نویسنده: عرفان قانعی فرد
گذشت این ۴۴ سال به گونهای بوده که دیگر چرخ تمدن و تاریخ ایران به روال عادی خود بازنمی گردد. جنگ ویرانگری علیه ایران سالها پیش آغاز شد و اگر متوقف نشود، ادامه خواهد یافت.
البته میدانیم که چرخ تاریخ و تمدن ایران به هر روالی که گشته، همه کشاکشها و نشیب و فرازهای این تاریخ پرماجرا و همه فجایع و کشتار و ویرانگری و ترک تازیها را از سر گذرانیده است. مردم ایران هم بزرگترین مظلوم تاریخ هستند؛ اما مردم ایران هم بدانند که فراموش شدگان جهان ما نیستند.
امروز شاید در سالروز مشروطه برای تجدید پیمان کهن در وعدهگاه تاریخ حضور یافتهایم. با نسل جوانی شیفته مطالعه تاریخ مشروطه روبرو هستیم که یا میخواهد به عنوان یک ملت بیدار و هشیار و نوخاسته در صحنه جهانی حضور یابیم یا از نو، مُرده و آماده سقوط بیشتر به سمت اضمحلال و ابتذال پیش برود.
الان شاید بازگشت به راه کهن و قانون مشروطه، به جای نشستن در بازار پاک باختگان راه علاج ماست. طبعا فرهنگ کهن ایران، فرهنگ همیشه پیروز است.
و این بار در سالروز کشته شدن مهسا و دیگر فرزندان ایران، هنگامه قمار مرگ و زندگی یک ملت بزرگ است که برای سرنوشت و تاریخ خودش تصمیم گرفته بشود. تا این صفحه تاریک از تاریخ امروز ایران پاک شود. از بلوای ویرانگر ۵۷ جز آوای وحش، صدایی نشنیدیم. درواقع، بزرگترین عملیات انتحاری تاریخ بود… باید آن کژراهه ویرانگر را به بایگانی تاریخ بسپاریم.
بارها گفته و نوشتهام که مجموعه فریب و واپسگرایی و تعصب و کینه توزیها و زشتیها و جنایتها و حماقتها بود، ناشیانهترین و بدفرجامترین انقلاب قهقرایی و یک خودکشی دسته جمعی بود. انقلابی بود که به لعنت خدا هم نمیارزید. با حضور مُلا و چریک تروریست و احزاب سنتی قرن اخیر، که سربازان مرگ بارترین جنگ تاریخ ایران تا به امروز بودهاند. خیلی از افراد کهنه پنجاه و هفتی در صحنه هستند؛ اما چون نیک بنگری همه تزویر میکنند.
کارگردانان جبهه ملی، با عزاداری برای مصدق، فریبکاری کردند؛ کارگردانان نهضت آزادی و مجاهدین خلق اندیشههای شریعتی را فروختند ؛ کارگردانان حزب توده و چریکهای فدایی، ماتریالیسم فروختند؛ اما دنبالهرو واپس گرایان و بنیادگرایان اسلامی و عاشقان ولایت فقیه بودند و هستند؛ کارگردانان بازاری و سنتی، به ائتلاف شر امام مستضعفین وجوهات دادند و برای تروریستها و شیادان یغماگر و غارتگران فریبکار پول خرج کردند.
آخرالامر، کارگردانان مُلا هم به اسم خدا، روز ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ هم گفتند اولین حکومت الله بر زمین … اما جنایت و خیانت و لواط و فحشا کردند و فاسدترین و منفورترین حکومت الله بر زمین را درست کردند و با فکر و روان یک جامعه پویا و روشن بازی کردند. گفتند هدیهای آسمانی برای بشریت و جامعهاند؛ اما زالو صفتهایی دشمن مردم و ملت بودند. راه گشایان اهریمن و شهسواران تروریسم اسلامی، فاجعه آفرینان نقدار و شناختهاند که در تاریخ ، تقلب کردند! خلافت اسلامی را تاسیس کردند. ۸ شهریور ۵۸ بیانیه رسمی حزب التحریر که خطاب به خمینی و خبرگان گفت نظام جمهوری نیست و خلافت است.
عدر ۵۷، همگی ۵۷ی ها با کینهتوزی عمیق با تاریخ شاهنشاهی و فرهنگ کهن ایرانی، به ستیزه با هویت ملی و اصالت فرهنگی برخاستند. این قشر تندزبان و ناسزاگو، پرخاشگر و انتقام طلب و کینه توز با قاموس خشم و غضب با تاریخ ایران دشمن بودند.
در این حدود نیم قرن شوم، مُلا با یک مغزشویی حساب شده و همه جانبه، همه چیز را در هم کوبید. جامعه را به ۱۴ قرن پیش برد و ملای دارای عطش تخریب، تعادل و نظم جامعه ایرانی را به هم ریخت. موج سنگین فردپرستی مُلا، شد کابوس ملت ایران .
و امروز دم از یادبود مشروطه میزنیم که حکومت آخوندی در ایران فرمانفرما است – جامعهای داریم در حد صفر و مردمی به خاک سیاه نشسته …. ایران از کاروان تمدن جهان به دور افتاده و جامانده است. ظهور حکومت ویرانگر اسلامی با حسابهای ایدئولوژیک بیربط و غیرعقلانی، ایران را به این حال و روز انداخت.
جلادان شرع که دست بریدند، سنگسار کردند، کشتند، حلق آویز کردند، تیرباران کردند و شکنجه کردند. نعش کشی را رواج دادند و قبرستانها را آباد کردند. خونها ریختند تا خدای قهار و جبار و فتنهگرشان راضی شود. قلمرو حکومت مطلق العنان ۵۷ با عطش قدرتطلبی و کینه و انتقام جویی، جاذبهای برای جوانان ندارد .
قبلا درباره مشروطه گفتهام اما در این رستاخیز ملی، فرزندان امروز ایران؛
باید با جهش سازندگی برای جبران عقب ماندگی، از حکمفرمایی دیکتاتوری و اختناق بر کشور به سمت آزادی دمکراتیک پایمال شده بروند. به سمت نوآوری و آینده حرکت کنند. این فساد و بدبختی گسترده در جامعه ایران را بردارند و به ترمیم خرابیها بپردازند. تعصب جانبدارانه و تقلید و اطاعت کورکورانه و عوامانه را متوقف کنیم.
میدانیم که با کینه توزیهای مُلاها روبرو هستیم. آخوند، خود را نماینده تامالاختیار خدا بر روی زمین میداند اما حکومت مُلایان از نوع ابلیس دیدیم که چه کردند. نازیباترین و تاریکترین چهره در تاریخ جهان هستند. تاریخ ثابت کرد که نهاد روحانیت، مجموعهای وحشتناک از کینه و تعصب و قشریت و اختناق با ترکیب ناهنجار خرافات و اباطیل است. دارای یک ارتجاع سخیف، مجموعهای ارتجاعی و خرافاتی که حتی حاکم اعظم شرع با ریش پف کرده و صلی علی محمد گویان ..لواط کار میشود! اسانس چند صد سال خرافه پروریشان شد همین مدیران فعلی فاسد در رژیم خُدا!
در واقع امر، شبروان راهزن خزاب اندرون در خانه تزویر و ریا گشودند. قشریون دارالمومنین به فکر قطر عمامه و پشم و ریش بودند و جامعهای مستهلک و عاصی و خشمگین در ایران ما پدید آوردهاند.
نسل جوان باید هم ۵۷ و هم شاخههای خارج از کشور آن را دفن کند و هم به تعطیلی نهاد شوم مُلا همت بگمارد . بعد از اینکه طبقه عمامه به سر – فاسدان منفور و مروج خرافات و موهومات – را به زیر کشید، باید چارهای برای رفع مزاحمان راه دمکراسی بیابد که این مالکان اسلام و نمایندگان خدا بر زمین، و دکانداران دین و مذهب، منفوران عصر حاضر را از مسیر مشروطه و قانون و حق انسانی بردارند. زیرا مزاحمانیاند با پندارهای باطل اهریمنی. چون خداناشناسان قدرتمدار و گدای قدرت با قانون جنگل با تظاهر و شعار پوچ در این نیم قرن رفتار کردند. مظهر استیلای غاصبانهاند.
هرچند بازسازی ایران و رسیدن به اوج شکوه در دنیای بیرحم فعلی کمی محال به نظر میآید؛ اما همین که غریو احمقانه و صدای نفرت انگیز ملایان خدافروش و بیضهدار در مساجد تمام شود و یا مکتب واپس گرا و ویرانگر شبکه توسعه جهل و خرافات تمام شود، خود موفقیت و قدم بزرگی است.
در این نشیب و فراز و کشاکش حوادث، مشعل فروزان فرهنگ ایرانی در دست مردان با اصالت و اخلاق فرهنگی نسل جوان ایران است. میتوانند با اصالت فرهنگی دیرینه خودمان، این راه دشوار سنگلاخ را با آگاهی و واقع بینی قدم به قدم بروند. در مسیر سرنوشت فرزندان ایران … برای زیستن با آزادی و سربلندی و غرور.
اما چرخ تمدن ایران گردش قهقرایی ندارد . گرچه در مسیری یکطرفه پنجاه و هفتیها و دشمنان پادشاهی ایرانی و قانون مشروطه، ما را به دوران جاهلیت عربی بردند و این شب پرستان چماقدار، به توسعه و رواج فرهنگ عزا و ماتم و بیاخلاقی و شارلاتانیسم پرداختند؛ با کینه توزی و ویرانی به دشمنی با مشروطه و پادشاهی و ایران برخاستند یعنی همان فرهنگ اهریمن را رواج دادند.
اضمحلال واقعی یک ملت، با اضمحلال فرهنگ او ممکن است نه اقتصاد و سیاست و صنعت و … از نو باید این موج ویرانگر را کنار زد. جوانان شستشوی مغزی داده شده را از نو در مسیر درست حرکت داد تا بافت کهنه و تحمیل شده به دور افکنده شود.
واقعیت غرور انگیز اینجا است که جوانان امروز ایران، به عنوان فرشته نگهبان، ستایشگر زندگیاند و میخواهند که از جنون اسلامیها و پنجاه و هفتیها و چپها در امان باشند. اما واقعیت ناخوشایند اینکه نهاد شوم روحانیت با مذهب گاهواره جهل و خرافات شدند … و ثابت کردند که فقط ثناخوان مرگاند. با غریو جهل و ظلمت، با ابتذال و سخافت، صرفا به انباشتن ثروت از راه غارت خلق پرداختند و بر گرده مردمان خرافی و زود باور و ساده دل سوار شدند.
پس امروز، در سالروز مشروطه، میتوان گفت که روزگار قمار سرنوشت ایرانیان است و باید ریشه حکومت مطلقه تعصب و کینه و نفرت و انتقام را سوزانید تا جامعه ایران، گم کرده راه مقصود، بنیادهای جامعه را با تکیه بر موازین جاودانگی فرهنگ ایرانی و قلمرو فرهنگی کهن، از نو با آرمانهای انسانی بسازد. پاینده ایران.
نظرات بیان شده در این مقاله نظرات نویسنده است و لزوماً منعکس کننده نظرات اپک تایمز نیست.