انقلاب اسلامی در ایران بسال ۱۳۵۷ خورشیدی (۱۹۷۹ میلادی) نقطهعطفی در دگرگونی ژئوپولیتیک شرق میانه محسوب میشد که سرنوشت ملت های پانزده کشور کوچک و بزرگ منطقه را برای دستکم نیم قرن دگرگون کرد و معادلات بینالمللی را برهم زد، جنگها براه انداخت و آشوب و ناآرامی مزمن را بر منطقه حاکم کرد. اینکه چه سیاستها و عواملی موجب چنین نابسامانی تاریخی شدند، موضوع بحث این مقاله نیست.
پس از گذشت سالها و به هدر رفتن منابع انسانی و مالی کلان یکی از داراترین مناطق جهان طی کمتر از نیم قرن، خاورمیانه باردیگر در حال دگرگونی است و آن تحولی که ایرانیان و سایر ملتهای بجان آمده، بیش از ۴۵ سال در انتظارش بودند، در حال شکل گرفتن است. در چارچوب این تحول، آرایش نیروهای نظامی و سیاسی در سطوح دولتی و رهبری مخالفان ایرانی در خارج از ایران و تشکلهای موسوم به اپوزیسیون جمهوری اسلامی به اشکال ملموسی در برابر ما قرار دارند.

دگرگونیها در واقع از۷ اکتبر سال ۲۰۲۳ (۱۵ مهرماه ۱۴۰۲) با حمله تروریستهای سازمانهای حماس و جهاد اسلامی فلسطین به مناطق مسکونی اسرائیل در همسایگی نوار غزه آغاز شد که طی آن بیش از ۱۴۰۰ غیرنظامی شامل زنان و کودکان بطرز فجیعی کشته و بیش از ۱۲۴۰ نفر نیز به گروگان گرفته شدند. جنایتهای ۷ اکتبر را، فاجعه دیگری همانند حملههای تروریستی ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ آمریکا نامیدهاند.
در پی این فاجعه تروریستی که در تاریخ اسرائیل بیهمتا بود، دولت اسرائیل حمله متقابل به نوار غزه را با هدف ریشهکن کردن فرماندهی و عوامل حماس آغاز کرد.

رویدادهای نظامی و عملیات ضد تروریستی اسرائیل از جمله با کشتن اسماعیل هنیه رهبر سیاسی حماس در تهران و از پای درآوردن تعداد زیادی از فرماندهان نظامی این سازمان و افسران ارشد سپاه پاسداران در سوریه و لبنان همراه شد و دگرگونیهای منطقه وارد فاز تازهای شد. در عرصه نظامی، ضربههای کاری ممتد اسرائیل علیه دشمنان قدیم و جدید خود، امان تمام فرماندهان و برنامهریزان نظامی و تروریستی در تهران، بیروت و سرزمینهای فلسطینی را بُرید و اصطلاح «کیش» در بازی شطرنج را بویژه به سران رژیم اسلامی منتقل کرد که نقطه تمرکز رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی اسرائیل بشمار میرود. یعنی شما از حیث نظامی و سیاسی مات شدید و بزودی آخرین ضربهها، کار شما را یکسره خواهد کرد!
اوج این شطرنج نظامی در عملیات «نظم نوین» از اهمیت ویژهای برخوردار است که طی آن، رهبر و فرماندهان ارشد خطرناکترین سازمان تروریستی جهان، در چند حمله دقیق نابود شدند و آنچه که خطوط قرمز جمهوری اسلامی نامیده میشد، پشت سر گذاشته شد. البته این نخستین بار نبود که این خطوط قرمز از جانب اسرائیل نادیده گرفته میشدند.

حمله به قرارگاه فرماندهی حزبالله
عصر روز جمعه ششم مهرماه (۲۷ سپتامبر)، بمباران مقر فرماندهی مرکزی حزبالله در جنوب بیروت با هدف از بین بردن شیخ حسن نصرالله رهبر ۶۴ ساله حزبالله انجام شد. او پیش از این هم دوبار آماج حملههای مستقیم اسرائیل قرار گرفته بود و هر دوبار از مهلکه جان بدر برده بود، ولی بار سوم برغم ملاحظات امنیتی و ایمنی در اعماق یک آسمانخراش مسکونی و در محیطی بتون آرمه شده، فرار از مهلکه میسر نشد.
انتشار خبر مرگ نصرالله از سوی ارگانهای تبلیغاتی حزبالله ضربهای بزرگ و بسیار تضعیفکننده برای سازمانی است که او به مدت ۳۲ سال رهبری آن را برعهده داشت و نقطهعطف مهمی برای لبنان، جمهوری اسلامی و خاور میانه است.
انتشار این خبر همچنین با شادی و جشن مردمان عرب و غیرعرب در کشورهای منطقه همراه بود که نشانه نقش مخرب آخوند شیعهای بود که نیمی از عمر خود را به عنوان مهمترین نیروی تفرقهافکن در کشورهای اسلامی منطقه ایفا کرد.

شیخ حسن نصرالله بیتردید رهبر نیرومندترین سازمان تروریستی عصر حاضر در خاورمیانه محسوب میشد که از جانب دولت آمریکا تحت تحریم قرار داشت. کشته شدن او همراه با انتشار گزارشهایی مبنی بر نفوذ عمیق سازمانهای اطلاعات ارتش و موساد اسرائیل در درون این سازمان خطرناک و فوق امنیتی، موجی از شگفتی محافل سیاسی و مطبوعاتی را برانگیخته و سبب تضعیف بسیار شدید روحیه جنگجویان آن شده است. عمق این ضعف هنگامی گستردهتر شد که بفاصله کوتاهی پس از اعلام نام جانشین شیخ حسن نصرالله، خبر مرگ او نیز نگرانیهای اعضای حزبالله را تشدید کرد.
شوکهای وارده به حزبالله نهتنها در میان اعضای این گروه بلکه در درون تمام سازمانهای نیابتی از حوثیهای «انصارالله» یمن گرفته تا حشدالشعبی و کتائب حزبالله عراق و بالاتر از اینها در کادر رهبری نظامیسیاسی خود جمهوری اسلامی نیز احساس میشود. از همین رو بود که علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی که از خبر کشته شدن نصرالله شوکه و بسیار اندوهگین شده است یک روز پس از انتشار خبر، در پیامی تهدید کرد که اسرائیل بهای خون «سید مقاومت» را خواهد پرداخت!

خامنهای در بیانیه خود ضمن فرسوده خواندن «پیکر رو به زوال رژیم صیهونیستی» بر مسلمانان جهان تکلیف کرد که: «با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزبالله سرفراز بایستند.»
روزنامههای جمهوری اسلامی ازجمله کیهان تهران نیز با انتشار بیانیه خامنهای مدعی شدند که: «ضربات جبهه مقاومت، کوبندهتر خواهد شد.» کمتر از سه روز پس از این تهدیدها بود که پرتاب ۱۸۱ موشک بالستیک بسوی اسرائیل آغاز شد. بگفته سخنگوی ارتش اسرائیل، این حمله بزرگتر از موشکپرانی ماه آوریل گذشته بود که شامل ۱۱۰ موشک بالستیک و ۳۰ موشک کروز میشد.
پیش از این حملهها بنیامین نتایاهو نخست وزیر اسرائیل علاوه بر سخنان هشداردهنده در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، با انتشار دو پیام تلویزیونی به جمهوری اسلامی اخطار داده بود که هرگونه حملهای از سوی جمهوری اسلامی با حملههای کوبنده اسرائیل روبرو خواهد شد. او گفت: «دستهای اسرائیل دراز است و گلوی دشمنان خود را در هر نقطهای خواهد فشرد.» و اکنون جمهوری اسلامی با التهاب فراوان و جهانیان با تشویش در انتظار عملیات انتقامی اسرائیل هستند.
در محافل سیاسی پایتختهای مهم خاورمیانه و جهان، جمهوری اسلامی مقصر اصلی جنگها و کشتارهای بیشمار در منطقه و ورای آن معرفی میشود.

رضا پهلوی شهریار در تبعید ایران، طی سخنرانی هشدارآمیز خود در «شورای اسرائیلی آمریکایی» یکی از بزرگترین سازمانهای مدنی یهودیان آمریکا تاکید کرد: «جنایتهای [۴۶ ساله اخیر]، این نقضهای اساسی کرامت انسانی، این توهینها به بشریت در صدها کیلومتر دورتر از یکدیگر رخ داده است. قربانیان از ملتهای مختلف، با ایمانهای مختلف و به زبانهای مختلف سخن میگفتند. اشخاصی متفاوت ماشهها را کشیدند، چماقها را به کار بردند و چاقوها را در سینهها فرو کردند. اما در هر مورد، مقصر اصلی، جمهوری اسلامی و در رأس خونین آن، آیتالله علی خامنهای بوده است.»
بدنبال حملههای موشکی جمهوری اسلامی علیه اسرائیل، پهلوی سوم همچنین در پیام جداگانهای خطاب به ملت ایران که در شبکه ایکس (توئیتر سابق) انتشار داد، نوشت: « خامنهای و رژیمش با چهار دهه حمایت از گروههای تروریستی و دامن زدن به جنگهای نیابتی در منطقه، ایران عزیزمان را به آستانه جنگی مستقیم کشانده است.»
او افزود که: «حمله موشکی رژیم علیه اسرائیل به صراحت اعلام جنگ علیه این کشور و در حقیقت اعلام جنگ علیه ملت ایران است.»
در خاورمیانه رهبران لبنانی و فلسطینی هم که در یک جنگ ناخواسته دیگر درگیر شدهاند، آشکارا علی خامنهای و سایر کادر رهبری جمهوری اسلامی را مسئول اصلی کشتارها و بی خانمانی میلیونها افراد بیگناهی میدانند که به تحریک رژیم حاکم در ایران، قربانی شدهاند.
سرلشگر «اسامه علی» یکی از نظامیان بازنشسته سازمان آزادیبخش فلسطین «ساف» و عضو مجلس ملی حکومت خودمختار فلسطینی در کرانه باختری رود اردن در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: «ما این حمایت ادعایی رژیم خامنهای را نمیخواهیم. مردم فلسطین به رژیم در ایران نیازی ندارند.» او خطاب به سران جمهوری اسلامی با صدای بلند تاکید کرد که «آقایان ما را رها کنید و به فکر خودتان باشید. شما با پولهای [ملت ایران] همه سگهای امت عربی در یمن و عراق و لبنان و سوریه را خریدید و این کشورها و همه جا را نابود کردید. ما را رها کنید.»
برخی از اعضای حزبالله هم با انشتار کلیپهای ویدئویی، آشکارا خامنهای و رژیمش را مسئول بدبختیهای کنونی خانوادههای شیعه لبنان معرفی میکنند. «اسرائیل را تحریک کردی و ما را رها به امان خدا.» این جملهای از انتقاد خشمآلود یک عضو حزبالله در برابر دوربینهای تلویزیونی بود. دیگری هم خامنهای مسئول کشتارهای جوانان لبنانی و بیخانمانی زنان و فرزندان شیعه نامید.
رهبران کشورهای عربی اگرچه از سخن گفتن درباره جنگهای اخیر منطقه پرهیز کردهاند ولی محافل مطبوعاتی خرسندی آنان از مرگ شیخ حسن نصرالله را پنهان نمیکنند.
مجموعه اینگونه واکنشها نشانگر یک دگرگونی اساسی در خاورمیانه تلقی میشود. نکته متمایز آن اراده اعلام شده اسرائیل به بریدن «سر مار» در تهران متمرکز است. نتانیاهو در یک پیام تلویزیونی خطاب به مردم در بند ایران وعده داد که آنان زودتر از آنچه تصور میکنند از دیکتاتوری خامنهای آزاد خواهند شد.
تمام کشورهای بزرگ و کوچک منطقه، جمهوری اسلامی و حزبالله، مهمترین سازمان نیابتی آن، را عناصر بسیار خطرناکی میدانند که ملتهای نگران کشورهای عربی و غیر آن را از زندگی توام با صلح و آرامش و همراه شدن با پیشرفتهای خیرهکننده جامعه بشری بازداشتهاند.

حزبالله را نباید دست کم گرفت!
امروزه، سازمان قدرتمند حزبالله با ساختار اولیه آن در دهه پایانی قرن بیستم تفاوت فاحش دارد. آنها از یک ساختار سیاسی قدرتمند برخوردارند که حدود یکسوم کرسیهای مجلس لبنان را در اختیار دارند و نیز از ارتشی بهرهمند هستند که گفته میشود دارای بیش از یکصد هزار جنگنده و زرادخانهای از سلاحهای مدرن و موثر با انبوهی از راکتها و موشکهای گوناگون است که آن را در میان نیروهای نیابتی، به قدرتی بیبدیل تبدیل کرده که جمهوری اسلامی آن را «محور مقاومت» مینامد. حملههای بیامان اسرائیل علیه مواضع حزبالله در لبنان و سوریه و ویرانی تعدادی از دپوهای تسلیحاتی آن و مرگ حسن نصرالله و بیشماری از فرماندهان ارشد آن، بیتردید کار بازسازی سازمانی و جنگی حزبالله را بسیار دشوار میکند ولی غیرممکن نیست. شعارهای «انتقام سخت» از سوی چند مقام باقیمانده این سازمان البته فعلا از مرز حرف و ادعا فراتر نخواهد رفت.
این اولین بار نیست که اسرائیل یکی از رهبران حزبالله را میکشد. نصرالله جانشین عباس موسوی شد که در سال ۱۹۹۲ در حمله یک هلیکوپتر نظامی اسرائیل از پای درآمد.

نقش عباس نیلفروشان در سرکوب مردم ایران
در مرگ حسن نصرالله و چندین تن از فرماندهان نظامیاش، پاسدار عباس نیلفروشان معاون عملیاتی سپاه و چند نفر سپاهی دیگر نیز همراه شدند. نیلفروشان جانشین پاسدار محمدرضا زاهدی بود که در فروردین ماه سال جاری، در حمله هوایی اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق پایتخت سوریه، کشته شد.
پاسدار نیلفروشان در سرکوب اعتراضهای خیابانی ایرانیان در سال ۱۴۰۱ خورشیدی که در پی قتل «مهسا امینی» شروع شد، نقش اساسی داشت. سرکوب مردم در اعتراضهای مشابه قبلی نیز در کارنامه این پاسدار ثبت شده است. او به رفاقت نزدیک با قاسم سلیمانی فرمانده پیشین نیروهای قدس معروف بود و در برنامهریزیهای تروریستی گروههای نیابتی، نقش محوری ایفا میکرد. در زمان حمله هوایی آدینه ششم مهرماه علیه مقر فرماندهی حزبالله نیز او در یک ماموریت عملیات موشکی علیه اسرائیل با فرماندهان این سازمان همکاری میکرد. بطور کلی پاسدار نیلفروشان در برنامهریزیهای نظامی برای گروههای نیابتی، نقش فعالی داشت.
به هر روی، آنچه شگفتیهای بیشتر را درپی خواهد داشت، آرایش در عرصه سیاسی قدرتهای بزرگ و رهبران منطقه خاورمیانه برای رویارویی با شرایط جدید در آینده بسیار نزدیک ایران خواهد بود که خود را آماده دوران بعد از جمهوری اسلامی میکند.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.