کتاب نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست چین برای اولین بار در نوامبر سال ۲۰۰۴ منتشر شد که به دنبال آن نسخه انگلیسی کتاب بهسرعت ترجمه گردید. سری مقالات چاپشده در این کتاب باعث شد که بیش از ۱۱۵ میلیون نفر از مردم چین از حزب کمونیست چین و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند، و برای تغییر و تحولات در چین، جنبش صلحآمیز بیسابقهای را پدید آورد. ما دراینجا دست به چاپ نسخهای جدید با ویرایشی مجدد زدیم، که به نسخههای صوتی و تصویری آن الحاق شدهاست. این نسخههای صوتی و تصویری توسط رسانههای همکار ما در شبکه تلویزیونی اِن تی دی و شبکه رادیویی صدای امید تولید شد. برای دسترسی به سایر نسخههای نه شرح و تفسیر لطفا به فهرست مطالب مراجعه نمایید- به صورت رایگان.
مقدمه
خانم جانگ فوجن (Zhang Fuzhen)، حدود ۳۸ ساله، کارمند پارک شیانهه (Xianhe) شهر پینگدو (Pingdu) واقع در استان شاندونگ چین بود. او در ماه نوامبر ۲۰۰۰ جهت استیناف فالون گونگ به پکن رفت و چندی بعد توسط مقامات ربوده شد.
بعدها پلیس زهری ناشناخته به او تزریق کرد. پس از این تزریق، جانگ به چنان درد مهلکی دچار شد که مشاعرش را از دست داد. او با درد دست و پنجه نرم کرد تا در آخر مرد. تمامی این جریانات را مقامات ادارهی محلی ۶۱۰ شاهد بودند. (برگرفته از گزارش ۲۳ جولای ۲۰۰۴ سایت اینترنتی Clearwisdom [۱])
خانم یانگ لیرونگ (Yang lirong)، ۳۸ ساله از اهالی خیابان بیمن (Beimen)، شهر دینگجو (Dingzhou)، استان هبی (Hebei) بود. خانوادهی او اغلب توسط پلیس مورد آزار و اذیت قرار میگرفت چرا که او فالون گونگ را تمرین میکرد.
در هشتم فوریهی سال ۲۰۰۲ پس از یک حملهی شبانهی پلیس به خانهشان، شوهر خانم یانگ که رانندهی ادارهی استاندارد و هواشناسی بود احساس کرد که ممکن است شغلش را از دست بدهد. او قدرت تحمل فشار زیادی را که مقامات محلی به او وارد میکردند نداشت. صبح روز بعد پس از اینکه والدین پیرش در ساعات اولیه صبح از خانه خارج شدند همسرش را حلق آویز کرد.
یانگ لیرونگ با بیرحمی تمام کشته شد و از او یک پسر ۱۰ ساله به جای ماند، بلافاصله شوهرش مورد را به مقامات اطلاع داد. پلیس با عجله به صحنه رفت تا جنازه او را که هنوز گرم بود جهت اتوپسی (کالبد شکافی) به مرکز ببرد. آنها تحت عنوان اتوپسی بسیاری از اعضای درونی بدن او را خارج کردند در حالی که این اعضا همچنان گرم بوده و خون از آنها جاری بود. یکی از کارکنان ادارهی سری دینگجو (Dingzhou) گفت : ”این کار درواقع اتوپسی نیست بلکه جداسازی اعضای زنده جهت پیوند اعضاست“ (برگرفته از گزارش ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۴ از سایت اینترنتی Clearwisdom [۲])
در اردوگاه کار اجباری وانجیا (Wanjia) واقع در استان هیلانگجیانگ (Heilongjiang) یک زن باردار که ۷ ماهه حامله بود از تیرکی آویخته شد. هر دو دست او را با طناب کلفتی بسته و طناب را از قرقرههایی که به تیرک وصل شده بود رد کردند. چهار پایه زیر پای زن را کشیده و او در بین زمین و آسمان آویزان شد. این تیرک ۳ تا ۴ متر از زمین فاصله داشت.
طناب از درون قرقره رد شده و به دست یک زندانبان داده شده بود. وقتی که زندانبان طناب را میکشید، زن بالا رفته و آویزان میشد و وقتی به بالا میرسید زندانبان طناب را رها کرده و زن محکم به زمین میخورد. این زن آنقدر شکنجه داده شد تا بچهاش از بین رفت. ظالمانهتر آن بود که شوهرش را مجبور کردند تا شاهد این شکنجه باشد. (برگرفته از گزارش پانزدهم نوامبر سال ۲۰۰۴ در سایت مینگهویی (Minghui) و مصاحبه با خانم وانگ یوجی (Wang Yuzhi) که مدت ۱۰۰ روز در اردوگاه کار اجباری وانجیا شکنجه شد.)[۳]
چنین فجایع تکاندهندهای نه در چین قدیم بلکه در چین مدرن امروزی اتفاق افتاده است. اینها تنها نمونهای از شکنجهها و اعدامهای بیشماری بود که بر سر تمرینکنندگان فالون گونگ در طول ۵ سال آزار و شکنجهی مستمر آمد.
از زمانی که چین در دههی ۷۰ اصلاحات خود را آغاز کرد، حکچ همواره سعی در ایجاد یک وجههی مثبت لیبرال داشت. با این وجود، اعدامها و شکنجههای وسیع و بیاساس و ظالمانهای که بر سر پیروان فالون گونگ آمد باعث شد تا مجامع بینالمللی بار دیگر چهرهی واقعی و مخوف حکچ را شاهد باشند و از طرف دیگر برگ سیاه و ننگین دیگری به پروندهی نقض حقوق بشر توسط این حزب اضافه گردد.
عمدهی جمعیت کشور چین با این خیال واهی که حزب کمونیست در حال پیشرفت و توسعه است به فساد پلیس این کشور و عدم پایبندی به اصول اخلاقی و زورگویی نشأت گرفته از نظام قضایی و اجرایی آن عادت کردهاند. ولی از جهت دیگر، آزار و شکنجهی برنامهریزی شده و ظالمانهی پیروان فالون گونگ چنان در تمامی سطوح جامعه و در بین افراد مختلف مشهود است که همگان آشکارا به نقض حقوق بشر توسط این حزب اذعان دارند.
بسیاری از مردم هنوز از آزار و شکنجهی ستمگرانه و وسیعی که در این کشور صورت میگیرد حیرتزدهاند و باورشان نمیشود که حکومت بتواند تا این حد ظالم باشد. نظم و آرامش ۲۰ سال پیش پس از هرج و مرج ناشی از انقلاب فرهنگی شکل گرفت. ولی چرا پس از این مدت طولانی جامعهی چین دوباره شاهد چنین کابوسهایی شده است؟
چرا فالون گونگ که طلایهدار اصول ”درستکاری، شفقت و بردباری“ است و در ۶۰ کشور مختلف در سراسر جهان جاری است تنها در چین است که سرکوب میشود نه در هیچ کشور دیگری؟ رابطهی بین جیانگ زمین و حزب کمونیست در این آزار و شکنجه چیست؟
جیانگ زمین با حمایت از کشتار میدان تیانآنمن به مقام دبیر کلی حکچ رسید.
جیانگ زمین فاقد توانایی و استحکام شخصیت اخلاقی است. او بدون ماشین ایجاد خشونت خود که حکچ بوده و خود بر پایهی جلادی و دروغ ساخته شده هرگز قادر به انجام چنین نسلکشی که در سراسر چین جاری است و حتی به خارج مرزهای این کشور نیز کشیده شده، نمیبود.
به همین ترتیب حکچ به آسانی به مبارزه با جریان گرایشات تاریخی و محیط ساخته شده توسط اصلاحات اقتصادی اخیر حکچ و تلاشهای آن برای اتصال به جهان نرفته است؛ تنها یک دیکتاتور خودکامه مثل جیانگ زمین میتوانست وقوع این امر را امکانپذیر ساخته باشد.
تبانی و رزونانس بین جیانگ زمین و روح شیطانی حزب کمونیست است که به ظلم و کشتار در چنین سطح وسیعی منجر گردیده است. درست شبیه بازآوایی بین صدا و لرزش خفیف تجهیزات یک کوهنورد با تودهی عظیم انباشت برف در کوهستان که میتواند نهایتاً به بهمن منجر شده و بسیار مخرب باشد.
الف- پیشینههای مشابه میتواند حس بحرانطلبی مشابهی در بر داشته باشد
جیانگ زمین در سال پر آشوب ۱۹۲۶ متولد شد. درست مثل حکچ که سعی در مخفی کردن گذشته جنایتکار خود دارد، جیانگ زمین نیز گذشتهی خود به عنوان یک خائن به کشور را پنهان ساخته است.
در همان سالی که جیانگ زمین ۱۷ ساله شد، جنگ ضد فاشیسم در همه جای جهان ادامه داشت. زمانی که جوانان وطنپرست برای دفاع از کشورشان در مقابل ژاپن به جبهه میرفتند، جیانگ زمین در سال ۱۹۴۲ ادامه تحصیل در دانشگاه مرکزی را که توسط رژیم دست نشاندهی وانگ جینگوی (Wang Jingwei) در نانجینگ (Nanjing) تحت کنترل ژاپن تأسیس شده بود انتخاب کرد. بررسیهای انجام شده بر اساس منابع مختلف نشان میدهد که دلیل واقعی این بود که پدر جیانگ زمین که جیانگ شیجون (Jiang Shijun) نام داشت زمانی یکی از افسران عالیرتبه ادارهی تبلیغات ضد چین متعلق به ارتش ژاپن در زمان اشغال و غارت استان جیانگسو (Jiangsu) توسط ژاپن بوده است. جیانگ شیجون به راستی یک خائن به کشور چین بود.
از لحاظ خیانت و وطنستیزی، جیانگ زمین و حکچ شبیه همدیگر هستند؛ آنها به قدری نسبت به مردم چین بیاحسـاس و بیرحم هستند که جرأت میکنند بدون تحقیق در موردشان آنها را بیگناه و بیتقصیر بکشند.
جیانگ زمین به خاطر نفوذ به حکچ و ارتقاء مقام و ثـروت خود پس از آنکه حکچ در جنگهای داخلی پیروز شد، به دروغ ادعا کرد که او توسط عمویش بنام جیانگ شانگچینگ (Jiang Shangqing) که در دوران نوجوانی به حکچ پیوسته و بعدها توسط راهزنان به ضرب گلوله کشته شده بود بزرگ شد. بواسطهی تاریخچهی خانوادگی دروغینی که برای خود جعل کرد توانست تنها در مدت چند سال از مقام یک افسر دونپایه به جانشینی وزیر صنعت الکترونیک برسد. ارتقاء جیانگ به علت تواناییهای او نبود بلکه بدلیل رابطهها و ارتباطات خاص او با مقامات بود.
او در زمان صدارتش بعنوان دبیر حکچ در شهر شانگهای از هیچ تلاشی برای نزدیک کردن خود به رهبران ارشد حکچ مثل لی شیاننیان (Li Xiannian) و چن یون (Chen Yun) [۴] که هر ساله به مناسبت جشنوارهی بهار به این شهر میآمدند فروگذار نکرد. او حتی به عنوان دبیر حزب شهر شانگهای یکبار ساعتها در برف به انتظار لی شیاننیان ایستاد تا خود شخصأ کیک تولد او را به او هدیه کند.
کشتار و قتلعام میدان تیانآنمن در سال ۱۹۸۹ نقطهی عطف دیگری در زندگی جیانگ زمین بود. او با سرکوبی و انحلال روزنامهی آزادیخواه پیک اقتصاد جهان (World Economic Herald) و دستگیری رهبر کنگرهی مردمی، وان لی (Wan Li) در خانهاش و حمایت از کشتار میدان تیانآنمن به مقام دبیر کلی حکچ رسید. حتی قبل از کشتار میدان تیانآنمن، جیانگ زمین طی نامههای سری که به دنگ شیائوپینگ نوشته بود خواستار ”اقدام قاطع“ علیه دانشجویان شده بود و خاطر نشان کرده بود که در غیر اینصورت ”هم کشور و هم حزب به خطر خواهد افتاد.“ در ۱۵ سال گذشته، جیانگ تحت نام ”ثبات بعنوان اولویت نخست“ سرکوبی و کشتار وسیعی را در مورد گروههای مسـتقل اتخاذ کرده است.
از سال ۱۹۹۱ که چین و شوروی متحداً بـررسـی مرزهای مشترک خود را آغاز کردهاند، جیانگ زمین همواره چپاول و تجاوز به مرزهای چین توسط روسیهی تزاری و بعدها اتحاد جماهیر شوروی را پذیرفته و تمام پیمانهای ناعادلانهی منعقد شده بین این دو کشور از زمان پیمان آیگون (Aigun) را به رسمیت شناخته است. بیش از یک میلیون کیلومتر مربع از اراضی چین برای همیشه بدست او پیشکش شده است.
جیانگ زمین با پیشینهی دروغین ساختگی که در آن خود را فرزند یتیم یک شهید حکچ معرفی کرده و پنهان کردن شخصیت واقعی خود به عنوان پسر یک خائن به کشور، انطباق بسیار زیادی با سیاست حقه و کلک حکچ دارد. او با پشتیبانیاش از قتل عام ”چهارم ژوئن“ و سرکوب جنبشهای دمکراتیک و اعتقادات مذهبی، شخصاً از رسم کشتار حکچ اقتباس کرده است. درست همانطور که حکچ تحت فرمان اتحاد جماهیر شوروی به عنوان شاخهی خاور دور کمونیسم بینالمللی عمل میکرده، جیانگ زمین نیز اراضی چین را به آنها میبخشد و به هویت وطن فروشی حکچ جامهی عمل میپوشاند.
جیانگ زمین و حکچ از تاریخچه و خواستگاه مشترک شرمآوری برخوردارند. به همین دلیل هر دو شدیداً نسبت به قدرت خود احساس ناامنی میکنند.
ب- جیانگ زمین و حکچ هر دو به یکاندازه از ”راستی، شفقت، بردباری“ در هراسند
تاریخچهی جنبش کمونیسم بینالملل با خون صدها میلیون انسان نوشته شد. تقریباً تمامی کشورهای کمونیست دورهای مشابه دوران سرکوبی ضد انقلابیون توسط استالین در اتحاد جماهیر شوروی سابق را گذراندهاند. میلیونها و یا بلکه دهها میلیون نفر انسان بیگناه در این دوران کشته شدهاند.
در دههی ۱۹۹۰، شوروی سابق فرو پاشید و کشورهای اروپای شرقی دستخوش تحولات بسیاری شدند. بلوک کمونیست یک شبه نیمی از قلمروی خود را از دست داد. از این اتفاقات حکچ درس گرفت و متوجه شد که توقف سرکوبی و اختناق و آزاد گذاشتن جناح راست برای آزادی بیان میتواند به نابودی آن منتهی شود. اگر مردم اجازه میداشتند که نظرات خود را آزادانه بیان کنند، چگونه حکچ میتوانست جنایات و ستمهای خود را مخفی کند؟ چگونه میتوانست ایدئولوژی فریبآمیزش را توجیه کند؟ اگر اختناق خاتمه داده میشد و مردم از تهدیدات و ترسها آزاد میشدند آیا آنها جرأت پیدا نمیکردند که اعتقاد و سبک زندگیای بجز کمونیست انتخاب کنند؟ در این صورت حزب کمونیست چگونه میتوانست پایگاه اجتماعی لازم برای ادامهی حیات خود را حفظ کند؟
حکچ بدون توجه به هرگونه تغییر سطحی انجام شده، در عمق تحول نیافته است. پس از کشتار ”چهارم ژوئن“ جیانگ زمین فریاد برآورد که ”تمام عوامل بیثباتی را در نطفه خفه کنید.“ او با ذهنی مملو از ترس به این نتیجه رسید که هرگز از دروغگویی به مردم دست بر ندارد و سرکوب مردم را تا زمانی که کاملاً آنها را بیدفاع کند ادامه دهد.
در همین زمان بود که فالون گونگ در چین معرفی شد. در ابتدا بسیاری آن را نوعی ورزش چیگونگ (Qigong) [۵] با خاصیت خارقالعادهای در حفظ سلامت و تندرستی میدانستند. بعدها کم کم به این نتیجه رسیدند که فالون گونگ تنها پنج حرکت سادهی ورزشی نیست. در عوض جوهر فالون گونگ آموزش مردم برپایهی سه اصل ”راستی، شفقت و بردباری“ برای بهتر شدن بود.
فالون گونگ ”راستی، شفقت و بردباری“ را میآموزد، حزب کمونیست ”دروغگویی، تنفر و مبارزه“ را اشاعه میدهد
فالون گونگ مروج ”راستی“ است که عبارت است از گفتن حقیقت و عمل صالح. حکچ برای شستشوی مغزی مردم به دروغ متوسل میشود. اگر هر کسی چیزی جز حقیقت نمیگفت، عامهی مردم درمییافتند که حکچ با چاپلوسی اتحاد جماهیر شوروی، جنایت، آدم ربایی، سوء استفاده، کشت تریاک، وسیله قرار دادن آرمان مبارزه و ایستادگی در برابر غارت ژاپن و غیره رشد یافت. حکچ یک بار به صراحت گفت که: ”هیچ موفقیت چشمگیری بدون دروغگویی کسب نخواهد شد.“ پس از آنکه حکچ قدرت را بدست گرفت شروع به راهاندازی جنبشهای سیاسی کرد که متحمل بدهکاری بیحد و حساب شد. بنابراین تشویق مردم به درستکاری و صداقت سرنوشت ناگواری برای حکچ به بار میآورد.
فالون گونگ مروج ”شفقت“ است که به معنی مقدم شمردن دیگران و مهربانی با آنها در تمامی شرایط است. حکچ همواره اشاعه دهندهی ”مبارزات خونین و سرکوب بیرحمانه“ بوده است. سمبل قهرمانی حکچ لی فنگ (Lei Feng) در جایی گفت: ”ما باید با دشمنانمان بیرحمانه رفتار کنیم و در مقابل آنها به سردی زمستان باشیم.“ در حقیقت حکچ نه تنها با دشمنانش چنین رفتار میکرد بلکه با اعضای خود نیز رفتاری بهتر از این نداشت. مؤسسان حزب کمونیست، فرماندهان ارشد و مارشالها و حتی وزیر کشور بیرحمانه باز جویی شده، ظالمانه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و با قساوت توسط اعضای حزب خودشان شکنجه شدهاند. کشتار افرادی که به آنها ”دشمنان طبقاتی“ اطلاق میشد آنقدر بیرحمانه بود که هر کسی با شنیدن آن موی بر تنش راست میشود. اگر شفقت و مهربانی در جامعه حاکم بود، جنبشهای بسیار زیادی که توسط حزب کمونیست آغاز شدند هرگز شکل نمیگرفتند.
پس از سال ۱۹۸۹، هر کسی که از حزب پیروی میکرد اجازه داشت تا برای نفع شخصیاش به هر گونه فساد و اختلاس دست بزند، چیزی که برای افراد غیرعضو غیرممکن مینمود.
مطابق بیانیهی حزب کمونیست ”تاریخچهی تمامی جوامع موجود تاکنون تاریخچهی مبارزات طبقاتی بوده است.“ این نشان دهندهی فهم حزب کمونیست از تاریخ و جهان است.
فالون گونگ معتقد است که در صورت رویارویی با درگیری، درون خود را جستجو کرده تا نقطه ضعف خود را بیابید. این دیدگاه دروننگر و خویشتنداری کاملاً متضاد فلسفهی مبارزه و حملهی حکچ است.
مبارزه همواره اصلیترین ابزار حزب کمونیست برای بدست آوردن قدرت و ادامهی حیات بوده است. حزب کمونیست به فواصل زمانی مختلف جنبشهای سیاسی را برای سرکوبی گروه خاصی از مردم آغاز کرده تا انرژی از دست رفته خود را بازیافته و ”روحیهی متخاصم انقلابی خود را روحی تازه ببخشد.“ این روند بر اساس خشونت و دروغ تکرار شده تا ترس را در مردم تقویت کرده و به قدرت حزب حیات بخشد.
از لحاظ ایدئولوژیکی، فلسفهای که حزب کمونیست برای ادامهی حیات خود به آن تکیه میکند کاملاً در تضاد با آنچه فالون گونگ میآموزد است.
افرادی با اعتقادات درست و صالح از چیزی ترسی ندارند، حال آنکه حکچ بر ترس مردم تکیه میکند تا قدرت سیاسیاش را حفظ کند
کسانی که حقیقت را میفهمند از چیزی ترسی ندارند. مسیحیت به مدت ۳۰۰ سال آزار و اذیت شد. تعداد بسیار زیادی از مسیحیان سرشان از بدن جدا و یا در آتش سوزانده و یا در دریا غرق شدند. حتی بسیاری از آنها جلوی شیران گرسنه انداخته شدند ولی مسیحیان دست از اعتقاد خود برنداشتند. زمانی که بودیسم در تاریخ، رنج و محنت دارما (Dharma) را تجربه کرد بودیستها نیز با وفـاداری کامل همینگونه رفتار کردند.
تبلیغات الحادی و شرکآمیز با این هدف انجام میگیرد که مردم را متقاعد کند که بهشت و جهنم و روز جزایی وجود ندارد تا مردم دیگر خود را به پیروی از وجدانشان محدود نکنند. در عوض هَم و غَم خود را بر مالاندوزی و رفاهطلبی گذاشته و آنها را واقعیات جهان هستی بشمارند. از نقاط ضعف انسانها میتوان بهره برد و از تهدید و وسوسه میتوان برای کنترل کامل مردم سود برد. با این وجود کسانی که اعتقاد راسخ دارند میتوانند حقیقت زندگی و مرگ را ببینند. توهمات این جهان دنیوی بر آنان تأثیری ندارد. آنها وسوسههای این دنیای خاکی و تهدید به مرگ را سبک میگیرند، از این رو حکچ را در هر تلاشی برای کنترل آنان ناتوان میسازند.
[divide]
[۱] اطلاعات بیشتر در این مورد را در این سایت اینترنتی ملاحظه کنید:
[۴] لی شیاننیان (۱۹۹۲-۱۹۰۲) (Li Xiannian)، رئیس جمهور اسبق چین بین سالهای ۱۹۸۸- ۱۹۸۳ و رئیس کنفرانس مشاورهای سیاسی- مردمی چین از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۲ بود. وی پدر زن جیانگ زمین بود. چن یون (۱۹۹۵-۱۹۰۵) (Chen Yun) یکی از پرنفوذترین رهبران چین کمونیست بود. چن یکی از اعضای کمیتهی اجرایی کمونیست شوروی سابق و رئیس کمیتهی مشورتی مرکزی از سال ۱۹۸۷ تا سال ۱۹۹۲ بود.
[۵] چیگونگ (Qigong) نام عمومی ورزشهای چینی کنترل انرژی است. مدارس بسیاری از ورزش چیگونگ وجود دارند که اغلب آنها ریشه در اعتقادات معنوی و سنتی دارند. فالون گونگ نوعی چیگونگ است.
فصل ۵- تبانی جیانگ زمین و حزب کمونیست چین برای آزار و اذیت فالون گونگ
کتاب نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست چین برای اولین بار در نوامبر سال ۲۰۰۴ منتشر شد که به دنبال آن نسخه انگلیسی کتاب بهسرعت ترجمه گردید. سری مقالات چاپشده در این کتاب باعث شد که بیش از ۱۱۵ میلیون نفر از مردم چین از حزب کمونیست چین و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند، و برای تغییر و تحولات در چین، جنبش صلحآمیز بیسابقهای را پدید آورد. ما دراینجا دست به چاپ نسخهای جدید با ویرایشی مجدد زدیم، که به نسخههای صوتی و تصویری آن الحاق شدهاست. این نسخههای صوتی و تصویری توسط رسانههای همکار ما در شبکه تلویزیونی اِن تی دی و شبکه رادیویی صدای امید تولید شد. برای دسترسی به سایر نسخههای نه شرح و تفسیر لطفا به فهرست مطالب مراجعه نمایید- به صورت رایگان.
مقدمه
خانم جانگ فوجن (Zhang Fuzhen)، حدود ۳۸ ساله، کارمند پارک شیانهه (Xianhe) شهر پینگدو (Pingdu) واقع در استان شاندونگ چین بود. او در ماه نوامبر ۲۰۰۰ جهت استیناف فالون گونگ به پکن رفت و چندی بعد توسط مقامات ربوده شد.
بعدها پلیس زهری ناشناخته به او تزریق کرد. پس از این تزریق، جانگ به چنان درد مهلکی دچار شد که مشاعرش را از دست داد. او با درد دست و پنجه نرم کرد تا در آخر مرد. تمامی این جریانات را مقامات ادارهی محلی ۶۱۰ شاهد بودند. (برگرفته از گزارش ۲۳ جولای ۲۰۰۴ سایت اینترنتی Clearwisdom [۱])
خانم یانگ لیرونگ (Yang lirong)، ۳۸ ساله از اهالی خیابان بیمن (Beimen)، شهر دینگجو (Dingzhou)، استان هبی (Hebei) بود. خانوادهی او اغلب توسط پلیس مورد آزار و اذیت قرار میگرفت چرا که او فالون گونگ را تمرین میکرد.
در هشتم فوریهی سال ۲۰۰۲ پس از یک حملهی شبانهی پلیس به خانهشان، شوهر خانم یانگ که رانندهی ادارهی استاندارد و هواشناسی بود احساس کرد که ممکن است شغلش را از دست بدهد. او قدرت تحمل فشار زیادی را که مقامات محلی به او وارد میکردند نداشت. صبح روز بعد پس از اینکه والدین پیرش در ساعات اولیه صبح از خانه خارج شدند همسرش را حلق آویز کرد.
یانگ لیرونگ با بیرحمی تمام کشته شد و از او یک پسر ۱۰ ساله به جای ماند، بلافاصله شوهرش مورد را به مقامات اطلاع داد. پلیس با عجله به صحنه رفت تا جنازه او را که هنوز گرم بود جهت اتوپسی (کالبد شکافی) به مرکز ببرد. آنها تحت عنوان اتوپسی بسیاری از اعضای درونی بدن او را خارج کردند در حالی که این اعضا همچنان گرم بوده و خون از آنها جاری بود. یکی از کارکنان ادارهی سری دینگجو (Dingzhou) گفت : ”این کار درواقع اتوپسی نیست بلکه جداسازی اعضای زنده جهت پیوند اعضاست“ (برگرفته از گزارش ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۴ از سایت اینترنتی Clearwisdom [۲])
در اردوگاه کار اجباری وانجیا (Wanjia) واقع در استان هیلانگجیانگ (Heilongjiang) یک زن باردار که ۷ ماهه حامله بود از تیرکی آویخته شد. هر دو دست او را با طناب کلفتی بسته و طناب را از قرقرههایی که به تیرک وصل شده بود رد کردند. چهار پایه زیر پای زن را کشیده و او در بین زمین و آسمان آویزان شد. این تیرک ۳ تا ۴ متر از زمین فاصله داشت.
طناب از درون قرقره رد شده و به دست یک زندانبان داده شده بود. وقتی که زندانبان طناب را میکشید، زن بالا رفته و آویزان میشد و وقتی به بالا میرسید زندانبان طناب را رها کرده و زن محکم به زمین میخورد. این زن آنقدر شکنجه داده شد تا بچهاش از بین رفت. ظالمانهتر آن بود که شوهرش را مجبور کردند تا شاهد این شکنجه باشد. (برگرفته از گزارش پانزدهم نوامبر سال ۲۰۰۴ در سایت مینگهویی (Minghui) و مصاحبه با خانم وانگ یوجی (Wang Yuzhi) که مدت ۱۰۰ روز در اردوگاه کار اجباری وانجیا شکنجه شد.)[۳]
چنین فجایع تکاندهندهای نه در چین قدیم بلکه در چین مدرن امروزی اتفاق افتاده است. اینها تنها نمونهای از شکنجهها و اعدامهای بیشماری بود که بر سر تمرینکنندگان فالون گونگ در طول ۵ سال آزار و شکنجهی مستمر آمد.
از زمانی که چین در دههی ۷۰ اصلاحات خود را آغاز کرد، حکچ همواره سعی در ایجاد یک وجههی مثبت لیبرال داشت. با این وجود، اعدامها و شکنجههای وسیع و بیاساس و ظالمانهای که بر سر پیروان فالون گونگ آمد باعث شد تا مجامع بینالمللی بار دیگر چهرهی واقعی و مخوف حکچ را شاهد باشند و از طرف دیگر برگ سیاه و ننگین دیگری به پروندهی نقض حقوق بشر توسط این حزب اضافه گردد.
عمدهی جمعیت کشور چین با این خیال واهی که حزب کمونیست در حال پیشرفت و توسعه است به فساد پلیس این کشور و عدم پایبندی به اصول اخلاقی و زورگویی نشأت گرفته از نظام قضایی و اجرایی آن عادت کردهاند. ولی از جهت دیگر، آزار و شکنجهی برنامهریزی شده و ظالمانهی پیروان فالون گونگ چنان در تمامی سطوح جامعه و در بین افراد مختلف مشهود است که همگان آشکارا به نقض حقوق بشر توسط این حزب اذعان دارند.
بسیاری از مردم هنوز از آزار و شکنجهی ستمگرانه و وسیعی که در این کشور صورت میگیرد حیرتزدهاند و باورشان نمیشود که حکومت بتواند تا این حد ظالم باشد. نظم و آرامش ۲۰ سال پیش پس از هرج و مرج ناشی از انقلاب فرهنگی شکل گرفت. ولی چرا پس از این مدت طولانی جامعهی چین دوباره شاهد چنین کابوسهایی شده است؟
چرا فالون گونگ که طلایهدار اصول ”درستکاری، شفقت و بردباری“ است و در ۶۰ کشور مختلف در سراسر جهان جاری است تنها در چین است که سرکوب میشود نه در هیچ کشور دیگری؟ رابطهی بین جیانگ زمین و حزب کمونیست در این آزار و شکنجه چیست؟
جیانگ زمین فاقد توانایی و استحکام شخصیت اخلاقی است. او بدون ماشین ایجاد خشونت خود که حکچ بوده و خود بر پایهی جلادی و دروغ ساخته شده هرگز قادر به انجام چنین نسلکشی که در سراسر چین جاری است و حتی به خارج مرزهای این کشور نیز کشیده شده، نمیبود.
به همین ترتیب حکچ به آسانی به مبارزه با جریان گرایشات تاریخی و محیط ساخته شده توسط اصلاحات اقتصادی اخیر حکچ و تلاشهای آن برای اتصال به جهان نرفته است؛ تنها یک دیکتاتور خودکامه مثل جیانگ زمین میتوانست وقوع این امر را امکانپذیر ساخته باشد.
تبانی و رزونانس بین جیانگ زمین و روح شیطانی حزب کمونیست است که به ظلم و کشتار در چنین سطح وسیعی منجر گردیده است. درست شبیه بازآوایی بین صدا و لرزش خفیف تجهیزات یک کوهنورد با تودهی عظیم انباشت برف در کوهستان که میتواند نهایتاً به بهمن منجر شده و بسیار مخرب باشد.
الف- پیشینههای مشابه میتواند حس بحرانطلبی مشابهی در بر داشته باشد
جیانگ زمین در سال پر آشوب ۱۹۲۶ متولد شد. درست مثل حکچ که سعی در مخفی کردن گذشته جنایتکار خود دارد، جیانگ زمین نیز گذشتهی خود به عنوان یک خائن به کشور را پنهان ساخته است.
در همان سالی که جیانگ زمین ۱۷ ساله شد، جنگ ضد فاشیسم در همه جای جهان ادامه داشت. زمانی که جوانان وطنپرست برای دفاع از کشورشان در مقابل ژاپن به جبهه میرفتند، جیانگ زمین در سال ۱۹۴۲ ادامه تحصیل در دانشگاه مرکزی را که توسط رژیم دست نشاندهی وانگ جینگوی (Wang Jingwei) در نانجینگ (Nanjing) تحت کنترل ژاپن تأسیس شده بود انتخاب کرد. بررسیهای انجام شده بر اساس منابع مختلف نشان میدهد که دلیل واقعی این بود که پدر جیانگ زمین که جیانگ شیجون (Jiang Shijun) نام داشت زمانی یکی از افسران عالیرتبه ادارهی تبلیغات ضد چین متعلق به ارتش ژاپن در زمان اشغال و غارت استان جیانگسو (Jiangsu) توسط ژاپن بوده است. جیانگ شیجون به راستی یک خائن به کشور چین بود.
از لحاظ خیانت و وطنستیزی، جیانگ زمین و حکچ شبیه همدیگر هستند؛ آنها به قدری نسبت به مردم چین بیاحسـاس و بیرحم هستند که جرأت میکنند بدون تحقیق در موردشان آنها را بیگناه و بیتقصیر بکشند.
جیانگ زمین به خاطر نفوذ به حکچ و ارتقاء مقام و ثـروت خود پس از آنکه حکچ در جنگهای داخلی پیروز شد، به دروغ ادعا کرد که او توسط عمویش بنام جیانگ شانگچینگ (Jiang Shangqing) که در دوران نوجوانی به حکچ پیوسته و بعدها توسط راهزنان به ضرب گلوله کشته شده بود بزرگ شد. بواسطهی تاریخچهی خانوادگی دروغینی که برای خود جعل کرد توانست تنها در مدت چند سال از مقام یک افسر دونپایه به جانشینی وزیر صنعت الکترونیک برسد. ارتقاء جیانگ به علت تواناییهای او نبود بلکه بدلیل رابطهها و ارتباطات خاص او با مقامات بود.
او در زمان صدارتش بعنوان دبیر حکچ در شهر شانگهای از هیچ تلاشی برای نزدیک کردن خود به رهبران ارشد حکچ مثل لی شیاننیان (Li Xiannian) و چن یون (Chen Yun) [۴] که هر ساله به مناسبت جشنوارهی بهار به این شهر میآمدند فروگذار نکرد. او حتی به عنوان دبیر حزب شهر شانگهای یکبار ساعتها در برف به انتظار لی شیاننیان ایستاد تا خود شخصأ کیک تولد او را به او هدیه کند.
کشتار و قتلعام میدان تیانآنمن در سال ۱۹۸۹ نقطهی عطف دیگری در زندگی جیانگ زمین بود. او با سرکوبی و انحلال روزنامهی آزادیخواه پیک اقتصاد جهان (World Economic Herald) و دستگیری رهبر کنگرهی مردمی، وان لی (Wan Li) در خانهاش و حمایت از کشتار میدان تیانآنمن به مقام دبیر کلی حکچ رسید. حتی قبل از کشتار میدان تیانآنمن، جیانگ زمین طی نامههای سری که به دنگ شیائوپینگ نوشته بود خواستار ”اقدام قاطع“ علیه دانشجویان شده بود و خاطر نشان کرده بود که در غیر اینصورت ”هم کشور و هم حزب به خطر خواهد افتاد.“ در ۱۵ سال گذشته، جیانگ تحت نام ”ثبات بعنوان اولویت نخست“ سرکوبی و کشتار وسیعی را در مورد گروههای مسـتقل اتخاذ کرده است.
از سال ۱۹۹۱ که چین و شوروی متحداً بـررسـی مرزهای مشترک خود را آغاز کردهاند، جیانگ زمین همواره چپاول و تجاوز به مرزهای چین توسط روسیهی تزاری و بعدها اتحاد جماهیر شوروی را پذیرفته و تمام پیمانهای ناعادلانهی منعقد شده بین این دو کشور از زمان پیمان آیگون (Aigun) را به رسمیت شناخته است. بیش از یک میلیون کیلومتر مربع از اراضی چین برای همیشه بدست او پیشکش شده است.
جیانگ زمین با پیشینهی دروغین ساختگی که در آن خود را فرزند یتیم یک شهید حکچ معرفی کرده و پنهان کردن شخصیت واقعی خود به عنوان پسر یک خائن به کشور، انطباق بسیار زیادی با سیاست حقه و کلک حکچ دارد. او با پشتیبانیاش از قتل عام ”چهارم ژوئن“ و سرکوب جنبشهای دمکراتیک و اعتقادات مذهبی، شخصاً از رسم کشتار حکچ اقتباس کرده است. درست همانطور که حکچ تحت فرمان اتحاد جماهیر شوروی به عنوان شاخهی خاور دور کمونیسم بینالمللی عمل میکرده، جیانگ زمین نیز اراضی چین را به آنها میبخشد و به هویت وطن فروشی حکچ جامهی عمل میپوشاند.
جیانگ زمین و حکچ از تاریخچه و خواستگاه مشترک شرمآوری برخوردارند. به همین دلیل هر دو شدیداً نسبت به قدرت خود احساس ناامنی میکنند.
ب- جیانگ زمین و حکچ هر دو به یکاندازه از ”راستی، شفقت، بردباری“ در هراسند
تاریخچهی جنبش کمونیسم بینالملل با خون صدها میلیون انسان نوشته شد. تقریباً تمامی کشورهای کمونیست دورهای مشابه دوران سرکوبی ضد انقلابیون توسط استالین در اتحاد جماهیر شوروی سابق را گذراندهاند. میلیونها و یا بلکه دهها میلیون نفر انسان بیگناه در این دوران کشته شدهاند.
در دههی ۱۹۹۰، شوروی سابق فرو پاشید و کشورهای اروپای شرقی دستخوش تحولات بسیاری شدند. بلوک کمونیست یک شبه نیمی از قلمروی خود را از دست داد. از این اتفاقات حکچ درس گرفت و متوجه شد که توقف سرکوبی و اختناق و آزاد گذاشتن جناح راست برای آزادی بیان میتواند به نابودی آن منتهی شود. اگر مردم اجازه میداشتند که نظرات خود را آزادانه بیان کنند، چگونه حکچ میتوانست جنایات و ستمهای خود را مخفی کند؟ چگونه میتوانست ایدئولوژی فریبآمیزش را توجیه کند؟ اگر اختناق خاتمه داده میشد و مردم از تهدیدات و ترسها آزاد میشدند آیا آنها جرأت پیدا نمیکردند که اعتقاد و سبک زندگیای بجز کمونیست انتخاب کنند؟ در این صورت حزب کمونیست چگونه میتوانست پایگاه اجتماعی لازم برای ادامهی حیات خود را حفظ کند؟
حکچ بدون توجه به هرگونه تغییر سطحی انجام شده، در عمق تحول نیافته است. پس از کشتار ”چهارم ژوئن“ جیانگ زمین فریاد برآورد که ”تمام عوامل بیثباتی را در نطفه خفه کنید.“ او با ذهنی مملو از ترس به این نتیجه رسید که هرگز از دروغگویی به مردم دست بر ندارد و سرکوب مردم را تا زمانی که کاملاً آنها را بیدفاع کند ادامه دهد.
در همین زمان بود که فالون گونگ در چین معرفی شد. در ابتدا بسیاری آن را نوعی ورزش چیگونگ (Qigong) [۵] با خاصیت خارقالعادهای در حفظ سلامت و تندرستی میدانستند. بعدها کم کم به این نتیجه رسیدند که فالون گونگ تنها پنج حرکت سادهی ورزشی نیست. در عوض جوهر فالون گونگ آموزش مردم برپایهی سه اصل ”راستی، شفقت و بردباری“ برای بهتر شدن بود.
فالون گونگ ”راستی، شفقت و بردباری“ را میآموزد، حزب کمونیست ”دروغگویی، تنفر و مبارزه“ را اشاعه میدهد
فالون گونگ مروج ”راستی“ است که عبارت است از گفتن حقیقت و عمل صالح. حکچ برای شستشوی مغزی مردم به دروغ متوسل میشود. اگر هر کسی چیزی جز حقیقت نمیگفت، عامهی مردم درمییافتند که حکچ با چاپلوسی اتحاد جماهیر شوروی، جنایت، آدم ربایی، سوء استفاده، کشت تریاک، وسیله قرار دادن آرمان مبارزه و ایستادگی در برابر غارت ژاپن و غیره رشد یافت. حکچ یک بار به صراحت گفت که: ”هیچ موفقیت چشمگیری بدون دروغگویی کسب نخواهد شد.“ پس از آنکه حکچ قدرت را بدست گرفت شروع به راهاندازی جنبشهای سیاسی کرد که متحمل بدهکاری بیحد و حساب شد. بنابراین تشویق مردم به درستکاری و صداقت سرنوشت ناگواری برای حکچ به بار میآورد.
فالون گونگ مروج ”شفقت“ است که به معنی مقدم شمردن دیگران و مهربانی با آنها در تمامی شرایط است. حکچ همواره اشاعه دهندهی ”مبارزات خونین و سرکوب بیرحمانه“ بوده است. سمبل قهرمانی حکچ لی فنگ (Lei Feng) در جایی گفت: ”ما باید با دشمنانمان بیرحمانه رفتار کنیم و در مقابل آنها به سردی زمستان باشیم.“ در حقیقت حکچ نه تنها با دشمنانش چنین رفتار میکرد بلکه با اعضای خود نیز رفتاری بهتر از این نداشت. مؤسسان حزب کمونیست، فرماندهان ارشد و مارشالها و حتی وزیر کشور بیرحمانه باز جویی شده، ظالمانه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و با قساوت توسط اعضای حزب خودشان شکنجه شدهاند. کشتار افرادی که به آنها ”دشمنان طبقاتی“ اطلاق میشد آنقدر بیرحمانه بود که هر کسی با شنیدن آن موی بر تنش راست میشود. اگر شفقت و مهربانی در جامعه حاکم بود، جنبشهای بسیار زیادی که توسط حزب کمونیست آغاز شدند هرگز شکل نمیگرفتند.
مطابق بیانیهی حزب کمونیست ”تاریخچهی تمامی جوامع موجود تاکنون تاریخچهی مبارزات طبقاتی بوده است.“ این نشان دهندهی فهم حزب کمونیست از تاریخ و جهان است.
فالون گونگ معتقد است که در صورت رویارویی با درگیری، درون خود را جستجو کرده تا نقطه ضعف خود را بیابید. این دیدگاه دروننگر و خویشتنداری کاملاً متضاد فلسفهی مبارزه و حملهی حکچ است.
مبارزه همواره اصلیترین ابزار حزب کمونیست برای بدست آوردن قدرت و ادامهی حیات بوده است. حزب کمونیست به فواصل زمانی مختلف جنبشهای سیاسی را برای سرکوبی گروه خاصی از مردم آغاز کرده تا انرژی از دست رفته خود را بازیافته و ”روحیهی متخاصم انقلابی خود را روحی تازه ببخشد.“ این روند بر اساس خشونت و دروغ تکرار شده تا ترس را در مردم تقویت کرده و به قدرت حزب حیات بخشد.
از لحاظ ایدئولوژیکی، فلسفهای که حزب کمونیست برای ادامهی حیات خود به آن تکیه میکند کاملاً در تضاد با آنچه فالون گونگ میآموزد است.
افرادی با اعتقادات درست و صالح از چیزی ترسی ندارند، حال آنکه حکچ بر ترس مردم تکیه میکند تا قدرت سیاسیاش را حفظ کند
کسانی که حقیقت را میفهمند از چیزی ترسی ندارند. مسیحیت به مدت ۳۰۰ سال آزار و اذیت شد. تعداد بسیار زیادی از مسیحیان سرشان از بدن جدا و یا در آتش سوزانده و یا در دریا غرق شدند. حتی بسیاری از آنها جلوی شیران گرسنه انداخته شدند ولی مسیحیان دست از اعتقاد خود برنداشتند. زمانی که بودیسم در تاریخ، رنج و محنت دارما (Dharma) را تجربه کرد بودیستها نیز با وفـاداری کامل همینگونه رفتار کردند.
تبلیغات الحادی و شرکآمیز با این هدف انجام میگیرد که مردم را متقاعد کند که بهشت و جهنم و روز جزایی وجود ندارد تا مردم دیگر خود را به پیروی از وجدانشان محدود نکنند. در عوض هَم و غَم خود را بر مالاندوزی و رفاهطلبی گذاشته و آنها را واقعیات جهان هستی بشمارند. از نقاط ضعف انسانها میتوان بهره برد و از تهدید و وسوسه میتوان برای کنترل کامل مردم سود برد. با این وجود کسانی که اعتقاد راسخ دارند میتوانند حقیقت زندگی و مرگ را ببینند. توهمات این جهان دنیوی بر آنان تأثیری ندارد. آنها وسوسههای این دنیای خاکی و تهدید به مرگ را سبک میگیرند، از این رو حکچ را در هر تلاشی برای کنترل آنان ناتوان میسازند.
[divide]
[۱] اطلاعات بیشتر در این مورد را در این سایت اینترنتی ملاحظه کنید:
http://www.clearwisdom.net/emh/articles/2004/7/23/50560p.html
[۲] اطلاعات بیشتر در این مورد را در این سایت اینترنتی ملاحظه کنید:
http://www.clearwisdom.net/emh/articles/2004/9/25/52796.html
[۳] اطلاعات مربوطه در سایت زیر موجود است: (به زبان چینی)
http://search.minghui.org/mh/ articles/2004/7/979007.html
[۴] لی شیاننیان (۱۹۹۲-۱۹۰۲) (Li Xiannian)، رئیس جمهور اسبق چین بین سالهای ۱۹۸۸- ۱۹۸۳ و رئیس کنفرانس مشاورهای سیاسی- مردمی چین از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۲ بود. وی پدر زن جیانگ زمین بود. چن یون (۱۹۹۵-۱۹۰۵) (Chen Yun) یکی از پرنفوذترین رهبران چین کمونیست بود. چن یکی از اعضای کمیتهی اجرایی کمونیست شوروی سابق و رئیس کمیتهی مشورتی مرکزی از سال ۱۹۸۷ تا سال ۱۹۹۲ بود.
[۵] چیگونگ (Qigong) نام عمومی ورزشهای چینی کنترل انرژی است. مدارس بسیاری از ورزش چیگونگ وجود دارند که اغلب آنها ریشه در اعتقادات معنوی و سنتی دارند. فالون گونگ نوعی چیگونگ است.
نگرانی نمایندگان آمریکا از پهپادهای احتمالا ایرانی بر فراز نیوجرسی؛ پنتاگون تکذیب کرد
پژوهش جدید از تأثیر منحصربهفرد قهوه بر روده حکایت دارد
سیاستمدار: رهبری جدید سوریه درحال ارزیابی حضور نظامی روسیه در این کشور است
فیفا میزبانی جام جهانی ۲۰۳۴ را به عربستان سعودی واگذار کرد؛ نگرانیها درباره حقوق بشر کماکان پابرجاست
تلاش دوباره اپوزیسیون برای استیضاح رئیسجمهور کره جنوبی
هوس یک چیز شیرین را دارید؟ نوشیدنیهای گازدار بیشتر از شیرینیجات به شما آسیب میرسانند
تحلیل: نزدیک شدن چین به رقبای اسرائیل؛ چگونه اسرائیل به کمک حزب کمونیست چین شتافت
دیدگاه: افرادی که آزادی بیان را سرکوب میکنند، خطرناکتر از افرادی هستند که از آن سوءاستفاده میکنند
گروههایی که بر سوریه مسلط هستند و تروریستی اعلام شدهاند، چه کسانی هستند؟
برای ارزیابی وضعیت سوریه عجله نکنید
سقوط در دمشق، سرگیجه در تهران
وقتی سر و ته بحران آلودگی هوا با تعطیل نشدن مدارس فیروزکوه و دماوند جمع میشود