کتاب نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست چین برای اولین بار در نوامبر سال ۲۰۰۴ منتشر شد که به دنبال آن نسخه انگلیسی کتاب بهسرعت ترجمه گردید. سری مقالات چاپشده در این کتاب باعث شد که بیش از ۱۱۵ میلیون نفر از مردم چین از حزب کمونیست چین و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند، و برای تغییر و تحولات در چین، جنبش صلحآمیز بیسابقهای را پدید آورد. ما دراینجا دست به چاپ نسخهای جدید با ویرایشی مجدد زدیم، که به نسخههای صوتی و تصویری آن الحاق شدهاست. این نسخههای صوتی و تصویری توسط رسانههای همکار ما در شبکه تلویزیونی اِن تی دی و شبکه رادیویی صدای امید تولید شد. برای دسترسی به سایر نسخههای نه شرح و تفسیر لطفا به فهرست مطالب مراجعه نمایید- به صورت رایگان.
مقدمه
زمانیکه صحبت از استبداد و ظلم به میان میآید اکثر مردم چین بیاد چین شی هوانگ (Qin Shi Huang)(۲۵۹ تا ۲۱۰ قبل از میلاد) میافتند که اولین امپراطور سلسلهی چین (Qin) بود. به دستور او و دادگاه ظالمانهاش کتابهای فلسفی بسیاری سوزانده و دانشمندان کنفسیوسی زیادی زندهبگور شدند. رفتار ظالمانهی چین شی هوانگ با مردم برگرفته از سیاست خاص او بود بدین مضمون که ”برای حمایت از فرمانروایی خود از تمامی منابع موجود بر روی زمین بهره میگرفت.“ [۱]
این سیاست چهار بعد اصلی داشت: دریافت خراج و مالیات سنگین؛ بکارگیری نیروی انسانی بسیار زیاد در جهت انجام پروژههایی که جلال و جبروت حکومتش را افزونی بخشد؛ شکنجههای وحشیانه تحت قوانین ظالمانه و مجازات اعضای خانواده و حتی همسایههای شخص خطاکار؛ کنترل افکار مردم از طریق بستن تمامی راههای فکری و ابراز عقیده که خود با سوزاندن کتابها و زندهبگورکردن دانشمندان و محققان صورت میگرفت.
در زمان حکومت چین شی هوانگ، چین دارای جمعیتی بالغ بر ده میلیون نفر بود که دربار و دادگاه حکومتی دو میلیون از جمعیت را به انجام اعمال شاقه برای امپراطور محکوم کرد. چین شی هوانگ با کشاندن قوانین ظالمانهاش به حیطهی روشنفکری، آزادی افکار را در مقیاس بسیار وسیعی ممنوع کرد. در دوران حکومتش هزاران دانشمند کنفسیوسی و مقاماتی که از دولت انتقاد میکردند کشته شدند.
امروزه خشونت و سوء استفادهی بکارگرفتهشده توسط حزب کمونیست چین (حکچ) حتی از آنچه در زمان سلسلهی مستبد چین اعمال میشد نیز پا را فراتر گذاشته است. فلسفهی حکومت حکچ در یک کلمه خلاصه میشود و آن ”نزاع یا درگیری“ است و قوانینش نیز بر اساس یکسری مبانی از قبیل ”درگیریهای طبقاتی“، ”درگیریهای خطی“، و ”نزاعهای ایدئولوژیکی“ چه در خود چین و چه در مقابل کشورهای دیگر استوار گردیدهاند.
مائو زدانگ، اولین رهبر حکچ بطور بسیار رک و بیپرده چنین گفت: ”امپراطور چین شی هوانگ چه چیز دارد که به آن بنازد؟ او تنها ۴۶۰ دانشمند کنفسیوسی را کشت حال آنکه ما ۴۶ هزار روشنفکر را کشتیم. کسانی هستند که ما را به ایجاد دیکتاتوری شبیه امپراطور چین شی هوانگ متهم میکنند و ما به این امر اعتراف میکنیم. این امر حقیقت دارد. جای تأسف است که به این کار ما ارزش لازم را ننهادند پس مجبوریم که خود به آن بیفزاییم.“ [۲]
بگذارید تا نگاهی به گذشتهی ۵۵ سالهی بسیار سخت و طاقتفرسای حکومت حکچ بیندازیم. از آنجا که پایه و اساس فلسفهی حزب ”درگیری و نزاع“ است حکچ از زمان بدستگیری قدرت از هیچ تلاشی در جهت نسلکُشی طبقاتی فروگذار نکرده و نهایتاً موفق به پایهگذاری حکومت رعب و وحشت خود توسط انقلابی خشونتبار گردید.
کشتار و شستشوی مغزی دست به دست هم داده تا هرگونه عقیدهای بجز تئوری کمونیسم را نابود سازد. حکچ جنبشی را پس از جنبش دیگر به راه انداخت تا خود را حکومتی شکستناپذیر و خداگونه جلوه دهد. متعاقب تئوریهای نزاع و انقلابهای خشن، حکچ تلاشی را در جهت پاکسازی ناراضیان و مقابله با طبقات اجتماعی آغاز نمود که در آن با استفاده از خشونت و فریب، مردم چین را به گردننهادن در مقابل حکومت جابرانهاش مجبور ساخت.
الف– اصلاحات ارضی- نابودسازی طبقهی زمینداران
تنها سه ماه پس از پایهگذاری چین کمونیست، حکچ نابودسازی طبقهی زمینداران را بعنوان یکی از رهنمونها و اهداف برنامهی اصلاحات ارضی خود مطرح ساخت. شعار حزب مبنی بر ”زمین از آن رعیت است“ عاملی شد تا جنبهی خودخواهانهی رعایای بیزمین را تحریک کرده و آنان را در جهت نزاع و مبارزه با زمینداران به هر نحو ممکن حتی با زیر پاگذاشتن جنبههای اخلاقی عمل خود تشویق نمود.
جنبش اصلاحات ارضی مشخصاً نابودسازی طبقهی زمیندار را دنبال میکرد و جمعیت روستایی را به گروههای اجتماعی مختلف تقسیم مینمود. در سطح کل کشور، به ۲۰ میلیون نفر انگ ”ملاک، کشاورز ثروتمند، مرتجع و یا عنصر نامطلوب“ زده شد. چنین القابی باعث میگردید تا شخص مورد تبعیض و تحقیر قرار گرفته و تمامی حقوق مدنی خود را از دست بدهد.
به موازات توسعهی برنامهی اصلاحات ارضی و نفوذ آن به مناطق دورافتاده و روستاهای اقوام اقلیت، سازماندهی حکچ نیز سریعاً توسعه یافت. کمیتههای حزبی شهرستانی و شاخههای حزبی روستایی بهسرعت در کل چین پایهگذاری شد. شاخههای محلی نقش رساندن دستورات و دستورالعملهای کمیتهی مرکزی حزب را بعهده داشتند و خط مقدم درگیریهای طبقاتی بحساب میآمدند که رعایا را به طغیان علیه اربابهای خود تحریک میکردند.
در طول این جنبش حدود یکصد هزار نفر از زمینداران کشته شدند. در بعضی مناطق، حکچ و رعایا تمامی افراد خانوادهی زمینداران را بدون درنظر گرفتن سن و جنسیت به قتل رساندند تا از این طریق طبقهی ملاک را بطور کامل محو سازند.
حکچ در فرصتی مغتنم اولین موج تبلیغاتی خود را آغاز کرد و چنین ادعا کرد که ”رئیس مائو آزادیبخش بزرگ مردم چین است“ و ”تنها حکچ است که قادر به نجات چین است“.
در خلال اصلاحات ارضی، کشاورزان بیزمین آنچه را که میخواستند با استفاده از سیاست حزبی مبنی بر حصول بدون زحمت و دزدی بدست آوردند. کشاورزان فقیر، حکچ را بواسطهی بهبود وضع زندگیشان میستودند و از اینرو به شعارهای تبلیغاتی حکچ که حزب را حامی منافع مردم میدانست ایمان داشتند.
دوران خوش ”زمین از آن کشاورز است“ برای کسانی که تازه صاحب زمین شده بودند کوتاه بود.
در طول دو سال حکچ قوانینی را وضع کرد و کشاورزان را ملزم ساخت تا گروههایی از قبیل گروههای کمکرسانی دوجانبه، تعاونیهای ابتدائی، تعاونیهای پیشرفته و کمونهای مردمی را تشکیل دهند. حزب با استفاده از شعارهای در انتقاد از طرز راهرفتن سنتی زنان چینی که با قدمهای کوتاه انجام میگرفت و نسبت دادن این امر به کشاورزان، آنان را مجبور ساخت تا حرکت خود بسوی سوسیالیسم را ”با قدمهایی بلند“ انجام دهند.
با در نظر گرفتن محصولاتی مثل غلات، پنبه و روغن نباتی بعنوان بخشی از نظام ملی یکنواخت، اغلب محصولات کشاورزی مهم از طریق چرخهی خرید و فروش در بازار خارج گردیدند. علاوهبر این، حکچ نظام ثبت احوال محلی و محل سکونت افراد را پایه گذاشت تا از این طریق از روانهشدن روستائیان به سمت شهرها جهت یافتن کار یا اقامت جلوگیری کند.
آنانیکه بعنوان ساکنین روستاها ثبت گردیده بودند مجاز به خرید غلات از فروشگاههای دولتی نبوده و فرزندانشان نیز حق تحصیل در مدارس شهری را نداشتند. فرزندان کشاورزان تنها میتوانستند کشاورز باشند که بدین شکل ۳۶۰ میلیون نفر ساکنین روستائی در اوایل دههی ۱۹۵۰ بعنوان شهروندان دستهی ۲ طبقهبندی شدند.
در طی پنج سال از گذشت تغییر نظام جمعی به نظام قراردادی خانوار که در سال ۱۹۷۸ آغاز گردیده بود، حدود ۹۰۰ میلیون نفر از کشاورزان از بهبود نسبی وضعیت مالی برخودار شده و وضعیت زندگی و جایگاه اجتماعیشان ارتقاء یافت. چندی نگذشت که همین بهبود ناچیز نیز بهدلیل ساختار ارزشگذاری که محصولات صنعتی را بر محصولات کشاورزی ارجح میدانست متوقف شد و بار دیگر کشاورزان در ورطهی فقر سقوط کردند. شکاف بین درآمد جمعیت شهری و روستائی بطور چشمگیری عمیق گشت و ناهمخوانی اقتصادی فراگیر شد.
زمینداران و ملاکین جدید در مناطق روستائی پا گرفتند. بر اساس اطلاعات بدستآمده از خبرگزاری شینهوآ (Xinhua) که سخنگوی حکچ محسوب میشود از سال ۱۹۹۷ تاکنون درآمد مناطق اصلی تولیدکنندهی غلات ثابت بوده و حتی در برخی موارد کاهش یافته است.
به عبارت دیگر، درآمد کشاورزان از محصولات کشاورزی بواقع افزایش نداشته است. نسبت درآمد مناطق شهری به مناطق روستائی از مقدار ۸/۱ به ۱ در اوسط دههی ۱۹۸۰، به مقدار ۱/۳ به ۱ در زمان کنونی رسیده است.
ب- اصلاحات در وضعیت بازرگانی – نابودسازی طبقهی سرمایهدار
یکی دیگر از طبقات اجتماعی که حکچ سعی در نابودسازی آن داشت طبقهی سرمایهداران بود یعنی کسانی که سرمایهی اصلی را در شهرها و روستاها در دست داشتند. حکچ در زمان شروع این اصلاحات صنعتی و تجاری چنین عنوان کرد که طبقهی سرمایهدار و طبقهی کارگر از لحاظ فطری با یکدیگر تفاوت دارند بدین معنی که طبقهی سرمایهدار طبقهای استثمارگر و طبقهی کارگر طبقهی ضد استثمارگری است. بر اساس این منطق طبقهی سرمایهدار زاده شده بود تا استثمار کند و هیچ چیز بجز اضمحلال نمیتوانست جلوی او را بگیرد. پس راهی برای اصلاح کردن آن وجود نداشت و میبایست نابود میگردید. حکچ با توسل به این فرضیه به کشتار و شستشوی مغزی سرمایهداران و تاجران مبادرت کرد. حکچ مجدداً به روش دیرینهی خود که حمایت از افراد مطیع و نابود کردن ناموافقین بود متوسل شد. اگر دارائی خود را تقدیم دولت کرده و از حزب پشتیبانی میکردید به شما تنها به چشم یک مشکل جزئی مینگریستند. از طرف دیگر اگر اظهار نارضایتی کرده و از سیاست حزب شکایت میکردید به شما انگ مرتجع زده میشد و هدف دیکتاتوری جلاد حزب واقع میگشتید.
در طول دوران حکومت رعب و وحشتی که متعاقب این اصلاحات پدید آمد، سرمایهداران و تجار تمامی اموال خود را تسلیم کردند. بسیاری از آنها قادر به تحمل تحقیرها نبودند و خودکشی کردند. چن یی (Chen Yi) که در آن زمان شهردار شانگهای بود هر روز می پرسید ”امروز چندتا چترباز داریم؟“ که منظور او تعداد سرمایهدارانی بود که خود را از بالای ساختمانهای بلند به پایین پرت میکردند. تنها در طول چند سال حکچ موفق شد تا مالکیت شخصی را بطور کلی در چین محو و نابود کند.
همزمان با انجام اصلاحات ارضی و صنعتی، حکچ جنبشهای تودهای بسیار دیگری را نیز براه انداخت که آزار و شکنجهی مردم چین را بهدنبال داشتند. از جملهی این جنبشها میتوان این موارد را نام برد: سرکوب ”ضدانقلابیون“، مبارزات اصلاحات فکری، پاکسازی گروهکهای ضد حکچ به رهبری گائو گانگ (Gao Gang) و رائو شوشی (Rao Shushi) و جستجو و بازجویی از گروه ”ضد انقلاب“ هو فنگ (Hu Feng) [۳] ، مبارزات سهگانه، مبارزات پنجگانه و پاکسازی مجدد ضدانقلابیون.
حکچ با استفاده از چنین جنبشهایی تعداد بیشماری از مردم بیگناه را هدف قرار داده و با بیرحمی کشت. در تمامی جنبشهای سیاسی، حکچ تمامی منابع دولتی و کنترلی خود را با همکاری کمیتههای حزبی، شاخههای حزبی و زیرشاخهها بکار گرفت.
سه نفر از اعضای حزب یک تیم مبارزاتی کوچک را تشکیل داده و به تمامی روستاها و محلههای اطراف نفوذ میکردند. آنها در همه جا حضور پیدا کرده و ته و توی همه چیز را درمیآوردند. این شبکهی کنترلی مستحکم و با ریشههای قوی میراث شبکهی شاخههای حزبی مستقر در ارتش در زمان جنگ بود که در جنبشهای سیاسی بعدی نیز نقش کلیدی را ایفا کرد.
پ – حمله به ادیان و گروههای مذهبی
حکچ با سرکوب وحشیانهی دین و ممنوع ساختن تمامی گروههای مذهبی استبداد دیگری را پس از پایهگذاری جمهوری خلق چین پایه نهاد. در سال۱۹۵۰ حکچ به دولتهای محلی خود دستور داد تا تمامی ادیان غیر رسمی و اجتماعات سری و زیرزمینی را ممنوع کند.
حکچ بیان داشت که تمامی آن گروههای زیرزمینی ”فئودالی“ تنها ابزاری هستند در دست زمینداران، کشاورزان ثروتمند، ارتجاعیون و عمال خاص KMT. حکچ طی یک حملهی گستردهی کشوری تمامی طبقات مورد اعتماد خود را جهت شناسایی و آزار و اذیت اعضاء این گروههای مذهبی بسیج کرد.
دولتهای محلی در سطوح مختلف بطور مستقیم درگیر مقابله با این ”گروههای خرافاتی“ از قبیل جامعهی مسیحیان، کاتولیکها، تائوئیستها (بخصوص رهروان ای-کوان تائو (I-Kuan Tao) و بودائیها شدند. آنها به تمامی اعضاء این کلیساها، معابد و جوامع مذهبی دستور دادند که در آژانسهای دولتی ثبتنام کرده و از اعمال گذشتهی خود توبه کنند. سرپیچی از این فرمان به معنی تنبیه بسیار شدید شخص بود.
در سال ۱۹۵۱ دولت بطور رسمی قوانین و مقررات تهدیدآمیزی را وضع کرد که کسانی که به فعالیت در گروههای غیرقانونی مذهبی مبادرت میکردند به حبس ابد یا اعدام محکوم میشدند. این جنبش تعداد کثیری از انسانهای رقیقالقلب، معتقد و خداپرست را مورد آزار و شکنجه قرار داد.
آمار و اطلاعات پراکنده حاکیست که حکچ در دههی ۱۹۵۰ حداقل سه میلیون نفر از معتقدان به مذاهب گوناگون و اعضای گروههای زیرزمینی و سری را مورد شکنجه قرار داده و تعدادی را نیز کشته است.
حکچ تقریباً تمامی کشور را خانه به خانه جستجو کرده و افراد آن را مورد بازپرسی قرار داده و حتی مجسمههایی بنام ”خداوند آشپزخانه“ را که کشاورزان در آشپزخانهی خود نگه داشته و آنرا میپرستیدند نیز خرد کرده است. اعدامها و مجازاتها به مردم فهماند که ایدئولوژی کمونیسم تنها ایدئولوژی مشروع و تنها اعتقاد مورد قبول حزب است.
کمی بعد مفهوم ”معتقدین وطنپرستی“ پدیدار شد. قانون اساسی کشور تنها از ”معتقدین وطنپرستی“ حمایت میکرد. حقیقت امر این بود که صرفنظر از هر مذهب و آیینی که شخص به آن معتقد است تنها یک معیار اهمیت دارد: همه باید به دستورات حکچ عمل کرده و اقرار کنند که حزب کمونیست بالاتر از تمامی ادیان و مذاهب است.
اگر مسیحی باشید، حکچ خداوند خدای مسیحیت است. اگر بودائی باشید، حزب کمونیست سرور بودای شماست. در میان مسلمانان، حزب کمونیست، اللهِ الله بود. زمانیکه نوبت به انتخاب ”بودای در قید حیات“ در بودیسم تبت رسید، حکچ به میان آمده و بودای در قید حیات را خود او انتخاب میکند.
حکچ هیچ راه انتخابی مگر اطاعت بیچون و چرا از گفتهها و اعمال خود باقی نگذاشت. تمامی معتقدین به ادیان مختلف موظف بودند که اهداف حکچ را جامهی عمل بپوشانند و دین خود را تنها در حد یک اسم نگه دارند. سرپیچی از این امر شکنجه و آزار حزب را به همراه میداشت.
بر اساس گزارش ۲۲ فوریهی سال ۲۰۰۲ مجلهی اینترنتی ” انسانیت و حقوق بشر“ بیستهزار نفر از مسیحیان اقدام به انجام تحقیقی در بین ۵۶۰ هزار نفر از مسیحیان در کلیساهای ۲۰۷ شهر در ۲۲ استان چین کردند. این تحقیق نشان داد که در میان کل کسانی که در مراسم کلیسا شرکت میکردند، تعداد ۱۳۰ هزار نفر تحت نظارت مستقیم دولت قرار داشتند. در کتابی بنام ”چگونگی شکنجه و آزار مسیحیان بدست حکچ“ (۱۹۵۸) چنین نوشته شده که تا سال ۱۹۵۷ حکچ بیش از ۱۱ هزار نفر از وابستگان مذهبی را به قتل رسانده است و بسیاری دیگر را نیز دستگیر کرده و یا مورد اخاذی قرار داده است.
با نابودسازی و محو طبقهی ملاکین و سرمایهداران و آزار و شکنجهی تعداد کثیری از خداپرستان و انسانهای معتقد، حکچ راه را برای کمونیسم بعنوان یک مذهب مطلق و فراگیر در کل سرزمین چین هموار ساخت.
[۱] برگرفته از ”تاریخچهی غذا و کالا“ در کتاب تاریخ سلسلهی هان (Han) (هان شو (Han Shu)). ”همگی در زیر آسمان“ به معنی ”چین تحت حکومت امپراطورها“ است.
[۲] چیان بوچنگ (Qian Bocheng)، فرهنگ شرقی، چاپ چهارم، سال ۲۰۰۰.
[۳] گائو گانگ (Gao Gang) و رائو شوشی (Rao Shushi) هر دو اعضای کمیتهی مرکزی بودند. پس از تلاش ناموفقشان در جدال بر سر قدرت در سال ۱۹۵۴ به توطئه برای ایجاد تفرقه در حزب محکوم شدند و از حزب اخراج گردیدند. هو فنگ (Hu Feng)، محقق و منتقد ادبی با سیاست ادبی عبث حکچ مخالفت کرد. او در سال ۱۹۵۵ از حزب اخراج و به ۱۴ سال زندان محکوم شد. از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۲ حکچ جنبشهای ”مبارزات سهگانه“ و ”مبارزات پنجگانه“ را براه انداخت و هدف آنها را ریشهکنی فساد، اسراف و کاغذبازی در حزب، دولت، ارتش و ارگانهای جمعی دیگر ذکر کرد.
فصل ۳- حکومت استبدادی و ظالمانهی حزب کمونیست چین
کتاب نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست چین برای اولین بار در نوامبر سال ۲۰۰۴ منتشر شد که به دنبال آن نسخه انگلیسی کتاب بهسرعت ترجمه گردید. سری مقالات چاپشده در این کتاب باعث شد که بیش از ۱۱۵ میلیون نفر از مردم چین از حزب کمونیست چین و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند، و برای تغییر و تحولات در چین، جنبش صلحآمیز بیسابقهای را پدید آورد. ما دراینجا دست به چاپ نسخهای جدید با ویرایشی مجدد زدیم، که به نسخههای صوتی و تصویری آن الحاق شدهاست. این نسخههای صوتی و تصویری توسط رسانههای همکار ما در شبکه تلویزیونی اِن تی دی و شبکه رادیویی صدای امید تولید شد. برای دسترسی به سایر نسخههای نه شرح و تفسیر لطفا به فهرست مطالب مراجعه نمایید- به صورت رایگان.
مقدمه
زمانیکه صحبت از استبداد و ظلم به میان میآید اکثر مردم چین بیاد چین شی هوانگ (Qin Shi Huang)(۲۵۹ تا ۲۱۰ قبل از میلاد) میافتند که اولین امپراطور سلسلهی چین (Qin) بود. به دستور او و دادگاه ظالمانهاش کتابهای فلسفی بسیاری سوزانده و دانشمندان کنفسیوسی زیادی زندهبگور شدند. رفتار ظالمانهی چین شی هوانگ با مردم برگرفته از سیاست خاص او بود بدین مضمون که ”برای حمایت از فرمانروایی خود از تمامی منابع موجود بر روی زمین بهره میگرفت.“ [۱]
این سیاست چهار بعد اصلی داشت: دریافت خراج و مالیات سنگین؛ بکارگیری نیروی انسانی بسیار زیاد در جهت انجام پروژههایی که جلال و جبروت حکومتش را افزونی بخشد؛ شکنجههای وحشیانه تحت قوانین ظالمانه و مجازات اعضای خانواده و حتی همسایههای شخص خطاکار؛ کنترل افکار مردم از طریق بستن تمامی راههای فکری و ابراز عقیده که خود با سوزاندن کتابها و زندهبگورکردن دانشمندان و محققان صورت میگرفت.
در زمان حکومت چین شی هوانگ، چین دارای جمعیتی بالغ بر ده میلیون نفر بود که دربار و دادگاه حکومتی دو میلیون از جمعیت را به انجام اعمال شاقه برای امپراطور محکوم کرد. چین شی هوانگ با کشاندن قوانین ظالمانهاش به حیطهی روشنفکری، آزادی افکار را در مقیاس بسیار وسیعی ممنوع کرد. در دوران حکومتش هزاران دانشمند کنفسیوسی و مقاماتی که از دولت انتقاد میکردند کشته شدند.
امروزه خشونت و سوء استفادهی بکارگرفتهشده توسط حزب کمونیست چین (حکچ) حتی از آنچه در زمان سلسلهی مستبد چین اعمال میشد نیز پا را فراتر گذاشته است. فلسفهی حکومت حکچ در یک کلمه خلاصه میشود و آن ”نزاع یا درگیری“ است و قوانینش نیز بر اساس یکسری مبانی از قبیل ”درگیریهای طبقاتی“، ”درگیریهای خطی“، و ”نزاعهای ایدئولوژیکی“ چه در خود چین و چه در مقابل کشورهای دیگر استوار گردیدهاند.
مائو زدانگ، اولین رهبر حکچ بطور بسیار رک و بیپرده چنین گفت: ”امپراطور چین شی هوانگ چه چیز دارد که به آن بنازد؟ او تنها ۴۶۰ دانشمند کنفسیوسی را کشت حال آنکه ما ۴۶ هزار روشنفکر را کشتیم. کسانی هستند که ما را به ایجاد دیکتاتوری شبیه امپراطور چین شی هوانگ متهم میکنند و ما به این امر اعتراف میکنیم. این امر حقیقت دارد. جای تأسف است که به این کار ما ارزش لازم را ننهادند پس مجبوریم که خود به آن بیفزاییم.“ [۲]
بگذارید تا نگاهی به گذشتهی ۵۵ سالهی بسیار سخت و طاقتفرسای حکومت حکچ بیندازیم. از آنجا که پایه و اساس فلسفهی حزب ”درگیری و نزاع“ است حکچ از زمان بدستگیری قدرت از هیچ تلاشی در جهت نسلکُشی طبقاتی فروگذار نکرده و نهایتاً موفق به پایهگذاری حکومت رعب و وحشت خود توسط انقلابی خشونتبار گردید.
کشتار و شستشوی مغزی دست به دست هم داده تا هرگونه عقیدهای بجز تئوری کمونیسم را نابود سازد. حکچ جنبشی را پس از جنبش دیگر به راه انداخت تا خود را حکومتی شکستناپذیر و خداگونه جلوه دهد. متعاقب تئوریهای نزاع و انقلابهای خشن، حکچ تلاشی را در جهت پاکسازی ناراضیان و مقابله با طبقات اجتماعی آغاز نمود که در آن با استفاده از خشونت و فریب، مردم چین را به گردننهادن در مقابل حکومت جابرانهاش مجبور ساخت.
الف– اصلاحات ارضی- نابودسازی طبقهی زمینداران
تنها سه ماه پس از پایهگذاری چین کمونیست، حکچ نابودسازی طبقهی زمینداران را بعنوان یکی از رهنمونها و اهداف برنامهی اصلاحات ارضی خود مطرح ساخت. شعار حزب مبنی بر ”زمین از آن رعیت است“ عاملی شد تا جنبهی خودخواهانهی رعایای بیزمین را تحریک کرده و آنان را در جهت نزاع و مبارزه با زمینداران به هر نحو ممکن حتی با زیر پاگذاشتن جنبههای اخلاقی عمل خود تشویق نمود.
جنبش اصلاحات ارضی مشخصاً نابودسازی طبقهی زمیندار را دنبال میکرد و جمعیت روستایی را به گروههای اجتماعی مختلف تقسیم مینمود. در سطح کل کشور، به ۲۰ میلیون نفر انگ ”ملاک، کشاورز ثروتمند، مرتجع و یا عنصر نامطلوب“ زده شد. چنین القابی باعث میگردید تا شخص مورد تبعیض و تحقیر قرار گرفته و تمامی حقوق مدنی خود را از دست بدهد.
به موازات توسعهی برنامهی اصلاحات ارضی و نفوذ آن به مناطق دورافتاده و روستاهای اقوام اقلیت، سازماندهی حکچ نیز سریعاً توسعه یافت. کمیتههای حزبی شهرستانی و شاخههای حزبی روستایی بهسرعت در کل چین پایهگذاری شد. شاخههای محلی نقش رساندن دستورات و دستورالعملهای کمیتهی مرکزی حزب را بعهده داشتند و خط مقدم درگیریهای طبقاتی بحساب میآمدند که رعایا را به طغیان علیه اربابهای خود تحریک میکردند.
در طول این جنبش حدود یکصد هزار نفر از زمینداران کشته شدند. در بعضی مناطق، حکچ و رعایا تمامی افراد خانوادهی زمینداران را بدون درنظر گرفتن سن و جنسیت به قتل رساندند تا از این طریق طبقهی ملاک را بطور کامل محو سازند.
حکچ در فرصتی مغتنم اولین موج تبلیغاتی خود را آغاز کرد و چنین ادعا کرد که ”رئیس مائو آزادیبخش بزرگ مردم چین است“ و ”تنها حکچ است که قادر به نجات چین است“.
در خلال اصلاحات ارضی، کشاورزان بیزمین آنچه را که میخواستند با استفاده از سیاست حزبی مبنی بر حصول بدون زحمت و دزدی بدست آوردند. کشاورزان فقیر، حکچ را بواسطهی بهبود وضع زندگیشان میستودند و از اینرو به شعارهای تبلیغاتی حکچ که حزب را حامی منافع مردم میدانست ایمان داشتند.
دوران خوش ”زمین از آن کشاورز است“ برای کسانی که تازه صاحب زمین شده بودند کوتاه بود.
در طول دو سال حکچ قوانینی را وضع کرد و کشاورزان را ملزم ساخت تا گروههایی از قبیل گروههای کمکرسانی دوجانبه، تعاونیهای ابتدائی، تعاونیهای پیشرفته و کمونهای مردمی را تشکیل دهند. حزب با استفاده از شعارهای در انتقاد از طرز راهرفتن سنتی زنان چینی که با قدمهای کوتاه انجام میگرفت و نسبت دادن این امر به کشاورزان، آنان را مجبور ساخت تا حرکت خود بسوی سوسیالیسم را ”با قدمهایی بلند“ انجام دهند.
با در نظر گرفتن محصولاتی مثل غلات، پنبه و روغن نباتی بعنوان بخشی از نظام ملی یکنواخت، اغلب محصولات کشاورزی مهم از طریق چرخهی خرید و فروش در بازار خارج گردیدند. علاوهبر این، حکچ نظام ثبت احوال محلی و محل سکونت افراد را پایه گذاشت تا از این طریق از روانهشدن روستائیان به سمت شهرها جهت یافتن کار یا اقامت جلوگیری کند.
آنانیکه بعنوان ساکنین روستاها ثبت گردیده بودند مجاز به خرید غلات از فروشگاههای دولتی نبوده و فرزندانشان نیز حق تحصیل در مدارس شهری را نداشتند. فرزندان کشاورزان تنها میتوانستند کشاورز باشند که بدین شکل ۳۶۰ میلیون نفر ساکنین روستائی در اوایل دههی ۱۹۵۰ بعنوان شهروندان دستهی ۲ طبقهبندی شدند.
در طی پنج سال از گذشت تغییر نظام جمعی به نظام قراردادی خانوار که در سال ۱۹۷۸ آغاز گردیده بود، حدود ۹۰۰ میلیون نفر از کشاورزان از بهبود نسبی وضعیت مالی برخودار شده و وضعیت زندگی و جایگاه اجتماعیشان ارتقاء یافت. چندی نگذشت که همین بهبود ناچیز نیز بهدلیل ساختار ارزشگذاری که محصولات صنعتی را بر محصولات کشاورزی ارجح میدانست متوقف شد و بار دیگر کشاورزان در ورطهی فقر سقوط کردند. شکاف بین درآمد جمعیت شهری و روستائی بطور چشمگیری عمیق گشت و ناهمخوانی اقتصادی فراگیر شد.
زمینداران و ملاکین جدید در مناطق روستائی پا گرفتند. بر اساس اطلاعات بدستآمده از خبرگزاری شینهوآ (Xinhua) که سخنگوی حکچ محسوب میشود از سال ۱۹۹۷ تاکنون درآمد مناطق اصلی تولیدکنندهی غلات ثابت بوده و حتی در برخی موارد کاهش یافته است.
به عبارت دیگر، درآمد کشاورزان از محصولات کشاورزی بواقع افزایش نداشته است. نسبت درآمد مناطق شهری به مناطق روستائی از مقدار ۸/۱ به ۱ در اوسط دههی ۱۹۸۰، به مقدار ۱/۳ به ۱ در زمان کنونی رسیده است.
ب- اصلاحات در وضعیت بازرگانی – نابودسازی طبقهی سرمایهدار
یکی دیگر از طبقات اجتماعی که حکچ سعی در نابودسازی آن داشت طبقهی سرمایهداران بود یعنی کسانی که سرمایهی اصلی را در شهرها و روستاها در دست داشتند. حکچ در زمان شروع این اصلاحات صنعتی و تجاری چنین عنوان کرد که طبقهی سرمایهدار و طبقهی کارگر از لحاظ فطری با یکدیگر تفاوت دارند بدین معنی که طبقهی سرمایهدار طبقهای استثمارگر و طبقهی کارگر طبقهی ضد استثمارگری است. بر اساس این منطق طبقهی سرمایهدار زاده شده بود تا استثمار کند و هیچ چیز بجز اضمحلال نمیتوانست جلوی او را بگیرد. پس راهی برای اصلاح کردن آن وجود نداشت و میبایست نابود میگردید. حکچ با توسل به این فرضیه به کشتار و شستشوی مغزی سرمایهداران و تاجران مبادرت کرد. حکچ مجدداً به روش دیرینهی خود که حمایت از افراد مطیع و نابود کردن ناموافقین بود متوسل شد. اگر دارائی خود را تقدیم دولت کرده و از حزب پشتیبانی میکردید به شما تنها به چشم یک مشکل جزئی مینگریستند. از طرف دیگر اگر اظهار نارضایتی کرده و از سیاست حزب شکایت میکردید به شما انگ مرتجع زده میشد و هدف دیکتاتوری جلاد حزب واقع میگشتید.
در طول دوران حکومت رعب و وحشتی که متعاقب این اصلاحات پدید آمد، سرمایهداران و تجار تمامی اموال خود را تسلیم کردند. بسیاری از آنها قادر به تحمل تحقیرها نبودند و خودکشی کردند. چن یی (Chen Yi) که در آن زمان شهردار شانگهای بود هر روز می پرسید ”امروز چندتا چترباز داریم؟“ که منظور او تعداد سرمایهدارانی بود که خود را از بالای ساختمانهای بلند به پایین پرت میکردند. تنها در طول چند سال حکچ موفق شد تا مالکیت شخصی را بطور کلی در چین محو و نابود کند.
همزمان با انجام اصلاحات ارضی و صنعتی، حکچ جنبشهای تودهای بسیار دیگری را نیز براه انداخت که آزار و شکنجهی مردم چین را بهدنبال داشتند. از جملهی این جنبشها میتوان این موارد را نام برد: سرکوب ”ضدانقلابیون“، مبارزات اصلاحات فکری، پاکسازی گروهکهای ضد حکچ به رهبری گائو گانگ (Gao Gang) و رائو شوشی (Rao Shushi) و جستجو و بازجویی از گروه ”ضد انقلاب“ هو فنگ (Hu Feng) [۳] ، مبارزات سهگانه، مبارزات پنجگانه و پاکسازی مجدد ضدانقلابیون.
حکچ با استفاده از چنین جنبشهایی تعداد بیشماری از مردم بیگناه را هدف قرار داده و با بیرحمی کشت. در تمامی جنبشهای سیاسی، حکچ تمامی منابع دولتی و کنترلی خود را با همکاری کمیتههای حزبی، شاخههای حزبی و زیرشاخهها بکار گرفت.
سه نفر از اعضای حزب یک تیم مبارزاتی کوچک را تشکیل داده و به تمامی روستاها و محلههای اطراف نفوذ میکردند. آنها در همه جا حضور پیدا کرده و ته و توی همه چیز را درمیآوردند. این شبکهی کنترلی مستحکم و با ریشههای قوی میراث شبکهی شاخههای حزبی مستقر در ارتش در زمان جنگ بود که در جنبشهای سیاسی بعدی نیز نقش کلیدی را ایفا کرد.
پ – حمله به ادیان و گروههای مذهبی
حکچ با سرکوب وحشیانهی دین و ممنوع ساختن تمامی گروههای مذهبی استبداد دیگری را پس از پایهگذاری جمهوری خلق چین پایه نهاد. در سال۱۹۵۰ حکچ به دولتهای محلی خود دستور داد تا تمامی ادیان غیر رسمی و اجتماعات سری و زیرزمینی را ممنوع کند.
حکچ بیان داشت که تمامی آن گروههای زیرزمینی ”فئودالی“ تنها ابزاری هستند در دست زمینداران، کشاورزان ثروتمند، ارتجاعیون و عمال خاص KMT. حکچ طی یک حملهی گستردهی کشوری تمامی طبقات مورد اعتماد خود را جهت شناسایی و آزار و اذیت اعضاء این گروههای مذهبی بسیج کرد.
دولتهای محلی در سطوح مختلف بطور مستقیم درگیر مقابله با این ”گروههای خرافاتی“ از قبیل جامعهی مسیحیان، کاتولیکها، تائوئیستها (بخصوص رهروان ای-کوان تائو (I-Kuan Tao) و بودائیها شدند. آنها به تمامی اعضاء این کلیساها، معابد و جوامع مذهبی دستور دادند که در آژانسهای دولتی ثبتنام کرده و از اعمال گذشتهی خود توبه کنند. سرپیچی از این فرمان به معنی تنبیه بسیار شدید شخص بود.
در سال ۱۹۵۱ دولت بطور رسمی قوانین و مقررات تهدیدآمیزی را وضع کرد که کسانی که به فعالیت در گروههای غیرقانونی مذهبی مبادرت میکردند به حبس ابد یا اعدام محکوم میشدند. این جنبش تعداد کثیری از انسانهای رقیقالقلب، معتقد و خداپرست را مورد آزار و شکنجه قرار داد.
آمار و اطلاعات پراکنده حاکیست که حکچ در دههی ۱۹۵۰ حداقل سه میلیون نفر از معتقدان به مذاهب گوناگون و اعضای گروههای زیرزمینی و سری را مورد شکنجه قرار داده و تعدادی را نیز کشته است.
حکچ تقریباً تمامی کشور را خانه به خانه جستجو کرده و افراد آن را مورد بازپرسی قرار داده و حتی مجسمههایی بنام ”خداوند آشپزخانه“ را که کشاورزان در آشپزخانهی خود نگه داشته و آنرا میپرستیدند نیز خرد کرده است. اعدامها و مجازاتها به مردم فهماند که ایدئولوژی کمونیسم تنها ایدئولوژی مشروع و تنها اعتقاد مورد قبول حزب است.
کمی بعد مفهوم ”معتقدین وطنپرستی“ پدیدار شد. قانون اساسی کشور تنها از ”معتقدین وطنپرستی“ حمایت میکرد. حقیقت امر این بود که صرفنظر از هر مذهب و آیینی که شخص به آن معتقد است تنها یک معیار اهمیت دارد: همه باید به دستورات حکچ عمل کرده و اقرار کنند که حزب کمونیست بالاتر از تمامی ادیان و مذاهب است.
اگر مسیحی باشید، حکچ خداوند خدای مسیحیت است. اگر بودائی باشید، حزب کمونیست سرور بودای شماست. در میان مسلمانان، حزب کمونیست، اللهِ الله بود. زمانیکه نوبت به انتخاب ”بودای در قید حیات“ در بودیسم تبت رسید، حکچ به میان آمده و بودای در قید حیات را خود او انتخاب میکند.
حکچ هیچ راه انتخابی مگر اطاعت بیچون و چرا از گفتهها و اعمال خود باقی نگذاشت. تمامی معتقدین به ادیان مختلف موظف بودند که اهداف حکچ را جامهی عمل بپوشانند و دین خود را تنها در حد یک اسم نگه دارند. سرپیچی از این امر شکنجه و آزار حزب را به همراه میداشت.
بر اساس گزارش ۲۲ فوریهی سال ۲۰۰۲ مجلهی اینترنتی ” انسانیت و حقوق بشر“ بیستهزار نفر از مسیحیان اقدام به انجام تحقیقی در بین ۵۶۰ هزار نفر از مسیحیان در کلیساهای ۲۰۷ شهر در ۲۲ استان چین کردند. این تحقیق نشان داد که در میان کل کسانی که در مراسم کلیسا شرکت میکردند، تعداد ۱۳۰ هزار نفر تحت نظارت مستقیم دولت قرار داشتند. در کتابی بنام ”چگونگی شکنجه و آزار مسیحیان بدست حکچ“ (۱۹۵۸) چنین نوشته شده که تا سال ۱۹۵۷ حکچ بیش از ۱۱ هزار نفر از وابستگان مذهبی را به قتل رسانده است و بسیاری دیگر را نیز دستگیر کرده و یا مورد اخاذی قرار داده است.
با نابودسازی و محو طبقهی ملاکین و سرمایهداران و آزار و شکنجهی تعداد کثیری از خداپرستان و انسانهای معتقد، حکچ راه را برای کمونیسم بعنوان یک مذهب مطلق و فراگیر در کل سرزمین چین هموار ساخت.
—————————————————————————————————————————————————————–
[۱] برگرفته از ”تاریخچهی غذا و کالا“ در کتاب تاریخ سلسلهی هان (Han) (هان شو (Han Shu)). ”همگی در زیر آسمان“ به معنی ”چین تحت حکومت امپراطورها“ است.
[۲] چیان بوچنگ (Qian Bocheng)، فرهنگ شرقی، چاپ چهارم، سال ۲۰۰۰.
[۳] گائو گانگ (Gao Gang) و رائو شوشی (Rao Shushi) هر دو اعضای کمیتهی مرکزی بودند. پس از تلاش ناموفقشان در جدال بر سر قدرت در سال ۱۹۵۴ به توطئه برای ایجاد تفرقه در حزب محکوم شدند و از حزب اخراج گردیدند. هو فنگ (Hu Feng)، محقق و منتقد ادبی با سیاست ادبی عبث حکچ مخالفت کرد. او در سال ۱۹۵۵ از حزب اخراج و به ۱۴ سال زندان محکوم شد. از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۲ حکچ جنبشهای ”مبارزات سهگانه“ و ”مبارزات پنجگانه“ را براه انداخت و هدف آنها را ریشهکنی فساد، اسراف و کاغذبازی در حزب، دولت، ارتش و ارگانهای جمعی دیگر ذکر کرد.
از نابینایی تا بینایی مدور: آنچه بررسی چهار هزار تجربه نزدیک به مرگ به ما نشان میدهد
انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان: اقدامی شجاعانه برای سرنگونی حکومت کمونیستی
پیروزی اد شیرن در دعوی حقوقی بر سر حق کپیرایت «بلند بلند فکر کردن»
دستور رهبر کره شمالی کمونیستی به مقامات: از «جنگ مقدس» روسیه علیه اوکراین حمایت کنید
بوئینگ تیم «تنوع، برابری و شمول» خود را منحل کرد؛ رئیس این بخش استعفا داد
افبیآی: دو ویدئوی منتشر شده در رابطه با امنیت انتخابات جعلی هستند
انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان: اقدامی شجاعانه برای سرنگونی حکومت کمونیستی
چین عضلات نظامی خود را در حوالی تایوان گرم میکند، درحالیکه دیگران به نوع دیگری از حمله هشدار میدهند
رقابت آمریکا و چین در برمه
تحلیل: محاصره تایوان به دست چین: حرکتی گریزناپذیر به سمت جنگ
تحلیل: ورود ۳ هزار سرباز کره شمالی به روسیه چه معنایی برای جنگ با اوکراین دارد؟
تحلیل: نکات کلیدی حملات اسرائیل به ایران