یکی از رقصندگان اصلی گروه گفت: «وقتی از چین بیرون میآیی، نفس تازه میکنی. چین جایی است که در آن از بیان چیزی که به آن باور داری، میترسی.»
دو ساعت مانده تا منهتن، در عمقِ تپههای کوتاه، پردیس هنرهای نمایشیِ ۱۶۲ هکتاری، تقویم را هزاران سال به عقب بازمیگرداند تا به عصر دودمان تانگ در چینِ باستان برسیم.
هنرمندان برای کشش، پرش و بهتر کردن حرکات تکنیکی خود حاضر میشوند. دور دریاچه میدوند و با سایش پرتوهای طلایی خورشید به سقف معبد از دویدن دست میکشند.
این مکان که «دراگون اسپرینگز» نام دارد، جایی است که «مریلین یانگ»، از رقصندگان اصلی گروه هنرهای نمایشی شن یون، آن را «خانه» خود میداند.
یانگ به اپک تایمز گفت: «هیچ جای دیگری در جهان مثل اینجا نیست. اینجا مکانی است که در آن احساس آرامش میکنیم.»
آرامش حاکم است و ارتقای مهارت اولویت دارد.
پردیس از تابستان تا اوایل زمستان سرشار از حس زندگی است، چرا که گروههای رقص با هم تمرین میکنند و اجرای خود را به شکل دقیق هماهنگ میکنند.
در عینحال، ارکستر کامل، لباسها، پسزمینههای متحرک و وسایل لازم برای اجرای تور در پنج قاره فراهم میشود تا شن یون آنچه را که «چینِ قبل از کمونیسم» مینامد، به نمایش بگذارد.
جرد مدسن، از مجریان نمایشهای شن یون، میگوید هر نمایش تقریباً یک تجربه فرازمینی است.
او به اپک تایمز گفت: «ما واقعاً مردم را به دورههای مختلف میبریم. ما آنها را بالا میکشیم و آسمانها را نشانشان میدهیم و آنها را پایین میبریم و تاریخ را نشانشان میدهیم.»
رویای آزادی
شن یون، که اکنون در سراسر جهان پرطرفدار است، در سال ۲۰۰۶ با گروهی از هنرمندان که متفاوت از حزب کمونیست چین میاندیشیدند و در چین سرکوب شده بودند، شروع به کار کرد؛ کشوری که حزب کمونیست در آن بشدت اطلاعات را کنترل میکند و هر چیزی را که دوست ندارد- فرهنگی، هنری یا غیره- ریشهکن میکند.
چن یانگ، رهبر ارکستر، به اپک تایمز گفت: «این واقعاً برای کنترل اذهان هست. برای کنترل ذهن مردم، (حزب کمونیست چین) باید از هر چیز دیگر و هر سیستم اعتقادی دیگری که وجود دارد خلاص شوند.»
بستر غنیِ تاریخ چین به واسطه بودیسم، تائوئیسم و کنفوسیوسیسم شکل گرفته که همگی در قالب اقدامات سیستماتیک پکن برای نابودی فرهنگ سنتی و القای ایدئولوژی کمونیستی مورد هدف قرار گرفتند.
از اینرو، شن یون نقطه مقابلِ حزب کمونیست چین است و داستانها و افسانههای چین باستان را روایت میکند. در وبسایت شن یون آمده است: «شن یون احیاگر زیباییها و خوبیهای چین قبل از کمونیسم است.»
پدر چن بیش از ۳۰ سال عضو ارکستر فیلارمونیک نخبگان دولتی چین بود. ایندو به همراه گروه کوچکی از هنرمندان چینی که آموزشِ کلاسیک دیده بودند، آرزو داشتند عناصر مدرن و کمونیستی را از اشکال هنری کنار بگذارند و میراث سنتی خود را به بدیعترین شکل ممکن به نمایش درآورند.
رویای آنها نزدیک به دو دهه بعد به واقعیت پیوست.
شن یون از یک گروه به هشت گروه رقص با تعداد نفرات یکسان تبدیل شده است. در پردیس، استودیوهای بزرگ و همچنین یک دبیرستان و کالج برای آموزش استعدادهای برتر در زمینه رقص و موسیقی کلاسیک چینی وجود دارد.
ویلیام لی، رقصنده اصلی شن یون، که از سال ۲۰۰۷ با این گروه بوده، میگوید: «وقتی از چین بیرون میآیی، نفس تازه میکنی. چین جایی است که در آن از بیان چیزی که به آن باور داری، میترسی.»
لی از خودش میگفت. او در تایلند به دنیا آمد اما دوران کودکیاش را در چین سپری کرد. ماشینهای پلیس و مأموران مخفی دائماً خانواده او را به دلیل اعتقاد به فالون گونگ تعقیب میکردند. حزب کمونیست محبوبیت این تمرین معنوی را تهدیدی برای حکومت خود میدانست و تمرینکنندگان آن را سرکوب میکرد. لی حتی پس از فرار به کانادا نیز همچنان میترسید و باور خود را سالها از دوستان نزدیک خود پنهان نگهداشت.
او با اشاره به اصول اساسی این تمرین گفت: «حالا که بزرگتر شدهام و به آن فکر میکنم، میگویم باور داشتن چه اشکالی دارد؟ هیچ اشکالی ندارد. اعتقاد به حقیقت، نیکخواهی و بردباری چه اشکالی دارد؟ وقتی کاری میکنم، اگر کسی آن بالاها مراقبم باشد، تصمیم بهتری میگیرم.»
ملاقات با هنرمندان همفکر در شن یون به لی کمک کرد که حرف بزند.
چن، که او نیز تمرینکننده فالون گونگ بود، در مقطعی که برادرش در اوایل دهه ۲۰۰۰ در اردوگاه کار اجباری در چین زندانی بود و شکنجه میشد، ۱۸ ماه در آمریکا عذاب کشید. دوستانش که آنها نیز فالون گونگ تمرین میکردند، به اجبار داروهای ناشناختهای به آنها خورانده میشد که روی عملکرد شناختیشان تأثیر میگذاشت. برادرش درنهایت از چین فرار کرد اما سوءاستفادههایی از این دست همچنان ادامه دارد.
چن گفت: «جنایتهای غیرقابل بیانی وجود دارد که من و شما در این کشور نمیتوانیم حتی تصورش را بکنیم.»
فراتر از جادو
اگر بازگو کردن چنین ماجراهایی یکی از جوانب تعهد شن یون به واقعگرایی و حقوق بشر باشد، این شرکت نشان داده که از مسائل بیشتری حمایت میکند.
اجرای دو ساعت و نیمهای که هرسال از نو خلق میشود و در بهترین مکانهای جهان به اجرا درمیآید، با رنگهای خاطرهانگیز و داستانهای سرزندهای که دارد، به قول یانگ به یک «بوم نقاشی میماند که جان میگیرد.» رقصندهها بر نیروی جاذبه چیره میشوند و حرکاتشان را یکی پس از دیگری در برابر یک پسزمینه دیجیتالی سهبعدی با سهولت و زیبایی به نمایش میگذارند.
چن میگوید هر قدمِ رقصندهها با موسیقی زنده ارکستری که در نوع خود بینظیر است نمود پیدا میکند. این اولین ارکستر جهان است که موسیقی کلاسیک شرق و غرب را درهم میآمیزد.
مدسن گفت: «آنچه این شاهکار را ممکن میکند، یک کار تیمی فوقالعاده است. هدف این است که اثرِ به مراتب بزرگتری خلق کنیم.»
دهها عضو دیگر از اعضای فعلی و سابق که در سالهای اخیر به شن یون پیوستند، با این حرف موافق هستند.
چن گفت: «این موفقیت با جادو به دست نیامده است. فداکاری، اراده، استقامت و ازخودگذشتگی هم هست. اینها چیزهایی هستند که برای خلق یک اثر شگفتانگیز لازم است.»
ماجراجویی متواضعانه
لیو مینگیه یکی از اولین اعضای آکادمی آموزش رقص شن یون بود.
او به اپک تایمز گفت: «میدانستم که هدف باشکوهی داریم. نمیدانستم تا کی قرار بود این کار را بکنم، اما فکر میکردم یک فرصت استثنائی است. باید با آن همراه شویم و دنبالش کنیم.»
لیو فکر میکرد در پیشنیازهای فیزیکی بیش از حد مهارت دارد. آشنایی اولیه با هنرهای رزمی پیشزمینه خوبی برای یادگیری اصول رقص و بویژه انعطافپذیری و استقامت بود. او که همیشه سریع یاد میگرفت، بسرعت ترکیبهای پیچیدهتری را برای رقصیدن تمرین میکرد، درحالیکه دیگران در تمرین تکنیکهای سادهتر به مشکل میخوردند.
او خستگی ناشی از حفظ حالتی را که «ایستادن اسب در هنرهای رزمی» نام دارد، به یاد آورد. در آن زمان گمان میکرد: «کاری ندارد…. سختتر از هر کاری است که انجام میدهیم و من با همه تکنیکها آشنایی دارم.»
لیو بسرعت خوش درخشید، اما نه آنطور که انتظارش را داشت.
او گفت: «بارها از من ایراد میگرفتند، حتی در حرکاتی که گمان میکردم در انجام آنها مهارت دارم. یک قدم را زود برمیداشتم و قدم دیگر دیر میشد و انرژی درستی نداشتم.»
انرژی زیاد و سرعت که از مشخصههای بارز و غرورآفرین او بود، مانعش شده بود. مهارت در هنرِ ظرافت به این معنی بود که تمام مؤلفههای درونی خود را دگرگون کند و سرعت حرکات دست و پای خود را پایین بیاورد تا «خود را در هوا معلق نگهدارد.»
ذهن و جسم او دچار تضاد شدند. «احساس خشک بودن میکردم. احساس میکردم دست و پایم را بستهاند. با بدنم در جنگ بودم.»
یک فرایند دردآور
این دردِ مسخمانند چیزی است که حتی بهترین هنرمندان شن یون هم از آن رنج میبرند.
آن را رها کردن مینامند؛ اینکه خصوصیاتی مثل خودخواهی و آسودهطلبی، و بالاتر از همه، نفس را کنار بگذاریم.
پیوتر هوانگ، رقصنده ممتازی که حدود ۱۴ سال با شن یون بود، به اپک تایمز گفت: «اگر منم منم کنید، بلافاصله در مرکز توجه قرار میگیرید.»
هوانگ کسی بود که در ورشوی لهستان به دنیا آمد و تعداد کمی آسیایی در اطرافش بودند. او یک حائل حفاظتی برای خود ایجاد کرد و معتقد بود که برای زنده ماندن باید «سختتر تلاش کند.» در استودیوی رقص درها را میبست و خود را وقف تمرین میکرد. میگفت در رقص و زندگی محتاط است اما ذهنی منسجم دارد. تا وقتی فکر میکرد حق با اوست، «چیز دیگری برایش اهمیت نداشت.»
اما مصدومیتی که در سال اول بهعنوان رقصنده اصلی شن یون برایش پیش آمد، دیدگاهش را تغییر داد.
انگشت پای راستش در تور سیدنی در رفت و با هر قدمی که برمیداشت به پهلو میچرخید. اعضای تیم که متوجه شدند دیگر نمیتواند هیچ تکنیک چالشبرانگیزی را پیاده کند، او را در اواسط اجرا کنار گذاشتند و رقصنده دیگری را جایگزین او کردند.
اینکه اجرا را به پایان رساندند و اعضای تیم در پشت صحنه یکدیگر را تشویق کردند، ذهن هوانگ را درگیر کرد.
او گفت: «همه چیز با یا بدون من ادامه داشت. فرقی نمیکند چقدر خوب هستی و مهم نیست که رقصنده اصلی باشی. هیچکسی نمیتواند به تنهایی یک برنامه کامل اجرا کند. فقط به این دلیل خوب هستی که افراد دیگری در کنارت هستند که تو را خوب جلوه میدهند.»
او با شخصیت افسانهای که در اجراهایش به تصویر میکشید، احساس نزدیکی میکند: میمونشاه
میمونشاه ابتدا یک شرورِ طغیانگر بود که بعدا در سفری پرماجرا برای بازگرداندن متون مقدس بودایی از هند یاد میگیرد از قدرت خود به شکل صحیح استفاده کند.
میمونِ چوببهدست آینه هوانگ بود.
او گفت: «فکر میکردم میتوانم دنیا را تصاحب کنم. اما درنهایت متوجه میشوی که صرفاً انسانی عادی هستی، درست؟ بدون آدمهای اطرافت، وجود نداری.»
حس رها کردن به لیو کمک کرد چیز باارزشتری به دست آورد.
او گفت: «از جهاتی مثل درسِ زندگی بود. گاهی اوقات فرایندِ رسیدن به مقصد ارزشِ بیشتری دارد.»
یک ماهی کوچک در اقیانوسی بزرگ
در مقطعی که شن یون اولین تور خود را آغاز کرد، یک دختر دبیرستانی اهل کالیفرنیا در حال مطالعه مقالههای مربوط به شن یون بود و روزی را تصور میکرد که بتواند عضو گروه باشد.
آلیسون چن در جوانی به سمت هنر سنتی چین جذب شد. او از حرکات رقص چینی الگوبرداری میکرد و سیدیهای موسیقی بیکلام چینی میخرید و تمام روز آنها را مینواخت.
سال ۲۰۰۷ بود که چن در سالن اجرای شن یون در سانفرانسیسکو، دفترچه اجرای برنامه را باز کرد و با خودش گفت: «چقدر خوب میشد اگر اسم من هم جزو گروه بود.» در آن زمان، به کمک یکی از معلمان سابق اپرای پکن مشغولِ یادگیری رقص بود. در عرض چند ماه در آکادمی هنر فیتیان ثبتنام کرد و فرصتی برای او فراهم شد تا با شن یون به تور برود و این باعث افتخار مدرسهاش شد.
چن کوتاهقامتترین رقصنده گروه بود. لباس اولِ رقصش به تنش بزرگ به نظر میرسید. در بعضی از رقصهای گروهی که به هماهنگی زیادی نیاز داشتند، طراحان رقص او را در ردیف وسط قرار میدادند تا همه متعادل به نظر برسند.
او به اپک تایمز گفت: «در این حرفه دائماً در ستیز و گریز بودم؛ ماجرای شرمآور دخترک کوتاهقامتی که معلوم نیست چطور دوام پیدا کرد.»
هرچه از نظر قد، کمبود داشت، با تطبیقپذیری جبرانش کرد. برای خود هدفگذاری کرد تا در هر تور چند تکنیک یاد بگیرد. یکبار ژستی گرفت تا رنج دختری جوان زیرِ آفتاب سوزان را به تصویر بکشد. مدیران آنقدر دوستش داشتند که آن ژست را به رقص اضافه کردند.
چن چندین سال با گروه رقصید تا اینکه درنهایت وارد گروه اصلی شد. اما در آن مقطع دیگر برایش اهمیت نداشت که عکسش روی جلد مجلات برود.
«من فقط یک ماهی کوچک در دلِ اقیانوسی بزرگ هستم. با دیگران در حال حرکت هستم و با آنها سوار بر موج پیش میروم و این چیز زیبایی است. نیاز نیست خیلی نگران این باشید که کجا میروید. فقط مسیر عادی را دنبال کنید. یک جهت عادی وجود دارد که شما را به مقصد میرساند.»
یکی از ارزشمندترین خاطرات او به تشویق حضار در یکی از اولین نمایشهایش مربوط میشود. درحالیکه پرده پایین میرفت، از گوشه صحنه دست تکان میداد و با زنی در ردیف اول که نوزادش را در آغوش گرفته بود، چشم در چشم شد. زن که مانند بقیه نمیتوانست کف بزند، سر تکان میداد و تکرار میکرد: «سپاسگزارم.»
چشمهای چن در حین یادآوری این لحظه کمی قرمز شدند.
او گفت: «کمکم متوجه میشوید که زندگیتان دیگر مختصِ خودتان نیست.»
«میتوانم به شکلی زندگی کنم که برای دیگران مفید باشم و به اطرافیانم و حتی به کسانی که کاملاً غریبهاند، کمک کنم.»
«برای اینکه بتوانید قلبتان را وقف کاری کنید که در حال انجامش هستید و نمایش زیبایی برای آنها اجرا کنید؛ خاطرهای که بتوانند آن را به خاطر بسپارند. آن موقع بود که فهمیدم… واقعاً ارزشش را دارد.»
مبارزهطلبی
تنها نهادی که میخواهد موفقیت شن یون را خراب کند، حزب کمونیست چین است.
از زمان آغاز به کار شن یون، این گروه با کارزار نفرتپراکنی بیانتهای رژیم مواجه شده است.
ارسال نامه، ملاقاتهای حضوری، تماسهای تلفنی، باجگیری برای اعطای ویزا برای مقامات و دیپلماتهای چینی که تمام تلاش خود را میکنند تا صاحبان سالنهای تئاتر را مرعوب کنند و به مقامات محلی هشدار میدهند که در این نمایش شرکت نکنند، هیچ حد و مرزی ندارد.
این شرکت چندین حادثه خرابکاری را گزارش کرده که طی آن لاستیکهای ماشین تور را به شکلی بریده بودند که احتمال داشت در جاده تصادف کنند.
هوانگ به یاد دارد که حدود چهار سال پیش در مرکز شهر سان فرانسیسکو پشت ون نشسته بود که گلولهای به شیشه عقب برخورد کرد و لایه بیرونی پنجره دوجداره را شکست.
پلیس نتوانست عامل شلیک را در خیابانهای شلوغ شناسایی کند، اما هوانگ معتقد است که این اتفاق قطعاً تصادفی نبوده است.
ون قبل از شلیک گلوله برای مدتی طولانی در آن حوالی پارک شده بود. یک پوستر بزرگ و لوگوی شرکت بر روی بدنه ون طراحی شده بود که نشان میداد ون متعلق به شن یون است. او گفت: «همه میدیدند که آنجا هستیم.»
او گفت: «همیشه افرادی هستند که سعی میکنند جلوی ما را بگیرند یا شاید مانعمان شوند. فکر میکنم هدفشان این بود که ما را بترسانند.»
افبیآی در مه ۲۰۲۳ دو مرد چینی را بازداشت کرد که ظاهراً با رشوه دادن به یکی از مقامات خدمات درآمد داخلی قصد داشتند شن یون را هدف بگیرند. اسناد دادگاه نشان میدهند که ایندو نفر همچنین برای تنظیم یک شکایت زیستمحیطی جهت «جلوگیری از رشد جامعه فالون گونگ در اورنج کانتی» اقدام به نظارت فیزیکی کرده بودند. هردو نفر ماه گذشته به انجام مأموریت غیرقانونی برای کمک به حزب کمونیست چین جهت سرکوب فالون گونگ در آمریکا اعتراف کردند.
اجراهای شن یون در بوسان کره جنوبی- کشوری که حزب کمونیست چین با اقدامات قهری در آن نفوذ کرده- به دلیل تهدیدهای دیپلماتیک چین علیه مالک سالن تئاتر- شبکه رادیو تلویزیونی کیبیاس- لغو شدند. این درحالی است که هزاران بلیت به فروش رفته بود.
لی گفت: «ما از دست آزار و اذیت چین فرار کردیم، اما نمیدانستیم که حزب کمونیست تا این حد در دیگر کشورها نفوذ دارد. حضار مشتاقانه منتظر بودند. آنها از قبل بلیت خریده بودند، اما نتوانستیم فرهنگ و قابلیتهای خود را به آنها نشان دهیم.»
اعضای گروه با قلبی اندوهگین به مقصد بعدی خود، تایوان، رفتند. اما خیلی زود همه چیز به شکل غیرمنتظرهای تغییر کرد. اعضای گروه حدود یک ماه بعد به شهر دئگو در کره جنوبی دعوت شدند.
اعضای تیم که از فرصت دوباره خود خشنود بودند، تمام تلاششان را به کار گرفتند. در سالنی که پر از تماشاگر بود، لی احساس میکرد بدنش سبکتر شده است.
لی گفت: «یکی از بهترین اجراهایی بود که تا به حال داشتیم.»
پیامی مبنی بر مبارزهطلبی برای حزب کمونیست چین داشتیم: «هرچه هم که سعی کنید جلوی ما را بگیرید، به اجرای خود ادامه میدهیم.»
تغییر
امیدی که در شن یون موج میزد، به ریچل چن- نوازنده ویولن گروه- در مقطعی که در اجرای بخش خود به مشکل خورده بود، روحیه داد. نوازندگان در این قطعه میبایست شور و اشتیاق متفاوتی را در پسِ یک آرامش سطحی به مخاطب منتقل میکردند.
چند ماه گذشت و اعضای تیم تمرین کردند و راه به جایی نبردند. چنِ کمالگرا (ارتباطی با چن یینگ یا آلیسون چن ندارد) که با دقت هر قسمتی را که نیاز به تغییر داشت مشخص میکرد، تصمیم گرفت کار دیگری بکند: بخشهای خوب در اجرای هر نوازنده را بردارد و صداها را با هم ترکیب کند.
او گفت که نتیجه از «چرخشی ۱۸۰ دجه» حکایت داشت.
او به اپک تایمز گفت: «مشاهده تحولی که با یک تغییر ذهنیت ساده رخ داد، بسیار الهامبخش بود. از نظر چن، این نشانهای بود که میگفت راهِ من تنها راهِ موجود نیست.»
او گفت: «باید خودتان را تغییر دهید تا درهای بیشتری به روی شما باز شود. هنر بازتابی از شخصیتِ هنرمند است. باید کاری کنید که مخاطب احساس امید، تشویق و شادی کند. و همه اینها از قلبی عاری از خودخواهی آغاز میشوند.»
آلیسون چن که عشق به رقص او را از کالیفرنیا به نیویورک کشاند، اکنون عشق به هنر خود را بهعنوان یک معلم ارائه میکند. او دانشآموزان را برای اجرا در رویدادهای اجتماعی و مدارس محلی بیرون میبرد. شاید آن صحنه تئاتر جهانی مانند اجراهای اصلی شنیون نباشد، اما لبخندی که بر لبان اطرافیان نقش میبندد، بهترین پاداش است.»
او بابت سالهایی که بهعنوان رقصنده شنیون توانست «به فرهنگ چینی قدم بگذارد» و ببیند که مردمان دوران باستان در مواجهه با مشکلات چگونه رفتار میکردند، سپاسگزار است.
چن میگوید: «شن یون در اصل این مسئله را به شما یادآوری میکند که برای بهتر بودن حقِ انتخاب دارید. شما میتوانید اینطور انتخاب کنید که خوشبینانهتر زندگی کنید. این کاملاً به خودتان بستگی دارد. اما همه میتوانند کمی مهربانتر باشند، قبول دارید؟»
«نه به آدم ازخودراضی»
جامعه شن یون در نزدیک به دو دهه گذشته رشد زیادی کرده است اما اعضای آن همچنان به هم نزدیک هستند.
رقصندگان اصلی به تازهکارها آموزش میدهند. آنها در بین بخشهای مختلف نمایش روی شانههای یکدیگر میزنند تا برای هم آرزوی موفقیت کنند. پس از اتمام آخرین نمایش در هر شهر، سوپرانوها، رهبران ارکستر و رقصندگان در پشت صحنه حاضر میشوند تا در جمع کردن وسایل کمک کنند. هیچکس بیکار نمینشیند و کار را به دیگری محول نمیکند.
هنرمندان آن را بهعنوان فرهنگ «نه به آدم ازخودراضی» توصیف میکنند.
لی گفت: «کار کردن هیچوقت برای شما عار نیست.»
«تمجید؟ برخی ممکن است بگویند تمجید سر و صدای بیخود است.»
آنجلیا وانگ، رقصنده کهنهکار، به اپک تایمز گفت: «حتی به ذهنتان هم خطور نمیکند. حتی فکر نمیکنید آنقدر بزرگ باشید.»
دقایقی پس از آخرین تشویق حضار، هوانگ با خستگی آرایشش را پاک میکند، لباسهای معمولیاش را میپوشد و با جمعیتی که در حال ترک سالن هستند همراه میشود.
لحظهای خاص برای هوانگ است؛ راهی برای تجدید قوا.
مردم در آن حوالی گردهم جمع میشوند و با هیجان درباره چیزی که روی صحنه دیدند صحبت میکنند. هیچکسی او را نمیشناسد، اما اهمیتی ندارد.
او گفت: «مسئله تو نیستی. کل نمایش که مختصِ تو نیست. پای تلاش یک تیم در میان است. این چیزی است که دوستش دارم.»