کارشناسان میگویند بعد از سه سال حاکمیت طالبان در افغانستان، این گروه همزمان با پروژه ساخت کانال قوشتپه به تغییر بافت جمعیتی افغانستان و هویتزدایی مناطق تاریخی پرداخته است که به ناپدیدشدن شهرها و مناطق تاریخی منجر خواهد شد.
یکسال بعد از تشکیل امارت اسلامی در افغانستان، شورای امنیت اعلام کرد که حدود ۴۵۰۰ تن طالبان پاکستانی از وزیرستان شمالی به داخل افغانستان آمدهاند و در شهرهای مرزی ساکن شدهاند.
ذبیحالله مجاهد، سخنگوی امارت اسلامی نیز در گفتگو با صدای آمریکا در تابستان سال گذشته از توافق طالبان و پاکستان برای انتقال اعضای تحریک طالبان پاکستان از مناطق مرزی افغانستان به دیگر شهرهای افغانستان خبر داد.
وزیرستان شمالی، یکی از مناطق قبایلی پشتونهای پاکستان و در آن سوی خط دیورند و در خاک پاکستان است.
براساس گزارشها بسیاری از طالبان در مدارس دینی وزیرستان شمالی، آموزشهای افراطگرایانه و تروریستی را در دو دهه گذشته فرا میگرفتند.
بعد از حملات ارتش پاکستان در سال ۲۰۱۴، تعدادی از ساکنان وزیرستان شمالی به طرف مرزهای افغانستان در ولایت خوست مهاجرت کردند.
یکسال بعد بیبیسی به نقل از تعدادی از این مهاجران گزارش داد که آنها برخی عاداتشان مبنی بر حمل سلاح را کنار گذاشتهاند و میخواهند فرزندانشان در مکاتب افغانستان درس بخوانند و «بجای سلاح، قلم بدست بگیرند.»
با این حال بعد از استقرار امارت اسلامی، این نگرانی وجود دارد که مهاجران وزیرستان شمالی تحت اداره طالبان، بیش از پیش جذب فعالیتهای افراطگرایانه شوند.
فاز دوم کانال قوشتپه و اسکان طالبان پاکستان
براساس گزارشهای رسانهای، حکومت طالبان، ساکنان وزیرستان پاکستان بخصوص طالبان پاکستان را به همراه خانوادههایشان به اطراف کانال قوشتپه در شمال افغانستان انتقال میدهند و همزمان به سیاست کوچ اجباری اقوام ازبک، تاجیک و هزارهها در شمال و مرکز افغانستان ادامه میدهند و درصدد تغییر هویت تاریخی شهرها و مناطق شمال هستند.
همچنین طالبان از زمان روی کارآمدن تاکنون، پروژه ساخت کانال قوشتپه را با جدیت پیگیری میکنند.
فاز دوم ساخت کانال قوش تپه در حوت (اسفند) سال گذشته آغاز شد. به گفته طالبان فاز دوم این کانال ۱۷۷ کیلومتر طول دارد و حدود یکسال زمان میبرد. فاز اول این کانال با ۱۰۸ کیلومتر طول از آمودریا آغاز شد و در ولسوالی دولتآباد به پایان رسید و فاز دوم کانال از دولتآباد تا ولسوالی اندخوی ولایت فاریاب ادامه مییابد.
تعدادی از کشورهای همسایه از جمله دولت ازبکستان نیز با نگرانی تلاشهای طالبان برای ساخت این کانال را زیر نظر دارند. ازبکستان به دلیل اینکه اقتصاد کشاورزی آن متکی بر کشت و تولید پنبه است، نیاز به آب فراوان دارد و آمودریا تنها منبع آبی این کشور محسوب میشود.
پیشبینی شده است که تا سال ۲۰۲۸، کشورهای آسیای مرکزی با کمبود شدید آب مواجه شوند.
رسانههای ازبکستان در ماه آوریل امسال با انتشار تصاویر ماهوارهای از این کانال گزارش دادند که مقدار زیادی از آب آمودریا که به حدود ۱۰۰ کیلومتر کانال قوشتپه جریان پیدا کرده بود، در پاییز سال گذشته به بیرون نشت کرد. یک گروه ناظر محیطزیست منطقهای رودخانههای بدون مرز، بعد از تجزیه و تحلیل تصاویر ماهوارهای اعلام کرد که به دلیل مشکلات در طراحی کانال قوشتپه، آب از این کانال به بیرون نشت کرده است.
اکنون دولت ازبکستان نگران میزان قابل توجه آبی است که در این کانال جریان پیدا خواهد کرد و اینکه چقدر از این آب به دلیل مشکلات فنی کانال به هدر خواهد رفت و باعث کاهش حجم آب آمودریا خواهد شد.
تهدید حوزه تمدنی ایران باستان
ابوالفضل ظهرهوند، سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در افغانستان، خرداد ماه سال گذشته گفت: «طالبان قصد دارند کانال قوشتپه را احداث کنند تا بتوانند هزاران هکتار زمین را به زیر کشت ببرند و همزمان یک جابجایی خیلی دقیق را انجام میدهند. در واقع میخواهند کوچیها و جمعیتی از پشتونها را که در داخل پاکستان و دو طرف مرز هستند به داخل افغانستان انتقال دهند و افغانستان را طالبانیزه و پشتونیزه کنند.»
شورای امنیت سازمان ملل در ژوئن سال گذشته اعلام کرد که طالبان، سیاست «پشتونسازی دهه ۱۹۹۰» در افغانستان را ادامه میدهند.
به گفته این سیاستمدار ایرانی، زمانی که طالبان بتوانند این کار را انجام دهند، مساله خط دیورند دیگر اهمیت خود را از دست خواهد داد و وزیرستان شمالی پاکستان به سمت شمال افغانستان و تا بدخشان گسترش خواهد یافت. طالبان نیز چند هزار مدرسه دینی در پاکستان را به افغانستان انتقال خواهند داد.
او با اشاره به سیاست طالبان برای تغییر بافت جمعیتی افغانستان و پاکسازی قومی افزود: «ما حوزه تمدنی را در افغانستان از دست میدهیم. اگر از شاهنامه سخن میگوییم قلعه زال در افغانستان است. قلعه مولانا در بلخ است. مولانا بلخی بود و همدانی نبود. اگر ناصرخسرو میگویید، ناصر خسرو قبادیانی نیست، بلخی بود. ما خیابان سمنگان را در تهران داریم، اما ولایت سمنگان در افغانستان است. بخشی از سیستان هم در افغانستان است. ما داریم هویت (تمدن ایران باستان) را از دست میدهیم.»
این دیپلمات بلندپایه جمهوری اسلامی، همچنین از برنامه طالبان برای اسکان تعدادی از طالبان پاکستانی در غرب افغانستان و در نزدیک مرز با ایران خبر داد.
محمدتقی مناقبی، پژوهشگر نیز به اپکتایمز میگوید که اگر پروژه کانال قوشتپه با موفقیت به انجام برسد، به تغییر ابدی مرزها و جغرافیای استراتژیک افغانستان منجر خواهد شد و افغانستان به وزیرستانی دیگر تبدیل خواهد شد. این کانال به دلیل برداشت آب قابل توجه از آمودریا، به مشکل کمآبی مناطق اطراف این رود شامل خوارزم و خیوه در ازبکستان و ترکمنستان دامن خواهد زد و باعث آوارگی مردمان این مناطق میشود و این شهرهای تاریخی از بین خواهند رفت.
کاظم امینی، خبرنگار سابق در شمال افغانستان به اپکتایمز گفته است که طالبان تنها به کوچ اجباری و غصب زمین ساکنان بومی شمال از جمله ازبکها اکتفا نکردهاند، بلکه رگهای اقتصادی این مناطق را قطع کردهاند و دست به هویتزدایی مناطق تاریخی شمال زدهاند.
به گفته او، بهطور مثال طالبان برای از بین بردن رونق کسبوکار ترکمنها و ازبکها در بازارهای قدیمی شمال، بازارهای جدیدی ایجاد میکردند. از جمله در ولسوالی قیصار بازارهای شاخ و غوره کریم و غوره رحیم و بازارجای قیصار که در مرکز ولسوالی است. این بازارها بسیار معروف به فروش قالی هستند که قالیهای این بازارها به نام قالی افغانستان شهرت جهانی دارد. برای درهم شکستن این شاهرگ حیاتی اقتصاد ازبکها و ترکمنها، طالبان چند بازار جدید به نامهای بازار رضا، اخترخان، چیچکتو و چهلگزی ایجاد کردهاند.
او میافزاید که آنها همچنین به تازگی نامهای چهار ولسوالی را تغییر دادهاند. یکی منطقه قرهای در شمال افغانستان است که قدمت دو یا سه هزار ساله دارد و یک منطقه بسیار بزرگ است و یک طایفه بسیار قدیمی به همین نام در آسیای میانه و در ازبکستان زندگی میکند. طالبان نام این منطقه را به خیبر تغییر دادهاند. یک ولسوالی دیگر به نام قطغن است که نامش را تغییر دادهاند. این موارد کمتر در رسانهها منتشر میشود.
با این حال، طالبان تنها گروهی نیستند که دست به هویتزدایی این مناطق زدهاند.
کاظم امینی میگوید که گلمحمد مومند، یکی از دولتمردان پیشین افغانستان در یک قرن پیش، در کنار اینکه ماموریت انتقال ناقلین پشتون به قطغن زمین در شمال را برعهده داشت، دستور داد تا نامهای حدود ۴۰۰ قریه در ولایت فاریاب را از زبان ازبکی (ترکی) به زبان پشتو تغییر دهند. او حدود چهار هزار نسخه خطی نفیس به زبان ازبکی را سوزاند و به مدت ۱۰ سال آثار مهم تاریخی شامل مقبرههای شاهان ترک را که در دوره پیش از اسلام از پایهگذاران این حوزه تمدنی بودند، ویران کرد.
به گفته او، پیش از گل محمد مومند، انتقال ناقلین به قطغن از زمان عبدالرحمانخان آغاز شد و در زمان اماناللهخان با تصویب یک نظامنامه که حکم قانون اساسی را داشت، «ستم دوره عبدالرحمانخان به ستمی مکتوب تبدیل شد» و این وضعیت از ۱۰۵ سال به این سو جریان دارد.
قطغن زمین در قرن نوزدهم و بیستم میلادی به عنوان یک ولایت بزرگ در شمال افغانستان به شمار میرفت. قطغن زمین شامل ولایات تخار، قندوز و بغلان بود.
تهدید فرهنگ و سنتهای پشتونها
برخی آگاهان معتقدند که حاکمیت طالبان نهتنها به زیان اقوام فارسی زبان و ترک زبان خواهد بود، بلکه قوم پشتون نیز متحمل آسیبهایی خواهد شد.
حسن رضایی، جامعهشناس و کارشناس مسائل افغانستان به اپکتایمز میگوید که حاکمیت طالبان بهعنوان یک گروه افراطی و تروریستی آسیبهای جدی به جامعه افغانستان و بخصوص جامعه پشتون افغانستان خواهد زد. در حال حاضر حاکمیت طالبان بر پایه سنتهای قومی پشتونها است که اصطلاحا «پشتونوالی» خوانده میشود و تفسیر افراطی و تندروانه از اسلام است.
به گفته او «در صورتی که حاکمیت طالبان دوام آورد و طولانی شود آنان سنتهای قومی پشتونها یا پشتونوالی را در درون تفسیر افراطی خودشان از اسلام هضم خواهند کرد. در واقع به مرور زمان ارزشها و سنتهای قومی پشتونها توسط ایدئولوژی افراطی شریعتگرای طالبان بلعیده شده و به نفع افراطیت دینی نابود خواهد شد و این امر تعامل پشتونها را با دیگر اقوام ضعیف و بر تضادها دامن خواهد زد.»
او میافزاید: «درحالیکه دیگر اقوام افغانستان دارای ظرفیت مقاومت در برابر ایدئولوژی تهاجمی و گسترشیابنده طالبان هستند، پشتونها از چنین ظرفیتی برخوردار نیستند؛ زیرا تمایز روشنی بین خود و طالبان نمیبینند و طبیعی است که تسلیم ایدئولوژی زیادهخواه طالبان شوند.»
او با اشاره به قطعنامه سال گذشته شورای امنیت سازمان ملل که از سیاستهای طالبان را «پشتونمحور» خوانده بود، ادامه میدهد: «در بعد بینالمللی نفرتی که از طالبان به عنوان یک گروه تروریستی ایجاد میشود، به پشتونها نیز سرایت خواهد کرد…اگر پشتونها نمیخواهند که هویت قومیشان مقهور افراطیت دینی و ایدئولوژی افراطی طالبان شود، باید مقاومت و مخالفت جدی و اصولی را با حاکمیت طالبان شکل دهند.»
به گفته او روشنفکران پشتون باید با ایجاد خطوط متمایز مخالفت و مقاومت تودههای جامعه پشتون را از دایره نفوذ طالبان خارج ساخته و مانع تسلیم تودهها به خواستهای افراطگرایانه طالبان شده و اجازه ندهند که سنتهای قبایل پشتون توسط ایدئولوژی افراطی، زنستیز و خشونتگرای طالبان بلعیده شده و بنیادهای رفتار مدنی در میان پشتونها به کلی از بین برود.»
عبدالباری جهانی، شاعر به زبان پشتو و وزیر سابق اطلاعات و فرهنگ افغانستان سال گذشته در نامهای سرگشاده نوشت: «تاریخ ثابت کرده است که بهزور میتوان قدرت را گرفت؛ اما با زور نگهداشتن آن ناممکن است… بزرگترین ضرر همه رویدادهای بد آینده، بهدلیل عملکرد طالبان، متوجه پشتونها خواهد بود… وضعیت کنونی دوام نخواهد آورد و مقابله با همه اقوام غیرپشتون، پشتونهای روشنفکر و تمام جهان تا قیامت ممکن نیست.»