در حالی که کنوانسیون بینالمللی حقوق کودک به صراحت میگوید آموزش و پرورش براساس فرصتهای برابر از حقوق اساسی کودکان است، و ایران نیز از اعضای این کنوانسیون به شمار میرود، اما تازهترین آمار ارائه شده از مرکز آمار ایران حاکی از آن است که در سال تحصیلی گذشته حدود یک میلیون کودک ترک تحصیل کردهاند و از کلاسهای درس جا ماندهاند.
به طوری که در گزارش وضعیت اجتماعی و فرهنگی ایران مربوط به تابستان ۱۴۰۳، مجموع دانشآموزان بازمانده از تحصیل در سال تحصیلی اخیر در مقاطع مختلف بالغ بر ۹۹۲ هزار و ۳۲۱ نفر اعلام شده است.
حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در گفتگو با رسانههای داخلی، «فقر» را مهمترین عامل ترک تحصیل کودکان میداند. به طوری که کودکان مجبور میشوند پیش از رسیدن به سن قانونی مشغول کار شوند.

بر اساس آمار منتشر شده، استانهای سیستان و بلوچستان، کردستان، هرمزگان، خراسان جنوبی، آذربایجان غربی و خوزستان بیشترین نرخ ترک تحصیل را دارند. سیستان و بلوچستان در این میان بالاترین نرخ ترک تحصیل را دارا است. به طوری که محمدرضا واعظ، مدیر عامل بنیاد هاسب (همدلان آیندهنگر سیستان و بلوچستان) میگوید که ۴۶ درصد دختران در استان سیستان و بلوچستان ترک تحصیل میکنند. به این معنا که حدود نیمی از دختران در این استان از تحصیلات محروم میشوند.
ترک تحصیل کودکان ایجاد یک چرخه فقر و نابرابری فرصتهاست که باعث میشود این کودکان در آینده نتوانند مشاغل مناسب پیدا کنند و از نظر اقتصادی در همان شرایط سخت والدین خود باقی بمانند. این چرخه فقر از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و نابرابریهای اجتماعی را تشدید میکند.
در سالهای اخیر افزایش افسارگسیخته نرخ تورم، بیکاری، گرانی اجارهبها و مسکن و همینطور افزایش شدید هزینههای تحصیل باعث شده بسیاری از خانوادهها به خصوص در مناطق محروم و کمبرخوردار توان تامین هزینههای مستقیم و جانبی تحصیل فرزندانشان را نداشته باشند. بسیاری از این خانوادههای فقیر، برای تأمین حداقل معیشت خود، مجبور به استفاده از نیروی کار کودکانشان هستند. کودکانی که به جای مدرسه رفتن، در خیابانها، کارگاهها و مشاغل سخت مشغول به کار میشوند، به تدریج از تحصیل دور میمانند و امکان بازگشت آنها به چرخه آموزشی بسیار کم میشود.
از سوی دیگر افزایش روزافزون هزینههای تحصیلی روند ترک تحصیل را سرعت بخشیده است. اگر چه آموزش رسمی در مدارس دولتی طبق قانون همچنان رایگان است، اما اخذ هزینه توسط مدارس از والدین به عناوین مختلف امری رایج است و از طرفی هزینههای جانبی مانند خرید کتاب، لباس فرم، لوازمالتحریر، هزینه ایاب و ذهاب و تغذیه روزانه میتواند فشار زیادی بر خانوادههای کمدرآمد وارد کند.

همچنین در بسیاری از مناطق روستایی و محروم، مدارس مجهز وجود ندارد و دانشآموزان باید مسافتهای طولانی را طی کنند تا به مدرسه برسند. عدم وجود وسایل حملونقل مناسب و مسیرهای دشوار، باعث میشود بسیاری از خانوادهها ترجیح دهند فرزندانشان در خانه بمانند. در این میان در برخی از خانوادههای سنتی و کمدرآمد، تحصیل دختران بهعنوان یک اولویت در نظر گرفته نمیشود. این دختران به دلایل فرهنگی و اقتصادی زودتر از پسران ترک تحصیل میکنند و به ازدواج زودهنگام یا کار در خانه روی میآورند.
کودکان سرمایههای انسانی هر کشوری هستند که عدم تأمین حقوق آنها توسط حاکمیت میتواند لطمات جبران ناپذیری به آینده کشور وارد کند. این لطمات شامل تمام حوزهها شامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خواهد بود و به عنوان یک مانع در راه پیشرفت و توسعه کشور خواهد بود.