Search
Asset 2

خیر، هوش مصنوعی حلال همه مشکلات نیست

هربار یک فناوری جدید ظاهر می‌شود، کارشناسان به ما اطمینان می‌دهند که فناوری مذکور حلال همه مشکلات آینده انسان خواهد بود.
یک بازدیدکننده در کنگره جهانی موبایل در بارسلون، تابلوی هوش مصنوعی را روی یک صفحه متحرک تماشا می کند. (JOSEP LAGO/AFP via Getty Images)

نویسنده: جفری ای. تاکر

جفری ای. تاکر بنیانگذار و رئیس مؤسسه براون‌استون و نویسنده هزاران مقاله برای نشریات علمی و محبوب و همچنین مؤلف ۱۰ کتاب در پنج زبان مختلف است که آخرین مورد آن «رهایی یا خانه‌نشینی» نام دارد. آنچه در ادامه می‌خوانید تحلیل او درباره میزان کارایی هوش مصنوعی در مواجهه با مشکلاتی است در جوامع بروز می‌کند.

دنیایی را تصور کنید که رسانه‌های محلی از هوش مصنوعی به‌عنوان مرجع نهایی یاد می‌کنند و می‌گویند که استدلال هیچ انسانی نمی‌تواند جلوی هوش مصنوعی را بگیرد.

اتفاق جدیدی نیست. هربار یک فناوری جدید و فانتزی از راه می‌رسد، کارشناسان آفتابی می‌شوند تا به ما اطمینان دهند که فناوری مذکور حلال همه مشکلات آینده انسان خواهد بود. آن‌ها همیشه در پی این هستند که فناوری مذکور را در قلب سیاست‌های دولت بنشانند و بدین ترتیب تمام مشکلات را به کمک دولتی حل کنند که همه از قرن‌ها پیش با آن آشنایی دارند. به لطف این فناوری ارزنده، این‌بار شرایط متفاوت خواهد بود.

این دقیقاً همان اتفاقی است که از اواسط دهه ۱۹۵۰ با ظهور کامپیوترها رخ داد. همه ادعا می‌کردند که کامپیوترها طرح‌ریزی متمرکز- یا همان سوسیالیسم- را ممکن می‌سازند. این ادعا پاسخی در قبال مشکلی سخت و دشوار بود که از دهه ۱۹۲۰ روشنفکران را آزار می‌داد.

در ادامه به پیشینه این مناقشه می‌پردازیم. سوسیالیست‌ها در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم می‌گفتند اگر از شر نظام سرمایه‌داری خلاص شویم، می‌توانیم زیست اقتصادی خود را به شکلی بازسازی کنیم که کشور کارآمدتر و نرخ رشد اقتصادی چندبرابر شود.

لودویگ فون میزس در سال ۱۹۲۲ از یک مشکل بسیار جدی در رابطه با این نظریه گفت. اگر موجودی سرمایه را اشتراکی کنید، دادوستد کالاهای سرمایه‌ای نابود خواهد شد. این بدان معنی است که نرخ روزِ هیچ‌کدام از کالاها از کمبود نسبی حکایت ندارد. بدون آن‌ها درک درستی از سود و زیان نخواهید داشت. از این‌رو، نمی‌دانید کاری که می‌کنید ثمربخش است یا تماماً به زیان شما منتهی می‌شود.

او می‌نویسد: «همچنین اطلاعی از این نخواهید داشت که چطور چیزِ اثربخشی تولید کنید و صرفاً در یک محیط اقتصادی پرآشوب سفارش‌گذاری خواهید کرد. فقط در دل تاریکی دست و پا می‌زنید.» به‌طور خلاصه، کل جامعه از هم می‌پاشد.

سوسیالیست‌ها از این نقد برآشفته شدند. در واقع، آن‌ها هرگز پاسخ مجاب‌کننده‌ای به این نقد ندادند. از این گذشته، کمونیسم روسیه نشان داد که تمام گفته‌های میزس درست بوده است. «کمونیسم جنگی» لنین دستاوردی جز گرسنگی و تباهی نداشت و به‌طور خلاصه یک فاجعه تمام‌عیار بود.

این بدان معنی نبود که طرح‌ریزی اقتصاد متمرکز از دستور کار خارج شده باشد. آن‌ها به تلاش خود ادامه دادند. اما پس از جنگ جهانی دوم به یک ابزار فانتزی جدید دست پیدا کردند: کامپیوتر. دیگر نیازی به قیمت‌های بازار نداریم. فقط کافی است موجودی و تقاضای مصرف‌کننده را به کامپیوتر بدهیم تا بگوید چه چیزی را در چه حجمی تولید کنیم.

شگفت آن‌که نیکیتا خروشچف، نخست‌وزیر شوروی، که خواهان اقتصادی بود که بتواند برای مردم چیزهای مفید تولید کند، به ابلهان نوین اعتماد کرد و تصمیم گرفت که راه‌حل مشکلات را به کامپیوتر بسپارد. لازم نیست نتیجه را شرح دهم. مؤثر نبود. کامپیوتر همیشه این‌گونه بوده و همچنان این‌گونه خواهد ماند: ورودی زباله به خروجی زباله می‌انجامد. هیچ جایگزینی برای قیمت بازار که به واسطه فراز و نشیب معاملات و فرایند کشف قیمت تعیین می‌شود وجود ندارد.

متأسفانه چندین دهه طول کشید تا مردم درنهایت پذیرفتند حق با میزس بوده است.

اما در دنیایی که تکبر انسانی در آن بیداد می‌کند، هیچ درسی ماندگار نمی‌ماند. اکنون می‌گویند هوش مصنوعی می‌تواند تمام مشکلات برنامه‌ریزی برای همه‌گیری را که در سال‌های ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ با آن‌ها مواجه شدیم، حل و فصل کند. نگران نباشید! کافی است از چت‌جی‌پی‌تی بپرسیم باید چه‌کار کنیم!

مشکل قبلی این‌جا هم نمایان می‌شود: ورودی زباله به خروجی زباله می‌انجامد.

نظر بری این است که نرخ شیوع بیماری در جامعه نمونه را وارد کامپیوتر کنیم تا تصویری از شیوع بیماری و نرخ مرگ‌و‌میر ناشی از انتقال و عفونت به دست آوریم. بدین ترتیب، هوش مصنوعی هزینه و فایده تعطیلی‌ها را برآورد می‌کند. آیا پاسخ درستی خواهد داد؟ خیر، زیرا هیچ پاسخ واحدی وجود ندارد که در همه جوامع برای همه افراد مؤثر باشد.

برای نمونه، یک کافی‌شاپ را در نظر بگیرید. هزینه تعطیلی بیش از مشتری به مالک آن کافی‌شاپ فشار می‌آورد. مزایای احتمالی تعطیلی را نمی‌توان در عدم ابتلا به عفونت خلاصه کرد، زیرا قرار گرفتن در معرض بیماری (و نه فقط واکسیناسیون) نیز راهی برای رسیدن به ایمنی است. گاهی قرار گرفتن در معرض بیماری در مقایسه با انتظار کشیدن برای واکسن- بویژه واکنسی که مؤثر نیست- نسبت ریسک/فایده بهتری دارد.

مدل‌های اپیدمیولوژیکی که در سال ۲۰۲۰ و بعدتر به ایجاد محدودیت انجامیدند، از بسیاری جهات ماحصلِ همان ابزارهای تحلیلی اولیه‌ای بودند که مدل‌های طرح‌ریزی مرکزی دهه ۱۹۵۰ از دل آن‌ها بیرون آمدند. روی کاغذ همه چیز عالی به نظر می‌رسد. مشکل زمانی پدید می‌آید که بخواهید مدل‌ها را در زندگی واقعی به کار بگیرید. داده‌ها ناقص و نادرست هستند، فرضیه‌های مربوط به اشاعه بیماری اشتباه بوده و جهش پاتوژن‌ها معمولاً یک قدم جلوتر از طرح و نقشه برنامه‌ریزان است.

به تعبیر دیگر، برنامه‌های همه‌گیری به همان دلایلی شکست خوردند که برنامه‌های اقتصادی متمرکز با شکست مواجه شدند. دنیا آن‌قدر سریع و پیچیده است که مدل‌ها نمی‌توانند تمام شرایط لازم را تحت کنترل بگیرند. اما دولت‌ها و مشاوران فکری آن‌ها معمولاً عادت ندارند به چنین مسئله‌ای اعتراف کنند. آن‌ها هرگز به جهالت، ناتوانی و عجز خود در مواجهه با مشکلات دنیای واقعی اعتراف نمی‌کنند.

از این‌رو، برنامه‌ریزان همه‌گیری از این ایده می‌گویند که هوش مصنوعی می‌تواند جان ما را نجات بدهد. این درحالی است که آخرین‌باری که به آن‌ها اجازه دادیم حرف خود را به کرسی بنشانند، تجربه فاجعه‌باری داشتیم. واقعیت امر این است که برنامه‌ریزی همه‌گیری بعدی به اندازه برنامه‌ریزی قبلی شکست خواهد خورد و فرقی هم نمی‌کند که برنامه‌های کامپیوتری و دیگر برنامه‌ریزان چقدر روی مشکل کار کرده باشند. پاتوژن واقعی در بین برنامه‌ریزان نخبه دولت و روشنفکران، ریشه بسیار عمیق‌تری دارد که از غرور و تکبر نشأت می‌گیرد.

هوش مصنوعی موارد استفاده خود را دارد اما جایگزینی آن با عمل و هوش انسانی جزو آن موارد نیست. چنین چیزی غیرممکن است. اگر این کار را بکنیم- که به‌طور حتم خواهیم کرد- فرجام کار ما در بهترین حالت مأیوس‌کننده خواهد بود.

دیدگاه ارائه‌شده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکس‌کننده دیدگاه اپک تایمز نیست.

اخبار بیشتر

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی