نویسنده: ساسان آقایی
در هفتههای اخیر، از لابهلای خبرها، دو آژیر خطر بلند شنیده شد؛ اما در گردونه مهندسی خبرها و هدایت افکارعمومی کمتر کسی به آنها توجه داشت؛ خبر ساختن «فاز دوم فرودگاه بینالمللی» برای تهران و «ورزشگاه جدید» در جنوب پایتخت به دست چینیها!
دو خبر هولناک و خانمانسوز که آشکار میکند آژیر هشدار «از دست رفتن ایران» بلند شده و مخاطرهای بزرگ در پیش روی ایرانیان است! این خبرها چرا یک آژیر خطر پررنگ و هولناکند؟ چون چینیها در حال سوار شدن هستند و «تله چینی» دارد در ایران به کار میافتد.
دو سال و نیم پیش به هنگام انعقاد قرارداد شوم «ترکمنچای چینی»، در مقالهای بلند، توضیح دادم که تله چینی چیست، چگونه کار میکند و چرا ایران برای چین، شهد شیرین بکریست که تا آخرین قطرهاش را خواهد نوشید و جز تفالهای باقی نخواهد گذاشت. آنجا پیشبینی کرده بودم، آنچه نظام سیاسی مستقر در ایران آن را یک «تفاهمنامه» مینامد، در حقیقت ایجاد یک مسیر ورود بدون کنترل، همهجانبه و تهاجمی چین در تمامی بخشهای اقتصادی و زیرساختهای کشور است و نقشه راهی برای روند «چینیسازی ایران» که با افتادن کشور به گرداب بدهی و تله چینی درآمیخته است. مختصر و مفید، تله چینی دومینویی از پروژههای فاقد توجیه علمی و اقتصادیست که چین با وام خودش به خودش، در کشورهای ورشکسته به اجرا درمیآورد و از آنجا که این کشورها قادر به بازپرداخت بدهیها نیستند، در گردابی تصاعدی از نرخ بهره، وثیقهگذاری و در نهایت مستعمره شدن، غرق میشوند؛ نمونهای که نعل به نعل در سریلانکا، کامبوج، کنیا و بسیاری از کشورهای آفریقایی تکرار شده است.
دو طرح اخیر چین که نتیجه قرارداد ننگین ۲۵ ساله با چین، یا آنگونه که ایرانیان آن را میخوانند، «ترکمنچای چینی» است، اگر به مرحله اجرا برسند، نمونههای بارز تلههای چینی هستند؛ طرحهایی فاقد هر توجیه اقتصادی برای ایران که آن قدر مطالعات آن سطحی و ابلهانه بوده که میخواهند ورزشگاه را روی گسل بسازند؛ همین قدر پوچ و بیمصرف!
چرا بیمصرفند و فاز دوم فرودگاهی یا ورزشگاه جدید، فاقد توجیه اقتصادیست؟ چون مطلقا جزو هزار اولویت اقتصادی امروز ایران هم نیستند! کشوری منزوی که ایرلاینهای جهانی، حاضرند با صرف هزینه گرانتر و مصرف سوخت بالاتر، شرق و غرب و شمال و جنوب آن را دور بزنند تا در حریم فضاییاش قرار نگیرند و حجم مسافر خارجیاش به اندازه یک جزیره ترکیه نمیرسد، فاز دوم فرودگاهی در کجای اولویت اقتصادیاش قرار دارد، آن هم فرودگاهی که پس از ۲۰ سال هنوز در حل مشکل بوی نامطبوع آن درماندهاند؟! به همین نسبت، کشوری با یک فوتبال مرده، بدون تماشاگر، ممنوع برای زنان و بدون حتی یک مقام منطقهای یا بینالمللی که از نگهداری درست ورزشگاه آریامهر(آزادی) ناتوان است، ورزشگاه جدید به چه کارش میآید، آن هم در شهری که دو ورزشگاه فرحآباد(تختی) و امجدیه آن، بیمصرف و ویرانشده، رها شدهاند؟
این طرحهای مالیخولیایی اقتصادی که بیش از هر چیزی، یادآور پروژه چینی «بندر هامانتونا» در سریلانکاست، دقیقا قرار است به کدام درد امروز ایران پاسخ دهند؟ مهمتر اما اینکه؛ پول این طرحهای بیمصرف، قرار است از کجا تامین شود؟
مسلم است جمهوری اسلامی که برای اداره خودش، مدتهاست به زدن جیب مردم با مالیات و تورم و انواع و اقسام عواید و عوارض دولتی روی آورده و حتی با تمام اینها، باز در تامین مستمری بازنشستگان درمانده، یک سنت هم در بساط ندارد که بخواهد خرج طرحهای بیمصرف چینیساخت کند، تازه اگر هم داشت کمافیالسابق، به جای خرج شدن در عمران کشور، سر از کانادا درمیآورد! بودجه این طرحها از چین میآید، چگونه؟
براساس مدل هزار بار آزمودهشده تله چینی!
اجرای این طرحها را شرکتهای چینی با چند برابر قیمت واقعی پروژه بر عهده میگیرند و سرمایه لازم طرح را هم بانکهای چینی تامین میکنند، در حقیقت از جیب خودشان به خودشان، وام میدهند و صورتحسابش را به پای ایرانیان مینویسند؛ یک میهمانی اشرافی بیپایان که مردم ایران حمال سفرهاش میشوند! و در نهایت چه خواهد ماند؟ پروژههایی بدون بازده که بارها جدول بودجهای و زمانیاش تغییر کرده و بر قیمتهای ابتدایی چند برابری آن، چند برابر دیگر هم افزودهاند، به همراه لیست بیپایانی از بدهی برای ایران که ناتوان از بازپرداختش، ناچار میشود هر جایی را که چینیها میخواهند و روی هر چیزی را که انگشت میگذارند، به مالکیت آنها درآورد، داراییهایی که مستقیما با شمول «حاکمیت ملی» ایران سروکار دارند، مانند تصدی فرودگاه، در اختیار گرفتن جزیرهها، ایجاد پایگاههای تجاری اسمی و نظامی واقعی و …
دو سال و نیم پیش، ترکمنچای چینی را «پایان ایران» دانستم و متاسفانه ما در این مدت نتوانستیم روند فروشِ ارزان ایران به چین و روسیه را متوقف کنیم، امری که عامدانه است و به جز رشوههای کلان، یک نگاه امنیتی در حفظ وضع موجود هم در آن وجود دارد. پروژههای اخیر، اگر به مرحله اجرا برسند، به جز خود ما، سرنوشت تکتک فرزندانی را که امروز در ایران به دنیا میآیند، دستخوش بحران، بدهی، فقر و تباهی خواهد کرد و من چیزی خطرناکتر از روند روسیسازی و چینیسازی برای کشورم نمیبینم. اعتراض و ایستادن در برابر این روند، «وظیفه ملی» تمام ایرانیان است!
نظرات بیان شده در این مقاله نظرات نویسنده است و لزوماً منعکس کننده نظرات اپک تایمز نیست.