کمتری به محل کارش برسد، در ضمن پسرش را وارد حرفه خود کند. او چنان به هیجان آمده بود که تصمیم گرفت بلافاصله به جستجوی محل تازه‌‏ای برای دفتر‌‏ کار بپردازد. اگر بتوانیم پرسش‌‏های نیروبخشی را مطرح کنیم، آن‌‏گاه نه تنها به خود، بلکه به دیگران نیز می‌‏توانیم کمک کنیم.

سوالات مشکل‌‏گشا کدامند؟

ابتدا برای حل مشکلات خود، سوالاتی را مطرح کنیم. این پرسش‌‏ها ما را آماده می‌‏کند تا در هنگام رویارویی با مشکلات به راه‌‏حل‌‏ها فکر کنیم و آن‌‏ها را بیابیم.

– در این مشکل چه جنبه خوب و مثبتی وجود دارد؟

– کدام قسمت است که باید تکمیل شود؟

– برای این که وضع را به صورت دلخواه در آورم چه کاری را حاضرم انجام دهم؟

– برای این که وضع را به صورت دلخواه در آورم چه کارهایی را حاضرم ترک کنم؟

– هنگامی که سرگرم رفع این مشکل هستم، چگونه می‌‏توانم کار خود را با شادمانی و لذت انجام دهم؟

اگر پاسخ بعضی از این سوالات برای‌‏تان دشوار است از کلمه می‌‏توانست استفاده کنید. مثلا: در شرایط فعلی چه چیزی می‌‏توانست مرا خوشحال کند.

در ضمن هر روز صبح که بیدار می‌‏شوید، و شب‌‏ها قبل از این که به خواب بروید، مطالبی را از خود سوال کنید. این پرسش‌‏ها باعث می‌‏شود که هر روز با شادمانی از بستر برخیزید و هر شب خواب خوشی داشته باشید.

پرسش‌‏های نیروبخش صبح‌‏گاهی

– در حال حاضر در زندگی خود از چه چیزی راضی هستم؟

– در حال حاضر در زندگی خود به چه چیزی افتخار می‌‏کنم؟

– در حال حاضر به چه هدفی پابند هستم؟

– چه کسی مرا دوست دارد؟ من چه کسی را دوست دارم؟

– کدام عامل مرا دوست داشتنی کرده است؟

پرسش‌‏های نیروبخش شامگاهی

– امروز چه چیزهایی به دیگران بخشیده‌‏ام؟

– امروز چه چیزهایی را یاد گرفته‌‏ام؟

– امروز کیفیت زندگی من نسبت به دیروز چه فرقی کرده است؟

این سوالات می‌‏تواند به شما کمک کند تا مرکز توجه خود را تغییر دهید و زندگی خود را دگرگون سازید.

برگرفته از کتاب «یادداشت‌‏های یک دوست» نوشته آنتونی رابینز

مطالب دیگر:

خانمی تا ۳۰ سال پس از تصادف نمی توانست راه برود؛ سپس یک تماس تلفنی زندگی او را متحول کرد

شخصیت دیگران را چطور از چشمانشان بخوانید

نوروز و خانه تکانی

اخبار مرتبط

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی