بههم زدن نظم طبیعت سبب میشود حکچ آنچه را که خود کاشته است برداشت کند
بر اساس سیاست زراعی که غلات را بهعنوان کلید موفقیت میدانست، حکچ بهدلخواه خود، مناطق وسیع کوهستانی شیبدار و مرغزارهایی را که برای کشت و کار مناسب نبودند به مزارع تبدیل کرد و رودخانهها و دریاچهها را با هدف ساخت مزرعه پر کرد. نتیجه چه شد؟
حکچ ادعا کرد که تولید غلات در سال ۱۹۵۲ از آنچه در دوران ملی گرایان تولید شده بود بیشتر بود ولی آنچه که حزب اعلام نکرد آن بود که تا سال ۱۹۷۲ هیچگاه تولید غلات در چین از میزان تولید شده در دوران پر از صلح و آرامش سلطنت چیانلانگ (Qianlong) از سلسلهی چینگ (Qing) افزون نشد.
حتی تا امروز نیز میزان تولید سرانهی غلات در چین بسیار پایینتر از آنچه در زمان سلسلهی چینگ بوده ثبت شده و فقط یک سوم زمان اوج کشاورزی در تاریخ چین، زمان سلسلهی سونگ (Song) بود.
قطع کردن بیحساب درختان، ویران کردن رودخانهها و پر کردن دریاچهها به تخریب اکولوژیکی غیر قابل جبران طبیعت چین منجر گردیده است. امروزه اکوسیستم چین در لبهی پرتگاه نابودی است. خشک کردن رودخانههای های(Hai) و رودخانهی زرد و آلوده سازی رودخانههای هوای (Huai) و یانگتسه (Yangtze) حیات این دو رودخانه را که زندگی بسیاری از چینیها به آنها وابسته است به خطر انداخته است. با نابودی مرغزارهای گانسو (Gansu)، چینگهای (Qinghai)، مغولستان داخلی و شینجیانگ (Xinjiang)، طوفانهای شن در حال گسترش به سمت فلات مرکزی هستند.
در دههی ۱۹۵۰ تحت راهنماییهای کارشناسان شوروی، حکچ نیروگاه آبی سنمنشیا (Senmenxia) را در کنار رودخانهی زرد ساخت. تا امروز این نیروگاه ظرفیت تولیدی معادل نیروگاهی که بر روی یک رودخانه با حجم متوسط ساخته میشود را داشته است و این در حالیست که رودخانهی زرد دومین رودخانهی بزرگ چین است. بدتر از همه این بوده که این پروژه باعث تجمع گل و شن در مناطق بالا دست رودخانه گردیده و سطح بستر رودخانه بالا آمده است.
امروزه اکوسیستم چین در لبهی پرتگاه نابودی است.
بههمین دلیل حتی معمولیترین طغیانها باعث از بین رفتن جان و مال بسیاری از مردم در هر دو ساحل رودخانه میگردد. در طغیان رودخانهی وی (Wei) در سال ۲۰۰۳، بیشترین حد عبور آب در آن لحظه ۳۷۰۰ متر مکعب در ثانیه بود، سطحی که ممکن است در هر ۳ تا ۵ سال بوقوع بپیوندد. با این حال این طغیان باعث فجایع غیر قابل جبرانی شد که در ۵۰ سال گذشته بیسابقه بوده است.
ذخائر آبی بزرگی در سطح وسیعی در حوالی جومادیان (Zhumadian) در استان هنان (Henan) بنا گردیدهاند. در سال ۱۹۷۵ سدهای این منطقه یکی پس از دیگری فرو ریختند. در زمانی کمتر از ۲ ساعت ۶۰،۰۰۰ نفر غرق شدند. کل میزان تلفات به چیزی بیش از ۲۰۰،۰۰۰ نفر بالغ شد.
حکچ با بیفکری و بیخیالی مشغول تخریب اراضی چین است. سد سهگردنه واقع بر روی رودخانه یانگتسه و پروژهی انتقال آب جنوب به شمال همگی کارهایی هستند که حکچ برای تغییر اکوسیستم با صرف هزینهای بالغ بر صدها میلیارد دلار انجام داده است. این جدای از پروژههای کوچک و متوسط مبتنی بر فلسفهی ”مبارزه با زمین“ است. علاوه بر اینها، یکبار حکچ پیشنهادی داد مبنی بر انفجار یک بمب اتمی برای باز کردن گذرگاهی در فلات چینگهای – تبت (Qinghai-tibet) تا محیط زیست طبیعی در مناطق غرب چین تغییر داده شود. گرچه خصومت و منفعت طلبی حکچ در جدال با زمین جهانیان را به تعجب انداخته است اما غیر منتظره نیستند.
در کتاب با گوا (Ba Gua) یا کتاب تغییرات، چینیهای باستان آسمان را بهعنوان ”چیان“ (Qian) یا خالق میدانستند و آنرا به عنوان ”تائو“ی آسمانی حرمت میگذاشتند. آنها زمین را بهعنوان ”کُن“ (Kun) یا دریافت کننده میدانستند و به صفت پذیرای آن احترام میگذاشتند.
کُن، ستارهی ششپر که از چیان پیروی میکند، در کتاب تغییرات چنین توصیف شده است: ”طبیعت زمین درحالی که در ستارهی ششپر کُن قرار دارد، ارزانی میدارد و واکنش مثبت نشان میدهد. در این راستا، افراد والا همهی امور را با خوبیها و فضایل فراوان اداره میکنند و آنها را برپا میدارند.“
بر اساس یک تعبیر کنفسیوسی از کتاب تغییرات [۱۶] ”بینقص، عظمت کُن است، آن به تمام موجودات حیات میبخشد.“
کنفسیوس خود بعدها در مورد طبیعت کُن چنین گفت: ” کُن نرمترین است ولی در حرکت سخت و استوار است. آن بیحرکتترین است ولی در طبیعت راست و درست است. با دنبالهروی خود خداوند خود را بدست میآورد ولی در عین حال طبیعت خود را حفظ کرده و بنابراین دوام مییابد. او حاوی همه چیز است و در تغییر و تحول بینظیر. راه و روش کُن این است- چه مطیع و آرام است، آسمان را بر دوش دارد و با زمان پیش میرود.“
واضح است که تنها بهواسطهی صفات پذیرای مادر زمین مانند نرمش، سکون و بردباری در پیروی از آسمان است که همهی چیزها میتوانند روی زمین پابرجا بمانند و شکوفا شوند. کتاب تغییرات به ما نگرش مناسب به تائو (راه) آسمانی و خوبیهای زمینی را میآموزد. این نگرش عبارتست از: پیروی از آسمان، وفادار ماندن به زمین و احترام به طبیعت.
حکچ به منظور مخالفت با چیان و کُن فرهنگ ”مبارزه با آسمان و جنگ با زمین“ را ترویج میدهد. این حزب منابع زمین را بهدلخواه تاراج کرده است. در آخر، باید گفت که او بهطور اجتناب ناپذیر و حتمی توسط آسمان، زمین و قوانین طبیعت تنبیه خواهد شد.
پ- نبرد با آسمان، سرکوب ایمان و رد اعتقاد به خداوند
چگونه یک زندگی محدود میتواند مکان- زمان نامحدود را درک کند؟
یکبار ادوارد، پسر انشتین از او پرسید که چرا آنقدر معروف است؟ انشتین به سوسک کوری که بر روی توپ چرمی پسرش در حال راه رفتن بود اشاره کرد و گفت: این سوسک نمیداند راهی که میرود منحنی و گرد است ولی ”انشتین میداند.“ این پاسخ انشتین براستی معنی بسیار عمیقی دارد. یک جملهی قدیمی چینی نیز چنین معنایی دارد، ”تو شکل واقعی کوهستان لو (Lu) را نمیتوانی ببینی چرا که در کوهستان هستی.“ برای فهم یک نظام، شخص باید از آن بیرون رفته و به آن بنگرد. با استفاده از دانستههای محدود و مشاهدهی مکان- زمان نامحدود، بشر هرگز نمیتواند ساختار کل جهان هستی را دریابد بنابراین جهان هستی برای همیشه بصورت یک سر و رمز برای او باقی خواهد ماند.
حزب کمونیست، هر آنچه را که از حیطهی تئوریهایش خارج باشد ”خرافات“ مینامد.
حوزهی غیر قابل نفوذ توسط علم، به معنویت یا متافیزیک تعلق دارد، که بهطور طبیعی در حوزهی ”ایمان“ قرار میگیرد.
ایمان، یک فعالیت ذهنی که تجربه، فهم زندگی، مکان- زمان و جهان را در بر دارد چیزی فراتر از آنست که بتواند توسط یک حزب سیاسی مدیریت شود. ”آنچه را که متعلق به سزار (Caesar) است به سزار عرضه کن و آنچه را که متعلق به خداوند است به خداوند.“ [۱۷]
حزب کمونیست بر اساس فهم ناقص و اندکش از جهان و زندگی هر آنچه را که از حیطهی تئوریهایش خارج باشد ”خرافات“ مینامد و بههمین دلیل کسانی را که به خداوند اعتقاد داشته باشند شستشوی مغزی داده و در آنها تغییر ایجاد میکند. به آنان که مایل نباشند ایمانشان را تغییر دهند اهانت کرده یا حتی آنها را میکشد.
دانشمندان واقعی دیدگاه بسیار وسیعی به جهان دارند و عدم توانایی ذهن محدود انسان در درک جهان بیانتها را انکار نمیکنند. دانشمند شهیر انگلیسی، نیوتن در کتاب اندیشهآفرین اصول ریاضیات منتشر شده در سال ۱۶۷۸، اصول مکانیک را بهطور دقیق و با جزئیات تشریح میکند. او وقوع جزر و مد، حرکت سیارات و حرکات اجرام منظومه شمسی را دقیقاً محاسبه کرده است،
نیوتن که به عقیدهی همگان یکی از موفقترینها بوده بارها در کتاب خود گفته که این کتاب تنها توصیف سطحی از پدیدههاست و او هرگز این جرأت را به خود نمیدهد که دربارهی خداوند متعال و هدف او از خلقت زمین سخنی به میان آورد.
در دومین چاپ کتاب اصول ریاضیات، نیوتن در بیان ایمان خود مینویسد: ”چنین نظام زیبای خورشید، سیارات و ستارگان دنبالهدار تنها میتواند مخلوق یک موجود بسیار توانمند باهوش بسیار شگرف باشد… همانطور که یک نابینا درکی از رنگها ندارد، ما نیز توانایی درک آنچه را خداوند دانا قادر به فهم آن است نداریم.“
بگذارید تا مسئلهی اینکه آیا سلطنت ملکوتی که ورای این مکان- زمان است وجود دارد و اینکه آیا آنهایی که در جستجوی ”راه“ هستند میتوانند خود واقعی و منشاء الهی خود بازگردند یا نه را به کنار بگذاریم. آنچه همگی بر سر آن اتفاق نظر داریم اینست که معتقدان به یک ایمان راستین نیکی را شایستهی پاداش و بدی را مستحق تنبیه میدانند. اعتقاد راستین نقش بسیار مهمی در پایبندی انسان به موازین اخلاقی ایفا میکند.
از زمان ارسطو تا زمان انشتین بسیاری از دانشمندان بر حاکم بودن یک قانون جهانی معتقد بودهاند. بشر هرگز دست از جستجوی جهانی با ابزارهای مختلف برای یافتن حقیقت جهان هستی برنداشته است. علاوه بر کاوشهای علمی، چرا دین، ایمان و تزکیه را بهعنوان دیدگاههای دیگری در راه پرده برداشتن از راز و رمز جهان هستی نشناسیم؟
حکچ ایمان درست بشریت را به نابودی میکشاند.
تمامی ملل در طول تاریخ به خداوند اعتقاد داشتهاند. دقیقاً به علت همین اعتقاد به خداوند و اعتقاد به روز جزا و عقوبت عمل شر، بشر خود را محدود ساخته و به معیارهای اخلاقی پایبند مانده است. در تمامی دورههای زمانی در همه جای دنیا چه مذاهب راستین و پذیرفته در غرب و چه کنفسیونیسم، بودیسم و تائوئیسم در شرق به مردم آموختهاند که سعادت آنها در گرو اعتقاد به خداوند، پرستش آسمان، داشتن شفقت، انفاق آنچه از آن آنهاست، شکرگزاری در برابر نعمات و پاسخگویی محبت با محبت است.
یکی از مفروضات راهنمای کمونیسم رد وجود خداوند است، اعتقاد به اینکه نه بودا، نه تائو، نه زندگی گذشته، نه زندگی پس از مرگ و نه پاداش و عقوبتی وجود دارد.
از اینرو کمونیستها در کشورهای مختلف به فقرا و اراذل و اوباش طبقهی کارگر [۱۸] گفتهاند که نیازی به اعتقاد به خدا نیست، آنها در برابر آنچه انجام میدهند مسئول نخواهند بود و نباید خود را با اینگونه قوانین محدود کرده و پایبند اخلاقیات باشند. بر عکس باید با توسل به حقه و کلک و خشونت مال اندوزی کنند.
ایمان راستین سنتی موانعی طبیعی بر سر راه نخوت و خودبزرگبینی کمونیست ایجاد میکند.
در چین باستان، امپراطورها از بالاترین درجهی اشرافیت و نجیب زادگی برخوردار بودند. با این وجود رتبهی خود را پایینتر از آسمان دانسته و خود را پسران آسمان میخواندند. با پایبندی به ”خواست و تقدیر آسمان“ هر چند یکبار حکمهای سلطنتی مبنی بر سرزنش خود صادر کرده و به درگاه آسمان توبه میکردند. کمونیستها خود را بالاتر از آن میدانستند که بخواهند به درگاه آسمان متوسل شوند. بدون در نظر گرفتن هیچگونه محدودیت قانونی و الهی برای خود هر چه میخواستند میکردند. در نتیجه در روی زمین برای خود جهنمهای متعدد ساختهاند.
مارکس به عنوان پیشکسوت مکتب کمونیسم معتقد بود که دین افیون معنوی تودههاست. او از این هراس داشت که مردم با پذیرفتن خداوند و تعالیم دینی از پذیرفتن کمونیسم او امتناع کنند. فصل اول کتاب دیالکتیک طبیعت نوشتهی انگلس به انتقاد از مندلیف(Mendeleyev) و گروهش بخاطر مطالعات عرفانیشان اختصاص یافته است.
انگلس اظهار داشت که در دورهی قرون وسطی یا قبل از آن همه چیز میبایست وجود داشتنشان در پیشگاه دادگاه عقل و منطق بشری به اثبات میرسید. او با این گفته خود و مارکس را قضات این دادگاه دانست. میخاییل بکونین (Mikhail Bakunin) که یک آشوبطلب آنارشیست و دوست مارکس بود او را چنین توصیف کرد: ”او مانند خداوند بر بشر نازل شد. او نمیتواند کسی دیگر را بهعنوان خداوند در کنار خود تحمل کند. او از مردم خواست تا او را همچون خداوند پرستش کنند، و درست مانند یک بت او را محترم شمارند. در غیر اینصورت آنان را مورد حملات لفظی قرار داده و یا مورد آزار و اذیت قرار میدهد.“
ایمان راستین سنتی موانعی طبیعی بر سر راه نخوت و خودبزرگبینی کمونیست ایجاد میکند.
حکچ بطور افسار گسیخته و شتابزدهای به قلع و قمع ادیان پرداخت. در طول دورهی انقلاب فرهنگی مقدار بسیار زیادی معبد و مسجد تخریب گشت و راهبان با حالت تمسخر آمیزی در خیابانها گردانده شدند. در تبت، ۹۰ درصد معابد تخریب گشتند. حتی امروزه نیز حکچ به اعدامهای مذهبی خود ادامه داده و دهها هزار مسیحی را که در خانههای خود به عبادت مبادرت میکنند روانه زندانها میکند. گونگپینمی (Gongpinmei) که یک کشیش کاتولیک در شانگهای بود مدت بیش از ۳۰ سال را در زندانهای حکچ بهسر برد. او در دههی ۱۹۸۰ به آمریکا رفت. قبل از مرگ در سن ۹۰ سالگی وصیت نامهای تنظیم کرد و در آن چنین نوشت: ”زمانی که دیگر حکچ در چین حکمفرما نباشد گور مرا به شانگهای منتقل کنید.“ در طول ۳۰ سالی که او بدلیل اعتقادش در زندان انفرادی بود، حکچ بارها او را زیر فشار شدید گذاشت تا دست از اعتقادش برداشته و حاکمیت و رهبری ”کمیتهی وطن پرستی سه خود“ [۱۹] را بپذیرد تا آزاد گردد.
در سالهای اخیر حملات حکچ به تمرینکنندگان فالون گونگ که نشانهی اصول راستی، شفقت و صبر هستند، توسعهی اعتقاد ”مبارزه با آسمان“ و نیز نتیجهی اجتناب ناپذیر اجبار و زور بکار گرفته شده برای سرکوبی خواست واقعی مردم بوده است.
کمونیستهای منکر خدا سعی در کنترل و کانالیزه کردن فکر و اعتقاد مردم به خدا دارند. آنها از مبارزه با آسمان و الوهیت لذت میبرند. پوچی و بیهودگی آنها در کلام نمیگنجد؛ توصیفاتی مثل گستاخی و نخوت و خودپسندی نمیتواند حتی قسمتی از آن را به تصویر بکشد.
نتیجهگیری
در عمل، حزب کمونیست در صحنهی جهان شکست خورده است. جیانگ زمین رهبر سابق مهمترین حزب کمونیست در جهان در ماه مارس سال ۲۰۰۱ به خبر نگار روزنامهی واشنگتن پست چنین گفت: ”وقتی جوان بودم فکر میکردم که حزب کمونیست خیلی سریع جهانگیر شود ولی اکنون دیگر چنین نمیاندیشم.“ [۲۰] در حال حاضر تعداد کسانیکه بهراستی به کمونیسم معتقد باشند بسیار کم و پراکنده است.
جنبش کمونیستی از آن جهت محکوم به شکست است که قوانین جهان را نقض کرده و در مقابل آسمان و الوهیت ایستاده است. چنین نیروی ضد جهانی مسلماً به خواست الوهیت و ارواح مقدس متنبه خواهد شد.
گرچه حکچ با تغییر مکرر در ظاهرش و توسل به آخرین ترفندهای بیحاصلش از بحرانهای چندی جان سالم بدر برده ولی عقوبت اجتنابناپذیری که در انتظارش است بر همهی جهانیان واضح است. با افتادن نقابهای گول زنندهاش یکی پس از دیگری، حقیقت درونی این حزب که چیزی بجز طمع، درندگی، بیحیایی، شرارت و تقابل با جهان نیست در حال هویدا شدن است. با این حال هنوز نیز به کنترل اذهان ادامه داده و با دستکاری نظام اخلاقی بشر، اخلاقیات، آرامش و پیشرفت را دستخوش غارت و ویرانگری خود میسازد.
جهان پهناور اراده و خواست انکارناپذیر آسمان و الوهیت را در بر دارد که آنرا خواست خداوند یا قوانین و نیروهای طبیعت مینامند. بشریت تنها در صورت احترام به خواست خداوند، حرکت در مسیر طبیعت و رعایت قوانین جهان هستی و عشق و مهربانی به تمام مخلوقات جهان است که میتواند آیندهی سعادتمندی داشته باشد.
[۱۶] ای چینگ (I Ching) کامل، ترجمه شده توسط آلفرد هوآنگ (Alfred Huang). روچستر (Rochester) ؛ سنتهای داخلی (۱۹۹۸).
[۱۷] انجیل، متی ۲۲:۲۱
[۱۸] طبقهی کارگری اوباش بطور غیر دقیق به کارگران زاغهنشین ترجمه گردیده. این واژه نشاندهندهی طبقهای بیخانمان و مطرود، انگل و خلافکار بوده که بخشی از جمعیت مراکز صنعتی را تشکیل میدهد. این طبقه شامل گداها، روسپیها، خلافکارها، باجگیران، کلاهبرداران، مجرمین سطح پایین، ولگردان، بیکاران سابقهدار، کسانیکه به عللی از بخش صنعت رانده شدهاند و تمام عوامل انگلی و سطح پایین دیگر است. این واژه توسط مارکس در کتاب مبارزات طبقاتی در فرانسه،۱۸۵۰-۱۸۴۸ مطرح شد.
[۱۹] ”کمیتهی وطنپرستی سه خود“ (یا ”کلیسای وطنپرستی سه خود“ (Three-Self Patriotic Church, TSPC) ساخته حکچ است. ”سه خود“ آن به سه عامل ”حکومت و تسلط بر خود، حمایت خود و تکثیر خود“ مرتبط است. کمیته از مسیحیان چینی میخواهد که روابط خود را با مسیحیان خارج از چین قطع کنند. کلیسای وطن پرستی سه خود همهی کلیساهای چین را کنترل میکند. کلیساهایی که به این کلیسای اصلی نمیپیوستند تعطیل میشدند. رهبران و رهروان کلیساهای مستقل تحت پیگرد قانونی قرار گرفته و اغلب به زندان محکوم میشدند.
[۲۰] جان پومفرت (Jahn Pomfret) ”جیانگ هشداری برای ایالات متحده دارد- رهبر چین میگوید که معاملات تسلیحاتی تایوان میتواند منجر به مبارزه از تمام جهات شود.“ واشنگتن پست. ۲۴ مارس ۲۰۰۱.
فصل ۴- حزب کمونیست چین چگونه یک نیروی ضد جهان هستی است
بههم زدن نظم طبیعت سبب میشود حکچ آنچه را که خود کاشته است برداشت کند
بر اساس سیاست زراعی که غلات را بهعنوان کلید موفقیت میدانست، حکچ بهدلخواه خود، مناطق وسیع کوهستانی شیبدار و مرغزارهایی را که برای کشت و کار مناسب نبودند به مزارع تبدیل کرد و رودخانهها و دریاچهها را با هدف ساخت مزرعه پر کرد. نتیجه چه شد؟
حکچ ادعا کرد که تولید غلات در سال ۱۹۵۲ از آنچه در دوران ملی گرایان تولید شده بود بیشتر بود ولی آنچه که حزب اعلام نکرد آن بود که تا سال ۱۹۷۲ هیچگاه تولید غلات در چین از میزان تولید شده در دوران پر از صلح و آرامش سلطنت چیانلانگ (Qianlong) از سلسلهی چینگ (Qing) افزون نشد.
حتی تا امروز نیز میزان تولید سرانهی غلات در چین بسیار پایینتر از آنچه در زمان سلسلهی چینگ بوده ثبت شده و فقط یک سوم زمان اوج کشاورزی در تاریخ چین، زمان سلسلهی سونگ (Song) بود.
قطع کردن بیحساب درختان، ویران کردن رودخانهها و پر کردن دریاچهها به تخریب اکولوژیکی غیر قابل جبران طبیعت چین منجر گردیده است. امروزه اکوسیستم چین در لبهی پرتگاه نابودی است. خشک کردن رودخانههای های(Hai) و رودخانهی زرد و آلوده سازی رودخانههای هوای (Huai) و یانگتسه (Yangtze) حیات این دو رودخانه را که زندگی بسیاری از چینیها به آنها وابسته است به خطر انداخته است. با نابودی مرغزارهای گانسو (Gansu)، چینگهای (Qinghai)، مغولستان داخلی و شینجیانگ (Xinjiang)، طوفانهای شن در حال گسترش به سمت فلات مرکزی هستند.
در دههی ۱۹۵۰ تحت راهنماییهای کارشناسان شوروی، حکچ نیروگاه آبی سنمنشیا (Senmenxia) را در کنار رودخانهی زرد ساخت. تا امروز این نیروگاه ظرفیت تولیدی معادل نیروگاهی که بر روی یک رودخانه با حجم متوسط ساخته میشود را داشته است و این در حالیست که رودخانهی زرد دومین رودخانهی بزرگ چین است. بدتر از همه این بوده که این پروژه باعث تجمع گل و شن در مناطق بالا دست رودخانه گردیده و سطح بستر رودخانه بالا آمده است.
بههمین دلیل حتی معمولیترین طغیانها باعث از بین رفتن جان و مال بسیاری از مردم در هر دو ساحل رودخانه میگردد. در طغیان رودخانهی وی (Wei) در سال ۲۰۰۳، بیشترین حد عبور آب در آن لحظه ۳۷۰۰ متر مکعب در ثانیه بود، سطحی که ممکن است در هر ۳ تا ۵ سال بوقوع بپیوندد. با این حال این طغیان باعث فجایع غیر قابل جبرانی شد که در ۵۰ سال گذشته بیسابقه بوده است.
ذخائر آبی بزرگی در سطح وسیعی در حوالی جومادیان (Zhumadian) در استان هنان (Henan) بنا گردیدهاند. در سال ۱۹۷۵ سدهای این منطقه یکی پس از دیگری فرو ریختند. در زمانی کمتر از ۲ ساعت ۶۰،۰۰۰ نفر غرق شدند. کل میزان تلفات به چیزی بیش از ۲۰۰،۰۰۰ نفر بالغ شد.
حکچ با بیفکری و بیخیالی مشغول تخریب اراضی چین است. سد سهگردنه واقع بر روی رودخانه یانگتسه و پروژهی انتقال آب جنوب به شمال همگی کارهایی هستند که حکچ برای تغییر اکوسیستم با صرف هزینهای بالغ بر صدها میلیارد دلار انجام داده است. این جدای از پروژههای کوچک و متوسط مبتنی بر فلسفهی ”مبارزه با زمین“ است. علاوه بر اینها، یکبار حکچ پیشنهادی داد مبنی بر انفجار یک بمب اتمی برای باز کردن گذرگاهی در فلات چینگهای – تبت (Qinghai-tibet) تا محیط زیست طبیعی در مناطق غرب چین تغییر داده شود. گرچه خصومت و منفعت طلبی حکچ در جدال با زمین جهانیان را به تعجب انداخته است اما غیر منتظره نیستند.
در کتاب با گوا (Ba Gua) یا کتاب تغییرات، چینیهای باستان آسمان را بهعنوان ”چیان“ (Qian) یا خالق میدانستند و آنرا به عنوان ”تائو“ی آسمانی حرمت میگذاشتند. آنها زمین را بهعنوان ”کُن“ (Kun) یا دریافت کننده میدانستند و به صفت پذیرای آن احترام میگذاشتند.
کُن، ستارهی ششپر که از چیان پیروی میکند، در کتاب تغییرات چنین توصیف شده است: ”طبیعت زمین درحالی که در ستارهی ششپر کُن قرار دارد، ارزانی میدارد و واکنش مثبت نشان میدهد. در این راستا، افراد والا همهی امور را با خوبیها و فضایل فراوان اداره میکنند و آنها را برپا میدارند.“
بر اساس یک تعبیر کنفسیوسی از کتاب تغییرات [۱۶] ”بینقص، عظمت کُن است، آن به تمام موجودات حیات میبخشد.“
کنفسیوس خود بعدها در مورد طبیعت کُن چنین گفت: ” کُن نرمترین است ولی در حرکت سخت و استوار است. آن بیحرکتترین است ولی در طبیعت راست و درست است. با دنبالهروی خود خداوند خود را بدست میآورد ولی در عین حال طبیعت خود را حفظ کرده و بنابراین دوام مییابد. او حاوی همه چیز است و در تغییر و تحول بینظیر. راه و روش کُن این است- چه مطیع و آرام است، آسمان را بر دوش دارد و با زمان پیش میرود.“
واضح است که تنها بهواسطهی صفات پذیرای مادر زمین مانند نرمش، سکون و بردباری در پیروی از آسمان است که همهی چیزها میتوانند روی زمین پابرجا بمانند و شکوفا شوند. کتاب تغییرات به ما نگرش مناسب به تائو (راه) آسمانی و خوبیهای زمینی را میآموزد. این نگرش عبارتست از: پیروی از آسمان، وفادار ماندن به زمین و احترام به طبیعت.
حکچ به منظور مخالفت با چیان و کُن فرهنگ ”مبارزه با آسمان و جنگ با زمین“ را ترویج میدهد. این حزب منابع زمین را بهدلخواه تاراج کرده است. در آخر، باید گفت که او بهطور اجتناب ناپذیر و حتمی توسط آسمان، زمین و قوانین طبیعت تنبیه خواهد شد.
پ- نبرد با آسمان، سرکوب ایمان و رد اعتقاد به خداوند
چگونه یک زندگی محدود میتواند مکان- زمان نامحدود را درک کند؟
یکبار ادوارد، پسر انشتین از او پرسید که چرا آنقدر معروف است؟ انشتین به سوسک کوری که بر روی توپ چرمی پسرش در حال راه رفتن بود اشاره کرد و گفت: این سوسک نمیداند راهی که میرود منحنی و گرد است ولی ”انشتین میداند.“ این پاسخ انشتین براستی معنی بسیار عمیقی دارد. یک جملهی قدیمی چینی نیز چنین معنایی دارد، ”تو شکل واقعی کوهستان لو (Lu) را نمیتوانی ببینی چرا که در کوهستان هستی.“ برای فهم یک نظام، شخص باید از آن بیرون رفته و به آن بنگرد. با استفاده از دانستههای محدود و مشاهدهی مکان- زمان نامحدود، بشر هرگز نمیتواند ساختار کل جهان هستی را دریابد بنابراین جهان هستی برای همیشه بصورت یک سر و رمز برای او باقی خواهد ماند.
حوزهی غیر قابل نفوذ توسط علم، به معنویت یا متافیزیک تعلق دارد، که بهطور طبیعی در حوزهی ”ایمان“ قرار میگیرد.
ایمان، یک فعالیت ذهنی که تجربه، فهم زندگی، مکان- زمان و جهان را در بر دارد چیزی فراتر از آنست که بتواند توسط یک حزب سیاسی مدیریت شود. ”آنچه را که متعلق به سزار (Caesar) است به سزار عرضه کن و آنچه را که متعلق به خداوند است به خداوند.“ [۱۷]
حزب کمونیست بر اساس فهم ناقص و اندکش از جهان و زندگی هر آنچه را که از حیطهی تئوریهایش خارج باشد ”خرافات“ مینامد و بههمین دلیل کسانی را که به خداوند اعتقاد داشته باشند شستشوی مغزی داده و در آنها تغییر ایجاد میکند. به آنان که مایل نباشند ایمانشان را تغییر دهند اهانت کرده یا حتی آنها را میکشد.
دانشمندان واقعی دیدگاه بسیار وسیعی به جهان دارند و عدم توانایی ذهن محدود انسان در درک جهان بیانتها را انکار نمیکنند. دانشمند شهیر انگلیسی، نیوتن در کتاب اندیشهآفرین اصول ریاضیات منتشر شده در سال ۱۶۷۸، اصول مکانیک را بهطور دقیق و با جزئیات تشریح میکند. او وقوع جزر و مد، حرکت سیارات و حرکات اجرام منظومه شمسی را دقیقاً محاسبه کرده است،
نیوتن که به عقیدهی همگان یکی از موفقترینها بوده بارها در کتاب خود گفته که این کتاب تنها توصیف سطحی از پدیدههاست و او هرگز این جرأت را به خود نمیدهد که دربارهی خداوند متعال و هدف او از خلقت زمین سخنی به میان آورد.
در دومین چاپ کتاب اصول ریاضیات، نیوتن در بیان ایمان خود مینویسد: ”چنین نظام زیبای خورشید، سیارات و ستارگان دنبالهدار تنها میتواند مخلوق یک موجود بسیار توانمند باهوش بسیار شگرف باشد… همانطور که یک نابینا درکی از رنگها ندارد، ما نیز توانایی درک آنچه را خداوند دانا قادر به فهم آن است نداریم.“
بگذارید تا مسئلهی اینکه آیا سلطنت ملکوتی که ورای این مکان- زمان است وجود دارد و اینکه آیا آنهایی که در جستجوی ”راه“ هستند میتوانند خود واقعی و منشاء الهی خود بازگردند یا نه را به کنار بگذاریم. آنچه همگی بر سر آن اتفاق نظر داریم اینست که معتقدان به یک ایمان راستین نیکی را شایستهی پاداش و بدی را مستحق تنبیه میدانند. اعتقاد راستین نقش بسیار مهمی در پایبندی انسان به موازین اخلاقی ایفا میکند.
از زمان ارسطو تا زمان انشتین بسیاری از دانشمندان بر حاکم بودن یک قانون جهانی معتقد بودهاند. بشر هرگز دست از جستجوی جهانی با ابزارهای مختلف برای یافتن حقیقت جهان هستی برنداشته است. علاوه بر کاوشهای علمی، چرا دین، ایمان و تزکیه را بهعنوان دیدگاههای دیگری در راه پرده برداشتن از راز و رمز جهان هستی نشناسیم؟
حکچ ایمان درست بشریت را به نابودی میکشاند.
تمامی ملل در طول تاریخ به خداوند اعتقاد داشتهاند. دقیقاً به علت همین اعتقاد به خداوند و اعتقاد به روز جزا و عقوبت عمل شر، بشر خود را محدود ساخته و به معیارهای اخلاقی پایبند مانده است. در تمامی دورههای زمانی در همه جای دنیا چه مذاهب راستین و پذیرفته در غرب و چه کنفسیونیسم، بودیسم و تائوئیسم در شرق به مردم آموختهاند که سعادت آنها در گرو اعتقاد به خداوند، پرستش آسمان، داشتن شفقت، انفاق آنچه از آن آنهاست، شکرگزاری در برابر نعمات و پاسخگویی محبت با محبت است.
یکی از مفروضات راهنمای کمونیسم رد وجود خداوند است، اعتقاد به اینکه نه بودا، نه تائو، نه زندگی گذشته، نه زندگی پس از مرگ و نه پاداش و عقوبتی وجود دارد.
از اینرو کمونیستها در کشورهای مختلف به فقرا و اراذل و اوباش طبقهی کارگر [۱۸] گفتهاند که نیازی به اعتقاد به خدا نیست، آنها در برابر آنچه انجام میدهند مسئول نخواهند بود و نباید خود را با اینگونه قوانین محدود کرده و پایبند اخلاقیات باشند. بر عکس باید با توسل به حقه و کلک و خشونت مال اندوزی کنند.
در چین باستان، امپراطورها از بالاترین درجهی اشرافیت و نجیب زادگی برخوردار بودند. با این وجود رتبهی خود را پایینتر از آسمان دانسته و خود را پسران آسمان میخواندند. با پایبندی به ”خواست و تقدیر آسمان“ هر چند یکبار حکمهای سلطنتی مبنی بر سرزنش خود صادر کرده و به درگاه آسمان توبه میکردند. کمونیستها خود را بالاتر از آن میدانستند که بخواهند به درگاه آسمان متوسل شوند. بدون در نظر گرفتن هیچگونه محدودیت قانونی و الهی برای خود هر چه میخواستند میکردند. در نتیجه در روی زمین برای خود جهنمهای متعدد ساختهاند.
مارکس به عنوان پیشکسوت مکتب کمونیسم معتقد بود که دین افیون معنوی تودههاست. او از این هراس داشت که مردم با پذیرفتن خداوند و تعالیم دینی از پذیرفتن کمونیسم او امتناع کنند. فصل اول کتاب دیالکتیک طبیعت نوشتهی انگلس به انتقاد از مندلیف(Mendeleyev) و گروهش بخاطر مطالعات عرفانیشان اختصاص یافته است.
انگلس اظهار داشت که در دورهی قرون وسطی یا قبل از آن همه چیز میبایست وجود داشتنشان در پیشگاه دادگاه عقل و منطق بشری به اثبات میرسید. او با این گفته خود و مارکس را قضات این دادگاه دانست. میخاییل بکونین (Mikhail Bakunin) که یک آشوبطلب آنارشیست و دوست مارکس بود او را چنین توصیف کرد: ”او مانند خداوند بر بشر نازل شد. او نمیتواند کسی دیگر را بهعنوان خداوند در کنار خود تحمل کند. او از مردم خواست تا او را همچون خداوند پرستش کنند، و درست مانند یک بت او را محترم شمارند. در غیر اینصورت آنان را مورد حملات لفظی قرار داده و یا مورد آزار و اذیت قرار میدهد.“
ایمان راستین سنتی موانعی طبیعی بر سر راه نخوت و خودبزرگبینی کمونیست ایجاد میکند.
حکچ بطور افسار گسیخته و شتابزدهای به قلع و قمع ادیان پرداخت. در طول دورهی انقلاب فرهنگی مقدار بسیار زیادی معبد و مسجد تخریب گشت و راهبان با حالت تمسخر آمیزی در خیابانها گردانده شدند. در تبت، ۹۰ درصد معابد تخریب گشتند. حتی امروزه نیز حکچ به اعدامهای مذهبی خود ادامه داده و دهها هزار مسیحی را که در خانههای خود به عبادت مبادرت میکنند روانه زندانها میکند. گونگپینمی (Gongpinmei) که یک کشیش کاتولیک در شانگهای بود مدت بیش از ۳۰ سال را در زندانهای حکچ بهسر برد. او در دههی ۱۹۸۰ به آمریکا رفت. قبل از مرگ در سن ۹۰ سالگی وصیت نامهای تنظیم کرد و در آن چنین نوشت: ”زمانی که دیگر حکچ در چین حکمفرما نباشد گور مرا به شانگهای منتقل کنید.“ در طول ۳۰ سالی که او بدلیل اعتقادش در زندان انفرادی بود، حکچ بارها او را زیر فشار شدید گذاشت تا دست از اعتقادش برداشته و حاکمیت و رهبری ”کمیتهی وطن پرستی سه خود“ [۱۹] را بپذیرد تا آزاد گردد.
در سالهای اخیر حملات حکچ به تمرینکنندگان فالون گونگ که نشانهی اصول راستی، شفقت و صبر هستند، توسعهی اعتقاد ”مبارزه با آسمان“ و نیز نتیجهی اجتناب ناپذیر اجبار و زور بکار گرفته شده برای سرکوبی خواست واقعی مردم بوده است.
کمونیستهای منکر خدا سعی در کنترل و کانالیزه کردن فکر و اعتقاد مردم به خدا دارند. آنها از مبارزه با آسمان و الوهیت لذت میبرند. پوچی و بیهودگی آنها در کلام نمیگنجد؛ توصیفاتی مثل گستاخی و نخوت و خودپسندی نمیتواند حتی قسمتی از آن را به تصویر بکشد.
نتیجهگیری
در عمل، حزب کمونیست در صحنهی جهان شکست خورده است. جیانگ زمین رهبر سابق مهمترین حزب کمونیست در جهان در ماه مارس سال ۲۰۰۱ به خبر نگار روزنامهی واشنگتن پست چنین گفت: ”وقتی جوان بودم فکر میکردم که حزب کمونیست خیلی سریع جهانگیر شود ولی اکنون دیگر چنین نمیاندیشم.“ [۲۰] در حال حاضر تعداد کسانیکه بهراستی به کمونیسم معتقد باشند بسیار کم و پراکنده است.
جنبش کمونیستی از آن جهت محکوم به شکست است که قوانین جهان را نقض کرده و در مقابل آسمان و الوهیت ایستاده است. چنین نیروی ضد جهانی مسلماً به خواست الوهیت و ارواح مقدس متنبه خواهد شد.
گرچه حکچ با تغییر مکرر در ظاهرش و توسل به آخرین ترفندهای بیحاصلش از بحرانهای چندی جان سالم بدر برده ولی عقوبت اجتنابناپذیری که در انتظارش است بر همهی جهانیان واضح است. با افتادن نقابهای گول زنندهاش یکی پس از دیگری، حقیقت درونی این حزب که چیزی بجز طمع، درندگی، بیحیایی، شرارت و تقابل با جهان نیست در حال هویدا شدن است. با این حال هنوز نیز به کنترل اذهان ادامه داده و با دستکاری نظام اخلاقی بشر، اخلاقیات، آرامش و پیشرفت را دستخوش غارت و ویرانگری خود میسازد.
جهان پهناور اراده و خواست انکارناپذیر آسمان و الوهیت را در بر دارد که آنرا خواست خداوند یا قوانین و نیروهای طبیعت مینامند. بشریت تنها در صورت احترام به خواست خداوند، حرکت در مسیر طبیعت و رعایت قوانین جهان هستی و عشق و مهربانی به تمام مخلوقات جهان است که میتواند آیندهی سعادتمندی داشته باشد.
——————————————————————————————————————————————————————–
[۱۶] ای چینگ (I Ching) کامل، ترجمه شده توسط آلفرد هوآنگ (Alfred Huang). روچستر (Rochester) ؛ سنتهای داخلی (۱۹۹۸).
[۱۷] انجیل، متی ۲۲:۲۱
[۱۸] طبقهی کارگری اوباش بطور غیر دقیق به کارگران زاغهنشین ترجمه گردیده. این واژه نشاندهندهی طبقهای بیخانمان و مطرود، انگل و خلافکار بوده که بخشی از جمعیت مراکز صنعتی را تشکیل میدهد. این طبقه شامل گداها، روسپیها، خلافکارها، باجگیران، کلاهبرداران، مجرمین سطح پایین، ولگردان، بیکاران سابقهدار، کسانیکه به عللی از بخش صنعت رانده شدهاند و تمام عوامل انگلی و سطح پایین دیگر است. این واژه توسط مارکس در کتاب مبارزات طبقاتی در فرانسه،۱۸۵۰-۱۸۴۸ مطرح شد.
[۱۹] ”کمیتهی وطنپرستی سه خود“ (یا ”کلیسای وطنپرستی سه خود“ (Three-Self Patriotic Church, TSPC) ساخته حکچ است. ”سه خود“ آن به سه عامل ”حکومت و تسلط بر خود، حمایت خود و تکثیر خود“ مرتبط است. کمیته از مسیحیان چینی میخواهد که روابط خود را با مسیحیان خارج از چین قطع کنند. کلیسای وطن پرستی سه خود همهی کلیساهای چین را کنترل میکند. کلیساهایی که به این کلیسای اصلی نمیپیوستند تعطیل میشدند. رهبران و رهروان کلیساهای مستقل تحت پیگرد قانونی قرار گرفته و اغلب به زندان محکوم میشدند.
[۲۰] جان پومفرت (Jahn Pomfret) ”جیانگ هشداری برای ایالات متحده دارد- رهبر چین میگوید که معاملات تسلیحاتی تایوان میتواند منجر به مبارزه از تمام جهات شود.“ واشنگتن پست. ۲۴ مارس ۲۰۰۱.
تعداد جان باختگان تصادفات رانندگی نوروزی به ۵۸۵ نفر رسید
کلاهبرداری ۱۲ هزار دلاری در ارز دیجیتال با «دیپفیک» جاستین ترودو
آسیب طولانی مدت به کلیه پس از صاف کردن مو در آرایشگاه
ارتش آمریکا چهار پهپاد از سوی حوثیها را منهدم کرد
دیدگاه: رهبری حزب کمونیست چین دیگر دستور کار مشخصی برای آینده چین ندارد
پوتین: روسیه به ناتو حمله نمیکند، اما جنگندههای اف-۱۶ در اوکراین را سرنگون خواهد کرد
دیدگاه: رهبری حزب کمونیست چین دیگر دستور کار مشخصی برای آینده چین ندارد
کلاه گشاد چینیها و چپاول نفت ایران
خاورمیانه؛ منطقهای که جهان را دگرگون میکند و باید از نو به آن نگریست
مخالفان خارج از چین به دنبال احیای مشروطیت برای حکومت مردمسالار آینده چین هستند
تغییر تقویم افغانستان؛ هویتستیزی طالبان یا بازگشت به صدر اسلام؟
دیدگاه: آیا نیروی نظامی بیشتر از تهاجم چین به تایوان جلوگیری میکند؟