ح– کل جمعیت را شستشوی مغزی بده و کشور را مبدل به ”زندان افکار“ کن
مؤثرترین سلاحی که حکچ برای حفظ حکومت مستبد و ظالم خود بکار میگیرد نظام کنترل و نظارت آن است. حکچ با نقشهای کاملاً منظم و سازماندهیشده گونهای اطاعت فکری را به مردم این کشور تحمیل میکند. اینکه حزب مرتباً اعمال ضد و نقیض انجام داده و خود را نقض کند و یا تغییر در روند و نگرش سیاسی خود ایجاد کند تا زمانیکه نظام هماهنگ و برنامهریزیشدهی حزب مردم را فریب داده و حق مسلم آنها را با فریب زیر پا گذارد چندان مهم نبوده و مشکلی ایجاد نمیکند.
شاخکهای حسی دولت همه جا حاضرند. چه در مناطق شهری و چه در مناطق روستایی، ساکنین تحت کنترل کمیتههای خیابانی و یا شهرکی هستند. تا چندی پیش ازدواج و یا طلاق و بچهدارشدن همگی به تأیید و مجوز این کمیتهها نیاز داشتند.
ایدئولوژی، طرز فکر، سازماندهی، ساختار اجتماعی، مکانیزم تبلیغاتی و نظامهای اداری حزب همگی در خدمت اهداف استبدادی و دیکتاتوری او هستند. حزب از طریق سیستمهای دولتی سعی در کنترل تمامی افکار و اعمال شخصی مردم دارد.
سنگدلی حکچ در کنترل مردم به شکنجهها و ضرب و شتمهای فیزیکی محدود نمیشود. حزب مردم را مجبور میکند که حتی توانایی استقلال فکری خود را نیز فراموش کرده و آنها را به انسانهای ترسوی وحشتزدهای تبدیل کرده که تنها به فکر محافظت مرز خود بوده و جرأت ندارند دم برآروند. هدف حکچ این است که تمامی مردم را به گونهای شستشوی مغزی دهد که مثل حزب فکر کرده و سخن بگویند و هر آنچه که حزب میگوید انجام دهند.
مثلی وجود دارد که میگوید: ”سیاست حزب همچون ماه است، هر ۱۵ روز تغییر میکند.“ اینکه حزب هر از چند گاهی سیاستهای خود را تغییر دهد اهمیتی ندارد، مهم این است که ملت دقیقاً از آنها پیروی کنند. زمانیکه از شما جهت حمله به دیگران استفاده میگردد، لازم است از حزب به خاطر اینکه قدرت شما را تحسین کرده تشکر کنید و زمانیکه مورد ضرب و شتم قرار میگیرید باید از حکچ ممنون باشید چرا که به شما درسی آموخته است؛ زمانی که به اشتباه مورد تبعیض قرار میگیرید و سپس حکچ این اشتباه را برایتان جبران میکند باید بخاطر اینکه حکچ سخاوتمند بوده و ذهنی باز داشته و قادر بوده اشتباهاتش را جبران کند از او تشکر کنید. حکچ حکومت استبدادی خود را با طی سیکلهایی از سرکوب و متعاقب آن جبران پیش میبرد.
پس از ۵۵ سال ظلم و استبداد، حکچ افکار مردم را زندانی کرده و آنرا در محدودهای که خود تعیین کرده منحصر ساخته است. تفکر خارج از این مرز و محدوده جرم تلقی میشود. پس از سپری شدن مبارزات و نزاعهای مکرر به جایی رسیدهاند که حماقت را عقل دانسته و آنرا میستایند؛ ترسو بودن راه زنده ماندن است. در جامعهای مدرن که اینترنت بعنوان شاهراه اطلاعاتی آن مطرح است حکچ از مردمش میخواهد خود ناظر خود بوده و از خواندن اخبار خبرگزاریهای خارجی خودداری کرده و به سایتهایی که در آنها کلماتی مثل ”حقوق بشر“ و ”دمکراسی“ بکار رفته وارد نشوند.
جنبش حکچ جهت شستشوی مغزی مردم حرکتی کاملاً احمقانه، ظالمانه و نفرتانگیز است. این کار ارزشهای اخلاقی و اصول جامعهی چینی را به انحراف کشانده و معیارهای کاملاً جدیدی برای رفتار و سبک زندگی آنها تعریف کرده است. حکچ برای تقویت حاکمیت مطلق خود جهت حکومت بر چین، بهطور پیوسته با استفاده از ”مذهب تماماً دربرگیرندهی حکچ“ مردم را مورد شکنجهی جسمی و روحی قرار میدهد.
نتیجهگیری
چرا حکچ برای حفظ قدرت خود باید مرتباً درگیر جنگ و نزاع باشد؟ چرا حزب فکر میکند که تا زمانیکه زندگی جاری است، درگیری تمامی ندارد؟ حکچ برای دستیابی به اهدافش در کشتن مردم و تخریب محیط زیست و اکولوژی تردیدی به خود راه نمیدهد و برایش اهمیتی ندارد که اکثریت کشاورزان و ساکنان شهرها در فقر زندگی میکنند.
آیا برای ایدئولوژی کمونیسم است که حکچ دست از درگیریها و منازعات بیپایان خود نمیکشد؟ پاسخ منفی است. یکی از اصول حکچ براندازی مالکیت شخصی است، همانچیزی که حزب از ابتدای بدستگیری قدرت بدنبالش بود. حکچ معتقد بود که مالکیت شخصی ریشهی تمامی پلیدیها است. با این وجود پس از اصلاحات اقتصادی در دههی ۱۹۸۰ مالکیت شخصی در چین به رسمیت شناخته شد و قانون اساسی نیز از آن حمایت کرد. با دقیق شدن در عمق دروغهای حکچ، مردم بوضوح میبینند که حزب در حکومت ۵۵ سالهی خود تنها باعث توزیع مجدد اموال و دارائیها به کسان دیگر گردیده و پس از چند دوره دست به دست کردن این اموال نهایتاً آنها را به دارائیهای شخصی خود ضمیمه کرده است.
حکچ ادعا میکند که ”سردمدار و طلیعهدار طبقهی کارگر“ است. وظیفهاش براندازی سرمایهداری است. حال آنکه آییننامهها و مقررات کنونی حزب صریحاً به سرمایهداران اجازهی پیوستن به حزب را میدهد. اعضای حکچ دیگر به حزب و کمونیسم اعتقادی ندارند و بقای حزب کمونیست را غیر قابل توجیه میبینند. تنها چیزی که از حزب کمونیست باقی مانده پوستهای است خالی که از محتوای ادعا شدهی آن چیزی باقی نمانده است.
آیا تلاش طولانیمدت آن برای دور نگهداشتن اعضای حزب کمونیست از فساد و انحراف موفقیتی داشته است؟ خیر. ۵۵ سال پس از به قدرترسیدن حکچ، فساد، اختلاس، اعمال غیرقانونی و اعمالی که ملت و کشور را تهدید میکند بشدت در میان مقامات حکچ در سطح کل کشور رواج دارد. در سالهای اخیر از میان حدود ۲۰ میلیون نفر مقامات حزب در چین، ۸ میلیون نفرشان به دلیل خلافکاری و فساد مجازات گردیدهاند. هر ساله حدود یک میلیون نفر از دست مقامات فاسدی که مورد مؤاخذه قرار نگرفتهاند به دادگاه شکایت میبرند. از ماه ژانویه تا سپتامبر ۲۰۰۴ ادارهی ارزهای خارجی چین موارد غیرقانونی انتقال و تبدیل ارزهای خارجی را در ۳۵ بانک و ۴۱ شرکت مورد بازرسی قرار داد و ۱۲ میلیون دلار معاملات غیرقانونی را کشف کرد. بر اساس آمار سالهای اخیر بیش از ۴۰۰۰ نفر از مقامات حکچ به همراه پولهایی که اختلاس کرده بودهاند از چین فرار کردهاند و پولهای سرقتی آنها از دولت بالغ بر دهها میلیارد دلار بوده است.
آیا مبارزات انجامگرفته با هدف بهبود بخشیدن به وضعیت تحصیلی و آگاهی مردم و درجهت ایجاد علاقهمندی به امور ملی بوده است؟ پاسخ مجدداً منفی است. در چین امروز کسب و تلاش برای کسب مادیات شایع است و مردم کمکم ارزشهای سنتی و صداقت خود را از دست میدهند.
فریبدادن بستگان و کلاهبرداری از دوستان برای مردم امری عادی شده است. در مقابل مسائل مهمی مثل حقوق بشر و آزار و اذیت فالون گونگ بسیاری از مردم بیتفاوت بوده و از صحبت در مورد آنها امنتاع میکنند. مخفی نگهداشتن افکار و کتمان حقیقت، مهارتی ابتدایی برای ادامهی حیات در چین شده است.
در تاریخ چین، تمامی رهبران نیکخواه، عشق به مردم، سیر نگهداشتن آنها و ایجاد شرایط تحصیل برایشان را از وظایف دولت خود میدانستهاند.
حکچ در زمان لازم مکرراً احساسات عمومی را تحریک کرده و حس ملیگرایی مردم را در موقعیتهای لازم بیدار میگرداند. برای مثال حکچ ممکن است مردم چین را سازماندهی کند تا به سمت سفارت امریکا سنگ پرتاپ کرده و پرچمهای امریکا را به آتش بکشند. با مردم چین بعنوان تودهی مطیع برخورد گردیده و یا بعنوان گروهی اراذل و اوباش خشن، ولی هرگز بعنوان شهروندانی که تضمینی در مورد حقوق مسلمشان وجود داشته باشد سخنی به میان نیامده است. بهبود وضعیت فرهنگی پایه و اساس رشد آگاهی و وجدان مردم است. اصول اخلاقی کنفسیوس و منشیوس (Mencius) برای هزاران سال معیارها و اصول اخلاقی ملت چین را تشکیل داده بودند. ”اگر تمامی این اصول [اخلاقی] به دست فراموشی سپرده شوند دیگر قانونی وجود نخواهد داشت تا مردم از آن پیروی کنند و نیکی و پلیدی را از هم متمایز کنند. آنها مسیر را گم خواهند کرد… تائو از بین خواهد رفت.“ [۹]
هدف مبارزات طبقاتی حکچ ایجاد هر گونه هرج و مرج و درگیریهای دائم است تا از آن طریق بتواند خود را بعنوان یکه قدرت حاکم و تنها دین و مذهب موجود در چین به رخ بکشد و از ایدئولوژی حزبی برای کنترل مردم چین سود جوید. مؤسسات دولتی، نظامی و خبرگزاریها و رسانهها همگی ابزار حکچ جهت ادامهی خشونت و دیکتاتوری هستند. حکچ با آفات درمانناپذیری که به جان ملت چین انداخته خود نیز به زوال خود نزدیک گردیده و سقوطش اجتناب ناپذیر مینماید.
برخی از مردم نگران این هستند که اگر حکچ سقوط کند کشور دچار هرج و مرج و نابسامانی میگردد. حکومت چین پس از حزب کمونیست به دست چه کسی خواهد افتاد؟ در تاریخ ۵ هزار سالهی چین، دورهی ۵۵ سالهی حاکمیت حکچ به کوچکی یک تکه ابر کوچک در حال گذر در آسمان بیانتها است. متأسفانه در طول این دورهی کوتاه ۵۵ ساله، حکچ تمامی اعتقادات و معیارهای سنتی را در هم شکسته، اصول اخلاقی و ساختار اجتماعی را تخریب کرده، توجه و عشق بین انسانها را تبدیل به نزاع و تنفر کرده و احترام و تقدس آسمانها، زمین و طبیعت را به خودخواهی بشر و میل به تسخیر طبیعت مبدل کرده است. حزب با ویرانیها و تخریبهایی که یکی پس از دیگری موجب شده، نظامهای اکولوژیکی، اخلاقی و اجتماعی را نابود کرده و ملت چین را با بحرانی عمیق روبرو کرده است.
در تاریخ چین، تمامی رهبران نیکخواه، عشق به مردم، سیر نگهداشتن آنها و ایجاد شرایط تحصیل برایشان را از وظایف دولت خود میدانستهاند. فطرت بشری به مهربانی نیاز دارد و نقش دولت پاسخگویی به این ظرفیت و خواست بشری است.
بر اساس گفتهی منشیوس: ”این راهیاست که مردم میپیمایند؛ آنانی که از حمایت دائم برخوردار شوند قلبی ابدی خواهند داشت حال آنکه کسانی که از چنین حمایت مستمری برخوردار نباشند قلبشان نیز همیشگی نخواهد بود.“ [۱۰] تحصیل بدون رفاه و بهروزی بیتأثیر است؛ رهبران ظالمی که هیچ عشقی نسبت به مردم نداشته و همواره مردم بیگناه را میکشند همواره مورد تنفر مردم چین بودهاند.
در طول تاریخ ۵ هزار سالهی چین رهبران نیکخواه زیادی وجود داشتهاند مثل امپراطور یائو (Yao) و امپراطور شان (Shun) در زمانهای باستان، امپراطور ون (Wen) و امپراطور وو (Wu) از سلسلهی جو (Zhou) و امپراطور ون (Wen) و امپراطور جینگ (Jing) از سلسلهی هان (Han)، امپراطور تانگ تایزونگ (Tang Taizong) از سلسلهی تانگ (Tang) و امپراطور کانگشی (Kangxi) و امپراطور چیانلانگ (Qianlong) از سلسلهی چینگ (Qing). سعادت و خوشبختی که در زمان این سلسلهها مردم از آن برخوردار بودند نتیجهی پیروی از تائوی آسمانی بود، پیروی از مرام میانهروی و اعتدال و تلاش در جهت ایجاد ثبات و صلح. از مشخصههای رهبران خوب مهربان این بود که سعی میکردند افراد توانا و شریف را بکار گرفته و نظرات مختلف را با روی باز بپذیرند، عدالت و صلح را انتشار داده و به مردم هرآنچه را که نیاز دارند بدهند. از این طریق است که شهروندان به خواست خود از قوانین اطاعت کرده، درستی و نزاکت را پیشه کرده، شاد زندگی کرده و بطور کارآمد کار میکنند.
با نگاه به امور جاری جهان اغلب از خود میپرسیم که چه کسی سعادت یا اضمحلال یک ملت را تعیین میکند، اگرچه همگی میدانیم که پستی و بلندیهای پیشروی یک ملت دلایل خاص خودش را دارد. زمانیکه حکچ از صحنهی روزگار رخت بربندد میتوان انتظار داشت که صلح و هماهنگی به چین بازگردد. مردم دوباره به صداقت، درستکاری، تواضع و صبر و بردباری روی خواهند آورد و کشور دوباره به نیازهای اولیهی مردم اهمیت خواهد داد و تمامی حرفهها و مشاغل شکوفا خواهند گشت.
[۹] برگرفته از کانگ یووی (Kang Uouwei) گردآوری نوشتههای سیاسی (۱۹۸۱). جانگهوآ ژوجو (Zhanghua Zhuju). کانگ یووی (از ۱۸۵۸ تا ۱۹۲۷) یکی از متفکران اصلاحطلب اواخر دورهی چینگ (Qing) بود.
فصل ۳- حکومت استبدادی و ظالمانهی حزب کمونیست چین
ح– کل جمعیت را شستشوی مغزی بده و کشور را مبدل به ”زندان افکار“ کن
مؤثرترین سلاحی که حکچ برای حفظ حکومت مستبد و ظالم خود بکار میگیرد نظام کنترل و نظارت آن است. حکچ با نقشهای کاملاً منظم و سازماندهیشده گونهای اطاعت فکری را به مردم این کشور تحمیل میکند. اینکه حزب مرتباً اعمال ضد و نقیض انجام داده و خود را نقض کند و یا تغییر در روند و نگرش سیاسی خود ایجاد کند تا زمانیکه نظام هماهنگ و برنامهریزیشدهی حزب مردم را فریب داده و حق مسلم آنها را با فریب زیر پا گذارد چندان مهم نبوده و مشکلی ایجاد نمیکند.
شاخکهای حسی دولت همه جا حاضرند. چه در مناطق شهری و چه در مناطق روستایی، ساکنین تحت کنترل کمیتههای خیابانی و یا شهرکی هستند. تا چندی پیش ازدواج و یا طلاق و بچهدارشدن همگی به تأیید و مجوز این کمیتهها نیاز داشتند.
ایدئولوژی، طرز فکر، سازماندهی، ساختار اجتماعی، مکانیزم تبلیغاتی و نظامهای اداری حزب همگی در خدمت اهداف استبدادی و دیکتاتوری او هستند. حزب از طریق سیستمهای دولتی سعی در کنترل تمامی افکار و اعمال شخصی مردم دارد.
سنگدلی حکچ در کنترل مردم به شکنجهها و ضرب و شتمهای فیزیکی محدود نمیشود. حزب مردم را مجبور میکند که حتی توانایی استقلال فکری خود را نیز فراموش کرده و آنها را به انسانهای ترسوی وحشتزدهای تبدیل کرده که تنها به فکر محافظت مرز خود بوده و جرأت ندارند دم برآروند. هدف حکچ این است که تمامی مردم را به گونهای شستشوی مغزی دهد که مثل حزب فکر کرده و سخن بگویند و هر آنچه که حزب میگوید انجام دهند.
مثلی وجود دارد که میگوید: ”سیاست حزب همچون ماه است، هر ۱۵ روز تغییر میکند.“ اینکه حزب هر از چند گاهی سیاستهای خود را تغییر دهد اهمیتی ندارد، مهم این است که ملت دقیقاً از آنها پیروی کنند. زمانیکه از شما جهت حمله به دیگران استفاده میگردد، لازم است از حزب به خاطر اینکه قدرت شما را تحسین کرده تشکر کنید و زمانیکه مورد ضرب و شتم قرار میگیرید باید از حکچ ممنون باشید چرا که به شما درسی آموخته است؛ زمانی که به اشتباه مورد تبعیض قرار میگیرید و سپس حکچ این اشتباه را برایتان جبران میکند باید بخاطر اینکه حکچ سخاوتمند بوده و ذهنی باز داشته و قادر بوده اشتباهاتش را جبران کند از او تشکر کنید. حکچ حکومت استبدادی خود را با طی سیکلهایی از سرکوب و متعاقب آن جبران پیش میبرد.
پس از ۵۵ سال ظلم و استبداد، حکچ افکار مردم را زندانی کرده و آنرا در محدودهای که خود تعیین کرده منحصر ساخته است. تفکر خارج از این مرز و محدوده جرم تلقی میشود. پس از سپری شدن مبارزات و نزاعهای مکرر به جایی رسیدهاند که حماقت را عقل دانسته و آنرا میستایند؛ ترسو بودن راه زنده ماندن است. در جامعهای مدرن که اینترنت بعنوان شاهراه اطلاعاتی آن مطرح است حکچ از مردمش میخواهد خود ناظر خود بوده و از خواندن اخبار خبرگزاریهای خارجی خودداری کرده و به سایتهایی که در آنها کلماتی مثل ”حقوق بشر“ و ”دمکراسی“ بکار رفته وارد نشوند.
جنبش حکچ جهت شستشوی مغزی مردم حرکتی کاملاً احمقانه، ظالمانه و نفرتانگیز است. این کار ارزشهای اخلاقی و اصول جامعهی چینی را به انحراف کشانده و معیارهای کاملاً جدیدی برای رفتار و سبک زندگی آنها تعریف کرده است. حکچ برای تقویت حاکمیت مطلق خود جهت حکومت بر چین، بهطور پیوسته با استفاده از ”مذهب تماماً دربرگیرندهی حکچ“ مردم را مورد شکنجهی جسمی و روحی قرار میدهد.
نتیجهگیری
چرا حکچ برای حفظ قدرت خود باید مرتباً درگیر جنگ و نزاع باشد؟ چرا حزب فکر میکند که تا زمانیکه زندگی جاری است، درگیری تمامی ندارد؟ حکچ برای دستیابی به اهدافش در کشتن مردم و تخریب محیط زیست و اکولوژی تردیدی به خود راه نمیدهد و برایش اهمیتی ندارد که اکثریت کشاورزان و ساکنان شهرها در فقر زندگی میکنند.
آیا برای ایدئولوژی کمونیسم است که حکچ دست از درگیریها و منازعات بیپایان خود نمیکشد؟ پاسخ منفی است. یکی از اصول حکچ براندازی مالکیت شخصی است، همانچیزی که حزب از ابتدای بدستگیری قدرت بدنبالش بود. حکچ معتقد بود که مالکیت شخصی ریشهی تمامی پلیدیها است. با این وجود پس از اصلاحات اقتصادی در دههی ۱۹۸۰ مالکیت شخصی در چین به رسمیت شناخته شد و قانون اساسی نیز از آن حمایت کرد. با دقیق شدن در عمق دروغهای حکچ، مردم بوضوح میبینند که حزب در حکومت ۵۵ سالهی خود تنها باعث توزیع مجدد اموال و دارائیها به کسان دیگر گردیده و پس از چند دوره دست به دست کردن این اموال نهایتاً آنها را به دارائیهای شخصی خود ضمیمه کرده است.
حکچ ادعا میکند که ”سردمدار و طلیعهدار طبقهی کارگر“ است. وظیفهاش براندازی سرمایهداری است. حال آنکه آییننامهها و مقررات کنونی حزب صریحاً به سرمایهداران اجازهی پیوستن به حزب را میدهد. اعضای حکچ دیگر به حزب و کمونیسم اعتقادی ندارند و بقای حزب کمونیست را غیر قابل توجیه میبینند. تنها چیزی که از حزب کمونیست باقی مانده پوستهای است خالی که از محتوای ادعا شدهی آن چیزی باقی نمانده است.
آیا تلاش طولانیمدت آن برای دور نگهداشتن اعضای حزب کمونیست از فساد و انحراف موفقیتی داشته است؟ خیر. ۵۵ سال پس از به قدرترسیدن حکچ، فساد، اختلاس، اعمال غیرقانونی و اعمالی که ملت و کشور را تهدید میکند بشدت در میان مقامات حکچ در سطح کل کشور رواج دارد. در سالهای اخیر از میان حدود ۲۰ میلیون نفر مقامات حزب در چین، ۸ میلیون نفرشان به دلیل خلافکاری و فساد مجازات گردیدهاند. هر ساله حدود یک میلیون نفر از دست مقامات فاسدی که مورد مؤاخذه قرار نگرفتهاند به دادگاه شکایت میبرند. از ماه ژانویه تا سپتامبر ۲۰۰۴ ادارهی ارزهای خارجی چین موارد غیرقانونی انتقال و تبدیل ارزهای خارجی را در ۳۵ بانک و ۴۱ شرکت مورد بازرسی قرار داد و ۱۲ میلیون دلار معاملات غیرقانونی را کشف کرد. بر اساس آمار سالهای اخیر بیش از ۴۰۰۰ نفر از مقامات حکچ به همراه پولهایی که اختلاس کرده بودهاند از چین فرار کردهاند و پولهای سرقتی آنها از دولت بالغ بر دهها میلیارد دلار بوده است.
آیا مبارزات انجامگرفته با هدف بهبود بخشیدن به وضعیت تحصیلی و آگاهی مردم و درجهت ایجاد علاقهمندی به امور ملی بوده است؟ پاسخ مجدداً منفی است. در چین امروز کسب و تلاش برای کسب مادیات شایع است و مردم کمکم ارزشهای سنتی و صداقت خود را از دست میدهند.
فریبدادن بستگان و کلاهبرداری از دوستان برای مردم امری عادی شده است. در مقابل مسائل مهمی مثل حقوق بشر و آزار و اذیت فالون گونگ بسیاری از مردم بیتفاوت بوده و از صحبت در مورد آنها امنتاع میکنند. مخفی نگهداشتن افکار و کتمان حقیقت، مهارتی ابتدایی برای ادامهی حیات در چین شده است.
حکچ در زمان لازم مکرراً احساسات عمومی را تحریک کرده و حس ملیگرایی مردم را در موقعیتهای لازم بیدار میگرداند. برای مثال حکچ ممکن است مردم چین را سازماندهی کند تا به سمت سفارت امریکا سنگ پرتاپ کرده و پرچمهای امریکا را به آتش بکشند. با مردم چین بعنوان تودهی مطیع برخورد گردیده و یا بعنوان گروهی اراذل و اوباش خشن، ولی هرگز بعنوان شهروندانی که تضمینی در مورد حقوق مسلمشان وجود داشته باشد سخنی به میان نیامده است. بهبود وضعیت فرهنگی پایه و اساس رشد آگاهی و وجدان مردم است. اصول اخلاقی کنفسیوس و منشیوس (Mencius) برای هزاران سال معیارها و اصول اخلاقی ملت چین را تشکیل داده بودند. ”اگر تمامی این اصول [اخلاقی] به دست فراموشی سپرده شوند دیگر قانونی وجود نخواهد داشت تا مردم از آن پیروی کنند و نیکی و پلیدی را از هم متمایز کنند. آنها مسیر را گم خواهند کرد… تائو از بین خواهد رفت.“ [۹]
هدف مبارزات طبقاتی حکچ ایجاد هر گونه هرج و مرج و درگیریهای دائم است تا از آن طریق بتواند خود را بعنوان یکه قدرت حاکم و تنها دین و مذهب موجود در چین به رخ بکشد و از ایدئولوژی حزبی برای کنترل مردم چین سود جوید. مؤسسات دولتی، نظامی و خبرگزاریها و رسانهها همگی ابزار حکچ جهت ادامهی خشونت و دیکتاتوری هستند. حکچ با آفات درمانناپذیری که به جان ملت چین انداخته خود نیز به زوال خود نزدیک گردیده و سقوطش اجتناب ناپذیر مینماید.
برخی از مردم نگران این هستند که اگر حکچ سقوط کند کشور دچار هرج و مرج و نابسامانی میگردد. حکومت چین پس از حزب کمونیست به دست چه کسی خواهد افتاد؟ در تاریخ ۵ هزار سالهی چین، دورهی ۵۵ سالهی حاکمیت حکچ به کوچکی یک تکه ابر کوچک در حال گذر در آسمان بیانتها است. متأسفانه در طول این دورهی کوتاه ۵۵ ساله، حکچ تمامی اعتقادات و معیارهای سنتی را در هم شکسته، اصول اخلاقی و ساختار اجتماعی را تخریب کرده، توجه و عشق بین انسانها را تبدیل به نزاع و تنفر کرده و احترام و تقدس آسمانها، زمین و طبیعت را به خودخواهی بشر و میل به تسخیر طبیعت مبدل کرده است. حزب با ویرانیها و تخریبهایی که یکی پس از دیگری موجب شده، نظامهای اکولوژیکی، اخلاقی و اجتماعی را نابود کرده و ملت چین را با بحرانی عمیق روبرو کرده است.
در تاریخ چین، تمامی رهبران نیکخواه، عشق به مردم، سیر نگهداشتن آنها و ایجاد شرایط تحصیل برایشان را از وظایف دولت خود میدانستهاند. فطرت بشری به مهربانی نیاز دارد و نقش دولت پاسخگویی به این ظرفیت و خواست بشری است.
بر اساس گفتهی منشیوس: ”این راهیاست که مردم میپیمایند؛ آنانی که از حمایت دائم برخوردار شوند قلبی ابدی خواهند داشت حال آنکه کسانی که از چنین حمایت مستمری برخوردار نباشند قلبشان نیز همیشگی نخواهد بود.“ [۱۰] تحصیل بدون رفاه و بهروزی بیتأثیر است؛ رهبران ظالمی که هیچ عشقی نسبت به مردم نداشته و همواره مردم بیگناه را میکشند همواره مورد تنفر مردم چین بودهاند.
در طول تاریخ ۵ هزار سالهی چین رهبران نیکخواه زیادی وجود داشتهاند مثل امپراطور یائو (Yao) و امپراطور شان (Shun) در زمانهای باستان، امپراطور ون (Wen) و امپراطور وو (Wu) از سلسلهی جو (Zhou) و امپراطور ون (Wen) و امپراطور جینگ (Jing) از سلسلهی هان (Han)، امپراطور تانگ تایزونگ (Tang Taizong) از سلسلهی تانگ (Tang) و امپراطور کانگشی (Kangxi) و امپراطور چیانلانگ (Qianlong) از سلسلهی چینگ (Qing). سعادت و خوشبختی که در زمان این سلسلهها مردم از آن برخوردار بودند نتیجهی پیروی از تائوی آسمانی بود، پیروی از مرام میانهروی و اعتدال و تلاش در جهت ایجاد ثبات و صلح. از مشخصههای رهبران خوب مهربان این بود که سعی میکردند افراد توانا و شریف را بکار گرفته و نظرات مختلف را با روی باز بپذیرند، عدالت و صلح را انتشار داده و به مردم هرآنچه را که نیاز دارند بدهند. از این طریق است که شهروندان به خواست خود از قوانین اطاعت کرده، درستی و نزاکت را پیشه کرده، شاد زندگی کرده و بطور کارآمد کار میکنند.
با نگاه به امور جاری جهان اغلب از خود میپرسیم که چه کسی سعادت یا اضمحلال یک ملت را تعیین میکند، اگرچه همگی میدانیم که پستی و بلندیهای پیشروی یک ملت دلایل خاص خودش را دارد. زمانیکه حکچ از صحنهی روزگار رخت بربندد میتوان انتظار داشت که صلح و هماهنگی به چین بازگردد. مردم دوباره به صداقت، درستکاری، تواضع و صبر و بردباری روی خواهند آورد و کشور دوباره به نیازهای اولیهی مردم اهمیت خواهد داد و تمامی حرفهها و مشاغل شکوفا خواهند گشت.
————————————————————————————————————————————————————–
[۹] برگرفته از کانگ یووی (Kang Uouwei) گردآوری نوشتههای سیاسی (۱۹۸۱). جانگهوآ ژوجو (Zhanghua Zhuju). کانگ یووی (از ۱۸۵۸ تا ۱۹۲۷) یکی از متفکران اصلاحطلب اواخر دورهی چینگ (Qing) بود.
[۱۰] برگرفته از منشیوس (Mencius) (فیلسوف چینی).
دیدار وزرای خارجه آمریکا و چین؛ ابراز نگرانی واشنگتن و پکن از عوامل منفی در روابط
دبیرکل ناتو: چین اگر به دنبال روابط خوب با غرب است، باید کمک به روسیه را متوقف کند
اقدام هماهنگ آمریکا، بریتانیا و کانادا در اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی
آغاز ساخت اسکله در نزدیکی غزه توسط ارتش آمریکا
استخدام منشی زن در ادارات کرمانشاه ممنوع شد
فائوچی در جلسه استماع عمومی درباره واکنش به کووید-۱۹ شهادت خواهد داد
دیدگاه: به لطف بایدن، چین میتواند آغازگر جنگ جهانی سوم باشد
اروپا پول دارد، پس چرا هزینه اوکراین را نمیپردازد؟
روایت یک شاهد محلی از نزاع طایفهای در خوزستان و نگرانی از فاجعه بزرگ
بحران معیشتی ۴۵ میلیون نفر از جامعه کارگری ایران
راهبردهای پنهانی حزب کمونیست چین و روسیه برای تضعیف آمریکا چه هستتند؟
درباره مردی که در مقابل دادگاه ترامپ خودسوزی کرد چه میدانیم