ب- بنیان ننگین حکچ
حکچ ادعا دارد که تاریخی پر از افتخار آفریده، تاریخی که پیروزی در پس پیروزی داشته است. این صرفاً تلاشی در جهت زیباسازی و افتخار آفرینی وجههی حکچ در نظر مردم است. در حقیقت، حکچ هیچ افتخاری ندارد که به آن ببالد. حزب تنها با استفاده از ۹ ویژگی شیطانی به ارث رسیدهی خود توانست قدرت خود را ایجاد و حفظ نماید.
تأسیس حکچ- برخاسته از آغوش اتحاد جماهیر شوروی
”شلیک اولین توپ در زمان انقلاب اکتبر، مارکسیسم و لنینیسم را برای ما به ارمغان آورد.“ این تصویری است که حزب از خود برای مردم ساخته است. این درحالی است که زمانیکه حزب در ابتدا پایهگذاری شد، تنها یک شاخهی آسیایی اتحاد جماهیر شوروی بود. حزب از ابتدای کار خود یک حزب خائن بشمار میرفت.
حزب در ابتدای تأسیس خود از هیچ پول، ایدئولوژی و تجربهای برخوردار نبود. آنها هیچ پایگاهی نداشتند تا با استفاده از آن از خود حمایت کنند. حکچ به ”سازمان جهانی احزاب کمونیست به سرپرستی شوروی سابق“ (Comintern) ملحق شد تا سرنوشت خود را به سرنوشت انقلاب خشن در جریان گره بزند. انقلاب خشن حکچ میراثخوار انقلاب مارکس و لنین بود. سازمان جهانی احزاب کمونیست مقری جهانی برای براندازی تمامی قدرتهای سیاسی در سرتاسر جهان بود و حکچ صرفاً شاخهی شرقی کمونیسم شوروی بود که نقش امپریالیسم ارتش سرخ روسیه را ایفا میکرد.
حکچ از تجربیات حزب کمونیست شوروی مبنی بر سلطهی شدید سیاسی و دیکتاتوری حزب کارگر استفاده کرده و از دستورالعملهای حزب کمونیست شوروی در زمینههای سیاسی، روشنفکری و سازماندهی بهره میبرد. حکچ از روشهای زیرزمینی و سری که از طریق آنها میتوان یک سازمان غیر قانونی خارجی را احیاء کرد کپی برداری کرده و شدیدترین اقدامات کنترلی و نظارتی را بکار گرفت. اتحاد جماهیر شوروی ستون و حامی اصلی حکچ بود.
قانون اساسی حکچ که به تصویب اولین کنگرهی حزب رسید توسط سازمان جهانی احزاب کمونیست طرحریزی گردیده بود و بر مبنای مارکسیسم- لنینیسم و تئوریهای مبارزات طبقاتی، دیکتاتوری طبقهی کارگر و تأسیس حزب تنظیم گردیده بود. زیرساخت اصلی آن توسط حزب کمونیست شوروی بنا گردیده بود. روح حکچ بر پایهی ایدئولوژیای است که از اتحاد جماهیر شوروی برگرفته شده است. چن دوشیو (Chen Duxiu) یکی از مقامات اسبق حکچی عقیدهای متفاوت با مارینگ (Maring) نمایندهی سازمان جهانی احزاب کمونیست داشت.
مارینگ طی نامهای خطاب به چن اظهار داشت که اگر چن عضو حقیقی حزب کمونیست است باید از دستورات سازمان جهانی احزاب کمونیست بطور کامل پیروی کند. گرچه چن دوشیو یکی از پدران پایهگذار حکچ بود، کاری بهجز پیروی و اطاعت بی چون و چرا از او ساخته نبود. در حقیقت او و دیگر اعضای حزب چیزی بجز زیردستان اتحاد جماهیر شوروی محسوب نمیشدند.
در زمان کنگره سوم حکچ در سال ۱۹۲۳، چن دوشیو علناً اعلام داشت که حزب تقریباً بطور کامل با کمک سازمان جهانی احزاب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی بود که پایهگذاری گشت. تنها در طول یک سال، سازمان جهانی احزاب کمونیست بیش از ۲۰۰ هزار یوآن به حکچ کمک مالی کرد که نتایج آن نیز مورد رضایت واقع نشد. سازمان جهانی احزاب کمونیست حکچ را به کمکاری و عدم پیگیری مستمر متهم کرد.
براساس آمار ناقص افشا گردیدهی اسناد حزب، حکچ از اکتبر ۱۹۲۱ تا ژوئن ۱۹۲۲ مبلغ ۱۶۶۵۵ یوآن چین دریافت کرد. در سال ۱۹۲۴ مبلغ ۱۵۰۰ دلار آمریکا و ۱۷/۳۱۹۲۷ یوآن و در سال ۱۹۲۷ نیز ۱۸۷۶۷۴ یوآن دریافت شد. کمک نقدی ماهیانهی سازمان جهانی احزاب کمونیست بطور میانگین حدود ۲۰ هزار یوآن بود. حقهها و فساد بکار گرفته شده در نظام امروزی حکچ از قبیل اعمال نفوذ، زد و بند، پرداخت رشوه و تهدید در آن زمان نیز بکار میرفت. سازمان جهانی احزاب کمونیست، حکچ را به تلاش مستمر برای اعمال نفوذ جهت دریافت منابع مالی بیشتر متهم کرد.
”آنها از منابع مالی مختلف (دفتر ارتباطات بینالملل، نمایندگان سازمان جهانی احزاب کمونیست، سازمانهای نظامی و غیره) سوء استفاده میکنند تا بودجهی خود را افزایش دهند چرا که سازمانهای مختلف از عملکرد اطلاع نداشته و نمیدانند که حزب قبلاً از سازمان دیگر بودجه دریافت کرده است… نکتهی جالب اینجاست که آنها نه تنها اعضای سازمان جهانی احزاب کمونیست را از لحاظ روانشناسی بخوبی تحلیل میکنند بلکه مهمتر آنکه بخوبی میدانند تا با نمایندههای مختلف مسئول بودجههای مختلف چگونه رفتار کرده و آنها را متقاعد کنند. زمانیکه در مییابند که امکان تخصیص بودجه از راههای عادی امکانپذیر نیست، جلسات را به تأخیر میاندازند. در آخر نیز به حیلههای ناشیانهای متوسل شده و ادعا میکنند که بعضی از مقامات سست عنصر با شوروی خصومت داشتهاند پول را بجای حکچ به جنگطلبان دادهاند.“ [۱۳]
اولین اتحاد KMT و حکچ – یک انگل به هسته نفوذ کرده و در لشکرکشی شمالی خرابکاری میکند [۱۴]
حکچ همواره به مردم خود آموخته است که چیانگ کایشک (Chiang Kai-shek) به جنبش انقلابی ملی خیانت کرده است [۱۵] و باعث شده تا حکچ دست به شورش مسلحانه بزند.
در حقیقت، حکچ یک انگل پلید انحصار طلب است. حزب در اولین اتحاد KMT و حکچ با KMT متحد شد تا از این طریق بتواند نفوذ خود را با سوء استفاده از انقلاب ملی توسعه دهد. علاوه بر این، حکچ درصدد بود تا انقلاب را به انقلابی تحت حمایت شوروی تبدیل کرده و قدرت را بدست گیرد و از این رو قدرتطلبی بیمارگونهاش به خیانت و نهایتاً نابودی جنبش ”انقلاب ملی“ ختم شد.
در دومین کنگره ملی حکچ در جولای سال ۱۹۲۲، مخالفان اتحاد با KMT در اکثریت بودند زیرا اعضای حزب نگران کسب قدرت بودند. با این وجود سازمان جهانی احزاب کمونیست به تصمیم اتخاذ شده در کنگره رأی مثبت داد و به حکچ دستور داد تا به KMT بپیوندد.
در زمان اولین اتحاد بین KMT و حکچ، حکچ چهارمین کنگرهی ملی خود را در شانگهای در ژانویه سال ۱۹۲۵ تشکیل داد و مسئلهی رهبری چین را قبل از آنکه سان یات- سن (Sun Yat-sen) [۱۶] در ۱۲ مارس ۱۹۲۵ بمیرد مطرح کرد. اگر او نمرده بود بجای چیان کایشک هدف توطئه قدرت طلبی حکچ قرار میگرفت.
حکچ با برخورداری از حمایت اتحاد جماهیر شوروی قدرت سیاسی خود در درون KMT را در زمان اتحادشان بطور روزافزون افزایش داد. تان پینگشان (Tan Pingshan) (۱۹۸۶-۱۹۵۶)، یکی از رهبران قدیمی حکچ در استان گوانگدونگ (Guangdong) به مقام ریاست ”بخش مرکزی نیروی انسانی“ KMT رسید. فنگ جوپو (Feng Jupo) (۱۸۹۹-۱۹۵۴)، یکی از رهبران قدیمی حکچ در استان گوانگ دونگ به مقام ”وزارت کار“ منصوب گردید و از قدرت کامل اجرایی در تمامی زمینههای مرتبط با کار و نیروی انسانی برخوردار گردید. لین زوهان (Lin Zuhan) (یا لین بکو (۱۹۶۰-۱۸۸۶)، یکی از رهبران قدیمی حکچ) ”وزیر امور روستایی“ گردید و پنگ پای (Peng Pai) (۱۹۲۹-۱۸۹۶)، از رهبران حکچ دبیر همین وزارتخانه گردید. مائو زدانگ خود نیز مقام وزارت تبلیغات وزارتخانهی تبلیغات KMT را عهده دارد شد. دانشکدههای نظامی و رهبری قوای نظامی همواره مرکز توجه حکچ بودهاند. جو انلای پست مدیریت بخش سیاسی آکادمی نظامی هوانگپو (Huangpu) و جانگ شنفو (Zhang Shenfu) (یا جانگ سونگنیان (۱۹۸۶-۱۸۹۳)، یکی از پایهگذاران حکچ و معرفیکنندهی جو انلای برای پیوستن به حزب) نیز معاون مدیر گردید. جو انلای در عین حال رئیس بخش قضات و وکلای مدافع نیز بود و بسیاری از مشاوران نظامی روسی را در جاهای مختلف بکار میگماشت. بسیاری از کمونیستها کرسیهای تدریس در دانشکده و مدارس نظامی KMT را بدست گرفتند. اعضای حکچ بعنوان نمایندگان حزب KMT در ردههای مختلف ”ارتش انقلابی ملی“ نیز خدمت میکردند. [۱۷] این نکته نیز شرط شده بود که بدون تأیید امضای نمایندگان حزب هیچ فرمانی به اجرا در نخواهد آمد. در نتیجهی این هجوم انگلوار به جنبش ”انقلاب ملی“ تعداد اعضای حکچ بطور سرسام آوری افزایش یافت و از ۱۰۰۰ نفر در سال ۱۹۲۵ به ۳۰ هزار نفر در سال ۱۹۲۸ رسید.
“عملیات اعزام به شمال“ در ماه فوریه سال ۱۹۲۶ آغاز شد. از اکتبر ۱۹۲۶ تا مارس ۱۹۲۷، حکچ سه شورش مسلحانه در شانگهای براه انداخت. بعدها به مرکز فرماندهی نظامی گروه اعزامی به شمال نیز یورش بردند که موفقیتی در بر نداشت. سردستههای اعتصابیون در استان گوانگدونگ تقریباً هر روز با پلیس درگیری شدید داشتند. این اعمال تحریک آمیز باعث شد تا KMT در ۱۲ آوریل ۱۹۲۷ پاکسازی افراد حکچ را آغاز کند. [۱۸]
در ماه اوت ۱۹۲۷، اعضای حکچ داخل ”ارتش انقلابی“ KMT ”شورش نانچنگ“ (Nanchang) را بهراه انداختند که سریعاً سرکوب شد. در ماه سپتامبر حکچ ”ناآرامی برداشت محصول پاییز“ را برای حمله به چانگشا (Changsha) براه انداخت که این شورش نیز مانند قبلی سرکوب شد. حکچ شبکهای جهت کنترل و نظارت در ارتش تشکیل داد که از آن طریق ”شاخههای حزب در سطح گروهان در ارتش ایجاد میشوند،“ و سپس به مناطق کوهستانی جینگگانگشان (Jinggangshan) در استان جیانگزی گریخت [۱۹] و حکومت خود بر مناطق روستایی را پایهگذاری کرد.
شورش کشاورزان هونان – تحریک اراذل و اوباش جامعه به طغیان
در زمان ”عملیات اعزام به شمال“ هر زمان که ”ارتش انقلابی ملی“ درگیر جنگ با جداییطلبان میشد، حکچ شروع به تحریک شورشیان مناطق روستایی مینمود تا بتواند در آن منطقه قدرت را بدست گیرد.
طغیان کشاورزان استان هونان (Hunan) در سال ۱۹۲۷، شورش اراذل و اوباش و انگلهای جامعه بود، درست مثل ”کمون پاریس سال ۱۸۷۱“ معروف که اولین شورش کمونیستی بود. ملت فرانسه و خارجیان مقیم پاریس در آن زمان شاهد بودند که کمون پاریس متشکل از گروهی راهزن و ولگرد و ویرانگر بود که نسبت به کار خود هیچ بصیرتی نداشتند. در ساختمانهای مجلل و قصرهای بزرگ زندگی کرده، غذاهای گران و پر تشریفات خورده و به هیچ چیز دیگر بهجز لذات زودگذر و عیش و عشرت خود اهمیتی نداده و نگران هیچچیز نبودند.
در زمان شورش کمون پاریس، مطبوعات را بشدت مورد سانسور قرار دادند. آنها اسقف اعظم پاریس، ژرژ داربوی (Georges Darboy) را که برای پادشاه مراسم مذهبی اجرا میکرد گروگان گرفته و پس از مدتی او را کشتند. آنها تنها برای لذات شخصی خود ۶۴ کشیش را کشته، قصرها را به آتش کشیده، ادارات دولتی، منزل شخصی، بناهای یادبود و ستونهای کندهکاری شده را ویران کردند. پیش از آن، ثروت و زیبایی پایتخت فرانسه در اروپا بیهمتا بود ولی در زمان ناآرامیهای کمون پاریس بناها به خاکستر و مردم به اسکلت مبدل شدند. چنین ظلم و شقاوتی در طول تاریخ بیسابقه بود.
همانطور که مائو زدانگ خود اذعان داشت، درست است که کشاورزان در مناطق روستایی به تعبیری ”نافرمان و سرکش“ هستند. انجمنهای کشاورزان که از قدرت بالایی برخوردار بود به زمین داران اجازهی صحبت کردن نمیداد و به شأن آنها بیحرمتی میکرد. این به منزلهی پایین کشیدن زمینداران در حد خاک و نگهداشتن آنان در همان حد بود.
کشاورزان تهدید میکردند که: ”ما شما را در گروه طبقاتی دیگر قرار خواهیم داد [طبقه ارتجاعیون]!“ آنها زورگویان محلی و اشراف پلید را جریمه میکردند، از آنها تقاضای خودیاری مینمودند و موقعیت اجتماعی آنان را درهم خرد میکردند. مردم به خانههای قلدرهای محلی و اشراف پلیدی که مخالف انجمنهای کشاورزان بودند هجوم برده، خوکهای آنان را سر میبریدند و غلاتشان را غارت میکردند. آنها حتی برای یکی دو دقیقه در تختهای زیبای ساخته شده از عاج فیل که متعلق به خانمهای جوان خانوادههای قلدرهای محلی و اشراف پلید بود لم میدادند. در صورت بروز کوچکترین ناراحتی آنها را دستگیر کرده، کلاه بوقی برسرشان گذاشته و در خیابانهای روستا میگرداندند و فریاد میزدند، ”حالا شما ملاکین کثیف خواهید فهمید که ما که هستیم!“ آنها با انجام هر کاری که دلخواهشان بود و وارونه کردن همه چیز باعث شکلگیری نوعی رعب و وحشت در مناطق روستایی گردیده بودند. [۲]
”لشکرکشی بزرگ“ در واقع با این هدف انجام گرفت که محاصره را بشکند.
با اینهمه مائو این اعمال ”هرج و مرج طلبانه“ را مورد حمایت کامل خود قرار میداد و میگفت:
اگر بخواهم مطلب را ساده بیان کنم باید بگویم که ایجاد رعب برای مدتی در مناطق روستایی ضروری است در غیر اینصورت سرکوب کردن فعالیتهای ضد انقلابیون در مناطق غیر شهری و براندازی اقتدار اشراف غیر ممکن میشود. برای تصحیح آنچه اشتباه است باید از حد و حدود مورد نظر پا را فراتر گذاشت، در غیر اینصورت هیچ اشتباهی تصحیح نخواهد شد… بسیاری از اعمال انجام گرفته در زمان انقلاب که بهنظر دور از ذهن و بعید مینمایند در واقع دقیقاً همانچیزی بودند که انقلاب لازم میدانست. [۲]
انقلاب کمونیستی نظامی وحشتآفرین را ایجاد میکند.
عملیات ”ضد ژاپنی“ عازم شمال- پرواز شکستخوردگان
حکچ، ”لشکرکشی بزرگ“ خود را عملیات ضد ژاپنی عازم شمال نامید. او این ”لشکرکشی بزرگ“ را با بوق و کرنا به یک افسانهی انقلابی تبدیل کرد. حزب ادعا کرد که این لشکرکشی یک بیانیه، یک ”گروه تبلیغاتی“ و یک ”ماشین دانه پراکنی“ بود، که به پیروزی حکچ و شکست دشمنانش ختم شد.
حکچ با چنین دروغ پردازیهایی در مورد لشکرکشی به سمت شمال و جنگ با ژاپنیها سعی در مخفی کردن شکستهایش داشت. از اکتبر سال ۱۹۳۳ تا ژانویه ۱۹۳۴، حزب کمونیست یکسره و پی در پی با شکستهای مختلف مواجه میشد. در پنجمین عملیات KMT که با هدف محاصره و تار و مار کردن حکچ انجام گرفت، حزب کمونیست مواضع روستایی خود را یکی پس از دیگری از دست داد. بهعلت حملات مکرری که به پایگاهها میشد ارتش سرخ مجبور به فرار شد. این منشأ حقیقی ”لشکرکشی بزرگ“ است.
”لشکرکشی بزرگ“ در واقع با این هدف انجام گرفت که محاصره را بشکند و سپس بهشکل یک هلال از نیروهای KMT عبور کرده و به مغولستان خارجی و سپس شوروی بگریزند. به این شکل اگر حکچ شکست میخورد میتوانست به اتحاد جماهیر شوروی بگریزد. حکچ در مسیرش به مغولستان خارجی با مشکلات بسیاری مواجه شد. آنها تصمیم گرفتند که از شانزی (Shaanxi) و سویییان (Suiyuan) عبور کنند. از یک طرف با حرکت به سمت استانهای شمالی میتوانستند ادعا کنند که ”ضد ژاپنی“ هستند و به جنگ ژاپنیها میروند و دل مردم را تصاحب کنند.
از طرف دیگر آن مناطق امن بودند چراکه هیچ نیروی ژاپنی در آنجا مستقر نشده بود. مناطق تحت اشغال ژاپنیها قسمتهایی در طول دیوار چین بودند. یک سال بعد، زمانیکه حکچ نهایتاً به شانبی (Shanbei) (استان شانزی شمالی) رسید شمار نیروهای اصلی ”ارتش سرخ مرکزی“ از ۸۰ هزار نفر به ۶ هزار نفر رسیده بود.
واقعهی شیان (Xi’an) – حکچ با موفقیت بذر نفاق را پاشید و برای دومین بار خود را به KMT چسباند
در دسامبر سال ۱۹۳۶، جانگ شولیانگ (Zhang Xueliang) و یانگ هوچنگ (Yang Hucheng) که دو ژنرال ارتش KMT بودند چیانگ کایشک (Chiang Kai-shek) را در شیان ربودند. این عمل از آن زمان بنام واقعه شیان معروف است.
براساس آنچه در کتابهای درسی حکچ نوشته شده، واقعه شیان یک ”کودتای نظامی“ بود که بدست جانگ و یانگ انجام گرفت و به چیانگ کایشک یک ضربالعجل مرگ و زندگی داده شد. او مجبور گشت که مقابل غارتگران ژاپنی موضع بگیرد. جو انلای ظاهراً به شیان دعوت شد تا بعنوان نمایندهی حکچ مذاکره کرده و به تصمیم صلحآمیزی دست یابد. این واقعه بهعلت پا درمیانی گروههای مختلف در چین با آرامش حل شد و متعاقب آن جنگ داخلی ۱۰ ساله به پایان رسید و یک اتحاد ملی علیه ژاپنیها تشکیل گردید.
استالین شخصاً نامهای به کمیتهی مرکزی حکچ نوشت و از آنان خواست تا چیانگ کایشک را نکشند.
کتابهای تاریخ حکچ چنین نوشتهاند که این واقعه یک نقطه عطف بسیار مهم برای بحران کشور چین بود. حکچ خود را بعنوان یک حزب وطنپرست معرفی کرده که منافع تمامی ملت را مدنظر قرار میدهد.
اسناد و مدارک بسیاری وجود دارد که نشان میدهد بسیاری از جاسوسان حکچ قبل از رخداد واقعهی شیان نزد یانگ هوچنگ و جانگ شولیانگ دیده شدهاند. لیو دینگ (Liu Ding) که یک عضو مخفی حکچ بود توسط سونگ چینگلینگ (Song Qingling)، همسر سان یاتسن (Sun Yat-sen)، خواهر مادام چیانگ (Madame Chiang) و یک عضو حکچ به جانگ شولیانگ معرفی شد. پس از واقعهی شیان، مائو زدانگ او را تشویق کرده و گفت: ”لیو دینگ خدمت ارزشمندی را در واقعه شیان انجام داد.“ در میان کسانی که نزد یانگ هوچنگ کار میکردند، همسر خود او شی بائوجن (Xie Baozhen) یکی از اعضای حکچ بود و در بخش سیاسی یانگ ارتش کار میکرد. شی در ژانویهی سال ۱۹۲۸ با موافقت حکچ با یانگ هوچنگ ازدواج کرد. علاوه بر این، در آن زمان وانگ بینگنان (Wang Bingnan) مهمان افتخاری یانگ در خانهاش بود. وانگ بعدها قائم مقام وزیر امور خارجه حکچ گردید. در واقع این افراد و اطرافیان یانگ و جانگ بودند که مستقیماً آنان را به انجام کودتا تشویق و تحریک کردند.
در ابتدای واقعهی شیان، رهبران حکچ درصدد کشتن چیانگ کایشک برآمدند و بهخاطر سرکوبی پیشتر حکچ که توسط او انجام گرفته بود قصد انتقامجویی از او را داشتند. در آن زمان حکچ تنها یک پایگاه ضعیف در استان شانزی شمالی داشت و این خطر تهدیدش میکرد که با یک درگیری ساده بهکلی نابود گردد. حکچ با بهرهگیری از تمامی مهارتهای فتنهانگیزی و فریبکاری خود، جانگ و یانگ را جهت اقدام به شورش برانگیخت. استالین به منظور عقبراندن نیروهای ژاپنی و جلوگیری از حملهی آنان به اتحاد جماهیر شوروی، شخصاً نامهای به کمیتهی مرکزی حکچ نوشت و از آنان خواست تا چیانگ کایشک را نکشند و بجای آن برای دومین بار با او همکاری نمایند. مائو زدانگ و جو انلای دریافتند که با قدرت و نیروهای محدود حکچ قادر به نابودسازی KMT نیستند. اگر چیانگ کایشک را میکشتند احتمال زیادی میرفت که توسط ارتش KMT شکست خورده و نابود گردند. حکچ تحت این شرایط موضع خود را عوض کرد. حکچ چیانگ کایشک را مجبور ساخت تا برای دومین بار همکاری با آنها را تحت نام مقاومت مشترک علیه ژاپن بپذیرد.
حکچ ابتدا علیه چیانگ کایشک اعضاء را تحریک کرده و لولهی تفنگ را به سمت او نشانه رفت ولی سپس عقبنشینی کرده و مثل یک قهرمان صحنه از او خواست تا حکچ را دوباره بپذیرد. حکچ از طرفی از بحرانی که میرفت تا به فروپاشیاش ختم شود جان سالم بهدر برد و از طرف دیگر از فرصت بدست آمده استفاده نموده و خود را برای دومین بار به دولت KMT چسباند. ارتش سرخ خیلی سریع به ”شاخه هشتم ارتش“ مبدل گردید و نسبت به گذشته بزرگتر و قدرتمندتر گردید. مهارت بیرقیب حکچ در حقهبازی و نیرنگ واقعاً قابل تحسین است.
——————————————————————————————————————————————————————
[۶] گو شانجانگ (Gu Shunzhang) از ابتدا یکی از سران سیستم جاسوسان ویژهی حکچ بود. او در سال ۱۹۳۱ توسط KMT دستگیر شد و به آنها در یافتن بسیاری از جاسوسان ویژه حکچ کمک کرد. تمامی ۸ نفر اعضای خانوادهی گو را بعدها دار زده و آنها را در قبرستان فرانسویهای شهر شانگهای دفن کردند. برای اطلاعات بیشتر به مقاله ”تاریخ ترورهای حکچ“ مراجعه فرمائید. (http://english.epochtimes.com/news/4-7-14/22421.html)
[۷] جنگ بین حکچ و KMT در ماه ژوئن سال ۱۹۴۶. از مشخصههای این جنگ ۳ درگیری پشت سرهم آن است: لیائوشی- شنیانگ (Liaoxi-Shenyang)، هوآی- های (Huai-Hai) و بیپینگ- تیانجین (Beiping-Tianjin) که پس از آن حکچ حکومت KMT را واژگون ساخت و متعاقب آن جمهوری خلق چین در اول اکتبر سال ۱۹۴۹ تأسیس شد.
[۸] چیانگ کایشک (Chiang Kai-shek) رهبر KMT بود که بعدها تبعید شد تا فرماندار تایوان شود.
[۹] هو زونگنان (۱۹۶۲-۱۸۹۶)(Hu Zongnan) بومی بخش شیائوفنگ (Xiaofeng) (درحال حاضر قسمتی از بخش آنجی (Anji)) در استان ججیانگ (Zhejiang)، بترتیب قائم مقام فرمانده، فرماندهی عملیاتی و رئیس ستاد مشترک مقر فرماندهی اداری- نظامی بخش جنوب غرب KMT بود.
[۱۰] لی شیاننییان (۱۹۹۲-۱۹۰۹)(Li Xiannian)، یکی از رهبران ارشد حکچ بود. او در سال ۱۹۸۳ رئیس جمهور چین بود. او نقش مهمی را در کمک به دنگ شیائوپینگ برای بازیابی قدرتش در اکتبر ۱۹۷۶ در پایان انقلاب فرهنگی ایفا کرد.
[۱۱] زمانیکه حکچ اصلاحات اراضی را آغاز کرد مردم را نیز گروهبندی کرد. در میان گروههای تعریف شده برای دشمنان، روشنفکران در کنار زمینداران، ارتجاعیون، جاسوسان و غیره قرار داشته و در گروه ۹ جای میگرفتند.
[۱۲] برگرفته از شعری سرودهی سیما چیان (Sima Qian) (حدود ۱۳۵-۱۴۵ تا حدود ۸۷ ق.م) که یک تاریخدان و محقق در سلسهی هان (Han) غربی بود. شعر معروف او میگوید، ”همه باید بمیرند؛ یک شخص میتواند مرگی استوارتر از کوه تایشان (Taishan) و یا سبکتر از یک پر داشته باشد.“ کوه تایشان یکی از کوههای مهم کشور چین است.
[۱۳] یانگ کوییسونگ (Yang Kuisong): ”خلاصهای از حمایتهای مالی مسکو از حکچ از دههی ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۰ (۱)“ شماره ۲۷، نسخه تحت وب قرن ۲۱ (۳۰ ژوئن ۲۰۰۴)
آدرس وبسایت: (به زبان چینی)
http://www.cuhk.edu.hk/ics/21c/supplem/essay/040313a.htm
نویسندهی این مطلب یکی از محققین تاریخ معاصر علوم اجتماعی آکادمی چین است. درحال حاضر او استاد دپارتمان تاریخ دانشگاه پکن و استادیار دانشگاه نرمال شرق چین است.
2 دیدگاه دربارهٔ «فصل ۲- چگونگی پیدایش حزب کمونیست چین»
درود
این کتاب فوق العاده است.آیا امکان دارد به صورت PDF با همین وضعیت و تصاویر رنگی در سایت قرار گیرد؟
سپاس
آگاهی از فرآیندتوسعه حزب کمونیست در چین برای من جای سوال داشت با قدمتی بیش از چند هزار سال چگونه مردم چین پذیرای این ایدیولوژی شدند درحالی که تجربه بینالمللی از آن نداشتند اگر میشود کتاب را بصورت pdfجهتدانود در سایت قرار دهید
دیدگاهها بسته شدهاند.