پس از اخراج شهروندان پکنی که از سابقهی طبقاتی نامطلوب برخوردار بودند، مناطق روستایی نیز دورهی جدیدی از آزار و اذیت این عناصر نامطلوب را آغاز کردند. در ۲۶ اوت سال ۱۹۶۶ فرمانی از جانب شیه فوجی به ادارهی پلیس داشینگ (Daxing) ابلاغ شد. شیه فوجی از پلیس خواست تا در جستجوی خانههای ”پنج طبقهی سیاه“ (یعنی ملاکین، کشاورزان ثروتمند، ارتجاعیون، عناصر نامطلوب و راستگرایان) به گارد سرخ کمک کنند و برای آنان اطلاعات فراهم آورد.
هدف از کشتار، پایهگذاری کمونیسم بعنوان تنها دین و مذهبی بود.
کشتار داشینگ (Daxing) [۸] در نتیجهی اطلاعات کاملی بود که ادارهی پلیس در اختیار گارد قرار داد و هماهنگکنندگان آن نیز دیکتاتورها و رئیس پلیس و دبیر کل حکچ بودند و قاتلین نیز شبهنظامیانی بودند که حتی به کودکان نیز رحم نکردند.
بسیاری از آنها بخاطر خوشخدمتی خود در طول کشتارها توسط حزب بعنوان عضو پذیرفته شدند. بر اساس آمار غیر رسمی از استان گوانگشی (Guangxi) حدود ۵۰ هزار عضو حکچ مستقیماً در کشتارها نقش داشتهاند. در میان این عده ۹ هزار نفر کسانی بودند که بلافاصله پس از کشتن یک شخص به حزب راه یافتند و ۲۰ هزار نفر نیز پس از عضویت در حزب دست به جنایت زدهاند و بیش از ۱۹ هزار نفر نیز به طرق گوناگون و نیز مستقیم درگیر جنایت بودهاند.
در زمان انقلاب فرهنگی، تئوری طبقاتی نیز برای کتک زدن بهکار بسته شد. طبقهی نامطلوب اگر توسط طبقهی خوب مورد ضرب و شتم قرار میگرفت شایستهی آن بود. همچنین اگر شخصی بد شخص بد دیگری را کتک میزد برایش افتخارآفرین بود. اگر شخصی خوب شخص خوب دیگری را کتک میزد این امر تنها یک سوء تفاهم تلقی میشد.
این تئوری که ساخته و پرداختهی مائو بود خیلی سریع به جنبشهای شورشی سرایت کرد. با تکیه بر این تئوری که هرگونه خشونت سزاوار طبقهی منازع است، خشونت و کشتار بهشدت همهگیر شد.
از سیزدهم اوت تا هفتم اکتبر سال ۱۹۶۷ ، شبهنظامیان بخش دائو (Dao) استان هونان (Hunan) کشتار اعضای گروه ”بادها و صاعقههای شیانگجیانگ (Xiangjiang)“ و کسانی را که در گروه پنج طبقهی سیاه قرار میگرفتند آغاز کردند. این کشتار ۶۶ روز طول کشید و بیش از ۴۵۱۹ نفر در ۲۷۷۸ خانواده در ۴۶۸ گروه (روستاهای اجرایی) از ۳۶ کمون مردمی از ۱۰ ناحیه کشته شدند. در منطقهای مشتمل بر ۱۰ بخش جمعاً ۹۰۹۳ نفر کشته شدند که از این تعداد ۳۸ درصد متعلق به ”پنج طبقهی سیاه“ و ۴۴ درصد آنها کودکان آنها بودند. مسنترین شخص کشتهشده ۷۸ ساله و خردسالترین آنها یک کودک ده روزه بود.
این تنها یک مورد جنایت در منطقهای کوچک در طول انقلاب فرهنگی بود. در منطقهی مغولستان داخلی پس از تأسیس ”کمیتهی انقلابی“ در اوایل سال ۱۹۶۸، پاکسازی طبقاتی و پاک کردن ”حزب انقلابی مردمی مغولستان داخلی“، بیش از ۳۵۰ هزار نفر را کشت. در سال ۱۹۶۸ دهها هزار نفر از اهالی استان گوانگشی در کشتار جمعی شورشیان ارگان ۴۲۲ شرکت کردند که طی آن ۱۱۰ هزار نفر کشته شدند.
این موارد نشاندهندهی این هستند که کشتار عمدهی انجامگرفته در خلال انقلاب فرهنگی تحت نظارت و تحریک مستقیم رهبران حکچ بوده که خشونت و کشتار مردم عادی را در جامعه ترغیب میکردهاند. اشخاصی که مستقیماً درگیر کشتار و اعدام بودند اکثراً نظامی، پلیس، شبهنظامی مسلح و یا اعضای مهم حزب و لیگ جوانان بودند.
اگر در زمان اصلاحات ارضی حکچ از کشاورزان برای براندازی ملاکین و تصاحب زمینهایشان استفاده میکرد در طول اصلاحات صنعتی و تجاری از طبقهی کارگر برای نابود کردن سرمایهداران و تصاحب اموال آنان سود میجست و در خلال جنبش ضدراستگرایی، حزب روشنفکرانی را که نظر مخالف داشتند نابود میکرد پس هدف کشتار در طول انقلاب فرهنگی چه بود؟ حزب از گروهی برای کشتن گروهی دیگر استفاده میکرد و تنها به یک طبقه اتکا نمیکرد. حتی اگر به طبقهی کشاورزان و کارگران نیز متعلق باشید یعنی دو طبقهای که حزب به آنها اتکا میکند، اگر نقطهنظرتان با حزب مخالف باشد زندگیتان در خطر است. بنابراین در خاتمه باید پرسید که همهی این کارها برای چه بود؟
قصد و هدف پایهگذاری کمونیسم بعنوان تنها دین و مذهبی که تمام کشور را زیر نفوذ و قدرت خود داشته باشد بوده که نه تنها بر کشور حکم براند بلکه حتی فکر تکتک افراد جامعه را نیز از خود متأثر سازد.
انقلاب فرهنگی، شخصیتپرستی حکچ و مائو زدانگ را به اوج خود رسانید. تئوری مائو باید همه چیز را دیکته میکرد و عقیدهی یک شخص میبایست در ذهن دهها میلیون نقش میبست. انقلاب فرهنگی که به نوعی بیسابقه بود و هیچ چیز دیگری را نمیتوان با آن مقایسه کرد عمداً هیچ در مورد کارهایی که نباید انجام گیرد نگفت. در عوض تاکید حزب بر ”آن چیزی بود که میتوانست انجام بگیرد و نحوهی آن را بازگو میکرد. هیچ چیز خارج از این حیطه نمیتوانست انجام و یا حتی تصور شود.“
اتکا بر دروغ، سبک زندگی مردم چین را شد.
در خلال انقلاب فرهنگی، تمامی افراد کشور وظیفهای شبیه مناسک دینی را انجام میدادند: ”صبح از حزب کسب تکلیف کن و شب گزارش آنرا به حزب بده.“ بر رئیس مائو چندین بار در روز سلام بفرست و برایش طول عمر ابدی آرزو کن و صبح تا شب دعاهای سیاسی بر زبان جاری کن. تقریباً تمامی افراد باسواد یک بار نوشتن انتقاد از خود و گزارشاتی از نحوهی تفکر خود را تجربه کردهاند. کلمات قصار مائو اغلب در مکانهای مختلف ذکر میگردیدند. ”با خشونت تمام علیه هر اظهار نظر خودخواهانهای بجنگید.“ ”فرمانها را چه بفهمید و چه نفهمید اجرا کنید و فهم خود را با اجرای اوامر عمق بخشید.“
تنها یک ”خدا“ (مائو) را میتوانید بپرستید و تنها یک کتاب مقدس (آموزشهای مائو) برای خواندن مجاز است. خیلی زود فرایند خداپروری به حدی رسید که اگر مردم یکی از گفتههای مائو را از حفظ نمیگفتند یا به مائو سلام نمیفرستادند اجازهی خرید غذا از غذاخوریهای محل کار یا دانشگاه را نداشتند. در هنگام خرید، سوارشدن به اتوبوس یا حتی برقراری تماس تلفنی شخص میبایست یکی از گفتههای قصار مائو را ذکر میکرد اگرچه بیربط بود. در انجام این گونه آداب و مراسم دینگونه مردم یا متعصب بودند یا مخالف و به هرحال هرچه که بودند تحت کنترل روح خبیث کمونیست بودند. دروغگویی، تحمل دروغ و اتکا بر دروغ سبک زندگی مردم چین را ساخت.
چ– اصلاحات و توسعه – خشونت با گذشت زمان افزایش مییابد
انقلاب فرهنگی دورانی پر از خونریزی، کشتار، غم و اندوه، فراموشی وجدان و سردرگمی بین حق و باطل بود. پس از انقلاب فرهنگی، رهبری حکچ شعار خود را تغییر داد و دولت نیز ۶ بار در طول ۲۰ سال چهرهی خود را عوض کرد. مالکیت شخصی به چین بازگشت، اختلاف سطح زندگی ساکنان شهرها و روستاها افزایش یافت، بیابانها وسیع شد و آب رودخانهها خشکانده شد و مصرف مواد مخدر و روسپیگری فزونی یافت. تمام ”خلافهایی“ را که حزب روزی با آنها میجنگید دوباره رواج یافتند.
شقاوت، ذات خبیث، اعمال پلید و توانایی نابودسازی مملکت در حکچ افزایش یافت. در زمان کشتار میدان تیانآنمن در سال ۱۹۸۹، حزب ارتش و تانکها را بسیج کرد تا دانشجویان معترض را در میدان تیانآنمن به خاک و خون بکشند. آزار و شکنجهی ظالمانهای که در مورد تمرینکنندگان فالون گونگ بکار گرفته شد حتی از این هم بدتر است. در ماه اکتبر ۲۰۰۴ به منظور گرفتن زمینها از کشاورزان، شهر یولین (Yulin) از استان شانزی (Shaanxi) بیش از ۱۶۰۰ پلیس ضدشورش را جهت دستگیری و شلیک به بیش از ۵۰ کشاورز بسیج کرد. کنترل سیاسی دولت چین همچنان وابسته به فلسفهی حکچ مبنی بر مبارزه و خشونت است. تنها تفاوت آن با گذشته این است که حزب نسبت به گذشته فریبکارتر شده است.
قانونگذاری: حکچ هرگز دست از ایجاد تضاد در میان مردم برنداشته است. آنها تعداد کثیری از شهروندان را به بهانهی مرتجع بودن، راستگرایی، عنصر نامطلوب و عضویت در فرقههای شیطانی مورد شکنجه و آزار قرار دادهاند. طبیعت خشن و مستبد حکچ به جنگ خود با دیگر گروههای مدنی و ارگانها ادامه میدهد. تحت عنوان ”برقراری نظم و ثبات در جامعه“ حزب مرتباً قانون اساسی و قوانین و مقررات را تغییر میدهد و هرکسی را که با دولت مخالفت کند تحت عنوان مرتجع مورد آزار و شکنجه قرار میدهد.
در ماه جولای ۱۹۹۹ جیانگ زِمین برخلاف نظر بقیهی اعضای کنگره یک تصمیم شخصی اتخاذ کرد و آن نابودسازی فالون گونگ در زمانی سه ماهه بود. تهمت و دروغ خیلی سریع تمام کشور را در برگرفت. پس از آنکه جیانگ زمین طی مصاحبهای با روزنامهی فرانسوی فیگارو (La Figaro) فالون گونگ را فرقهای ظاله و شیطانی معرفی کرد، تبلیغات رسمی دولت چین با انتشار مقالات زیادی همراه گشت که طی آن همگان تحت فشار گذارده میشدند تا در مقابل فالون گونگ موضع بگیرند. کنگرهی ملی مردمی تحت فشار گذارده شد تا قانون مقابله با فرقههای شیطانی را تصویب کند و کمی بعد دادگاه عالی مردمی و دادستانی عالی مردمی مشترکاً تصمیم فوق را تأیید کردند.
در ۲۲ جولای ۱۹۹۹ خبرگزاری شینهوا (Xinhua) سخنرانیهای رهبران ادارهی هماهنگی و تبلیغات حکچ را انتشار داد که در آن از آزار و شکنجههای جیانگ علیه فالون گونگ حمایت شده بود. مردم چین خیلی آسان گرفتار چنین شکنجههایی شدند فقط بدین دلیل که حزب چنین تصمیم گرفته بود. آنها تنها میتوانند فرامین را اطاعت کنند و جرأت کوچکترین اعتراضی ندارند.
در طول ۵ سال گذشته دولت یکچهارم از منابع مالی ملی را جهت آزار و شکنجهی فالون گونگ بکار گرفته است. تمام مردم موظف شدهاند که یک امتحان را بگذرانند و اکثر آنانیکه به تمرین فالون گونگ اعتراف کرده و از ادامهی این راه صرفنظر نکردهاند شغل خود را از دست داده و بعضی نیز به کار در اردوگاههای کار اجباری محکوم شدهاند. تمرینکنندگان فالون گونگ هیچ قانونی را نقض نکردهاند و هیچ خیانتی به کشور نکرده و در مقابل دولت نیز نایستادهاند. آنها تنها به ”درستکاری، شفقت و بردباری“ اعتقاد داشتهاند. با این وجود صدها هزار نفر به زندان افتادهاند. با وجود سانسور شدید خبری حکچ در مورد اطلاعات مربوط به شکنجهی تمرینکنندگان فالون گونگ خانوادهی بیش از ۱۱۰۰ نفر شکنجه و مرگ آنان در اثر شکنجه را تأیید کردهاند. تعداد کشتهگان این شکنجهها بسیار بیشتر از این رقم است.
گزارشات جدید: در پانزدهم اکتبر سال ۲۰۰۴ خبرگزاری ونویپائو (Wenweipao) هنگکنگ خبر از بازگشت بیستمین ماهوارهی چینی به زمین و سقوط آن بر روی منزل هو جییو (Huo Jiyu) واقع در شهر پنگلای (Penglai) در بخش دایین (Dayin) استان سیچوآن (Sichuan) و تخریب این خانه داد. این گزارش به نقل از مدیر بخشداری دایین، آی یوچینگ (Ai Yuqing) مینویسد که تأیید میشود که ”جسم سیاهرنگ“ ماهواره بوده است. خود شخص آی (Ai) قائم مقام رئیس پروژهی بازیابی ماهواره در محل یادشده بود. با این وجود خبرگزاری شینهوآ تنها زمان بازیابی ماهواره را اعلام کرد و تأکید کرد که این بیستمین ماهوارهی آزمایشی و تکنیکی بازیابی شده توسط چین بود. شینهوآ حتی یک کلمه هم در مورد تخریب منزل فوق توسط این ماهواره نگفت. این نمونهای از گزارشات پخششده توسط رسانههای چین است که تنها به پخش اخبار خوب بسنده کرده و اخبار بد را لاپوشانی میکنند.
دروغ و تهمتهای منتشره در روزنامهها و شبکههای تلویزیونی کمک بزرگی در راه جامهی عمل پوشاندن به سیاستهای حکچ در تمامی جنبشهای سیاسی گذشته بوده است. فرمان حزب سریعاً توسط رسانهها در کل کشور پخش شده و اجرا میگردد. زمانیکه حزب تصمیم به اجرای جنبش ضد راستگرایی گرفت، رسانهها در سرتاسر چین یکصدا جرایم راستگرایان را پخش کردند.
زمانیکه حزب تصمیم به تشکیل کمونهای مردمی گرفت، تمام روزنامهها یکصدا شروع به تعریف و تمجید از این کمونهای مردمی کردند.
در طول یک ماه اول شروع آزار و اذیت فالون گونگ تمامی شبکههای رادیو و تلویزیونی مکرراً فالون گونگ را در بخشهای مهم خبری خود مورد تهمت قرار داده و اذهان مردم را شستشو دادند. از آن زمان جیانگ تمامی رسانهها را بسیج کرده تا در مورد فالون گونگ دروغپراکنی کنند.
این کار با سعی در ایجاد تنفر نسبت به تمرینکنندگان فالون گونگ از طریق پخش اکاذیب در مورد جنایات و خودکشیهای تمرینکنندگان آن انجام گرفته است. یکی از مثالهای بارز این دروغپراکنیها واقعهی ”خودسوزی میدان تیانآنمن“ است که توسط ارگان غیردولتی ”توسعهی آموزش بینالملل“ بعنوان یک اقدام دولتی دروغین جهت فریب مردم مورد انتقاد قرار گرفت.
در ۵ سال گذشته هیچیک از روزنامهها و ایستگاههای تلویزیون چین گزارش صحیحی در مورد فالون گونگ ارائه نکردهاند.
مردم چین به شنیدن اخبار دروغ عادت کردهاند. یکی از گزارشگران ارشد خبرگزاری شینهوآ یکبار گفت: ”چگونه میتوانید به گزارشهای شینهوآ اعتماد کنید؟“ مردم آژانسهای خبری چین را سگهای حزب مینامند. یک شعر محلی میگوید: ”آن سگی است که حزب پرورش داده، پس از دروازهی حزب مراقبت میکند. هر کسی را که حزب بگوید گاز میگیرد و هرچند بار که حزب بگوید این کار را میکند.“
تحصیلات: در چین تحصیلات نیز ابزار دیگری برای کنترل مردم گردید. هدف اصلی تحصیلات پرورش روشنفکرانی بود که هم دانش داشته باشند و هم قضاوت صحیح. دانش عبارتست از فهم اطلاعات و وقایع تاریخی و منظور از قضاوت نیز روند تحلیل، بررسی، انتقاد و تولید مجدد این دانشها است – این روند در واقع یک پروسهی تقویت بُعد معنوی است. کسانی که تنها دانش دارند و از حس قضاوت بیبهرهاند ”خرخوان“ نامیده میشوند نه یک روشنفکر واقعی برخوردار از وجدان اجتماعی. به همین دلیل است که در تاریخ چین روشنفکرانی از احترام بالا برخورداربوده که از حس قضاوت صحیح برخوردار بودهاند و نه تنها از دانش. تحت کنترل و نظارت حکچ کشور پر از روشنفکرانی شده که تنها از دانش برخودارند و نه حس قضاوت، و یا اینکه جرأت قضاوت کردن را ندارند. آموزش در مدارس بر این امر تمرکز دارد که به دانشآموزان بفهماند که کارهایی را انجام دهند که حزب میگوید و از کارهایی که حزب رد میکند پرهیز کنند. در سالهای اخیر تمامی مدارس شروع به تدریس سیاست و تاریخ حکچ در کتابهای درسی یکسان کردند. معلمها به محتوای این کتابها اعتقادی ندارند ولی نظام حزبی آنها را مجبور ساخته که علیرغم میل خود آنها را تدریس کنند. دانشآموزان متون و گفتههای معلمانشان را قبول ندارند ولی باید برای قبول شدن در امتحان تمامی مطالب را حفظ کنند. اخیراً سوالاتی در مورد فالون گونگ در سؤالات کنکور دانشگاهها و امتحانات ورودی گنجانده شده است. دانشجویانی که جوابهای مشخص و معینشده به این سوالات را ندانند نمیتوانند ثمرهی خوبی بگیرند و به دانشگاهها و دبیرستانهای خوب دست یابند. اگر دانشآموزی جرأت کند و حقیقت را بگوید سریعاً از مدرسه اخراج شده و شانس ادامهی تحصیلات رسمی را از دست میدهد.
در نظام تحصیلی عمومی، به لحاظ تأثیر روزنامهها و اسناد دولتی، بسیاری از جملات و گفتههای معروف بعنوان حقایق انتشار مییابند، گفتههایی مثل سخنان قصار مائو: ”ما باید هرآنچه را که دشمن ما با آن مخالف است حمایت کنیم و با هر آنچه که او حمایت میکند، مخالفت کنیم.“ تأثیر منفی آن همهگیر است: قلب مردم را مسموم ساخته، جانشین خیرخواهی گردیده و اصول اخلاقی زندگی در صلح و آرامش را نابود ساخته است.
در سال ۲۰۰۴ مرکز اطلاعات چین تحقیقی را که توسط چاینا سینا نت (China Sina Net) انجام شده بود تحلیل کرد و نتایج نشانگر این است که ۶/۸۲ درصد از جوانان چینی معتقدند که در زمان جنگ میتوان زنان، کودکان و زندانیان جنگی را مورد سوء استفاده قرار داد. چنین نتایجی تکاندهنده است؛ ولی انعکاسدهندهی طرز فکر جوانان چینی بخصوص آنهایی است که به نسل جوانتری تعلق دارند و کوچکترین درکی نسبت به مفاهیم فرهنگی سنتی مثل درستکاری و انسانیت جهانی ندارند.
در یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۴ مردی با حالت خشم و تعصب ۲۸ کودک را در شهر سوجو (Suzhou) مجروح کرد. در بیستم همان ماه مرد دیگری در استان شاندونگ (Shandong) ۲۵ محصل دبستانی را به ضرب چاقو مجروح کرد. بعضی از معلمان مدارس ابتدائی کودکان را مجبور کردند تا با دست ترقه و وسایل آتشبازی بسازند تا با فروش آنها برای مدرسه بودجهای تهیه شود که این کار به انفجار این مواد و کشتهشدن دانشآموزان انجامید.
تحقق بخشیدن به سیاستها: حکچ اغلب به منظور تحقق بخشیدن به سیاستهایش از تهدید و زور استفاده کرده است. یکی از ابزارهایی که از آن بهره برده شد شعارهای سیاسی بود. برای مدت زمان طولانی حکچ از تعدادی شعارهای سیاسی خاص بعنوان معیاری برای ارزیابی موفقیتهای سیاسی استفاده کرد. در طول انقلاب فرهنگی، پکن یکشبه ”دریای سرخی“ از پوسترها گشت که شعارهایی همچون ”مرگ بر سرمایهداران حاکم در حزب“ بر روی آنها نوشته شده بود. در مناطق روستایی شعارها مختصر گشته و نوشته بود ”مرگ بر حزب حاکم.“
اخیراً در راستای حمایت از قوانین جنگلداری، سازمان جنگلداری و ایستگاههای مربوطه هشدارها و شعارهای زیادی را مطرح کردهاند و در مناطق مختلف نصب نمودهاند. دست نیافتن به شعارهای فوق به منزلهی عدم موفقیت در انجام وظیفهی محوله است. در نتیجه دفاتر محلی دولتی شعارهای بسیاری را در مناطق مختلف نصب کردند که از آنجمله میتوان به این شعار اشاره کرد: ”هر کسی در کوهها و جنگلها آتش روشن کرده و چوبها را بسوزاند روانهی زندان خواهد شد.“ در سالهای اخیر در دفاتر سازمان کنترل جمعیت شعارهای بسیار عجیب و نادری به چشم میخورد: ”اگر کسی قانون را نقض کند، کل مردان روستا عقیم خواهند شد،“ ”یک قبر بیشتر به تولد یک بچهی بیشتر ارجح است،“ و یا ”اگر شخصی که قانوناً باید وازکتومی (بستن لولههای اسپرمساز) شود از این کار سر باز زند خانهاش را خراب خواهیم کرد، اگر زنی که موظف به سقط جنین است از این کار سرپیچی کند، گاوها و شالیزار برنج او مصادره خواهد شد.“ شعارهای دیگری نیز وجود دارد که همگی ناقض حقوق بشر و قانون اساسی هستند مثل ”اگر امروز مالیات خود را نپردازید فردا در زندان خواهید خوابید.“
شعار در واقع گونهای تبلیغ بوده که صراحت و تکرر آن بیشتر است. از این رو دولت چین اغلب به منظور انتشار و تبلیغ ایدهها، اعتقادات و مواضع سیاسی خود از شعار استفاده میکند. شعارهای سیاسی را میتوان سخنانی دانست که دولت با مردم خود مطرح میکند. با این وجود در شعارهای سیاسی حکچ، حس تمایل دولت به خشونت و ظلم کاملاً برای هر کسی ملموس است.
[۸] کشتار داشینگ (Daxing) در ماه اوت سال ۱۹۶۶ در زمان تغییر رهبری حزب در پکن اتفاق افتاد. در آن زمان شیه فوجی (Xie Fuzhi) که وزیر امنیت عمومی بود در نشستی با اعضای ادارهی امنیت عمومی پکن سخنرانیای را ایراد کرد و اعضا را ترغیب کرد که هیچ مداخلهای در عملکرد گارد سرخ در مبارزه با ”پنج طبقهی سیاه“ نکنند. این سخنرانی سریعاً به کمیتهی دائم ادارهی امنیت عمومی داکزینگ ارسال شد. پس از این نشست، ادارهی امنیت عمومی داکزینگ سریعاً اقدام کرده و نقشهای را جهت تحریک تودهها در بخش داکزینگ جهت کشتن ”پنج طبقهی سیاه“ طرحریزی کرد.
فصل ۳- حکومت استبدادی و ظالمانهی حزب کمونیست چین
ج– انقلاب فرهنگی
پس از اخراج شهروندان پکنی که از سابقهی طبقاتی نامطلوب برخوردار بودند، مناطق روستایی نیز دورهی جدیدی از آزار و اذیت این عناصر نامطلوب را آغاز کردند. در ۲۶ اوت سال ۱۹۶۶ فرمانی از جانب شیه فوجی به ادارهی پلیس داشینگ (Daxing) ابلاغ شد. شیه فوجی از پلیس خواست تا در جستجوی خانههای ”پنج طبقهی سیاه“ (یعنی ملاکین، کشاورزان ثروتمند، ارتجاعیون، عناصر نامطلوب و راستگرایان) به گارد سرخ کمک کنند و برای آنان اطلاعات فراهم آورد.
کشتار داشینگ (Daxing) [۸] در نتیجهی اطلاعات کاملی بود که ادارهی پلیس در اختیار گارد قرار داد و هماهنگکنندگان آن نیز دیکتاتورها و رئیس پلیس و دبیر کل حکچ بودند و قاتلین نیز شبهنظامیانی بودند که حتی به کودکان نیز رحم نکردند.
بسیاری از آنها بخاطر خوشخدمتی خود در طول کشتارها توسط حزب بعنوان عضو پذیرفته شدند. بر اساس آمار غیر رسمی از استان گوانگشی (Guangxi) حدود ۵۰ هزار عضو حکچ مستقیماً در کشتارها نقش داشتهاند. در میان این عده ۹ هزار نفر کسانی بودند که بلافاصله پس از کشتن یک شخص به حزب راه یافتند و ۲۰ هزار نفر نیز پس از عضویت در حزب دست به جنایت زدهاند و بیش از ۱۹ هزار نفر نیز به طرق گوناگون و نیز مستقیم درگیر جنایت بودهاند.
در زمان انقلاب فرهنگی، تئوری طبقاتی نیز برای کتک زدن بهکار بسته شد. طبقهی نامطلوب اگر توسط طبقهی خوب مورد ضرب و شتم قرار میگرفت شایستهی آن بود. همچنین اگر شخصی بد شخص بد دیگری را کتک میزد برایش افتخارآفرین بود. اگر شخصی خوب شخص خوب دیگری را کتک میزد این امر تنها یک سوء تفاهم تلقی میشد.
این تئوری که ساخته و پرداختهی مائو بود خیلی سریع به جنبشهای شورشی سرایت کرد. با تکیه بر این تئوری که هرگونه خشونت سزاوار طبقهی منازع است، خشونت و کشتار بهشدت همهگیر شد.
از سیزدهم اوت تا هفتم اکتبر سال ۱۹۶۷ ، شبهنظامیان بخش دائو (Dao) استان هونان (Hunan) کشتار اعضای گروه ”بادها و صاعقههای شیانگجیانگ (Xiangjiang)“ و کسانی را که در گروه پنج طبقهی سیاه قرار میگرفتند آغاز کردند. این کشتار ۶۶ روز طول کشید و بیش از ۴۵۱۹ نفر در ۲۷۷۸ خانواده در ۴۶۸ گروه (روستاهای اجرایی) از ۳۶ کمون مردمی از ۱۰ ناحیه کشته شدند. در منطقهای مشتمل بر ۱۰ بخش جمعاً ۹۰۹۳ نفر کشته شدند که از این تعداد ۳۸ درصد متعلق به ”پنج طبقهی سیاه“ و ۴۴ درصد آنها کودکان آنها بودند. مسنترین شخص کشتهشده ۷۸ ساله و خردسالترین آنها یک کودک ده روزه بود.
این تنها یک مورد جنایت در منطقهای کوچک در طول انقلاب فرهنگی بود. در منطقهی مغولستان داخلی پس از تأسیس ”کمیتهی انقلابی“ در اوایل سال ۱۹۶۸، پاکسازی طبقاتی و پاک کردن ”حزب انقلابی مردمی مغولستان داخلی“، بیش از ۳۵۰ هزار نفر را کشت. در سال ۱۹۶۸ دهها هزار نفر از اهالی استان گوانگشی در کشتار جمعی شورشیان ارگان ۴۲۲ شرکت کردند که طی آن ۱۱۰ هزار نفر کشته شدند.
این موارد نشاندهندهی این هستند که کشتار عمدهی انجامگرفته در خلال انقلاب فرهنگی تحت نظارت و تحریک مستقیم رهبران حکچ بوده که خشونت و کشتار مردم عادی را در جامعه ترغیب میکردهاند. اشخاصی که مستقیماً درگیر کشتار و اعدام بودند اکثراً نظامی، پلیس، شبهنظامی مسلح و یا اعضای مهم حزب و لیگ جوانان بودند.
اگر در زمان اصلاحات ارضی حکچ از کشاورزان برای براندازی ملاکین و تصاحب زمینهایشان استفاده میکرد در طول اصلاحات صنعتی و تجاری از طبقهی کارگر برای نابود کردن سرمایهداران و تصاحب اموال آنان سود میجست و در خلال جنبش ضدراستگرایی، حزب روشنفکرانی را که نظر مخالف داشتند نابود میکرد پس هدف کشتار در طول انقلاب فرهنگی چه بود؟ حزب از گروهی برای کشتن گروهی دیگر استفاده میکرد و تنها به یک طبقه اتکا نمیکرد. حتی اگر به طبقهی کشاورزان و کارگران نیز متعلق باشید یعنی دو طبقهای که حزب به آنها اتکا میکند، اگر نقطهنظرتان با حزب مخالف باشد زندگیتان در خطر است. بنابراین در خاتمه باید پرسید که همهی این کارها برای چه بود؟
قصد و هدف پایهگذاری کمونیسم بعنوان تنها دین و مذهبی که تمام کشور را زیر نفوذ و قدرت خود داشته باشد بوده که نه تنها بر کشور حکم براند بلکه حتی فکر تکتک افراد جامعه را نیز از خود متأثر سازد.
انقلاب فرهنگی، شخصیتپرستی حکچ و مائو زدانگ را به اوج خود رسانید. تئوری مائو باید همه چیز را دیکته میکرد و عقیدهی یک شخص میبایست در ذهن دهها میلیون نقش میبست. انقلاب فرهنگی که به نوعی بیسابقه بود و هیچ چیز دیگری را نمیتوان با آن مقایسه کرد عمداً هیچ در مورد کارهایی که نباید انجام گیرد نگفت. در عوض تاکید حزب بر ”آن چیزی بود که میتوانست انجام بگیرد و نحوهی آن را بازگو میکرد. هیچ چیز خارج از این حیطه نمیتوانست انجام و یا حتی تصور شود.“
در خلال انقلاب فرهنگی، تمامی افراد کشور وظیفهای شبیه مناسک دینی را انجام میدادند: ”صبح از حزب کسب تکلیف کن و شب گزارش آنرا به حزب بده.“ بر رئیس مائو چندین بار در روز سلام بفرست و برایش طول عمر ابدی آرزو کن و صبح تا شب دعاهای سیاسی بر زبان جاری کن. تقریباً تمامی افراد باسواد یک بار نوشتن انتقاد از خود و گزارشاتی از نحوهی تفکر خود را تجربه کردهاند. کلمات قصار مائو اغلب در مکانهای مختلف ذکر میگردیدند. ”با خشونت تمام علیه هر اظهار نظر خودخواهانهای بجنگید.“ ”فرمانها را چه بفهمید و چه نفهمید اجرا کنید و فهم خود را با اجرای اوامر عمق بخشید.“
تنها یک ”خدا“ (مائو) را میتوانید بپرستید و تنها یک کتاب مقدس (آموزشهای مائو) برای خواندن مجاز است. خیلی زود فرایند خداپروری به حدی رسید که اگر مردم یکی از گفتههای مائو را از حفظ نمیگفتند یا به مائو سلام نمیفرستادند اجازهی خرید غذا از غذاخوریهای محل کار یا دانشگاه را نداشتند. در هنگام خرید، سوارشدن به اتوبوس یا حتی برقراری تماس تلفنی شخص میبایست یکی از گفتههای قصار مائو را ذکر میکرد اگرچه بیربط بود. در انجام این گونه آداب و مراسم دینگونه مردم یا متعصب بودند یا مخالف و به هرحال هرچه که بودند تحت کنترل روح خبیث کمونیست بودند. دروغگویی، تحمل دروغ و اتکا بر دروغ سبک زندگی مردم چین را ساخت.
چ– اصلاحات و توسعه – خشونت با گذشت زمان افزایش مییابد
انقلاب فرهنگی دورانی پر از خونریزی، کشتار، غم و اندوه، فراموشی وجدان و سردرگمی بین حق و باطل بود. پس از انقلاب فرهنگی، رهبری حکچ شعار خود را تغییر داد و دولت نیز ۶ بار در طول ۲۰ سال چهرهی خود را عوض کرد. مالکیت شخصی به چین بازگشت، اختلاف سطح زندگی ساکنان شهرها و روستاها افزایش یافت، بیابانها وسیع شد و آب رودخانهها خشکانده شد و مصرف مواد مخدر و روسپیگری فزونی یافت. تمام ”خلافهایی“ را که حزب روزی با آنها میجنگید دوباره رواج یافتند.
شقاوت، ذات خبیث، اعمال پلید و توانایی نابودسازی مملکت در حکچ افزایش یافت. در زمان کشتار میدان تیانآنمن در سال ۱۹۸۹، حزب ارتش و تانکها را بسیج کرد تا دانشجویان معترض را در میدان تیانآنمن به خاک و خون بکشند. آزار و شکنجهی ظالمانهای که در مورد تمرینکنندگان فالون گونگ بکار گرفته شد حتی از این هم بدتر است. در ماه اکتبر ۲۰۰۴ به منظور گرفتن زمینها از کشاورزان، شهر یولین (Yulin) از استان شانزی (Shaanxi) بیش از ۱۶۰۰ پلیس ضدشورش را جهت دستگیری و شلیک به بیش از ۵۰ کشاورز بسیج کرد. کنترل سیاسی دولت چین همچنان وابسته به فلسفهی حکچ مبنی بر مبارزه و خشونت است. تنها تفاوت آن با گذشته این است که حزب نسبت به گذشته فریبکارتر شده است.
قانونگذاری: حکچ هرگز دست از ایجاد تضاد در میان مردم برنداشته است. آنها تعداد کثیری از شهروندان را به بهانهی مرتجع بودن، راستگرایی، عنصر نامطلوب و عضویت در فرقههای شیطانی مورد شکنجه و آزار قرار دادهاند. طبیعت خشن و مستبد حکچ به جنگ خود با دیگر گروههای مدنی و ارگانها ادامه میدهد. تحت عنوان ”برقراری نظم و ثبات در جامعه“ حزب مرتباً قانون اساسی و قوانین و مقررات را تغییر میدهد و هرکسی را که با دولت مخالفت کند تحت عنوان مرتجع مورد آزار و شکنجه قرار میدهد.
در ماه جولای ۱۹۹۹ جیانگ زِمین برخلاف نظر بقیهی اعضای کنگره یک تصمیم شخصی اتخاذ کرد و آن نابودسازی فالون گونگ در زمانی سه ماهه بود. تهمت و دروغ خیلی سریع تمام کشور را در برگرفت. پس از آنکه جیانگ زمین طی مصاحبهای با روزنامهی فرانسوی فیگارو (La Figaro) فالون گونگ را فرقهای ظاله و شیطانی معرفی کرد، تبلیغات رسمی دولت چین با انتشار مقالات زیادی همراه گشت که طی آن همگان تحت فشار گذارده میشدند تا در مقابل فالون گونگ موضع بگیرند. کنگرهی ملی مردمی تحت فشار گذارده شد تا قانون مقابله با فرقههای شیطانی را تصویب کند و کمی بعد دادگاه عالی مردمی و دادستانی عالی مردمی مشترکاً تصمیم فوق را تأیید کردند.
در ۲۲ جولای ۱۹۹۹ خبرگزاری شینهوا (Xinhua) سخنرانیهای رهبران ادارهی هماهنگی و تبلیغات حکچ را انتشار داد که در آن از آزار و شکنجههای جیانگ علیه فالون گونگ حمایت شده بود. مردم چین خیلی آسان گرفتار چنین شکنجههایی شدند فقط بدین دلیل که حزب چنین تصمیم گرفته بود. آنها تنها میتوانند فرامین را اطاعت کنند و جرأت کوچکترین اعتراضی ندارند.
در طول ۵ سال گذشته دولت یکچهارم از منابع مالی ملی را جهت آزار و شکنجهی فالون گونگ بکار گرفته است. تمام مردم موظف شدهاند که یک امتحان را بگذرانند و اکثر آنانیکه به تمرین فالون گونگ اعتراف کرده و از ادامهی این راه صرفنظر نکردهاند شغل خود را از دست داده و بعضی نیز به کار در اردوگاههای کار اجباری محکوم شدهاند. تمرینکنندگان فالون گونگ هیچ قانونی را نقض نکردهاند و هیچ خیانتی به کشور نکرده و در مقابل دولت نیز نایستادهاند. آنها تنها به ”درستکاری، شفقت و بردباری“ اعتقاد داشتهاند. با این وجود صدها هزار نفر به زندان افتادهاند. با وجود سانسور شدید خبری حکچ در مورد اطلاعات مربوط به شکنجهی تمرینکنندگان فالون گونگ خانوادهی بیش از ۱۱۰۰ نفر شکنجه و مرگ آنان در اثر شکنجه را تأیید کردهاند. تعداد کشتهگان این شکنجهها بسیار بیشتر از این رقم است.
گزارشات جدید: در پانزدهم اکتبر سال ۲۰۰۴ خبرگزاری ونویپائو (Wenweipao) هنگکنگ خبر از بازگشت بیستمین ماهوارهی چینی به زمین و سقوط آن بر روی منزل هو جییو (Huo Jiyu) واقع در شهر پنگلای (Penglai) در بخش دایین (Dayin) استان سیچوآن (Sichuan) و تخریب این خانه داد. این گزارش به نقل از مدیر بخشداری دایین، آی یوچینگ (Ai Yuqing) مینویسد که تأیید میشود که ”جسم سیاهرنگ“ ماهواره بوده است. خود شخص آی (Ai) قائم مقام رئیس پروژهی بازیابی ماهواره در محل یادشده بود. با این وجود خبرگزاری شینهوآ تنها زمان بازیابی ماهواره را اعلام کرد و تأکید کرد که این بیستمین ماهوارهی آزمایشی و تکنیکی بازیابی شده توسط چین بود. شینهوآ حتی یک کلمه هم در مورد تخریب منزل فوق توسط این ماهواره نگفت. این نمونهای از گزارشات پخششده توسط رسانههای چین است که تنها به پخش اخبار خوب بسنده کرده و اخبار بد را لاپوشانی میکنند.
دروغ و تهمتهای منتشره در روزنامهها و شبکههای تلویزیونی کمک بزرگی در راه جامهی عمل پوشاندن به سیاستهای حکچ در تمامی جنبشهای سیاسی گذشته بوده است. فرمان حزب سریعاً توسط رسانهها در کل کشور پخش شده و اجرا میگردد. زمانیکه حزب تصمیم به اجرای جنبش ضد راستگرایی گرفت، رسانهها در سرتاسر چین یکصدا جرایم راستگرایان را پخش کردند.
زمانیکه حزب تصمیم به تشکیل کمونهای مردمی گرفت، تمام روزنامهها یکصدا شروع به تعریف و تمجید از این کمونهای مردمی کردند.
در طول یک ماه اول شروع آزار و اذیت فالون گونگ تمامی شبکههای رادیو و تلویزیونی مکرراً فالون گونگ را در بخشهای مهم خبری خود مورد تهمت قرار داده و اذهان مردم را شستشو دادند. از آن زمان جیانگ تمامی رسانهها را بسیج کرده تا در مورد فالون گونگ دروغپراکنی کنند.
این کار با سعی در ایجاد تنفر نسبت به تمرینکنندگان فالون گونگ از طریق پخش اکاذیب در مورد جنایات و خودکشیهای تمرینکنندگان آن انجام گرفته است. یکی از مثالهای بارز این دروغپراکنیها واقعهی ”خودسوزی میدان تیانآنمن“ است که توسط ارگان غیردولتی ”توسعهی آموزش بینالملل“ بعنوان یک اقدام دولتی دروغین جهت فریب مردم مورد انتقاد قرار گرفت.
در ۵ سال گذشته هیچیک از روزنامهها و ایستگاههای تلویزیون چین گزارش صحیحی در مورد فالون گونگ ارائه نکردهاند.
مردم چین به شنیدن اخبار دروغ عادت کردهاند. یکی از گزارشگران ارشد خبرگزاری شینهوآ یکبار گفت: ”چگونه میتوانید به گزارشهای شینهوآ اعتماد کنید؟“ مردم آژانسهای خبری چین را سگهای حزب مینامند. یک شعر محلی میگوید: ”آن سگی است که حزب پرورش داده، پس از دروازهی حزب مراقبت میکند. هر کسی را که حزب بگوید گاز میگیرد و هرچند بار که حزب بگوید این کار را میکند.“
تحصیلات: در چین تحصیلات نیز ابزار دیگری برای کنترل مردم گردید. هدف اصلی تحصیلات پرورش روشنفکرانی بود که هم دانش داشته باشند و هم قضاوت صحیح. دانش عبارتست از فهم اطلاعات و وقایع تاریخی و منظور از قضاوت نیز روند تحلیل، بررسی، انتقاد و تولید مجدد این دانشها است – این روند در واقع یک پروسهی تقویت بُعد معنوی است. کسانی که تنها دانش دارند و از حس قضاوت بیبهرهاند ”خرخوان“ نامیده میشوند نه یک روشنفکر واقعی برخوردار از وجدان اجتماعی. به همین دلیل است که در تاریخ چین روشنفکرانی از احترام بالا برخورداربوده که از حس قضاوت صحیح برخوردار بودهاند و نه تنها از دانش. تحت کنترل و نظارت حکچ کشور پر از روشنفکرانی شده که تنها از دانش برخودارند و نه حس قضاوت، و یا اینکه جرأت قضاوت کردن را ندارند. آموزش در مدارس بر این امر تمرکز دارد که به دانشآموزان بفهماند که کارهایی را انجام دهند که حزب میگوید و از کارهایی که حزب رد میکند پرهیز کنند. در سالهای اخیر تمامی مدارس شروع به تدریس سیاست و تاریخ حکچ در کتابهای درسی یکسان کردند. معلمها به محتوای این کتابها اعتقادی ندارند ولی نظام حزبی آنها را مجبور ساخته که علیرغم میل خود آنها را تدریس کنند. دانشآموزان متون و گفتههای معلمانشان را قبول ندارند ولی باید برای قبول شدن در امتحان تمامی مطالب را حفظ کنند. اخیراً سوالاتی در مورد فالون گونگ در سؤالات کنکور دانشگاهها و امتحانات ورودی گنجانده شده است. دانشجویانی که جوابهای مشخص و معینشده به این سوالات را ندانند نمیتوانند ثمرهی خوبی بگیرند و به دانشگاهها و دبیرستانهای خوب دست یابند. اگر دانشآموزی جرأت کند و حقیقت را بگوید سریعاً از مدرسه اخراج شده و شانس ادامهی تحصیلات رسمی را از دست میدهد.
در نظام تحصیلی عمومی، به لحاظ تأثیر روزنامهها و اسناد دولتی، بسیاری از جملات و گفتههای معروف بعنوان حقایق انتشار مییابند، گفتههایی مثل سخنان قصار مائو: ”ما باید هرآنچه را که دشمن ما با آن مخالف است حمایت کنیم و با هر آنچه که او حمایت میکند، مخالفت کنیم.“ تأثیر منفی آن همهگیر است: قلب مردم را مسموم ساخته، جانشین خیرخواهی گردیده و اصول اخلاقی زندگی در صلح و آرامش را نابود ساخته است.
در سال ۲۰۰۴ مرکز اطلاعات چین تحقیقی را که توسط چاینا سینا نت (China Sina Net) انجام شده بود تحلیل کرد و نتایج نشانگر این است که ۶/۸۲ درصد از جوانان چینی معتقدند که در زمان جنگ میتوان زنان، کودکان و زندانیان جنگی را مورد سوء استفاده قرار داد. چنین نتایجی تکاندهنده است؛ ولی انعکاسدهندهی طرز فکر جوانان چینی بخصوص آنهایی است که به نسل جوانتری تعلق دارند و کوچکترین درکی نسبت به مفاهیم فرهنگی سنتی مثل درستکاری و انسانیت جهانی ندارند.
در یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۴ مردی با حالت خشم و تعصب ۲۸ کودک را در شهر سوجو (Suzhou) مجروح کرد. در بیستم همان ماه مرد دیگری در استان شاندونگ (Shandong) ۲۵ محصل دبستانی را به ضرب چاقو مجروح کرد. بعضی از معلمان مدارس ابتدائی کودکان را مجبور کردند تا با دست ترقه و وسایل آتشبازی بسازند تا با فروش آنها برای مدرسه بودجهای تهیه شود که این کار به انفجار این مواد و کشتهشدن دانشآموزان انجامید.
تحقق بخشیدن به سیاستها: حکچ اغلب به منظور تحقق بخشیدن به سیاستهایش از تهدید و زور استفاده کرده است. یکی از ابزارهایی که از آن بهره برده شد شعارهای سیاسی بود. برای مدت زمان طولانی حکچ از تعدادی شعارهای سیاسی خاص بعنوان معیاری برای ارزیابی موفقیتهای سیاسی استفاده کرد. در طول انقلاب فرهنگی، پکن یکشبه ”دریای سرخی“ از پوسترها گشت که شعارهایی همچون ”مرگ بر سرمایهداران حاکم در حزب“ بر روی آنها نوشته شده بود. در مناطق روستایی شعارها مختصر گشته و نوشته بود ”مرگ بر حزب حاکم.“
اخیراً در راستای حمایت از قوانین جنگلداری، سازمان جنگلداری و ایستگاههای مربوطه هشدارها و شعارهای زیادی را مطرح کردهاند و در مناطق مختلف نصب نمودهاند. دست نیافتن به شعارهای فوق به منزلهی عدم موفقیت در انجام وظیفهی محوله است. در نتیجه دفاتر محلی دولتی شعارهای بسیاری را در مناطق مختلف نصب کردند که از آنجمله میتوان به این شعار اشاره کرد: ”هر کسی در کوهها و جنگلها آتش روشن کرده و چوبها را بسوزاند روانهی زندان خواهد شد.“ در سالهای اخیر در دفاتر سازمان کنترل جمعیت شعارهای بسیار عجیب و نادری به چشم میخورد: ”اگر کسی قانون را نقض کند، کل مردان روستا عقیم خواهند شد،“ ”یک قبر بیشتر به تولد یک بچهی بیشتر ارجح است،“ و یا ”اگر شخصی که قانوناً باید وازکتومی (بستن لولههای اسپرمساز) شود از این کار سر باز زند خانهاش را خراب خواهیم کرد، اگر زنی که موظف به سقط جنین است از این کار سرپیچی کند، گاوها و شالیزار برنج او مصادره خواهد شد.“ شعارهای دیگری نیز وجود دارد که همگی ناقض حقوق بشر و قانون اساسی هستند مثل ”اگر امروز مالیات خود را نپردازید فردا در زندان خواهید خوابید.“
شعار در واقع گونهای تبلیغ بوده که صراحت و تکرر آن بیشتر است. از این رو دولت چین اغلب به منظور انتشار و تبلیغ ایدهها، اعتقادات و مواضع سیاسی خود از شعار استفاده میکند. شعارهای سیاسی را میتوان سخنانی دانست که دولت با مردم خود مطرح میکند. با این وجود در شعارهای سیاسی حکچ، حس تمایل دولت به خشونت و ظلم کاملاً برای هر کسی ملموس است.
—————————————————————————————————————————————————————–
[۸] کشتار داشینگ (Daxing) در ماه اوت سال ۱۹۶۶ در زمان تغییر رهبری حزب در پکن اتفاق افتاد. در آن زمان شیه فوجی (Xie Fuzhi) که وزیر امنیت عمومی بود در نشستی با اعضای ادارهی امنیت عمومی پکن سخنرانیای را ایراد کرد و اعضا را ترغیب کرد که هیچ مداخلهای در عملکرد گارد سرخ در مبارزه با ”پنج طبقهی سیاه“ نکنند. این سخنرانی سریعاً به کمیتهی دائم ادارهی امنیت عمومی داکزینگ ارسال شد. پس از این نشست، ادارهی امنیت عمومی داکزینگ سریعاً اقدام کرده و نقشهای را جهت تحریک تودهها در بخش داکزینگ جهت کشتن ”پنج طبقهی سیاه“ طرحریزی کرد.
افزایش خطر جنگ در منطقه در شرایطی که تهران و تلاویو علاقهای به جنگ تمامعیار ندارند
تغییر راهبرد کارزار انتخاباتی ترامپ همزمان با دادگاههای جنایی او
کشف سرقت ۲۰ میلیون دلار طلا توسط پلیس کانادا
بایدن قصد دارد تعرفه فولاد و آلومینیوم چین را سهبرابر کند
شکسته شدن رکورد تاریخی افزایش اجاره بها در ایران
نتانیاهو: خودمان تصمیم میگیریم که چگونه پاسخ حملات تهران را بدهیم
آیا فرزند شما واقعاً به تراپی نیاز دارد؟
دیدگاه: چرا میتوان گفت که وضعیت امروز خاورمیانه نتیجه اهمالکاری بایدن و اوباما است؟
آیا ایران توان اقتصادی یک جنگ را دارد؟
چرا مونترآل مرکز صادرات خودروهای سرقتی کانادا شده است؟
چرا راهاندازی بازار فروش کلیه انسان ایده بدی است
محتوای تولیدی هوش مصنوعی خلاقیت را تحتالشعاع قرار میدهد و نبوغ انسانی را به خطر میاندازد