شبکههای اجتماعی، شکل روابط اجتماعی میان افراد جامعه را دگرگون کرده است تا چند دهه پیش و قبل از آغاز عصر ارتباطات دیجیتالی، اجتماعات افراد در محیطهای عمومی یا خانوادگی پیچیده نبود. افراد در فرآیند زندگی اجتماعی خود با هویت مشخصی شامل نام، ظاهر، تحصیلات و مکان زندگی شناخته میشدند، تعامل و تقابل نیز در همین فرآیند اتفاق میافتاد، اما با گسترش شبکههای اجتماعی نوع تعاملات و هویت افراد نیز دستخوش تغییرات شده و تعاملات شکل متفاوتی به خود گرفته است.
در این دوره از تاریخ که بسیاری از افراد جامعه برای درک مسائل پیرامونی خود یا ابراز عقیده به استفاده از پلتفرمهای دیجیتال روی آوردهاند، حاکمان نیز تلاش میکنند تا در این شبکهها اثرگذاری خود را داشته باشند. مشکل زمانی ایجاد میشود که حکومتهای توتالیتر، کمونیستی و شبهکمونیستی تلاش میکنند که از طریق ابزارهای مختلف افکار عمومی در شبکههای اجتماعی را کنترل کنند و تحت تاثیر قرار دهند.
در دو دهه گذشته در ایران، هر زمان با افزایش مطالبات مردمی و ایجاد حرکتهای اعتراضی، جمهوری اسلامی در تلاش بوده است تا پلتفرمهای دیجیتال را کنترل کند. حکومت جمهوری اسلامی برای فروکش کردن اعتراضات جنبش سبز در سال ۸۸، سانسور گسترده اینترنتی و از دسترس خارج کردن پلتفرمهای دیجیتالی را در پیش گرفت و در اعتراضات آبان ماه ۹۸، اینترنت سراسری را برای ۸ روز قطع کرد.
در اعتراضات به قتل مهسا امینی، جمهوری اسلامی به سانسور و از دسترس خارج کردن پلتفرمهای دیجیتال اکتفا نکرد، بلکه از لشکر سایبری خود برای کنترل شبکههای اجتماعی برد و این کار را با دستورالعملهای از پیشتجربهشده انجام داد. این دستورالعمل، همان ایجاد اختلافات و خصومتهای گروهی، درگیریهای اجتماعی و فرافکنی بود.
اختلاف و تفرقه میان مخالفان جمهوری اسلامی
طی دو سال گذشته بیش از هر زمان دیگر، جو حاکم بر شبکههای اجتماعی بخصوص شبکه اجتماعی ایکس شاهد نزاعها و درگیریها میان گروههای مردمی با گرایشهای مختلف بوده است که در بسیاری موارد میتوان این درگیریها را ناشی از نفوذ عناصر جمهوری اسلامی برای ایجاد اختلاف و تفرقه در میان اپوزیسیون و جلوگیری از شکلگیری حرکتهای منسجم مخالفان حکومت جمهوری اسلامی دانست.

به طور مثال، اظهارات اخیر مهدی نصیری، یکی از مقامات سابق جمهوری اسلامی در حمایت از رهبری شاهزاده رضا پهلوی واکنشهای زیادی را در شبکههای اجتماعی ایجاد کرده است.
مهدی نصیری در اظهارات اخیر خود گفته است: «مساله این نیست که بگوییم شاهزاده شاه آینده ایران است. ما به شاهزاده رضا پهلوی به عنوان راه نگاه میکنیم. به نظر من راهی جز این برای آینده ایران وجود ندارد. یک شاهراه است که پشت ایشان بایستیم تا دوران گذار بگذرد و در آینده صندوق رای تایید و تعیین خواهد کرد که چه مدل حکومتی وجود داشته باشد؟ چه کسی پادشاه باشد؟ چه کسی رئیس جمهور باشد؟ بدون شک میتواند اوضاع بدرستی پیش برود. شما ببینید در سوریه یکی مثل احمدالشرع میاید یک پروژه پیش میبرد. بسیار قدرناشناسی است که برای شاهزاده رضا پهلوی شانی حتی در حد احمدالشرع قائل نباشیم. من مطمئنم شاهزاده با نگاه عام و شاملی که دارد همه نیروهایی که دست همکاری و اتحاد را بدهند، با آنها کار میکند.»
این مقام سابق جمهوری اسلامی در یکی از مناظره هایش گفته بود که در سفری به تعدادی از استان های ایران بخصوص در جنوب با شهروندان گفتگو کرده و به این نتیجه رسیده است که بین ۵۰ تا ۷۰ درصد مردم در این استانها هوادار شاهزاده رضا پهلوی هستند.
با یک جستجوی ساده در شبکه اجتماعی ایکس، انبوهی از کاربران با نامهای مستعاری را میتوان یافت که در پروفایلهایشان به دلیل چنین موضعگیری به او حمله کردهاند و او را عامل جمهوری اسلامی خواندهاند.
برخی از همین کاربران نیز تلاش کردهاند تا اینگونه جلوه دهند که گویا قرار نیست میان شاهزاده رضا پهلوی و منتقدان جمهوری اسلامی همچون مهدی نصیری اتحادی صورت گیرد.
با این حال شاهزاده رضا پهلوی در گفتگوی اخیر خود با روزنامه تلگراف موضع خود را به طور مشخص بیان کرده و گفته است که او با برخی از چهرههای مرتبط با جمهوری اسلامی که امروز به منتقدان این نظام تبدیل شدهاند، سخن گفته و افزوده است: «افرادی مانند مهدی نصیری میدانند که جمهوری اسلامی به بنبست رسیده است و مشکل این رژیم با اصلاحات حل نمیشود، افرادی مانند نصیری ثابت میکنند که روز به روز تعداد بیشتری از بدنه جمهوری اسلامی در حال ریزش هستند و خواهان سرنگونی این رژیم هستند.»
همچنین تعدادی از هواداران شناخته شده شاهزاده رضا پهلوی نیز از همگرایی و پرهیز از خشونت و تفرقه سخن گفتهاند. وحید بهمن، پژوهشگر تاریخ و از هواداران شاهزاده رضا پهلوی نیز با انتشار ویدیویی گفته است که باید با نیروهای ریزشی از بدنه جمهوری اسلامی «تعامل درست» در پیش گرفت و از خشونت و تفرقه پرهیز کرد. او کارزار «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم» در شبکههای اجتماعی را پروژه جمهوری اسلامی توصیف کرد که برای تضعیف مخالفان خود طراحی کرده است.
در رویدادی دیگر، پارسا غلامیپور، ادیتور و یکی از فعالان شبکههای اجتماعی در گفتگویی با شبکه تلویزیونی منوتو توضیح میدهد که چگونه حکومت جمهوری اسلامی توانست اتحاد میان زنان و مردان جوان در زمان جنبش اعتراضی مهسا امینی را به دشمنی و تضاداجتماعی تبدیل کند.
او گفته است که نفرتپراکنی میان دختران و پسران در ماههای آخر اعتراضات جنبش مهسا امینی آغاز شد و تعدادی ویدیو از «بلایند دیت»ها در یوتیوب منتشر شد که در آن تعدادی از دختران علیه پسران سخن میگفتند و به طور متقابل نیز پسران علیه دختران ابراز نظرات منفی میکردند و بسیاری از کاربران بدون اینکه ماجرای پشت پرده نفرتپراکنی را بدانند، شروع به پاسخ متقابل علیه یکدیگر کردند، در نهایت اتحاد و همبستگی که در زمان جنبش مهسا امینی میان آنها شکل گرفته بود، به این ترتیب از بین رفت.
همچنین در زمانی که بسیاری از کاربران در جریان اعتراضات جنبش مهسا امینی از انقلاب ملی ایران سخن میگفتند کاربران با هویتهای ناشناخته نیز کارزارهایی برای تفرقه میان اقوام و داعیههای تجزیهطلبی راهاندازی کردند تا مانع از همدلیها و اتحاد میان معترضان شوند، این داعیهها تا امروز نیز کمابیش در شبکههای اجتماعی جریان دارد.
البته این کارزارها در این حد محدود نمانده است و به شکلهای مختلفی نیز توجهات افکار عمومی ایران را از اعتراضات و انقلاب ملی به سوی موضوعات دیگری منحرف کرد.

در گزارشی از شبکه شرق، کارزاری به نام «اخراج افغانی مطالبه ملی» در تابستان ۱۴۰۲ آغاز شد و همزمان تعدادی از رسانههای داخلی ایران با انتشار گزارشهای «غیرکارشناسانه» به این کارزار کمک کردند و عامل گرانیها در ایران از جمله گرانی نان، تخممرغ، مسکن، بیکاری و سایر نارساییها را به مهاجران افغانستان نسبت میدادند. آغاز این کارزار، همزمان با یکسالگی اعتراضات به قتل مهسا امینی بود.
حمیدرضا احمدی، عضو انجمن تجارت الکترونیک گفته است که این کارزار یک ویژگی مهم داشت، اینکه تمامی افراد و گروههای اجتماعی با گرایشهای مختلف سیاسی اعم از «سلطنتطلب، ارزشی، اصلاحطلب» را در این کارزار متمرکز میکرد و ۹۵ درصد حسابهایی که این کارزار را پیش میبردند، ناشناس بودند.
به گفته او، مطالب رسانههای داخلی در میان این کاربران به دفعات بسیار زیادی به اشتراک گذاشته میشد.
در این گزارش آمده است که تحلیل دادههای ایکس نشان می دهد که این هشتگ برای اولین بار به صورت سازماندهی شده از طریق ۵۰ اکانت آغاز شد، این اکانتها درباره مسایل سیاسی هیچ نظری ابراز نمی کردند و فقط بر روی همین کارزار تمرکز داشتند. برخی از اکانتها جدید بودند و اکانتهای قدیمیتر پستهای سالهای گذشته خود را حذف کردند و طی یک سال حدود ۶۰ هزار هشتگ تولید کردند.
قمر تکاوران، پژوهشگر اجتماعی معتقد است که این جریان را رسانههای داخلی ایجاد کردند تا مهاجران را ریشه تمامی مشکلات فرهنگی و معیشتی جامعه ایران معرفی کنند که باید حذف شوند و همین موضوع زمینه برخوردهای خصومتآمیز جامعه ایران با جامعه مهاجر میشود.
شبح کمونیسم در پشت پرده درگیریها در شبکههای اجتماعی
اگر بگوییم که سیاست جمهوری اسلامی بر پایه ایجاد نفرت و درگیریهای همیشگی میان گروههای مختلف مردم و کشورها بدون پیشینه نبوده است و از نوع حکومتداری کمونیستها الهام گرفته است، به بیراهه نرفتهایم. چه بسا که این درگیریها در شبکههای اجتماعی به مواردی از قتل نیز منجر شده است.
در فصل سوم کتاب ۹ شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست چین آمده است: «فلسفهی حکومت حزب کمونیست چین در یک کلمه خلاصه میشود و آن ”نزاع یا درگیری“ است و قوانینش نیز بر اساس یکسری مبانی از قبیل ”درگیریهای طبقاتی“، ”درگیریهای خطی“ و ”نزاعهای ایدئولوژیکی“ چه در خود چین و چه در مقابل کشورهای دیگر استوار گردیدهاند.»
این شکل از درگیریها در انقلاب کمونیستی چین نیز اتفاق افتاده است، به طور مثال «جلسات منازعه» یکی از متداولترین شکلهای نزاع بود. متداولترین نوع کشتار در زمان اصلاحات ارضی ”جلسهی منازعه“ نام داشت. حزب کمونیست چین برای زمینداران یا کشاورزان ثروتمند جُرمسازی کرده و برایشان پاپوش درست میکرد. سپس از مردم بطور علنی پرسیده میشد که چه تنبیهی برایش در نظر گرفته شود. بعضی از اعضای حزب کمونیست یا فعالان حزب طی نقشهی قبلی در جمعیت حضور یافته و فریاد میزدند, ”باید آنها را بکشیم!“ و سپس زمینداران یا کشاورزان ثروتمند در دم اعدام میشدند.
با این حال باید به این سوال پاسخ گفت که چگونه تجارب حاکمیت کمونیسم در چین راه خود را بعد از گذشت دههها به جنبشهای اعتراضی مردمی باز کرده و درصدد اضمحلال این حرکتها است؟
شاید بتوان پاسخ این پرسش را در سخنان خاویرمیلی، رئیس جمهور راستگرا و ضدمارکسیسم سوسیالیسم آرژانتین یافت، او در سخنرانی سال گذشته خود در اجلاس داووس، هشدار داد که کمونیسم و سوسیالیسم در قرن بیست و یکم به مبارزات طبقاتی در شکل اقتصادی آن محدود نمانده و تغییر شکل داده است. اکنون کمونیسم و سوسیالیسم در درگیریهای اجتماعی خود را نشان میدهد. ضدیت انسان با طبیعت، «دعوای مضحک و غیرطبیعی زن و مرد» مثالهایی از این نوع درگیریهای اجتماعی است. در واقع این شبح کمونیسم است که اکنون در قالب درگیری ها و تنش ها به دنبال از بین بردن نیروی جنبش های مردمی است تا بتواند در سایه گسست ها و شکاف های موجود در میان جنبش های مردمی، حیات کمونیسم را دوام دهد.
بازگشت به ارزشهای تمدنی تنها راهحل گذار
جامعه ایران برای حل چالش های موجود و گذر از این دوره دشوار تاریخی نیاز دارد که به ارزشهای بنیادی تمدنی خود برگردد، یعنی همان بازگشت به اصل خود که سنگبنای تمدن باستانی ایران را پیریزی کرده است.
به بیانی دیگر، تمدن باستان حاوی ارزشهای مشترک بشریت نیز است که مدارا، صلحطلبی، پرهیز از خشونت و زندگی مسالمتآمیز را ترویج میدهد.
جنبش اجتماعی ایران در صورتی میتواند به پیروزی انقلاب ملی برسد که ارزشهای تمدنی خود را ملاک عمل و فکر قرار دهد، در این صورت میتواند از ترفندهای ایجاد درگیری و تفرقه توسط جمهوری اسلامی دور بماند.
شاهزاده رضا پهلوی بدرستی با درک این نکته، مساله آشتی ملی و عفو را مطرح کرده است. او در بهمن ماه امسال گفته بود: «من دست آشتی به سمت مخالفان پدرم که انقلابیون بودند، دراز کردم و به آنها گفتم برای من مهم نیست که در گذشته چگونه فکر و عمل میکردید، برای من آنچه اهمیت دارد، امروز است که چگونه فکر میکنید و آیا میتوانید با ما به ائتلافی برای ایران بهتر بپیوندید؟ ما وقت برای انتقامگیری نداریم، چون باید یکپارچه و یکصدا باشیم و باید آزاد باشیم که عقاید خودمان را داشته باشیم، به طوری که هیچ شهروند ایرانی نباید به هیچ شکلی دچار تبعیض شود و رفع تبعیض، باید قانون تضمین شده کشور باشد.»
به گفته او، «فرهنگ دموکراتیک تحمل و بردباری را تنها نمیتوان به زور قانون بر روی کاغذ آورد، بلکه باید بخشی از فرهنگ و رفتارمان باشد و چالش اصلی ما همین است، اینکه میخواهیم به سمت آشتی برویم یا به سمت انتقام؟ اینکه به سمت عدالت قانونی و منصفانه حرکت میکنیم یا به دنبال اجرای دادگاههای فوری خودسرانه و غیررسمی باشیم؟ همان طور که در رژیم خمینی اتفاق افتاد.»
شاهزاده رضا پهلوی با تاکید بر ضرورت عدم تکرار اعدامهای انقلابی گفت: «فرق ما با آنان که ما را اسیر کردند، چیست؟ ما نمیتوانیم مثل آنها باشیم و من میدانم که شهروندان ایران، این نکته را میفهمند.»