این اصطلاح برگرفته از کتاب «اصول اعتدال»[۱]، یکی از چهار متون رسمی کنفسیوس است.
در دوران ایالات متخاصم (۲۲۱ تا ۴۷۶ پیش از میلاد)، مردی بهنام یانگژی یو با همسرش در ایالت یو زندگی میکرد.
روزی در راه تکهای طلا دید و آن را برداشت. او آن را به خانه برد و به همسرش نشان داد.
همسرش به آن نگاهی انداخت و گفت: “شنیدهام مردی پایبند به اصول اخلاقی از آب یک دزد نمینوشد و مردی اهل صداقت و درستی از پذیرش صدقه امتناع میکند. با خود چه اندیشیدهای که شیء گمشدهی شخصی دیگر را برمیداری و خود را مالک آن میدانی؟”
یو با شنیدن سخنان همسرش شرمسار شد و آن تکه طلا را به محلی که پیدایش کردهبود، برگرداند. آنگاه تصمیم گرفت تا برای افزایش دانش خود، از چند دانشمند تعلیم گیرد. وی با حمایت همسرش رهسپار شد.
یک سال بعد، ناگهان یو به خانه بازگشت. همسرش که در حال بافتن پارچهای ابریشمی بود، زانو زد و به او خوشآمد گفت و با شگفتی از او پرسید: “تو تنها یک سال را در کنار دانشمندان گذراندهای و از آنها آموزش دیدهای، چرا بازگشتی؟” یو پاسخ داد: “من برای دیدن تو بازگشتم زیرا دلتنگت شدهبودم.”
همسرش بدون گفتن چیزی، یک قیچی برداشت و به سمت ماشین بافندگی خود رفت و به پارچهی ابریشمی نیمهبافته نشانه رفت. او بهآرامی گفت: “این پارچهی ابریشمی از بهترین ابریشم بافته شدهاست. من رشته به رشته آن را بافتهام تا به این زیبایی شود. اگر من آن را ببُرم، تمام تلاشهایم هدر خواهدرفت. تو تنها با پشتکار میتوانی بر دانش خود بیفزایی. اکنون که در نیمهی راه از آن دست کشیدهای، آیا شبیه بریدن پارچهی ابریشمی نیست؟”
یو بهشدت تحتتأثیر گفتههای همسرش قرار گرفت. او دوباره با عزمی راسخ خانه را ترک کرد و تصمیم گرفت که دیگر تسلیم نشود. سالها بعد، یو دانشمندی برجسته شد.
این اصطلاح به عملی که در نیمهی راه متوقف شود، اشاره دارد. اگر شخص نتواند تا رسیدن به هدفش به تلاش خود ادامه دهد، تمام زحماتش بینتیجه خواهدماند.
[۱] این کتاب در سال ۴۵۰ پیش از میلاد توسط نوه کنفسیوس نگاشته شد. در ابتدا تنها فصلی از کتاب فلسفه مناسک کنفسیوس بود. بعدها به یکی از چهار متن رسمی کنفسیوس تبدیل شد. اصول اعتدال با نام های اصول تعادل و اصول هماهنگی نیز شناخته می شود.
اپک تایمز در ۳۵ کشور و به ۲۱ زبان منتشر میشود.