در طی ماجراهای وانگ لیجون و بو شیلای، حقایق بسیاری افشا شد، و مردم عادی، در طی جنبش ” در مدح کمونیسم و مبارزه با سیاهی” چین شاهد نهایت ستمگری بو شیلای بودند. بو و وانگ در آزار و شکنجه تمرینکنندگان فالون گونگ ودرآوردن اعضای بدنشان درحالیکه هنوز زنده هستند نیز چهره ظالمانه خودشان را نشان دادند.
مردم چین درک میکنند که سردمداران حزب کمونیست چین تا چه حد منحط و فاسد شدهاند و از اینرو، فروپاشی غیرقابل اجتناب آن را میبینند.
مردم چین با اینکه تفکر مبتنی بر سقوط حزب را به فال نیک میگیرند، شاید این پرسش را نیز در ذهن داشته باشند: آیا بدون حزب کمونیست، چین دچار هرج و مرج خواهد شد؟
براساس پیشنهاد مائو زِدانگ، باید هر هفت یا هشت سال انقلابی سیاسی رخ دهد و خیل عظیمی از مردم قتل عام شوند.
برای پاسخ به این پرسش، باید دو موضوع را روشن کنیم.
نخست اینکه، نسلهای قومی چین دستخوش درگیری و اغتشاش نمیشوند، مگر به نیروی زور و اجبار.
چین قبل از اینکه به کنترل حزب کمونیست چین درآید، تاریخی به قدمت ۵۰۰۰ سال داشته است. مردم چین، با پیروی از فرهنگ سنتی خود، خصائص والایی همچون شکیبایی و صداقت را ارج مینهادند. این فرهنگ موروثی، در رفتار و منش روزانه مردم چین ریشه دوانده و برای هزاران سال در خونشان جاری بود.
مردم چین، شهروندانی سختکوش بوده و مطیع قانون هستند. آنها درگیر اغتشاشات و مخالفتهای عمومی در گستره وسیع نمیشوند، مگراینکه تحت اجبار مقامات رسمی و برای حفظ جان خود دست به چنین کاری بزنند.
به عنوان مثال، وقتی مقامات رسمی، کشتزارهای روستای ووکان را غصب کرده و نمایندگان دهقانان را کشتند، دهقانان به دنبال آن، راهپیمایی اعتراضآمیز صلحجویانهای را به راه انداختند.
بعلاوه، تواضع مردم چین، ریشه در صلحدوستی آنها دارد، و آنها تاجایی که بتوانند شکیبا و بردبار هستند. اما حتی اگر نتوانند در گرفتن حق خود کاری از پیش برند، تلافی نمیکنند. آنها ترجیح میدهند به خودشان آسیب برسانند. همانند دهقانانی که برای احقاق حق خود، با ایستادن بر روی خانههایشان که قرار بود بزودی تخریب شود، خودشان را به آتش کشیدند. اما این اعمال غمانگیز و حزنآور، هیچگونه احساس همدردی از طرف ژو یونگکانگ و افرادی شبیه او را نسبت به مردم برنیانگیخت.
دوم اینکه، چه عاملی واقعاً باعث اغتشاشات اجتماع کنونی چین است؟
جواب، حزب کمونیست چین است. چرا میتوان چنین گفت؟ با بررسی تاریخچه حزب کمونیست چین، میتوانیم بهروشنی ببینیم که هرکجا که حزب کمونیست چین باشد، مردم در رنج هستند.
از سال ۱۹۴۹، حزب کمونیست چین دست به وقایع تکاندهندهای زد که دلیل اغتشاشات و هرج و مرجهای مداوم در چین امروز است. از جنبش “گامی عظیم به جلو” انقلاب سال ۱۹۵۸ مردم، که برنامهای در جهت تحول چین به جامعه کمونیست مدرن بود، تا امروزکه آزار و شکنجه فالون گونگ انجام میگیرد و ۸۰ میلیون مرگ غیرطبیعی در دوران صلح روی دادهاست. آماری که از آمار تلفات دو جنگ جهانی فراتر رفته است.
آیا فکر نمیکنید که حزب کمونیست چین، دلیل واقعی ناآرامیهای اجتماعی در چین امروز است؟
اساس فکری حزب کمونیست چین بر آشوب و ناآرامی استوار است. مائو زِدانگ، بر این دیدگاه پافشاری میکرد که در هر هفت تا هشت سال باید انقلابی سیاسی روی دهد و تعداد زیادی از مردم از طریق آن کشته شوند. به بیانی، ازاعمال خشونتبار یک طبقه اجتماعی، برای سرنگونی طبقه اجتماعی دیگر استفاده شود.
حزب کمونیست چین با تکیه بر لولههای تفنگ به قدرت رسید، بنابراین، دست به تخریب فرهنگ ۵۰۰۰ ساله چین زد. حکمرانی آن درنهایت خودکامگی و استبداد در حق مردم، مشروع و مردمی نیست. بنابراین، حزب کمونیست چین همیشه نگران بوده است که از درون یا بیرون سرنگون و متلاشی شود.
در جامعه بینالمللی امروز، برخی نمونهها وجود دارند که چین میتواند از آنها الگو بگیرد. مردم در اروپای شرقی و اتحادیه جماهیر شوروی، پس از رهایی از چنگال کمونیسم، به زندگی بهتری دست یافتند.
بنابراین، به نظر میرسد که چین بدون حزب کمونیست چین دستخوش ناآرامی و آشوب نمیشود. بلکه برعکس، جامعه چین پایدار شده و مردم از زندگی شاد و مرفهی برخوردار خواهند شد.
بدون حزب کمونیست چین، که مشتعلکننده آتش آشوب و ناآرامی و آغازگر نظام استبدادی در چین است، مردم چین، در صلح و آرامش واقعی زندگی کرده و از یک جامعه آزاد مبتنی بر دمکراسی برخودار خواهند شد. چرا در چین باید آشوب و بلوا وجود داشته باشد؟
لی میلیان برای نسخه چینی اِپُک تایمز، مقالاتی در باره سیاستهای چین مینویسد.