با دکتر ساینا مککلاف، متخصص تغذیه، همراه شوید تا به حقایق غذا و سلامتی پی ببرید. او که یک دانشمند تحصیلکرده و روزنامهنگار است، حقایق و اطلاعات خود را در رابطه با یک زندگی سالم، شاد و آزاد به اشتراک میگذارد.
چندی پیش به یک دورهمی دخترانه با تم «بازی هدفمند» دعوت شدم. انتظار داشتم که روز سرگرمکننده و بیدغدغهای را با دوستانم سپری کنم، خودم را رها کنم و با آدمِ بازیگوش درونم ارتباط بگیرم.
اما وقتی به آنجا رسیدم، متوجه شدم که منظورِ میزبان از بازی این بوده که در انجام کارهای روزانهاش به او کمک کنیم: مرتب کردن کمدها و تمیز کردن گاراژ. از نظر او نوعی بازی بود و باعث خوشحالیاش میشد.
متوجه شدم که بازی تا چه حد میتواند شخصی باشد؛ چیزی که برای یک نفر مفرح است، ممکن است برای دیگری پرزحمت باشد. همچنین متوجه شدم که آدمها انگار بازی کردن را فراموش میکنند.
ما آدمبزرگها اغلب سرگرمی را پشت گوش میاندازیم و آن را به وقتی مؤکول میکنیم که «زمان کافی داشته باشیم» و این امر ممکن است به قیمت از دست رفتن سلامتی ما تمام شود.
به این فکر کنید که برخورداری از تندرستی نه در گروِ فعالیتهای سلامتمحورِ باب روز که در گروِ بازیابی چیزی است که ما را در دوران کودکانی مملوء از شعف میکرد.
چرا بیشتر بازی نمیکنیم؟
تحقیقات نشان میدهند که انجام فعالیتهای مفرح میتواند احتمال اضطراب، افسردگی و حتی بیماریهای روانی حاد مانند اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی را به حداقل برساند. بازی استرس را کاهش میدهد و باعث افزایش سطح اندورفینِ شادیآور میشود. بازی کردن فشار خون را کاهش میدهد و از شما در قبال بیماریهای قلبی و زوال عقل محافظت میکند و طول عمر را افزایش میدهد. گویی طبیعت به شما میگوید که «بفرما، برو و خوش بگذران- برایت مفید است!»
با اینحال، بسیاری از بزرگسالان- از جمله خودم- سعی میکنند برای بازی وقت بگذارند.
وقتی وارد دوره بزرگسالی میشویم، بازی کردن را پوچ و بیهوده تلقی میکنیم. جامعه ترغیبمان میکند که «بزرگ شویم» و ما را به سمت مسئولیتها و دستاوردهای ملموس سوق میدهد و وقت چندانی برای سرگرمی باقی نمیگذارد.
بین کار، خانواده و فهرست کارهای بیانتهایی که داریم، بازی به حاشیه رانده میشود. به مرور زمان، فعالیتهای خودجوش و خیالپردازی رنگ میبازند و جای خود را به روتین سفت و سخت و ذهنیت تکلیفمحور میدهند.
این الگو اغلب به واسطه پدر و مادرهای ما شکل میگیرد. پدر و مادرم از صبح تا شب کار میکردند و بهندرت به تفریح میپرداختند. من نیز در حال حاضر بهعنوان یک بزرگسال در همان تله گرفتار شدهام. وقتی برای بازی وقت میگذارم، احساس گناه میکنم. تصور میکنم استحقاقش را ندارم.
عدم تمایل ما به بازی اغلب از این باور عمیق نشأت میگیرد که تا وقتی دستاورد خوبی نداشتهایم، «سزاوار» آن نیستیم. اما چه کسی در اینباره تصمیم میگیرد؟
اکثر آدمها در پی خط پایانی هستند که وجود خارجی ندارد. ما دائماً قواعد بازی را عوض میکنیم و به خودمان میگوییم که وقتی تمام کارها را به انجام رساندیم، آنوقت سزاوارِ استراحت هستیم.
حتی بعد از آنکه تمام کارهای روزانه را انجام دادیم، باز هم برای استراحت و بازی مردد هستیم، چرا که همیشه کارهای بیشتری برای انجام وجود دارد. ما همیشه به دنبال یک تأیید بیرونی هستیم و «نقطه پایانی» را انتظار میکشیم که هرگز به آن نمیرسیم.
چه میشود اگر دست از این انتظار برداریم؟ چه میشود اگر همین حالا به خودمان اجازه بازی کردن بدهیم؟
بازی کردن در بزرگسالی چگونه است؟
تعریف بازی برای کودکان ساده است. آنها بیدرنگ شروع به بازی میکنند. اما تعریف بازی برای بزرگسالان کمی پیچیدهتر است.
قرار نیست یک عروسک یا اکشن فیگور برداریم و بازیهای دوران کودکی را تکرار کنیم.
پس بازی کردن برای بزرگسالان چگونه است؟
دکتر استوارت براون، محقق و بنیانگذار مؤسسه ملی بازی، هشت «تیپ شخصیتی برای بازی» معرفی کرده که به بزرگسالان کمک میکند تا طبیعیترین و لذتبخشترین نوع بازی را پیدا کنند:
- کلکسیونر: عاشق جمعآوری و نگهداری از چیزهای مختلف هستید- تمبر، ماشینهای قدیمی، کتابهای کمیاب یا صدف.
- رقابتی: در انجام بازیهایی که قواعد مشخص دارند خشوحال هستید و از چالش برندهشدن لذت میبرید؛ حالا چه مسابقه فوتبال محله باشد، چه بازیهای رومیزی و چه فوتبال فانتزی.
- خلقکننده: عاشقِ عملی کردن ایدهها هستید. خطخطی کردن، دکوراسیون، نجاری، کارهای تعمیری، خیاطی و ساختن یا تعمیر کردن وسایل باعث شادیتان میشود.
- مدیریت: از ساماندهی و رهبری کردن لذت میبرید. برنامهریزی برای رویدادهایی مانند مهمانیهای مناسبتی یا هماهنگسازی فعالیتهای گروهی باعث سرگرمیتان میشود.
- کاوشگر: با کشف چیزهای تازه بازی میکنید. این کار ممکن است فیزیکی- سفر به مکانهای جدید- یا فکری- یادگیری یک مهارت جدید، موسیقی یا جستجوی ایدههای جدید- باشد.
- شوخطبع: عاشق خنداندن دیگران هستید. بازی کردن برای شما به منزله مسخرهبازی، جوک گفتن یا شوخیهای مفرح است.
- ورزشکار: با تحرک دادن به خود بازی میکنید. رقصیدن، یوگا، پیادهروی یا هر فعالیتی که باعث میشود بدنتان را حرکت دهید، باعث خوشحالیتان میشود.
- قصهگو: عاشق قصه هستید و اینکه شنونده قصه باشید یا برای دیگران قصه بگویید. بازی برای شما ممکن است در نویسندگی، بازیگری یا تعریف کردن یک قصه خوب بر سر میز شام خلاصه شود.
بازی کردن شکلهای مختلفی دارد، اما خودِ این فعالیت فاقد اهمیت است. مهم، احساسی است که در شما ایجاد میشود. بازی مترادفِ لحظاتی جادویی است که احساس خوشی در آن لحظه به اوج میرسد، زمان متوقف میشود و به شما احساس آزادی و سرزندگی میدهد.
من شخصاً تکههایی از خودم را در چند مورد از این شخصیتها میبینم، اما ذاتاً انسانی خلقکننده هستم.
با امتحان کردن دستورهای آشپزی جدید در آشپزخانه، ایجاد مسیرهای پیادهروی در خانه، داستاننویسی و نقاشی بازی میکنم. در این لحظات بهطور کامل در خلاقیت غوطهور میشوم و گذرِ زمان را از دست میدهم. احساس آرامش و سرزندگی دارم و چیزی جز لذتِ خلق کردن، کاوشگری و عملی کردنِ ایدهها برایم اهمیت ندارد.
فراخوان شادی
گنجاندن بازی در زندگی روزمره لزوماً وقت آزاد زیادی نمیخواهد. حتی اگر پنج دقیقه از وقتتان را به انجام کارهای مفرح بپردازید، تفاوت ایجاد میکند. مهم این است که به چیزهایی که باعث شادیتان میشود و شما را از فشار زندگی میرهاند، اولویت بدهید.
شما (و خودم) را به این چالش دعوت میکنم:
روزی پنج دقیقه از فشارهای زندگی فاصله بگیرید و بازی کنید. برقصید، مسخرهبازی دربیاورید، حباب درست کنید، یک فیلم کمدی ببینید، غرقِ یک کتاب شوید یا کمدتان را مرتب کنید. اگر باعث شادیتان میشود، پس اهمیت دارد.
تایمر را تنظیم کنید و پنج دقیقه به خودتان وقت دهید تا کاری بکنید- هر کاری- که روحیهتان را بهبود میبخشد. لازم نیست بابت این کار دستاوردی داشته باشید و نیازی به کسب اجازه ندارید. همین حالا سزاوار آن هستید. بازی کنید!
اطلاعات ارائهشده صرفاً جنبه آموزشی داشته و منعکسکننده نظرات ساینا مککلاف هستند که دانشمند است و با پزشکی سروکار ندارد. هدف، ارائه توصیههای پزشکی یا جایگزین کردن راهنمایی ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی نیست. همیشه قبل از تغییر رژیم غذایی، داروها یا سبک زندگی خود با یک ارائهدهنده مراقبتهای بهداشتی مشورت کنید. از این اطلاعات با مسئولیت خود استفاده کنید.