Search
Asset 2

مارکسیسم فرهنگی، فرقه گرایی و تروریسم

مارکسیسم فرهنگی زمانی متولد شد که بلوک شرق در اقتصاد و سیاست و روابط بین ‌الملل عملا خلع سلاح شد و شکست خورد. اما این شکست به معنی پایان طاعون سرخ نبود.
(KENA BETANCUR/AFP via Getty Images)

چرا مشاهده پدیده خطرناک «دولت در دولت» در منطقه خاورمیانه برای بسیاری از غیر ایرانیان عادی شده است؟ به‌عنوان مثال به لبنان نگاه کنید. حزب‌الله لبنان؛ نیروی نیابتی جمهوری اسلامی در دل یک کشور عربی است که منافع جمهوری اسلامی در تهران را بر آینده کشور و سرنوشت شهروندان لبنان ترجیح می‌دهد. اعضای این گروه شبه نظامی تصویر رهبران جمهوری اسلامی را بر دیوارهای پایتخت کشور نقاشی کرده، در رژه‌های نظامی نام خمینی و خامنه‌ای را فریاد می‌زنند و احکام و دستورات آنها را بر قوانین جاری کشور خود ارجح می‌دانند. برای شهروندان ایرانی که حمل پرچمی غیر از شیرو خورشید در تظاهراتهای خارج از کشور از سوی برخی قومگراها غیرقابل تحمل است یا نشان دادن علامت گرگ در ورزشگاه تیم تراکتورسازی تبریز را برنمی‌تابند، چنین وضعیتی در لبنان غیرقابل توجیه و سخت باورناپذیر است!

برای یافتن پاسخ پرسش ابتدای این متن، باید مارکسیسم فرهنگی را مرور کنیم. پدیده‌ای فراگیر و خزنده که اهداف سیاسی را در پوشش فرهنگ و مناسبات مرتبط با هویت دنبال می‌کند، متخصص کشف اقلیت و حتی اختراع اقلیت است و با ایجاد گروه‌‌‏های متعددی که نام اقلیت بر آنها می‌نهد، به دنبال شکست اکثریت و احیای مناسبات مارکسیستی و ضربه به تمدن بشری است. دستاوردهای مارکسیسم فرهنگی در حوزه نهادهای اجتماعی و ستیز بی‌امان با خانواده، تاریخ، فرهنگ و … را دیده‌ایم، اما برون‌داد اقلیت‌سازی در حوزه سیاست را باید در لبنان، عراق، افغانستان و سودان مشاهده کرد.

مارکسیسم فرهنگی زمانی متولد شد که بلوک شرق در اقتصاد و سیاست و روابط بین‌الملل عملا خلع سلاح شد و شکست خورد. اما این شکست به معنی پایان طاعون سرخ نبود. مارکسیسم لباس جدید پوشید، رنگ و لعاب عوض کرد و با سازوبرگ جدید به جنگ سرمایه‌داری و تمدن آمد. این گفتمان خانمان‌سوز برای ایجاد اختلاف و انشقاق در کشورها و تضعیف آنها، همان رویکرد استالین در دوره شوروی مبنی بر اختراع «خلق‌ها» و تحریک آنها علیه حکومتهای مرکزی را ادامه داد و به جنگ «دولت‌ملت» در گوشه و کنار جهان رفت. نتیجه چنین اهتمامی این بود که داشتن زبان و گویش متفاوت یا مذهب متمایز از دیگر شهروندان تبدیل به حقی برای داشتن کشور جداگانه و اهرمی برای تجزیه شد.

مردمانی که قرنها با صلح و آرامش در کنار یکدیگر زیسته بودند، از طریق متون دانشگاهی و تریبونهای روشنفکری متوجه شدند که حق آنها تاکنون پایمال شده و باید به جنگ همسایه و همشهری خود بروند و کشوری جدا از آنها تاسیس کنند! این کشمکش‌های خونین در نهایت پای قدرت‌‌‏های بزرگ را وسط کشیده و آنها را به ترسیم مرزهای جدید یا انجام طرح‌‌‏هایی واداشت که وجه اشتراک آنها «تقسیم قدرت سیاسی بر مبنای قومیت و مذهب» بود. به این ترتیب بذر بحران دائمی در این کشورها کاشته شد و هر واحد زبانی و قومی تبدیل به جزیره‌ای شد و فاصله خود با جزایر مشابه دیگر را هم روز به روز بیشتر کرد و در نزاع و رقابتی که میان آنها درگرفت، هر کدام دست یاری به سمت کشوری دیگر دراز کرده و تبدیل به نیروی نیابتی آن کشور بیگانه شدند. در نهایت آنچه باقی ماند، جنگ داخلی برای ساکنان کشور، فرار سرمایه‌های مادی و انسانی، ناامنی و آشوب دائمی و نیز، تبدیل اینگونه کشورها به باتلاقی مناسب برای پرورش تروریست‌‌‏ها بود.

این مناطق زیستگاه مناسبی خواهد شد برای گروه‌‌‏های افراطی بدون مزاحمت حکومت مرکزی و خارج از کنترل و نظارت نهادهای بین‌المللی. در حقیقت مناطقی هستند که متولی مشخصی ندارند. نه حکومت مرکزی مسئولیت آنجا را برعهده می‌گیرد و نه خود این گروهها به اصول و قواعد مشخص بین‌المللی پایبند هستند. عراق و لبنان با وجود تفاوتی که در ساختار اجتماعی و تاریخی با ایران دارند و نیز داشتن سابقه بسیار کمتر در «دولت‌ملت‌بودن،» در این سال‌‌‏ها به آینه عبرت مقابل مردم ایران تبدیل شده‌اند.

شهروندان ایرانی به خوبی این نکته را دریافته‌اند که اگر قرار باشد بر مبنای زبان و گویش دست به ترسیم سیستم سیاسی و تقسیم قدرت بزنند، هر بخشی از کشور را در مقابل بخشهای دیگر قرارداده و نزاعی بی‌پایان را رقم زده‌اند. در چنین نزاعی نیز طبیعی است که هر گروه برای حفظ خود و کسب برتری بر دیگران، ناچار است دست به دامان قدرتی منطقه‌ای شده، از ایران به آن قدرت بیگانه چیزی ببخشد و در ازای آن حمایتی جلب کند. سرعت ویرانی یک کشور در چنین شرایطی بر کسی پوشیده نیست و چنین ویرانی هم به بهای آبادانی همان واحدهای قومی در مجمع‌الجزایر مورد اشاره نخواهد بود. در خیزش ملی سال ۱۴۰۱ نیز با علم و آگاهی نسبت به چنین خطراتی بود که شعارهای مردم در هر گوشه از ایران، در تمجید و ابراز همبستگی با گوشه دیگری از کشور بود. علیرغم تبلیغات مخرب مارکسیست‌های فرهنگی و حجم بالای تولید محتوای آنها علیه دولت‌ملت تاریخی ایران، این کشتی محکم با قدمت هزاران ساله هنوز هم مطمئن‌ترین مأمن شهروندان ایران برای برخورداری از امنیت، رفاه، آرامش و دموکراسی است. کافی است تا کشتیبان آن را ناخدایی دیگر آید.

دیدگاه ارائه‌شده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکس‌کننده دیدگاه اپک تایمز نیست.

اخبار بیشتر

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی