نویسنده: مایک فردنبرگ
وزارت دفاع آمریکا در جریان معاینات فیزیکی دورهای نیروها اقدام به غربالگری برای اختلال هویت جنسی کرده تا یک گام مهم در راستای جدایی این افراد از ارتش برداشته شود. سرپرست تدارکات پنتاگون در یادداشتی از فرماندهان یگانها خواسته است که این سیاست را «در اولین فرصت» به اجرا درآورند.
در این یادداشت آمده است: «فرماندهانی که میدانند اعضای یگانشان دچار اختلال هویت جنسی هستند، سابقه اختلال دارند یا با علائم این اختلال دستوپنجه نرم میکنند، باید سوابق پزشکی آنها را بهطور مجزا بررسی کنند تا ببینند نیروهای مذکور با استانداردهای پزشکی ارتش مطابقت دارند یا خیر.»
بعضی از رسانهها میگویند ۱۵ هزار نفر از نیروهای نظامی فعلی آمریکا دچار اختلال هویت جنسی هستند، اما هیچ مدرکی در رابطه با این ارقام وجود ندارد. احتمالاً تنها حدود ۴ هزار نفر از مجموع ۲.۲ میلیون نیروی ارتش که هویت جنسی متفاوتی نسبت به جنسیت بیولوژیکی خود دارند، تحت تأثیر این موضوع قرار میگیرند.
بعضیها سعی دارند که این مسئله را سیاسی یا ایدئولوژیک جلوه دهند، اما کنار گذاشتن افراد دارای اختلال هویت جنسی از ارتش مؤید همان سیاست قدیمی است که میگوید اگر کسی مشکل روانی یا جسمی داشته باشد و مشکل مذکور وضعیت خدمت او را تحت تأثیر بگذارد، امکان خدمت کردن نخواهد داشت. مسئله دیگر این است که افراد دارای اختلال هویت جنسی باعث تحمیل هزینههای درمانی فیزیکی و روانی به ارتش کشورها میشوند.
اختلال هویت جنسی با معیارهای رد صلاحیت سازگار است، زیرا نسبت به دیگر معیارها تأثیر بیشتری بر وضعیت خدمت میگذارد. برای نمونه، پیشتر اگر کسی صافی کف پا داشت، امکان خدمت نداشت. اما با توجه به اینکه عضویت داوطلبانه در ارتش آمریکا نتوانسته به اندازه کافی نیرو جذب کند، افراد دارای کف پای صاف هم میتوانند در شرایط کنونی به ارتش ملحق شوند؛ مشروط به اینکه مشکل مذکور خللی در انجام وظایفشان ایجاد نکند یا هزینه هنگفتی به دنبال نداشته باشد.
در مورد افراد که دچار اختلال هویت جنسی هستند، نرخ بیماریهای روانی در آنها بیداد میکند. برای نمونه، در این افراد افزایش دوازدهبرابری اقدام به خودکشی وجود دارد که متعاقب دریافت مراقبتهای موسوم به تأیید هویت جنسی رخ میدهد. همچنین حضور این افراد در ارتش کشورها نسبت به کسانی که اختلال هویت جنسی ندارند، هزینه گزافی خواهد داشت.
جدا از هزینه درمان و جراحی، نرخ خودکشی در این افراد واقعاً بالا است. آنها همچنین با توجه به هورموندرمانی با افزایش خطر ابتلا به سرطان دستوپنجه نرم میکنند. از اینرو، تأمین هزینه درمان از جانب ارتش باعث میشود که نظامیان و مالیاتدهندگان آمریکایی در معرض مسئولیتهای حقوقی قرار بگیرند، زیرا این احتمال وجود دارد که قرار گرفتن در معرض درمانهای غیرمرسوم و داروها، هورمونها و جراحیهای خطرناک، تبعات سنگینی برای سلامتی به دنبال داشته باشد.
افزایش هنگفت نرخ اختلال هویت جنسی در بین جوانان بویژه دختران نوجوان که طی ۱۰ سال اخیر در غرب رخ داده است، بیشتر به یک سرایت اجتماعی شباهت دارد تا مشکلی درونی که پیشتر مورد بیتوجهی قرار گرفته باشد.
درمجموع، سیاست ممنوعیت خدمت نظامی افرادی که دچار اختلال هویت جنسی هستند، به منزله رجوع به استانداردی است که میگوید افراد تنها درصورتی جذب میشوند که وضعیت آنها با امکان خدمتشان تداخل نداشته باشد یا هزینه درمانی عجیب و غریبی را به ارتش تحمیل نکنند. این سیاست همچنین دولت را از دامن زدن به مقولهای که به وضوح آسیبزا بوده و از عوامل اجتماعی نشأت میگیرد، منع میکند.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.
درباره نویسنده: مایک فردنبرگ در حوزه فناوری نظامی و مسائل دفاعی با تأکید بر اصلاحات دفاعی مقاله مینویسد. او دارای مدرک کارشناسی مهندسی مکانیک و کارشناسی ارشد مدیریت عملیات تولید است.