با وجود همه تلاشهای جمهوی اسلامی در سالهای اخیر برای تشویق مردم به فرزندآوری، تازهترین آمارهمچنان نشاندهنده کاهش نرخ زاد و ولد، و پیرتر شدن جمعیت کشور دارد. به طوری که به گفته معاون وزارت بهداشت امسال برای نخستین بار، تعداد ولادتها در کشور به کمتر از یک میلیون نفر میرسد. این آمار حکایت از کاهش چشمگیر نرخ تولد و زنگ خطری جدی برای آینده جمعیت کشور است.
سال قبل نیز به شکل مشابهی این کاهش زاد و ولد در کشور وجود داشت، به طوری که در سال ۱۴۰۲ با یک میلیون و ۵۷ هزار و ۹۴۸ تولد، حدود ۱۷ هزار نوزاد کمتر از سال ۱۴۰۱ به دنیا آمد.
همه این آمارها از شکست سیاست حکومتی فرزندآوری حکایت دارند. طبق گزارشهای اخیر، نرخ باروری در ایران همچنان روند کاهشی خواهد داشت و پیشبینی میشود که در سال ۱۴۳۰، حدود ۲۶ میلیون نفر از جمعیت کشور، یعنی یکچهارم جمعیت، سالمند باشند.
در مهرماه امسال علیرضا رئیسی، معاون بهداشت وزارت بهداشت دولت پزشکیان گفت اگر با همین فرمان جلو برویم، ۲۰ سال دیگر تولد و مرگ در کشور مساوی میشود و رشد جمعیت به صفر میرسد. او اضافه کرد که ایران تنها کشوری است که ظرف ۱۰ سال از شش فرزندی به کمتر از سه فرزند رسیده است.
در برخی استانها روند کاهش تولد بهگونهای است که حتی تعداد موارد فوتی از میزان تولدها پیشی گرفته است. به طور مثال در استان گیلان کاهش جمعیت طبیعی آغاز شده است. این عامل نتیجه افزایش تعداد مرگومیر در این استان نسبت به اعداد ولادت است.
کارشناسان میگویند شرایط نامطلوب اقتصادی بیشترین سهم در کاهش نرخ رشد جمعیت را دارد. به طوری که کاهش نرخ ازدواج، افزایش آمار طلاق و عدم تمایل زوجها به فرزندآوری همگی تابع شرایط اقتصادی نامطلوب خانوادهها هستند. در این میان زوجهایی که با عبور از همه سختیها تمایل به فرزندآوری دارند زمانی که با افزایش هزینههای زندگی، مسکن و تربیت فرزند روبرو میشوند، در نهایت فقط به داشتن یک فرزند میاندیشند.
از سوی دیگر تحولات عمیق اجتماعی و فرهنگی عامل دیگری در کاهش نرخ فرزندآوری است. به طوری که افزایش فردگرایی و تغییر در سبک زندگی، بهویژه در میان نسل جوان، منجر به کاهش تمایل به فرزندآوری شده است. همچنین، افزایش انتظارات از زندگی و تمایل به دستیابی به استانداردهای بالاتر زندگی، در این کاهش نقشآفرین بوده است.
همچنین تجربه مشکلات نسلهای گذشته، نظیر مشکلاتی که متولدین دهه ۱۳۶۰ در زمینه تحصیل، اشتغال و ازدواج تجربه کردهاند، تأثیر منفی بر نگرش آنها نسبت به فرزندآوری داشته و این نگرش به نسلهای بعدی نیز منتقل شده است.
با وجود تغییر رویکرد حکومت در سالهای اخیر و تشویق به افزایش جمعیت، این سیاستها نتوانستهاند تأثیر مطلوبی بر افزایش نرخ زاد و ولد داشته باشند. از دلایل این ناکامی میتوان به عدم اجرای کامل سیاستهای حمایتی تصویب شده مانند «قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» اشاره کرد.
در مقابل بیاعتمادی عمومی نسبت به این سیاستهای حکومتی وجود دارد. به طوری که تغییرات مکرر در سیاستهای جمعیتی و عدم ثبات در برنامهها، باعث بیاعتمادی مردم به این سیاستها شده و در نتیجه، استقبال کمتری از آنها صورت گرفته است. بخشی از این بیاعتمادی نتیجۀ عدم تطابق این سیاستها با نیازها و واقعیتهای جامعه است. چراکه سیاستهای تشویقی ارائهشده، بهطور کامل با نیازها و مشکلات واقعی خانوادهها، بهویژه در حوزه اقتصادی، همخوانی ندارد و نتوانسته است انگیزه کافی برای افزایش فرزندآوری ایجاد کند.
عوامل کاهش نرخ زاد و ولد در ایران ترکیبی از فاکتورهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هستند که به طور عمده نتیجه بیش از چهل سال سیاستگذاری غلط حکومتی است. نسلی که در حال حاضر برای تأمین ابتداییترین مایحتاج زندگی خود نگران است، طبیعی است که نه میتواند به ازدواج فکر کند و نه به فرزندآوری.