Search
Asset 2

نشست مشروطه‌‌‏خواهان در واشنگتن دی‌سی: انقلاب ملی ایران نه گرایش چپ و نه گرایش قومی و چندملیتی دارد

نشست مشروطه‌‌‏خواهان در واشنگتن
نشست مشروطه‌‌‏خواهان در واشنگتن (Epoch Times Persian)

صاحب‌نظران در نشست مشروطه‌خواهان می‌گویند که انقلاب ملی ایران نه گرایش چپ و نه گرایش قومی و چندملیتی دارد؛ بلکه جنبشی ملی است که می‌خواهد تمدن ایرانی را احیا کند. هر چند جریان‌هایی تلاش داشتند که برخی تجزیه‌طلب و چپ‌گراها را به‌عنوان رهبر به مردم تحمیل کنند، اما شاهزاده رضا پهلوی تنها نامی است که مردم در خیابان‌های ایران به عنوان رهبر اعتراضات خود فریاد می‌زنند.

گروهی از فعالان سیاسی مشروطه روز جمعه در نشستی به نام «رهبری و آینده انقلاب ایران» انقلاب مهسا را از ابتدای شکل‌گیری تاکنون مورد تحلیل و بررسی قرار دادند. در این نشست، رضا تقی‌زاده فعال سیاسی و رئیس دفتر شهبانو فرح پهلوی، عرفان قانعی‌فرد پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، بابک شکرابی تحلیل‌گر سیاسی، سعید قاسمی‌نژاد مشاور ارشد ایران در بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها در واشنگتن، حجت کلاشی تحلیل‌گر سیاسی، امین سوفیامهر تحلیلگر سیاسی به همراه بهراد توکلی موسیقی‌دان و فعال سیاسی جمهوری‌خواه به آسیب‌شناسی نقاط ضعف و شناسایی نقاط قوت این حرکت در هفت ماه اخیر پرداختند.

آینده ایران و رقابت اقتصادی هند و چین

بابک شکرابی از برگزارکنندگان این نشست و کارشناس سیاسی، اهمیت یکپارچگی ایران را از نظر اقتصاد سیاسی بررسی و خاطرنشان کرد: «در سال ۲۰۰۱ میلادی یک قرارداد اقتصادی میان روسیه و هند به امضا رسید، این قرارداد توسط روسیه ارائه شده بود، هدف این قرارداد پیدا کردن یک بازار رقابت جایگزین برای روسیه بود. در شرایطی که روسیه نتواند مبادلات اقتصادیش را به کشورهای اروپایی انجام دهد. این مسیر در نظر گرفته شود. خوب است که پیچیدگی این قرارداد و آثار آن بر ایران را بدانید.»

وی ادامه داد: «اهمیت این قرارداد در زمان حمله اوکراین مشخص داد، در این موقع صادرات نفت روسیه به هند چهار برابر افزایش داشته است. هم‌چنین هند می‌خواهد که از طریق چابهار به بندر انزلی دست پیدا کند و از آنجا کالاهای خود را به /آسیای مرکزی صادر کند. کشورهای آسیای مرکزی تحت سلطه اقتصادی چین است و چین و هند رقبای یکدیگر محسوب می‌شوند. در این میان روسیه نیز برای حفظ شرایط اقتصادیش از منابع خزر که مربوط به ایران است، استفاده می‌کند و به هند می‌فرستد. هند کالای ارزان تولید می‌کند که برای امنیت (اقتصادی) چین یک تهدید است.»

به گفته وی، «نکته جالب دیگر این است که جمهوری آذربایجان بیشترین سود اقتصادی را از این ماجرا خواهد برد و یک راه‌آهن قرار است از آستارا به رشت کشیده شود و آذربایجان فقط نیمی از هزینه را پرداخت خواهد کرد، این‌ها فقط یک درصد از پیچیدگی مسایل سیاسی است، در این میان بخشی از اپوزیسیون به دنبال این هستند که بخشی از نیروهای تجزیه‌طلب را وارد تقابل با جمهوری اسلامی کنند. در صورتی‌که بیشترین سود را کشور آذربایجان می‌برد، بنابراین نمی‌خواهد که از تجزیه‌طلب برای براندازی جمهوری اسلامی استفاده کند.»

شکرابی افزود: «جمهوری اسلامی تنها کارت اعتباریش این است که بگوید اگر ما سقوط کنیم، ایران تجزیه می‌شود، درحالی‌که تنها عاملی که باعث می‌شود این توافقنامه (روسیه و هند) از هم بپاشد این است که ایران تجزیه شود، شما می‌بینید که این توافقنامه می‌تواند چقدر اشکال مختلفی داشته باشد و سیاست ایران را تحت تاثیر قرار دهد. وقتی از این نظر به قضیه نگاه کنیم، متوجه می‌شویم شعار برخی که می‌گویند انقلاب ایران را می‌خواهند صادر کنند یا انقلاب ایران را می‌خواهند به کشورهای دیگر گره بزنند. نشان‌دهنده عدم داشتن دانش سیاسی است.»

اتحادجماهیرشوروی مثالی از فروپاشی جمهوری اسلامی

رضا تقی‌زاده، فعال سیاسی و رئیس دفتر شهبانو فرح پهلوی نیز در این مراسم گفت که اگر فروپاشی یک حکومت دیکتاتوری شبیه به یک پل باشد، با افزایش خواسته‌ها و اعتراضات مردم این پل ترک می‌خورد و در جایی که این ترک‌ها بتواند به یکدیگر پیوند بخورد. فروپاشی آغاز می‌شود… هیچ دیکتاتوری در طول تاریخ وجود نداشته که در نتیجه این ترک‌ها در بدنه‌اش و در نتیجه عواملی در صحنه که در خلاف خواسته‌ها و ماندگاری حکومت‌ها کار می‌کرده است، فرونپاشیده و بر جا مانده باشد. این قاعده کلی است و جمهوری اسلامی استثنایی بر این قاعده نیست.

به گفته وی، فروپاشی اتحادجماهیرشوروی یک فروپاشی تدریجی بود. همان طور (اگر در جمهوری اسلامی) مشابه آنچه در اتحادجماهیرشوروی سابق اتفاق افتاد که یکی مثل گورباچف پیدا شود که روند فروپاشی حکومت را تسریع کند یا در وجود (عملکرد) او این تغییر در حال شکل گرفتن باشد یا کودتا یا جنگ یا پیروزی خیزش مردمی مانند آنچه که در ایران جریان دارد، باعث می‌شود که ترک‌های بیشتری ایجاد شود و اعتراضات جمعی باعث فرو ریختن این حکومت شود.

وی افزود: «در زمانی‌که مردم در داخل کشور ترسی از جان نداشتند و انقلاب در اوج خودش بود. در خارج از ایران این احساس بوجود آمد که این انقلاب رهبر ندارد درحالی‌که از ابتدا هم رهبری نداشت. این حرکت بدون سازمان آغاز کرد و این ارتباطات سینه به سینه صورت می‌گرفت، به همین خاطر حکومت اینترنت را قطع کرد. در این مدت از طریق رسانه‌های وابسته به جریان خاصی، رهبرانی به مردم تحمیل شد. انتظار می‌رفت که با آمدن این رهبران، جریان انقلاب به جریان متفاوتی تبدیل شود. در این بین هشت میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی می‌کردند که می‌خواستند با مردم داخل ایران همراه باشند. رهبران تازه معرفی شده به دنبال این بودند که تظاهراتی راه بیاندازند و ایرانیان خارج از کشور مشتاق بودند که همراهی خود را با مردم داخل ایران نشان دهند، درحالی‌که اکثریت مردم ملی‌گرا و طرفدار بازگشت به ریشه‌های (تمدنی و هویتی) ایران بودند…نماد این اعتراضات پرچم شیر و خورشید بود که نشانه همبستگی و جامعیت ماست، اما رهبران معرفی‌شده به مردم این نمادها را نادیده می‌گرفتند و این پرچم‌ها و نمایندگان ملی‌گرا را به تظاهرات راه نمی‌دادند و تصور می‌کردند که مردم با آن پرچم‌ها به خاطر آن‌ها به تظاهرات آمده‌اند اما مردم ثابت کردند که برای مملکتشان و تمامیت ارضی ایران در خیابان بودند. به دنبال تشکیل حکومت سوسیالیستی یا فدرالی و پاره پاره کردن ایران نیستند.»

به گفته تقی‌زاده، «پهلوی نماد بازگشت به گذشته تمدنی بود که تجربه سال‌ها کار سیاسی داشت. مردم برای رسیدن به گذشته ایران، شاهزاده رضا پهلوی را به عنوان نماینده خودشان می‌پذیرفتند و در بین رهبران معرفی‌شده، شاهزاده رضاپهلوی یک استثنا بود، اما برخی جریان‌های رسانه‌ای به دنبال کسانی بودند که تجزیه ایران، چپ‌گرایی و جمهوری سوسیالیستی را تبلیغ می‎کردند. ما دیدیم که تب اعتراض‌ها در داخل و خارج از ایران به عرق نشست. من این را مستقیما به رهبرتراشی و نقطه نظرهایی که رهبران در گفتگوهایشان بیان کردند، مرتبط نمی‌دانم اما نقطه‌نظرهای این رهبران از نکات اصلی دلسردی مردم بوده است و از این دلسردی، حکومت جمهوری اسلامی برای بسیج نیروهایش سواستفاده کرد.»

وی با اشاره به اقدامات سرکوب‌گرانه جمهوری اسلامی برای تحمیل حجاب اجباری بر زنان گفت: «من تردید ندارم که مردم ایران این انقلاب را ادامه خواهند داد و به نتیجه می‌رسد و حکومت به فروپاشی می‌رسد و مردم به پای صندوق رای خواهند رفت تا خواسته خودشان را عملی کنند و مجلس موسسانی برای بازگشت به قبل از فتنه ۵۷ فضایی برای نوسازی ایران را فراهم کند، بجای بحث بر سر اینکه مرز ما کجاست؟ زبان ما کجاست؟ یا لباس ما کجاست؟ بحث به ایرانی یکپارچه و آماده برای نوسازی می‌رسد.»

«ایران‌گرایی» در تقابل با «ارتجاع سرخ و سیاه»

سعید قاسمی‌نژاد، تحلیلگر سیاسی و مشاور ارشد موسسه دفاع از دموکراسی‌ها نیز با بیان اینکه «خیزش انقلابی مهسا امینی را باید از اتفاقاتی که در دی ۹۶ شکل گرفت، درک کرد.» گفت: «اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶ برخاسته از گفتمان ایران‌گرایی بود و این گفتمان در تقابل با ارتجاع سرخ و سیاه است.. اکنون هم جنبش مردم ایران نه ماهیت چپ‌گرا، نه قومی و نه ضدایرانی بلکه جنبشی ملی است که برای بازپس‌گرفتن ایران از دست اوباش است و بازسازی ایران در مسیر ترقی و تمدن که پیش از فتنه ۵۷ قرار داشت. هدف این است که انقلاب ملی، ایران را از ارتجاع سیاه یا همان ارتجاع قالب پس بگیرد و به ارتجاع مغلوب فتنه ۵۷ یعنی ارتجاع سرخ وانگذارد.»

وی افزود: «خیزش شهریور اگرچه پیروز نشد، اما انقلاب ملی بار دیگر باز خواهد گشت. پرسش پیش روی ما این است که در انقلاب بعدی، چه می‌توانیم کنیم که این انقلاب به نتیجه برسد. گام اول اعتراضات سراسری و میدانی است ما نیاز داریم که از اعتراضات محله‌محور بتوانیم به اعتراضات میلیونی برسیم، اما این اعتراضات باید توسط یک شخص ملی فراخوان داده شود. گام دوم برگزاری اعتصابات سراسری داخلی و خارجی می‌تواند کمر نظام را بکشند. از یک طرف، ما نیاز به جامعه جهانی داریم تا بر جمهوری اسلامی فشار حداکثری بیاورد و از طرف دیگر با راه‌اندازی صندوق‎های اعتصاب، به مردم کمک کند.»

به گفته این تحلیلگر سیاسی، گام سوم «خرابکاری شرافتمندانه» برای از کار انداختن ماشین سرکوب جمهوری اسلامی است و گام بعدی این است که ما بدون پیوند نیروهای انتظامی و امنیتی به حرکت مردمی نمی‌توانیم پیروز شویم و تنها کسی که می‌تواند اعتماد آن‌ها را جلب کند، شاهزاده رضا پهلوی و نیروهای ملی که حول ایشان جمع شود. گام پنجم مذاکره با کشورهای همسایه و جامعه جهانی است که باید از موضع ملی و میهنی باشد. گام آخر نیز این است که نیروهای ملی‌گرا وظیفه دارند تا تصویر روشنی از جامعه را پیش روی مردم قرار دهند تا جامعه بتواند با امید به اینده عمل کند، درحالی‌که نیروهای تجزیه‌طلب تصویری از جنگ داخلی را به مردم ایران ارائه کرد که باعث ناامیدی مردم شد.

قاسمی‌نژاد افزود: «هیچ کدام از این شش گام بدون رهبری امکان‌پذیر نیست. رهبری را مردم همیشه در خیابان‌ها صدا زده‌اند و این روند از شش سال پیش آغاز شده است. اعتراضاتی که با «رضاشاه روحت شاد» آغاز شد، در ماه‌های اخیر به «آماده شده ایران، فرمان بده شاهزاده» رسیده است. به گواه همه نظرسنجی‌ها و شعارها شاهزاده پهلوی تنها کسی است که مردم اسمش را در خیابان‌های ایران صدا می‌زنند و اسم کس دیگری را صدا نمی‌زنند.»

او در پایان سخنانش تاکید کرد: «انقلابی که شعارش «جانم فدای ایران است» و پرچمش شیر و خورشید است، گروه‌های چپ‎گرا و تجزیه‌طلب نمی‌توانند رهبری کنند، آن‌ها فقط می‌توانند چنین انقلابی را زمین بزنند. جبهه انقلاب ایران‌گرا می‌تواند بدنه نظامی امنیتی را اطمینان دهد که کشور از دست نخواهد رفت.»

پیروزی به معنی فروپاشی جمهوری اسلامی نیست

حجت کلاشی، فعال سیاسی مشروطه‌خواه با اشاره به منشور شورای همبستگی گفت: «من درباره منشور و شورایش حرف نمی‌زنم؛ چون پشت سر مُرده نباید حرف زد و دوستان می‌توانند فاتحه‌اش را بخوانند. هیچ جنبش و نیرویی اگر بخت یافتن و داشتن رهبری درست و توانمند را نداشته باشد، پیروزی را با همه فداکاری‌های ستایش‌برانگیزش به دست نخواهد آورد. در این بین، مرزبندی با دوست و دشمن که امری سیاسی محسوب می‎شود، از وظایف رهبری است و این همان آسیبی است که نباید از سخن گفتن در موردش ترسید. باید گفت و بایدها و نبایدها را روشن کرد.»

به گفته وی، موله رهبری که شامل عنصر رهبری و سازمان مبارزه است، باید روند پیروزی و نبرد را پیش ببرد و آن را به تصادف و بخت نسپارد، «چرا که از آسمان پیروزی نمی‌بارد..» نباید مساله را ساده دید. هم‌چنین پیروزی به معنای شکست یا فروپاشی جمهوری اسلامی نیست. اینکه عده‌ای پیروزی را در شکست جمهوری اسلامی خلاصه کرده‌اند، آگاهانه یا ناآگانه یک شکست دیگر را برای ملت آسیب‌دیده فراهم می‌کنند. پیروزی را باید در معنای کامل و درستش درک کرد. باید گفت که تحقق کدام ایده به پیروزی منجر می‎شود و با کدام نیرو می‎توان به ایده دست یافت؛ یعنی ما با ایده‌ها و نیروها مواجه هستیم.

این فعال سیاسی با اشاره به ظرفیت‌های اجتماعی که جنبش مهسا امینی در مبارزات مردم ایران بوجود آورد، خاطرنشان کرد: «با کشته شدن مهسا اعتراضاتی که در تهران آغاز شده بود، به سراسر ایران گسترش یافت و تبدیل به خیزش ملی شد. نمی‌توان این خیزش شکوهمند و فداکارانه را منفرد، گسسته، بی‌ریشه و عقبه/پیشینه دید، اگرچه بسیاری تلاش می‌کنند با بی‌ریشه و بی‌هویت کردن این خیزش ملی، تمام توانایی‎های درونی و زایا و پیشرونده‌اش را نابود کنند.»

وی افزود: «هر دو شعبه (روحانیت و گروه های چپ کمونیستی) انقلاب ۵۷ در پی از میان برداشتن ملت ایران و دولت ملی ما بودند، اما هم‌زمان با پیروزی انقلاب ۵۷ مقاومت و مبارزه آغاز شد و بالید و اکنون توانسته است که خود را به عنوان یک نیروی تاریخی به صحنه بیاورد، اما این نیرو برای پدید آمدن تکیه‎گاه‎هایی هم‌چون (مبارزات) سال‌های ۹۸ و ۹۶ داشت. پدید آمدن این نیروی ملی که به هویت و رسالت خود آگاه است، از اقبال بلند این سرزمین است.»

او با بیان اینکه «این نیرو برای برقراری حکومت قانون به صحنه آمده است» تاکید کرد: «(زنان و مردان معترض) نیرویی است که می‌داند باید برزمد و بجنگد و ایران را پس بگیرد. این نیرو چنان توانمند و آگاه است که دشمنانش حتی با رسانه‌های قدرتمند نتوانستند مدیریت و هدایتش کنند، این نیرو از یک‌سو خود را در امتداد یک ملت تاریخی و تمدنی هزاران ساله می‌بیند، یعنی به ریشه تاریخی خود آگاه است. از سوی دیگر ادامه دوران جدید ایران و نیروی مدافع این حرکت است؛ به معنای ادامه مشروطه و رضاشاه یعنی نوسازی و آبادی وطن و دفاع از آزادی‌ها و (به دنبال) مهار و کنترل ارتجاع و نیروهای مخرب است.»

به گفته وی، «بیهوده نیست که در ماه‌های گذشته همه تلاش‌ها برای برساختن رهبران رنگارنگ به مدد رسانه‌ها و پروژه‌های خارجی با شکست مواجه شده است… بنابراین ما نمی‌توانیم مبارزه را به مصالحه با نیروهای مخرب تبدیل کنیم.»

«شاهزاده پهلوی، ظاهرشاه دوم نمی‌شود»

عرفان قانعی‌فرد از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران نیز گفت: «برای حفظ ایران باید حضور میلیونی داشت تا دستگاه سرکوب را خنثی کرد و اگر این نسل (جوانان) نجنبند، مسئولیت وجدانی و اخلاقی خود را تباه خواهند کرد. ما به دنبال جنگ نیستیم، چه با اسرائیل و چه با امریکا دوست هستیم، اما براساس مصالح ملی کشور یک موزائیک از ایران را هم به کسی نخواهیم داد، آنچه حائز اهمیت است، حفظ تمامیت ملی ایران است اما عده‌ای از کثیرالملیتی سخن می‌گویند اما ما هیچ ملیتی نداریم، جز یک ملت ایران.»

وی با بیان اینکه «وطن‌فروشان عاشق روسیه و چین جایگاهی در میان ایران ندارد.» ادامه داد: «شاهزاده گاه در باور و اندیشه‌اش این است که کودتایی در بین نظامیان رخ دهد، اما آنچه در محضرش گفتم، در اینجا هم می‌گویم که شخصا باوری به کودتای نظامی در میان نظامیان وابسته به ملا ندارم، بخاطر اینکه این‌ها حافظ ساختار ولایت فقیه هستند .. اما مردم ایران این را هم خواهند گذراند و شاهزاده بازیچه مشتی اضداد نخواهد شد که صرفا نقش پدر را بازی کند و از او ظاهرشاه دوم بسازند، بنابراین شاهزاده رضا پهلوی مظهر و مبنای وحدت ملی است.»

بهراد توکلی، هنرمند و فعال جمهوری‌خواه گفت: «شروع جنبش انقلابی ایران را من از نقطه‌ای می‌دانم که رای اصلاح‌طلبان از آرای باطله کمتر شد، وقتی امید اصلاح در بین مردم از بین برود و مردم به اینجا برسند که امید اصلاح به این حکومت نیست، هیچ راهی برای مردم نمی‌ماند جز اینکه (وقوع) انقلاب حتمی است. حال ممکن است این انقلاب امروز اتفاق بیفتد یا فردا و پس فردا.»

وی افزود: «نکته بعدی اشتباهی است که به ما قبولاندند اینکه ائتلافی از تمام سلایق، قومیت‌ها و اندیشه‌ها همه را نمایندگی کند یا انقلاب را رهبری کند. من به دنبال چهره‌ای در هر ائتلافی هستم که نیاز انقلاب را برآورده کند، من به دنبال متخصص امنیت و حقوق‌دان و اقتصاددان می‌گردم که سازماندهی کنند تا بتوانیم یک نهاد اقتصادی را ایجاد کنیم. هم‌چنین ائتلاف بتواند تضمین کند که حقوق تمام شهروندان ایران اعم ازعرب، بلوچ، کرد و… رعایت شود. این گروه قرار نیست از جمع تمام سلایق ایجاد شود، بلکه قرار است حقوق تمام سلایق را از طریق دموکراسی و برقراری صندوق رای تضمین کند. این چیزی است که ما نیاز داریم.»

«جامعه خمیر نیست که هر طور خواستیم، شکل دهیم»

امین سوفیامهر، تحلیلگر سیاسی نیز در این نشست با اشاره به گرایشات جریان‌های چپ‌گرا گفت: «ما مساله آرمان‌ها را در فتنه ۵۷ دیدیم که چه آینده رویایی را تصور می‌کردند و چه شعارهای رویایی می‌دادند، درباره جامعه بی‌طبقه بدون سود و سرمایه و از بین رفتن سلسله مراتب اجتماعی، برابری و از بین بردن فقر سخن می‌گفتند اما دیدیم که این طرح‌ها وقتی به عمل درمی‌آید، چیزی جز کابوس و جهنم نمی‌آفریند.»

وی درباره دلایل این آسیب‌ها در انقلاب‌ها اظهار داشت: «وقتی ما جامعه را به شکل لوح سفید فرض کنیم که همه نوع نقشی را می‌توانیم در آن بکشیم و جامعه را جدا از تاریخش، سنت‌ها و تمدن‌هایش می‌دانیم که مثل یک خمیر در مشت ما است و این را می‌توانیم هر طور که دلمان خواست، در بیاوریم. در این صورت کابوس‌های خطرناک (چهار دهه ایران) می‌تواند اتفاق بیفتد. این یکی از خطراتی است که انقلاب ملی ایران را نیز می‌تواند به خطر بیندازد، مانند اینکه فکر کنیم، همه چیز را از صفر شروع کنیم. زیاد می‌شنویم که همه چیز را به رفراندوم می‌گذاریم، حتی پرچم را به رفراندوم می‌گذاریم. می‌خواهم به عنوان یک مثال بیاورم و عبث بودن این نظریه را آشکار کنم، اگر ما مرجعیت تاریخ را درباره پرچم قبول نمی‌کنیم چه مرجعیتی را می‌پذیریم که به ما گزینه‌های انتخاب رنگ و طرح پرچم را بدهد؟ فرض کنیم ما گروهی را انتخاب کنیم و بگوییم مسئول طراحی پرچم باشند، چرا سه رنگ باشد؟ چرا پنج تا نباشد؟ چرا ده تا نباشد؟ بنابراین وقتی این جعبه پاندورا را باز کنیم، امکان بستنش وجود ندارد. اینکه فکر کنیم بتوانیم تمام جامعه را مهندسی کنیم، فکر بسیار خطرناکی است که من بسیار می‌شنوم. بخصوص اینکه با ادبیات چپ‌گرایانه پیوندخورده باشد.»

به گفته این تحلیلگر، این شکل تفکر به مثابه یک اتوپیای روانی (آرمان‌شهر ذهنی)، می‌تواند مردمی را که آسیب دیده‌اند، زیر فشار هستند و ‎اند، به سرعت جذب کند. خطری که اتوپیا دارد غیرقابل تحقق است و انسان‌ها بزودی سرخورده می‌شوند و جامعه را وارد یک چرخه ناسالم می‌کند، بنابراین برای گذار از این چرخه ناسالم، مشروطیت مهم است؛ چون یک سنت سیاسی در تاریخ بوده است که اگر بخواهیم درباره‌اش سخن بگوییم می‌توانیم به آن اشاره کنیم. نظام مشروطه بهشت نبود و پروژه‌ای در حال تکوین در ایران بود که با فتنه ۵۷ تعلیق شده است. ما می‌توانیم عیب ها و نقاط قوتش را ببینیم، اما وقتی طرحی را روی کاغذ داریم چگونه می‌توانیم به نقاط ضعف و قوتش اشاره کنیم؛ چون یک طرح خیالی است و عملی نشده است.»

ضرورت شکل‌گیری گفتمان دولت- ملت

سوفیامهر هم‌چنین با اشاره به تجربه انقلاب ۵۷ گفت: «به نظر من اساسی‌ترین چیزی که در فتنه ۵۷ از دست دادیم، دولت – ملت ایران بود که در محراق اسلام‌گرایی و اینترناسیونال چپ قربانی شد، اینکه شما می‌بینید که ملت ایران حقوق خودش را از دست می‌دهد و تبدیل به رعیت ولی فقیه می‌شود، بخاطر از میان رفتن دولت – ملت ایران است، اما چه گفتمان‌هایی هستند که گفتمان دولت ملت – ایران را به خطر می‌اندازد؟ ما گفتمان اسلامی را داریم که تجربیات تلخ و سنگینی را پرداختیم که وقتی اسلا‌م‌گرایی حاکم می‌شود. چه بلاهایی بر سر ما می‌آورد؛ اما آن ایده‌هایی را که به شکل پست‌مدرن و سوپرمدرن می‌خواهند به ما بفروشند و تهدیدی برای گفتمان دولت – ملت ایران هستند، هنوز خطراتشان بررسی نشده و در موردش بحث نشده است، چون اگر بخواهیم بررسی کنیم، به سرعت به ما برچسب دیکتاتوری می‌زنند، اما ما باید شجاعانه در مقابل این جو سنگین بایستیم و شجاعانه از دولت – ملت ایران دفاع کنیم، اگر دولت – ملت ایران تشکیل نشود، ایران فردا نه امنیت و نه رفاه خواهند داشت و ما نمی‌توانیم به دموکراسی برسیم.»

وی ادامه داد: «هر گفتمانی بخواهد که گفتمان دولت – ملت ایران را تضعیف کند، بدانید که خواسته یا ناخواسته امنیت، دموکراسی و رفاه را در ایران به خطر می‌اندازد. دموکراسی یک‌شبه به وجود نمی‌آید بلکه یک روند است و هیچ تضمینی نیست که کشورها بتوانند این روند را به سلامت طی کنند. چه بسا کشورهایی بودند که در میانه راه شکست خوردند. چون شکست خوردند، به خشن‌ترین نیروهای جامعه‎شان روی آوردند. مثال وایمار آلمان و تجربه شکست دموکراسی در افغانستان که همسایه ایران است. (بعد از سقوط نظام جمهوری) مردم در مقابل طالبان مقاومت نکردند، بخاطر اینکه گفتند طالبان اگرچه بی‌رحم هستند، اما می‌توانند امنیت را بوجود آورند. هم‌چنین اگر گفتمان‎های قومیتی غالب شود و هویت قومی بر هویت ملی ایران غلبه کند. امکان بی‌ثباتی ایران بوجود می‎آید و جامعه به سوی کسانی هم‌چون قاسم سلیمانی‌ها خواهد رفت، اگرچه قاسم سلیمانی‌ها بی‌رحم بودند، اما امنیت را بوجود آوردند، قوم‌گرایی و قاسم سلیمانی‌ها دو روی یک سکه هستند. ما ایران‌گرایان نه قاسم سلیمانی‌ها و نه این گفتارهای خطرناک قوم‌گرایان را می‌خواهیم. بنابراین ما باید با شجاعت از گفتمان دولت – ملت ایران دفاع کنیم. آزادی ایرانیان در چارچوب دولت – ملت ایران قابل تحقق است. هر گفتمانی خارج از چارچوب دولت – ملت که به شما وعده دموکراسی، رفاه و امنیت بدهد، بدانید که دروغ و دغل در کار است.»

سوفیامهر با تحلیل نقش شاهزاده رضا پهلوی افزود: «شاهزاده رضا پهلوی در این سال‌ها تلاش کرده است که به پایگاه اجتماعی و تاریخیش تکیه نکند، تا اقتدار سیاسیش را بسازد، چرا که تصور می‌کرد با تکیه به این پایگاه اجتماعی، بسیاری از کسانی را که به این پایگاه اجتماعی فکر نمی‌کنند، ممکن است از خودش براند و بیگانه کند، بنابراین رویکردی در پیش گرفته است تا گفتار و افکارش نزدیک به کمپ رقیب باشد تا آن‌ها را بتواند جذب کند، اما این رویکرد یکسری محدودیت‌ها و خطراتی دارد.»

وی ادامه داد: «وقتی شما از پایگاه سنتی خود جدا می‌شوید، هم پایگاه اجتماعی خود را از خود راندید و هم اینکه رقیب سواستفاده می‌کند و اجنداهای خودش را می‌خواهد پیش ببرد. بنابراین رویکرد درست این است که شاهزاده با اتکا به پایگاه اجتماعی خود یک گفتگوی انتقادی با رقیب داشته باشد و با اتکا به این پایگاه اجتماعی یک اقتدار سیاسی را بسازد و این رویکرد به مرور زمان، حلقات سیاسی را (در اطراف شاهزاده) گسترش می‌دهد، در آن صورت مهتدی‌ها خواهند امد و شرط شاهزاده را می‌پذیرند نه اینکه برعکسش اتفاق بیفتد.»

اخبار بیشتر

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی