ویکتور دیویس هنسن
یکی از موضوعاتی که در طول ماه ژانویه و دوباره این هفته مطرح شده، مسئله گسترش تسلیحات هستهای جمهوری اسلامی ایران یا به عبارتی بحران هستهای این کشور است.
همه ما میدانیم که جمهوری اسلامی در آستانه دستیابی به بمب هستهای قرار دارد. اخیراً اعلام شد که اگر فرآوری مواد شکافتپذیر خود را تسریع کند، احتمالاً ظرف یک ماه میتواند بمب بسازد.
پس چه باید کرد؟ این موضوع مرا به یاد افسانه معروف «گردنبند زنگولهدار برای گربه» از ایزوپ میاندازد. حتماً این حکایت را در دوران کودکی شنیدهاید: موشها دور هم جمع شدند و گفتند: «گربه دارد ما را یکییکی شکار میکند. باید زنگولهای به گردنش ببندیم تا بتوانیم از حضور او مطلع شویم.» همه موافقت کردند که این ایده فوقالعادهای است. اما مشکل اینجا بود که چه کسی این زنگوله را به گردن گربه خواهد بست؟
منظورم این است که اروپاییها، و حتی چینیها و روسها نیز نمیخواهند ایران هستهای در مرزهایشان داشته باشند. آمریکاییها، اسرائیلیها و همه میدانند که این رژیم تئوکراتیک نباید به بمب دست پیدا کند.
اما چه کسی زنگوله را به گردن گربه خواهد بست؟ این همان سؤال اصلی است.
دونالد ترامپ وقتی روی کار آمد، پنج سال پیش قاسم سلیمانی را از میان برداشت. او از انجام چنین اقداماتی هراسی ندارد. اما از یک سو، برنامه «اول آمریکا» در جنبش «عظمت را به آمریکا بازگردانیم» مطرح است که تأکید دارد آمریکا باید از خاورمیانه، و دستکم از درگیریهای نظامی غیرضروری، دور بماند.
از سوی دیگر، باید این را در برابر سیاست بازدارندگی ترامپ قرار داد؛ همان سیاستی که ابوبکر البغدادی را از بین برد. شاید برای بازگرداندن بازدارندگی، لازم باشد یک پیام جدی ارسال شود.
نکته دیگر این است که جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر در آشفتگی اقتصادی به سر میبرد. این کشور که پنجمین تولیدکننده بزرگ نفت و گاز در جهان است، به نظر غیرممکن میآید که با کمبود انرژی روبهرو باشد، اما واقعیت این است که ایران سوخت کافی برای تأمین برق نیروگاههای خود ندارد و مردم با قطع برق گسترده مواجه هستند.
این وضعیت در حالی رخ میدهد که تمام گروههای نیابتی تروریستی جمهوری اسلامی —از حوثیها، حماس، حزبالله و رژیم سوریه—یا کاملاً نابود شدهاند، یا تحت فشار شدید قرار دارند، یا آنقدر تضعیف شدهاند که در حال حاضر قادر به عملیات مؤثر نیستند.
پس سؤال اصلی این است که اگر در چنین شرایطی ایران را بمباران کنید، در حالی که مردم از رژیم بهشدت خشمگین هستند و بازوهای تروریستی آن نیز تضعیف شدهاند، آیا این کار غیرضروری نخواهد بود؟
ممکن است مردم ایران، مانند سال ۲۰۰۹، خودشان علیه رژیم قیام کنند. اما برخلاف باراک اوباما که جنبش سبز را نادیده گرفت، دونالد ترامپ و اسرائیلیها احتمالاً از آن حمایت خواهند کرد.
بنابراین، شاید موضع درست دولت آینده ترامپ، بازگشت به سیاست «فشار حداکثری» مایک پمپئو و دونالد ترامپ باشد. این سیاست شامل تحریمهای شدید بر صادرات نفت، و حتی احتمالاً محاصره اقتصادی خواهد بود تا فشار بر رژیم افزایش یابد و مردم خودشان حکومت تئوکراتیک را سرنگون کنند.
اما از سوی دیگر، برخی خواهند گفت: «لحظهای صبر کنید، ایران در حال حاضر هیچ سیستم دفاع هوایی موثری ندارد. برای نخستین بار در تاریخ، این رژیم کاملاً بیدفاع شده است. دیگر نه اسد، نه حزبالله، نه حماس و نه حوثیها در وضعیتی نیستند که بتوانند بهعنوان نیروهای نیابتی، اسرائیل را هدف قرار دهند.»
پس شاید اکنون یک فرصت طلایی برای حمله به ایران وجود داشته باشد؛ زیرا اسرائیل با حملات هوایی دقیق، توان دفاعی جمهوری اسلامی را از بین برده است. در این شرایط، رژیم در برابر حمله کاملاً آسیبپذیر است و آمریکا یا اسرائیل میتوانند آن را هدف قرار دهند.
پس این یک استدلال دیگر است. در مورد اسرائیل، سؤال این است: آیا دیگر فرصتی مانند این برای پاسخگویی به حمله ۵۰۰ پهپاد، موشکهای بالستیک و موشکهای کروز که سرزمین یهود را هدف قرار دادند، وجود خواهد داشت؟
و آیا این «پنجره زمانی» برای واکنش، در حال بسته شدن است؟ آیا مردم فراموش میکنند که ایران چنین حجمی از حملات را علیه اسرائیل انجام داده است؟ بنابراین، آیا اسرائیل میتواند از سد دفاعی ایران عبور کند؛ یک هفته حملات هوایی انجام دهد تا این تهدید را بهطور کامل از بین ببرد؛ و حمایت دولت ترامپ را برای این اقدام دریافت کند؟
و در نهایت، به مجهول شناختهشده دیگر میرسیم: وضعیت واقعی برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران چیست؟
منطق حکم میکند که ایران دروغ نگوید و ادعا نکند که هنوز بمب ندارد، در حالی که آن را ساخته است؛ زیرا چنین دروغی هیچ تأثیر بازدارندهای نخواهد داشت. معمولاً کشورها برعکس عمل میکنند؛ یعنی میگویند بمب دارند، در حالی که در واقع هنوز به آن دست نیافتهاند—مانند صدام حسین و نمونههای مشابه.
اما مشکل اینجاست که اسرائیل نمیتواند مطمئن باشد. و برای تصمیمگیری درباره یک حمله، باید ۹۹.۹۹ درصد اطمینان داشته باشد؛ زیرا این مسئله به سرنوشت وجودی کشور گره خورده است.
اگر همه این مجهولات شناختهشده را کنار هم بگذاریم، عاقلانهترین مسیر برای دولت ترامپ این خواهد بود که به اسرائیل بگوید که ما چین و روسیه را از مداخله بازمیداریم. تصمیم با شماست. اما برخلاف دولت بایدن، ما هیچ محدودیتی برای واکنش شما تعیین نمیکنیم و تمام حمایتهای لازم از جمله تسلیحات و اطلاعات مورد نیاز را در اختیارتان قرار میدهیم، اگر تصمیم به اقدام بگیرید. ما همزمان در حال اعمال تحریمها و سیاست فشار حداکثری علیه ایران هستیم، اما نمیتوانیم تضمین کنیم که این اقدامات بهموقع نتیجه بدهند. شما تصمیم بگیرید و هر تصمیمی که بگیرید، ایالات متحده از شما حمایت خواهد کرد.»
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.
ویکتور دیویس هنسن یک تاریخنگار نظامی است. او استاد بازنشسته مطالعات کلاسیک در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، پژوهشگر ارشد در حوزه مطالعات کلاسیک و تاریخ نظامی در دانشگاه استنفورد، همکار علمی کالج هیلزدیل و عضو برجسته مرکز «عظمت آمریکایی» است. هنسن تاکنون ۱۷ کتاب نوشته است که از جمله آنها میتوان به «شیوه جنگی غرب»، «مزارع بدون رؤیا»، «دلیل حمایت از ترامپ» و «شهروند رو به زوال» اشاره کرد.