Search
Asset 2

فصل ۸- چگونه حزب کمونیست چین فرقه‌ای شیطانی است

کتاب نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست چین برای اولین بار در نوامبر سال ۲۰۰۴ منتشر شد  که به دنبال آن نسخه انگلیسی کتاب به‌‏سرعت ترجمه گردید. سری مقالات چاپ‌شده در این کتاب باعث شد که بیش از ۱۱۵ میلیون نفر از مردم چین از حزب کمونیست چین و سازمان‌های وابسته به آن خارج شوند، و برای  تغییر و تحولات در چین، جنبش صلح‌آمیز بی‌سابقه‌ای را پدید آورد. ما دراینجا دست به چاپ  نسخه‌‏ای جدید با ویرایشی مجدد زدیم، که به نسخه‌های صوتی و تصویری آن الحاق شده‌‏است. این نسخه‌های صوتی و تصویری توسط رسانه‌های همکار ما در شبکه تلویزیونی ان تی دی و شبکه رادیویی صدای امید تولید شد. برای دسترسی به سایر نسخه‌‏های نه شرح و تفسیر لطفا به فهرست مطالب مراجعه نمایید- به صورت رایگان.

 

مقدمه

فروپاشی بلوک سوسیالیست به سرکردگی اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه‌ی‌۱۹۹۰ بیانگر شکست کمونیست پس از گذشت چیزی نزدیک به یک قرن بود. با این وجود، حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) بطور غیر قابل پیش‌بینی جان سالم بدر برد و هنوز نیز حکومت کشور چین را، با جمعیتی حدود یک پنجم جمعیت جهان، به‌دست دارد. در اینجا یک سؤال اجتناب ناپذیر پیش می‌آید: آیا ح‌ک‌چ واقعاً کمونیست است؟

پیمودن مسیر سوسیالیست. سه مرد، به عنوان نماد صنعت، زراعت، و تجارت، ارابه‌ای را می‌کِشند به همراه پرچمی از، “حزب کمونیست چین، به عنوان یک فرقه.”

در چین امروز هیچ‌کسی، حتی خود اعضای حزب، به کمونیسم اعتقادی ندارد. پس از گذشت پنجاه سال سوسیالیسم، امروز ح‌ک‌چ سیاست مالکیت خصوصی را اتخاذ کرده و حتی بازار بورس به‌راه انداخته است.

چین در پی جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی به‌منظور پایه‌گذاری تجارتی جدید است و این در حالیست که همچنان به استثمار کارگران و کشاورزان ادامه می‌دهد.

این کاملاً با ایده‌های کمونیسم در تضاد است. علی‌رغم مصالحه با سرمایه‌داری، ح‌ک‌چ همچنان به حکومت خودکامه‌ی خود بر مردم چین ادامه می‌دهد. قانون اساسی کشور با وجود این‌که در سال ۲۰۰۴ مورد تجدید نظر قرار گرفت هنوز نیز موکداً اظهار می‌دارد که ”مردم چین از هر قوم و نژادی که باشند تحت رهبری ح‌ک‌چ و رهنمون‌های ایدئولوژی‌های مارکسیسم – لنینیسم و مائو زدانگ و تئوری دنگ شیائو‌‌پینگ و تفکرات ”نمودهای سه‌گانه“… به دیکتاتوری دمکراتیک مردمی و راه سوسیالیست متعلق هستند.“

در چین امروز هیچ‌کسی، به کمونیسم اعتقادی ندارد.

”پلنگ خود مرد، ولی پوست آن هنوز باقیست.“ ‍[۱] امروز از ح‌ک‌چ نیز تنها پوستش باقی مانده است. ح‌ک‌چ امروز پوست را به ارث برده و از آن برای حفظ حکومتش استفاده می‌کند.

ماهیت این پوست به ارث برده شده توسط ح‌ک‌چ امروز چیست؟ ماهیت سازمان‌دهی این حزب چیست؟

الف- خصوصیات فرقه‌ای ح‌ک‌چ

حزب کمونیست اساساً فرقه‌ای شیطانی و مضر برای بشریت است.

گرچه حزب کمونیست هرگز خود را یک آیین معرفی نکرده ولی خصوصیات آن با ویژگی آیینی کاملاً تطبیق دارد (جدول شماره ۱). حزب کمونیست از همان ابتدای شکل‌گیری و پایه‌گذاری، مارکسیسم را به‌عنوان حقیقت مطلق در نظر گرفت و با ایمان راسخ، مارکس را به‌عنوان خداوند مذهب خود مورد پرستش قرار داد و مردم را به انجام یک مبارزه‌ی طولانی و مادام‌العمر به منظور دستیابی به هدف غایی یعنی ”ساختن بهشت کمونیست بر روی زمین“ تشویق کرد.

حزب کمونیست به‌طور کاملاً مشخصی با همه‌ی مذاهب برحق فرق می‌کند. تمامی مذاهب رسمی بر وجود خداوند و بخشش اتفاق نظر داشته و هدف همگی تعلیم انسانیت و اخلاق و مراقبت از روح است. حزب کمونیست به خداوند اعتقادی نداشته و با اصول اخلاقی سنتی مخالف است.

آن‌چه حزب کمونیست انجام ‌داده است ثابت می‌کند که فرقه‌ای شیطانی است. اعتقادات و آموزه‌های حزب کمونیست بر پایه‌ی ‌مبارزات طبقاتی، ‌انقلاب‌های خشن و دیکتاتوری طبقه‌ی کارگر بنا گردیده و به انقلاب کمونیستی پر از خون، ‌جنایت و خشونت منجر گردیده است. ”رعب و وحشت سرخ“ تحت لوای کمونیسم حدود یک قرن است که ادامه دارد و در طول این مدت مصایب عدیده‌ای را برای کشورهای مختلف به‌وجود آورده و جان‌های بسیاری را ستانده است. مکتب کمونیسم، مکتبی که جهنمی را در روی زمین به‌وجود آورده چیزی به‌جز یک فرقه‌ی ‌شیطانی و خبیث نیست.

جدول ۱. خصوصیات آیینی ح‌ک‌چ

شکل بنیادی مذهب

شکل مرتبط با آن در حزب کمونیست چین

۱

کلیسا یا تریبون

تمامی رده‌های کمیته‌ی حزب؛ تریبون حزبی، از جلسات حزبی تا تمامی رسانه‌های تحت کنترل ح‌ک‌چ را در بر می‌گیرد

۲

معتقدات و آموزه‌ها

مارکسیسم- لنینیسم، ایدئولوژی مائو زدانگ، تئوری دنگ شیائوپینگ، ”نمود‌های سه‌گانه“ جیانگ زمین و قانون اساسی حزب

۳

مناسک گرویدن به آیین

مراسمی که در آن سوگند به وفاداری مادام‌العمر به ح‌ک‌چ یاد می‌شود

۴

تعهد و پایبندی به یک مذهب

عضو تنها می‌تواند به حزب کمونیست اعتقاد داشته باشد

۵

کشیش‌ها و روحانیون

دبیران حزب و مسئولین رده‌های مختلف حزب

۶

پرستش خداوند

تهمت زدن به تمامی خدایان و منکر شدن آنها و معرفی خود به عنوان ”خداوند“ بدون نام

۷

مرگ به معنای”عروج به بهشت و یا نزول به جهنم است“

مرگ به معنای ”رفتن به دیدار مارکس“ است

۸

کتاب‌های مقدس

تئوری‌ها و نوشته‌های رهبران حزب کمونیست

۹

موعظه‌‌گری

انواع نشست‌‌ها و سخنرانی‌های رهبران

۱۰

تلاوت کتب مقدس، مطالعه و مورد پرسش قرار دادن کتاب‌های مذهبی

مطالعات سیاسی، فعالیت‌ها و جلسات منظم دوره‌ای برای اعضای حزب

۱۱

سرودهای مذهبی

سرودهایی در مدح حزب

۱۲

نذورات و هدایا

حق عضویت اجباری، ‌تخصیص اجباری بودجه‌های دولتی که پولی حاصل از خون و عرق و زحمت مردم است و به مصرف حزب می‌رسد

۱۳

تنبیهات

تنبیهات حزب به طرق گوناگون از ”دستگیری در خانه و جستجوی منزل“ و ”اخراج از حزب“ گرفته تا شکنجه‌های مرگ‌بار و حتی تنبیه خویشاوندان و دوستان وجود دارد

خصوصیات فرقه‌ای حزب کمونیست را می‌توان در شش عنوان خلاصه کرد:

۱- ملغمه‌ای از مکاتب سر هم شده و نابود کردن دگراندیشان

حزب کمونیست مارکسیسم را به‌عنوان اعتقادات و آموزه‌های آیینی خود در نظر گرفته و آن‌را ”حقیقتی شکست‌ناپذیر“ می‌داند. اعتقادات و آموزه‌های کمونیستی فاقد هرگونه شفقت و بردباری است. در عوض پر از نخوت و کینه است.‌ مارکسیسم محصول دوره‌های اولیه سرمایه‌داری بود، یعنی زمانی‌که تولید اندک و علم توسعه نیافته بود. در آن زمان فهم صحیحی از تمامی ارتباطات موجود بین انسان و جامعه و یا انسان و طبیعت وجود نداشت. متأسفانه‌ چنین ایدئولوژی ارتدادی به یک جنبش کمونیستی بین‌المللی تبدیل شد و مدت یک قرن لطمات زیادی به انسان‌ها وارد کرد تا در آخر به‌ عنوان یک مکتب کاملاً غلط طرد شد.

ویژگی‌های فرقه‌ای حزب کمونیست چین

از زمان لنین تا کنون همواره رهبران حزب در حال اصلاح اصول این فرقه بوده‌اند. از تئوری لنین مبنی بر انقلاب‌های خشن و تئوری مائو زدانگ مبنی بر انقلاب‌های متعدد تحت دیکتاتوری طبقه‌ی کارگر تا ”نمودهای سه‌گانه“ جیانگ زمین، همواره تاریخ حزب کمونیست مملو از دروغ و تئوری‌های ارتدادی بوده است. گرچه این تئوری‌ها همواره مصیبت‌آفرین بوده و خود یکدیگر را نقض می‌کنند، حزب کمونیست همواره بر بی‌عیب بودن آن به‌عنوان یک امر جهانی تأکید داشته و مردم را مجبور به مطالعه‌ی‌ اصول مکتبی آن می‌کند.

از میان برداشتن دگراندیشان یکی از موثرترین ابزارهای این فرقه‌ی شیطانی در گسترش مکتبش بوده است. از آنجایی‌که مکتب و رفتار این فرقه‌ی شیطانی بسیار مسخره و احمقانه است، حزب کمونیست می‌بایست که آن‌را به زور و با توسل به خشونت و کشتار دگراندیشان به مردم بقبولاند. پس از آن‌که حزب کمونیست چین عنان قدرت را در چین به‌دست گرفت اصلاحات ارضی را به‌منظور از میان برداشتن طبقه‌ی زمین‌‌داران آغاز کرد. متعاقب آن اصلاحات سوسیالیستی در صنعت و تجارت جهت از بین بردن سرمایه‌داران، جنبش پاک‌سازی ارتجاعیون جهت حذف ادیان قومی و مقامات اداری که صاحب پست‌های مهم قبل از قدرت گرفتن کمونیست بودند،‌ جنبش ضد جناح راست برای ساکت کردن روشن‌فکران و انقلاب بزرگ فرهنگی جهت ریشه‌کن کردن فرهنگ سنتی چین آغاز گردید. ح‌ک‌چ توانست تا چین را تحت لوای فرقه‌ی شیطانی خود متحد گرداند و به موقعیتی دست یابد که به‌خواست او همگان ”کتاب سرخ“ را مطالعه کنند، در وفاداری به حزب از همدیگر پیشی گیرند و صبح از حزب طلب درس جدید کرده و عصر همان‌ درس را پس دهند. در زمانی پس از مائو و دنگ شیائوپینگ، ‌ح‌ک‌چ ادعا کرد که فالون گونگ که یک روش تزکیه‌ی سنتی مبتنی بر اصول ”درست‌کاری، شفقت و بردباری“ است در جذب توده‌ها رقیب اوست و به این ترتیب قصد داشت تا آن‌را ریشه‌کن کند. به‌همین دلیل آزار و شکنجه‌ی قتل‌عام گونه‌ی فالون گونگ را آغاز کرد که هم اکنون نیز ادامه دارد.

۲- ترویج رهبر پرستی و دیدگاه‌های برتری ‌جویانه

از مارکس گرفته تا جیانگ زمین، رهبران حزب کمونیست همواره به‌گونه‌ای تصویر شده‌اند که مورد پرستش قرار گیرند. قدرت مطلق رهبران حزب کمونیست هر گونه چالشی را ممنوع می‌داند. مائو زدانگ تحت عنوان ”خورشید سرخ“ و ”منجی بزرگ“ نامیده شد. حزب با حرارت از نوشته‌های او تمجید می‌کرد و یک جمله‌ی او را معادل ده هزار جمله‌ی معمولی می‌دانست. دنگ شیائوپینگ به‌عنوان یک عضو معمولی حزب، ناگهان به حاکم بدون قید و شرط سیاست چین تبدیل شد. تئوری ”نمودهای سه‌گانه‌ی“ جیانگ زمین یک نوشته کوتاه تشکیل شده از تنها ۴۰ حرف آن‌هم با در نظر گرفتن علامات نقطه‌گذاری است ولی این نوشته در چهارمین اجلاس عمومی ح‌ک‌چ به‌عنوان ”پاسخی خلاقانه به سؤالاتی مثل سوسیالیسم چیست، چگونه سوسیالیسم را بسازیم، درحال ساخت چه نوع حزبی هستیم و چگونه حزب را تشکیل دهیم“ مطرح گردید.

“من تمامی آن را نشان می‌دهم!” جیانگ زِمین با “نمودهای سه‌گانه” خود تمامی علایق مردم را لگدمال می‌کند.

حزب همچنین با آب و تاب بسیار در مورد تفکر ”نمودهای سه‌گانه“ جیانگ زمین صحبت کرد، گرچه در این مورد، با گفتن اینکه آن دنباله و شکل بهبود یافته‌ی‌ مارکسیسم- لنینیسم و افکار مائو زدانگ و دنگ شیائو پینگ است، در واقع آن‌را دست می‌اندازد.

کشتار بی‌حساب مردم بی‌گناه توسط استالین، ”انقلاب فرهنگی بزرگ“ مصیبت بار مائو زدانگ،‌ کشتار میدان تیان‌آن‌من به دستور دنگ شیائوپینگ و شکنجه‌ی تمرین‌کنندگان فالون گونگ به دستور جیانگ زمین همگی نتایج وحشتناک دیکتاتوری منحط حزب کمونیست هستند.

از یک طرف ح‌ک‌چ در قانون اساسی خود چنین عنوان کرده که ”در جمهوری خلق چین قدرت مطلق متعلق به مردم است. نهادهایی که مردم از طریق آنها کشور را اداره می‌کنند عبارتند از کنگره‌ی ملی مردمی و کنگره‌های مردمی محلی در رده‌های مختلف.“ ”هیچ نهاد یا شخصی حق ندارد که بالاتر از قانون و اساس‌نامه قرار گیرد.“ [۲] از طرف دیگر منشور ح‌ک‌چ بر این نکته تأکید دارد که ح‌ک‌چ هسته‌ی ‌مرکزی رهبری آرمان سوسیالیستی چین است و بر کشور و مردم مقدم است. رئیس کمیته‌ی ‌دائم کنگره‌ی ‌مردمی ملی طی سخنرانی مهم کشوری خود، ادعا کرد که کنگره‌ی‌ مردمی ملی به‌عنوان عالی‌ترین نهاد قدرت حاکم باید هوادار و وفادار به رهبری ح‌ک‌چ باشد. بر اساس اصل ”مرکزیت دمکراتیک“ ح‌ک‌چ، تمامی رده‌های حزب باید تحت فرمان و پیروی از کمیته‌ی‌ مرکزی حزب باشند. بر اساس هسته‌ی‌ مرکزی حزب، آنچه کنگره‌ی‌ مردمی ملی بر آن اصرار می‌ورزد دیکتاتوری دبیر کل آن است که به نوبه‌ی خود به‌عنوان یک قانون مدون از آن حمایت می‌گردد.

۳- شستشوی مغزی شدید، کنترل اذهان، سازمان‌دهی بسیار سخت‌گیر و عدم امکان ترک حزب پس از گرویدن

سازمان‌دهی ح‌ک‌چ فوق‌العاده خشن و سخت‌گیر است: برای ورود به آن، ۲ نفر از اعضای حزب باید به‌عنوان معرف، شخص را تأیید کنند و در هنگام ورود به حزب باید سوگند یاد کند که تا آخر عمر به آن وفادار باقی می‌ماند. اعضای حزب باید حق عضویت بپردازند، در فعالیت‌های سازمانی شرکت کنند و در مطالعات سیاسی گروهی فعالیت کنند. سازمان‌‌های حزب به تمامی رده‌های دولتی نفوذ کرده است. در هر روستا، شهر و منطقه سازمان‌های ابتدایی ح‌ک‌چ وجود دارد. ح‌ک‌چ نه تنها اعضاء و امور مربوط به حزب را بلکه افراد غیر عضو را نیز کنترل می‌کند چرا که کل رژیم باید ”از رهبری حزب پیروی کند.“

اگر حزب بخواهد که تو بمیری، دیگر نمی‌توانی زندگی کنی، اگر حزب بخواهد زنده بمانی، نمی‌توانی بمیری.

در سال‌هایی که مبارزات طبقاتی جریان داشت،‌ ”کشیش‌های“ مذهب ح‌ک‌چ که همان دبیران حزب در رده‌های مختلف بودند اغلب مواقع خود نیز نمی‌دانستند که چه کار دیگری به‌جز تنبیه و منضبط کردن مردم انجام می‌دهند.

”انتقاد و خودانتقادی“ از جمله کارهایی است که در جلسات حزب انجام می‌شود و به‌عنوان یک ابزار متداول و همیشگی در خدمت کنترل افکار اعضای حزب است. ح‌ک‌چ در تمام مدت حکومتش همواره جنبش‌های سیاسی بسیاری به‌راه انداخته‌ تا از طریق آنها ”اعضای حزب را یک‌دست کرده“، ”فضای حزب را یک‌سو نگه داشته“، ”خیانت‌کاران را دستگیر کرده“، ”عوامل ضد بلشویکی [۳] را پاک‌سازی کرده“ و ”حزب را نظم بخشیده“ و در عین حال با استفاده از جنبش‌ها به عنوان امتحان، حس تعلق به حزب را در اعضاء اندازه‌گیری کند. این کار یعنی استفاده از خشونت و رعب به منظور آزمایش میزان فداکاری افراد نسبت به حزب و حصول اطمینان از همراهی همیشگی و مستمر اعضاء‌ با حزب.

فرقه حزب کمونیست چین ایمان به حزب را مورد حمایت قرار می‌دهد.

ملحق شدن به ح‌ک‌چ شبیه امضای‌ یک قرارداد غیر قابل برگشت برای فروختن جسم و روح است. از آنجایی‌که قوانین حزب همواره بر قوانین کشور مقدم هستند، حزب می‌تواند هر یک از اعضاء‌ را که بخواهد به‌ خواست خود اخراج کند حال آن‌که اعضاء‌ اجازه‌ی‌ ترک حزب را ندارند مگر آن‌که خود را برای یک تنبیه شدید آماده کنند. ترک کردن حزب به‌عنوان یک نوع عدم وفاداری تلقی شده و مستحق عواقب مخوفی است.

در طول انقلاب بزرگ فرهنگی یعنی زمانی‌که فرقه‌ی‌ ح‌ک‌چ قدرت مطلق را به‌دست آورد، معروف بود که اگر حزب بخواهد که تو بمیری، دیگر نمی‌توانی زندگی کنی، اگر حزب بخواهد زنده بمانی، نمی‌توانی بمیری. اگر کسی خودکشی می‌کرد به او اََنگ ”وحشت از مجازات مردم در مقابل جرم“ زده شده و اعضای خانواده‌اش مورد تعقیب قرار گرفته و مجازات می‌شدند.

روند تصمیم‌گیری در درون حزب مثل این بود که در یک جعبه‌ی‌ سیاه انجام می‌گیرد چرا که درگیری‌های درون حزبی می‌بایست کاملاً سری باقی می‌ماندند. تمامی اسناد مربوط به حزب محرمانه هستند. ح‌ک‌چ از ترس افشا شدن جرایمش دائماً در حال مقابله با دگراندیشان بود و آنها را به افشا کردن مسائل محرمانه‌ی وطن محکوم می‌کرد.

 

۴- ترغیب مردم به خشونت، کشتار و ایثار برای حزب

مائو زدانگ گفت: ”انقلاب یک مهمانی شام، نوشتن یک مقاله، نقاشی یک تابلو یا قلاب‌دوزی نیست، از این‌رو نمی‌تواند بسیار شسته‌رُفته،‌ لذت بخش،‌ آرام، معتدل، محبت آمیز، محترمانه و سخاوتمند باشد. انقلاب یک قیام است،‌ یک عمل خشن که توسط آن طبقه‌ای طبقه‌ی دیگر را سرنگون می‌سازد.“ [۴]

دنگ شیائوپینگ پیشنهاد کرد: ”کشتار ۲۰۰ هزار نفر در مقابل ۲۰ سال ثبات.“

جیانگ زمین دستور داد: ”آنها (تمرین‌کنندگان فالون گونگ) را جسماً نابود کرده، آبروی‌شان را ریخته و از لحاظ اقتصادی ورشکسته‌شان کنید.“

ح‌ک‌چ مروج خشونت است و با جنبش‌های سیاسی سابقش تعداد بی‌شماری از مردم را کشته. او به مردم آموخته که ”با دشمن خود به سردی زمستان رفتار کنید.“ اعتقادش بر این است که رنگ قرمز پرچم سرخ ”از خون کسانی که برای عقیده‌ی خود کشته می‌شوند رنگ گرفته است.“ حزب رنگ سرخ را می‌پرستد چرا که به خون و کشتار معتاد شده است.

ح‌ک‌چ با قهرمان‌پردازی سعی در تشویق مردم به فدا کردن جان‌‌شان در راه حزب دارد. روزی‌که جانگ ساید (Zhang Side) در پای کوره‌ی‌ تولید تریاک مرد، مائو زدانگ مرگ او را ”به عظمت و قدرت کوه تای (Tai)‌“ تشبیه کرد. [۵] در خلال آن سال‌های پر هیجان و عنان گسیخته، ”واژه‌های شجاعانه‌ای“ مثل ”نه از سختی بترسید و نه از مرگ“ و ”تلخی ایثار روح شجاعت را قدرت می‌بخشد“،‌ ”ما قادریم خورشید و ماه را در آسمان‌های جدیدی به‌درخشش واداریم“، عامل حیاتی برای جاه‌طلبی‌هایشان در دوره‌ای بود که به‌شدت کمبود مایحتاج مادی وجود داشت.

پرستاران جوان عهد و پیمان می‌بندند که از اعضای حزب باشند و برای مراقبت از بیماران مبتلا به سارس اعزام می‌شوند، درحالی که جیانگ زِمین به شانگهای می‌گریزد.

در پایان دهه‌ی‌۱۹۷۰،‌ ویت‌کنگ (Vietcong) نیروهایی را اعزام کرد و رژیم خمرهای سرخ را که تحت حمایت ح‌ک‌چ بودند واژگون کرد. گرچه ح‌ک‌چ از این عمل بسیار ناخشنود گشت ولی حق اعزام نیرو برای حمایت از خمرهای سرخ را نداشت چرا که چین و کامبوج مرز مشترکی ندارند. در عوض ح‌ک‌چ جنگی را در مرزهای خود با ویتنام به‌راه انداخت تا تحت نام ”دفاع از خود“، ویت‌کُنگ را تنبیه کند.

ده‌ها هزار سرباز چینی زندگی خود را بر سر درگیری‌های این احزاب کمونیستی از دست دادند. مرگ آنها به‌واقع ربطی به دفاع از میهن یا اقتدار آن نداشت. با این همه چند سال بعد، ح‌ک‌چ با بی‌شرمی تمام فداکاری بی‌فایده‌ی جان‌های تعداد بی‌شماری جوان ساده‌لوح و بی تجربه را ”روح قهرمان پروری انقلابی“ نامیده و آن‌را گرامی داشت و با بی‌احترامی سرود ”رفتار زیبای با خون رنگ‌گرفته“ را به عاریت گرفت.

در سال ۱۹۸۱ در حمله‌ی باز‌پس‌گیری کوه فاکا (Faka) در استان گوانگ‌شی (Guangxi) ۱۵۴ فداکار چینی کشته شدند، اما ح‌ک‌چ پس از آنکه چین و ویتنام بر سر حدود مرزهایشان به توافق رسیدند آن را با بی‌خیالی تمام به ویتنام باز گرداند.

زمانی‌که شیوع گسترده‌ی بیماری سارس (SARS) در ابتدای سال ۲۰۰۳ جان مردم را تهدید می‌کرد، ح‌ک‌چ فوراً به بسیاری از پرستاران زن جوان چینی پذیرش داد. این پرستاران خیلی سریع به بیمارستان‌های مختلف اعزام شدند تا از بیماران سارس پرستاری کنند. ح‌ک‌چ این پرستاران جوان را به خطرناک‌ترین جبهه‌ی ممکن اعزام کرد تا از این طریق وجهه‌ی خوبی برای خود به‌دست آورد، وجهه‌ای که بر پایه‌ی شعار ”نه از سختی بترسید نه از مرگ“ است. با این وجود ح‌ک‌چ در پاسخ به این سؤال که در آن زمان بقیه‌ی ۶۵ میلیون عضو حزب کجا بودند و چه وجهه‌ای برای حزب به ارمغان آوردند توضیحی ندارد.

۵- انکار اعتقاد به خداوند و سرکوبی فطرت انسان

ح‌ک‌چ الحاد را ترویج داده و دین را ”افیون روحانی“ می‌داند که می‌تواند مردم را مسموم کند. ح‌ک‌چ با استفاده از قدرتش تمامی ادیان را در چین سرکوب کرد و سپس قدرت مطلق را در کشور به فرقه‌ی ح‌ک‌چ سپرد.

هم‌زمان با تخریب ادیان، ح‌ک‌چ نابودی فرهنگ سنتی را نیز آغاز کرد. حزب ادعا می‌کرد که سنت، پایبندی و اصول اخلاقی از مظاهر فئودال‌پروری، خرافات و ارتجاع هستند و آنها را به نام انقلاب ریشه‌کن کرد. در خلال انقلاب بزرگ فرهنگی پدیده‌های زشت بسیاری فرهنگ سنتی چین را به انحراف کشاند که از آن جمله‌اند: زوج‌های متأهل یکدیگر را متهم کردن، کتک زدن معلمان توسط شاگردان، رو در رو قرار گرفتن پدر و پسر، کشتار بی‌حساب افراد بی‌گناه توسط گارد سرخ و تخریب و ضرب و شتم و غارت توسط شورشیان و اراذل و اوباش. اینها همه عواقب طبیعی سرکوبی فطرت انسان توسط ح‌ک‌چ بود.

ح‌ک‌چ پس از پیروزی، ملیت‌های اقلیت مقیم چین را مجبور کرد تا به رهبری ح‌ک‌چ اعلام وفاداری کرده و از فرهنگ غنی و پر آوازه‌ی خود که طی سال‌ها ساخته بودند صرف‌نظر کنند.

در چهارم ژوئن سال ۱۹۸۹ واحد معروف به ”ارتش آزادی بخش مردمی“ دانشجویان بسیاری را در پکن قلع و قمع کرد. این امر باعث شد که چینی‌ها به‌طور کامل امیدشان را نسبت به آینده‌ی سیاسی چین از دست بدهند. از آن زمان به بعد همه‌ی مردم توجه‌شان را به ثروت‌اندوزی و کسب درآمد بیشتر معطوف کرده‌اند. از سال ۱۹۹۹ تا حال، ح‌ک‌چ به‌طور پیوسته تمرین‌کنندگان فالون گونگ را مورد آزار و شکنجه قرار داده و اصول آنها مبنی بر ”درست‌کاری، شفقت و بردباری“ را نفی کرده و این امر باعث نزول تصاعدی ارزش‌ها و معیارهای اخلاقی در چین گردیده است.

از ابتدای قرن بیست و یکم موج جدیدی از زمین‌خواری [۶] و تصرف منابع مالی و پولی [توسط مقامات فاسد ح‌ک‌چ با تبانی عوامل ذینفع]، بسیاری از مردم را فقیر و بی‌خانمان کرده است. تعداد کسانی که برای عدالت‌خواهی به سیستم قضایی دولت مراجعه کرده به سرعت رو به افزایش است و مناقشات اجتماعی شدت یافته است. اعتراضات وسیع رو به فزونی گذاشته و پلیس و نیروهای مسلح به‌شدت آنها را سرکوب کرده‌اند. باطن فاشیستی ”جمهوری خلق چین“ هویدا گشته و جامعه وجدان اجتماعی خود را از دست داده است.

در گذشته یک جنگجو همسایه خود را مورد آزار و اذیت و تعرض قرار نمی‌داد یا همان‌طور که ضرب المثلی می‌گوید، روباه دور از خانه‌ی خود شکار می‌کند. امروزه وقتی کسی قصد کلاه‌برداری داشته باشد ترجیح می‌دهد که بستگان یا دوستان خود را هدف قرار دهد که آن‌را ”آشنا کُشی“ می‌نامند.

در گذشته، ملت چین عفت و پاک‌دامنی را از همه چیز دیگر عزیزتر می‌دانست، حال آن‌که امروزه مردم فقرا را تمسخر کرده و به روسپی‌ها کاری ندارند. تاریخ نابود‌سازی فطرت انسان و اخلاقیات در چین به‌خوبی در شعر زیر باز‌گو گردیده:

”در دهه‌ی ۵۰ مردم به یکدیگر کمک می‌کردند،

 در دهه‌ی ۶۰ مردم با یکدیگر کشمکش داشتند،

در دهه‌ی ۷۰ سر یکدیگر کلاه می‌گذاشتند،

در دهه‌ی‌ ۸۰ فقط به فکر خودشان بودند،

در دهه‌ی ۹۰ از هر کسی که در سر راه‌شان قرار می‌گرفت سوء استفاده می‌کردند.“

۶- به‌دست آوردن قدرت توسط نیروی نظامی، انحصاری کردن اقتصاد و جاه‌طلبی‌های اقتصادی و سیاسی عنان‌گسیخته

 هدف اصلی تأسیس ح‌ک‌چ به‌دست آوردن قدرت از طریق نیروی نظامی و سپس ایجاد یک نظام مالکیت دولتی بود که از طریق آن دولت بتواند اقتصاد کشور را با برنامه‌ریزی به انحصار خود درآورد. جاه طلبی‌های لجام گسیخته‌ی ح‌ک‌چ گامی فراتر از مال‌اندوزی‌های معمول فرقه‌های شیطانی گذاشته است.

در کشوری که مالکیت عمومی سوسیالیستی آن توسط حزب کمونیست کنترل می‌شود، نهادهای حزب که از قدرت بالایی برخوردارند مثل کمیته‌های حزب و شعبه‌های آنها در رده‌های مختلف با اعمال نفوذ زیر‌ساخت‌های اقتصاد و دولت را به سمت خود کشیده و بر آن تأثیر می‌گذارند. نهادهای حزبی مالک بر ابزارهای دولت نظارت کرده و بودجه‌ی اختصاصی را از بودجه‌های مربوط به رده‌های مختلف دولت به‌سمت خود می‌کشند. ح‌ک‌چ درست مثل یک خون‌آشام ثروت هنگفتی را از ملت این کشور ربوده است.

[divide]

[۱] ”پلنگ مرده است ولی پوست آن هنوز باقی است“ برگرفته از کتاب پیش‌گویی چینی به‌نام شعر شکوفه‌ی آلو نوشته‌ی شائو یونگ (Shao Yong) (۱۰۷۷-۱۰۱۱). پلنگ در اینجا به قلمروی جغرافیایی شوروی سابق بر‌می‌گردد که در واقع به شکل پلنگی است که در حال دویدن است. با فروپاشی شوروی سابق، اساس نظام کمونیستی از هم پاشیده و تنها پوستی را بجای گذاشت که ح‌ک‌چ آنرا به ارث برد.

[۲] اساسنامه‌ی جمهوری خلق چین (ترجمه‌ی رسمی ۱۹۹۹)

[۳]‌ برگرفته از بررسی‌های تاریخی پاک‌سازی گروه‌های ضد‌بلشویکی توسط مائو زدانگ در منطقه‌ی شوروی، استان جیانگ‌زی، نوشته‌ی گائو هوا (Gao Hua). واقعه‌ی ”عملیات ضد‌بلشویکی“ به عملیات ضد‌بلشویکی سال ۱۹۳۰ باز می‌گردد که در آن مائو فرمان کشتن هزاران نفر از اعضای حزب، سربازان ارتش سرخ و غیر نظامیان بی‌گناه در استان جیانگ‌شی (Jiangxi) را در تلاش منسجم‌سازی قدرتش در مناطق تحت کنترل ح‌ک‌چ صادر کرد.

[۴] برگرفته از گزارش مائو مبنی ‌بر ”گزارش بررسی جنبش‌های کشاورزان در هونان (Hunan)“ (۱۹۲۷).

[۵] کوه ‌تای (تای‌شان) (Tai) (Taishan) اولین ۵ کوه معروف استان شانگ‌دونگ (Shandong) چین است. از سال ۱۹۸۷ به‌عنوان یکی از میراث‌های باستانی سازمان ملل ثبت گردیده است.

[۶] جنبش انحصاری کردن اراضی به بخش تاریک اصلاحات اقتصادی چین باز می‌گردد. مثل انقلاب صنعتی در انگلستان (۱۸۵۰-۱۷۶۰)، زمین‌های کشاورزی چین امروز همگی برای ساخت مناطق اقتصادی گوناگون در تمامی مناطق (روستا، شهر، استانی و کشوری) تعیین گردیده‌اند. در نتیجه‌ی انحصار زمین‌ها، کشاورزان چینی زمین‌های خود را از دست داده‌اند. در مناطق شهری، ساکنان شهرها و شهرستان‌های قدیمی‌تر بطور مکرر به ترک محل سکونت و خالی کردن آن اراضی جهت توسعه بازرگانی با پرداخت کمترین خسارت ممکن مجبور گردیده‌اند. اطلاعات بیشتر در سایت:

http://www.uglychinese.org/enclosure.htm

اخبار بیشتر

عضویت در خبرنامه اپک تایمز فارسی