کتاب نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست چین برای اولین بار در نوامبر سال ۲۰۰۴ منتشر شد که به دنبال آن نسخه انگلیسی کتاب بهسرعت ترجمه گردید. سری مقالات چاپشده در این کتاب باعث شد که بیش از ۱۱۵ میلیون نفر از مردم چین از حزب کمونیست چین و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند، و برای تغییر و تحولات در چین، جنبش صلحآمیز بیسابقهای را پدید آورد. ما دراینجا دست به چاپ نسخهای جدید با ویرایشی مجدد زدیم، که به نسخههای صوتی و تصویری آن الحاق شدهاست. این نسخههای صوتی و تصویری توسط رسانههای همکار ما در شبکه تلویزیونی ان تی دی و شبکه رادیویی صدای امید تولید شد. برای دسترسی به سایر نسخههای نه شرح و تفسیر لطفا به فهرست مطالب مراجعه نمایید- به صورت رایگان.
مقدمه
فرهنگ، روح یک ملت است. فرهنگ بهعنوان یک عامل معنوی از اهمیت یکسانی معادل عوامل فیزیکی مثل نژاد و سرزمین در نزد بشر برخوردار است.
پیشرفتهای فرهنگی معرف تاریخچهی تمدن یک ملت هستند. تخریب کامل فرهنگ یک ملت به نابودی آن ملت میانجامد. عقیده بر ایناست که اضمحلال ملل کهنی که تمدنهای پر جلال و جبروت را آفریدند زمانی فرا رسید که تمدنشان از بین رفت گرچه نسل و نژاد و مردمشان به زندگی خود ادامه دادند.
چین تنها کشوری است که تمدن کهن آن بدون وقفه ۵ هزار سال بقا داشته است. نابود کردن یک چنین فرهنگ کهنی گناهی نابخشودنی است.
آغاز فرهنگ چین که به قولی از جانب خداوند به ودیعه گذاشته شده، همزمان با پیدایش اساطیری مثل خلقت آسمان و زمین توسط پانگو (Pangu) [۱]، خلقت بشریت توسط نووا (Nüwa) [۲]، اکتشاف صدها گیاه دارویی توسط شنونگ (Shennong) و اختراع حروف الفبای چینی توسط کنگجی (Cangjie) [۴] بوده است.
”انسان در پی زمین، زمین در پی آسمان، آسمان بهدنبال تائو(Tao)، و تائو بهسوی هر آنچه که طبیعی است هستند“. [۵] تعلیمات مکتب تائو مبنی بر وحدت، سازگاری و یکپارچگی انسان و ملکوت، قرنها است که مانند خون در رگهای فرهنگ چین میدود.
”تعالیم بزرگ، تزکیهی تقوا را به ارمغان میآورد.“[۶] کنفسیوس در بیش از ۲۰۰۰ سال پیش مدرسهای را پایه گذاشت که در آن به تعلیم و تربیت دانشجویان میپرداخت.
تعلیمات او در این مدرسه شامل ایدهآلهای او بود که بیانگر پنج فضیلت عمده اعم از احسان، درستکاری، نزاکت، خِرد و وفاداری بودند.
فرهنگ کهن چین بهدنبال یافتن هماهنگی بین انسان و عالَم بود و تأکید زیادی بر پیروی از اصول اخلاق و پاکدامنی اشخاص داشت.
در قرن اول، مکتب بودیسمِ شاکیامونی (Shakyamuni) به مشرق زمین و چین منتشر شد که تأکید آن بر نیکخواهی و رستگاری تمامی موجودات بود. در این زمان فرهنگ چین از گسترش و عمق بیشتری برخوردار شد. چندی بعد، مکاتب کنفسیونیسم، بودیسم و تائوئیسم مکمل یکدیگر شده و پایهی اعتقادی جامعهی چین را تشکیل دادند که بدون شک بهواسطهی آن، سلسلهی تانگ (Tang) از سال ۶۱۸ تا ۹۰۷ بعد از میلاد مسیح به اوج قدرت و جلال خود رسید.
علیرغم تعرضات و غارت و چپاولی که بارها در طول تاریخ توسط ملت چین تجربه شده است، فرهنگ چین مقاومت و توان چشمگیری از خود نشان داده و ماهیت آن همواره برای نسلهای بعد به میراث گذاشته شده است. وحدت بشر و آسمان نشانگر کیهانشناسی نیاکان ماست.
این عقیده در همگان مشترک است که محبت باید پاداشی در پی داشته باشد و خباثت، مجازات. به عنوان یکی از اصولِ پایهای فضیلت، همگی بر این اصل متفقالقول هستند که هر آنچه را که بر خود نمیپسندی برای دیگران نیز نپسند و هر آنچه را که بر خود میپسندی برای دیگران نیز بخواه.
وفاداری، دینداری و تقوا، متانت و وقار و عدالت، معیارهای اجتماعی را تشکیل میدهند و معیارهای کنفسیوس مشتمل بر احسان، درستکاری، نزاکت، خِرد و وفاداری نیز پایههای اخلاق در سطح فردی و اجتماعی بودند. با چنین اصولی فرهنگ چین مظهر صداقت، لطافت، سازگاری و بردباری گردید.
مراسم ترحیمِ درگذشتگان در چین همواره با تکریمِ ”آسمان، زمین، تاج و تخت، والدین و معلمان“ همراه است. این نمود فرهنگ کهن و ریشهدار چین است که ستایش خداوند (آسمان و زمین)، وفاداری به میهن (تاج و تخت)، ارزشهای خانوادگی (والدین) و احترام نسبت به معلمان و سپاسگزاری از آنها را در بر دارد.
فرهنگ کهن چین بهدنبال یافتن هماهنگی بین انسان و عالَم بود و تأکید زیادی بر پیروی از اصول اخلاق و پاکدامنی اشخاص داشت. این فرهنگ کهن بر پایهی اعتقاد به فرهیختگی ناشی از تعلیمات مکتب کنفسیونیسم، بودیسم و تائوئیسم بود و برای مردم چین بردباری، پیشرفت اجتماعی، حفاظت از اصول اخلاقی و اعتقاد به درستکاری را به ارمغان آورد.
برخلاف قانون که همواره مقررات سختی را وضع میکند، فرهنگ به عنوان یک قید و بند ملایم عمل میکند. قانون پس از آنکه جُرم حادث شد برای آن تنبیه سختی را وضع میکند حال آنکه فرهنگ با پرورش اصول اخلاق از انجام جرم جلوگیری میکند. اصول اخلاق یک جامعه معمولاً در فرهنگ آن جامعه متجلی میگردد.
تقریباً همگی اقوام محلی جذب راه و روش و آیین چین گردیدند. این خود نشانگر انسجام و قدرت فرهنگ کهن چین است.
در طول تاریخ کشور چین، فرهنگ کهن این کشور، در دوران سلسلهی تانگ (Tang) به اوج خود رسید که مقارنِ پیشرفت ملت چین و اوج قدرتمندی نظامی این ملت بود. در این زمان علم نیز در بین ملل مختلف از اعتبار و ارزشمندی منحصر به فرد خود برخوردار گردید. محققان و دانشمندان زیادی از اروپا، خاورمیانه و ژاپن برای فراگیری علم به پایتخت حکومت سلسلهی تانگ عزیمت میکردند. ”دهها هزار حکومت آمدند که به چین باج و خراج بپردازند، با وجود اینکه آنها ممکن بود مجبور باشند بارها جایگزین شوند و رسوم و آدابشان را پی در پی دستخوش تغییر کنند“. [۷]
پس از سلسلهی چین (Qin) بین سالهای ۲۲۱ تا ۲۰۷ قبل از میلاد، چین بارها توسط خاندانهای مختلفِ اقلیت تسخیر شد. این اتفاقات در زمان سلسلههای سویی(Sui) بین سالهای ۵۸۱ تا ۶۱۸ بعد از میلاد، تانگ بین سالهای ۶۱۸ تا ۹۰۷ بعد از میلاد، یوان (Yuan) بین ۱۲۷۱ تا ۱۳۶۱ بعد از میلاد و چینگ (Qing) بین سالهای ۱۶۴۴ تا ۱۹۱۱ بعد از میلاد و دوران دیگری که در آنها اقلیتهای قومی حکومتهای خود را پایهگذاری کردند بهوقوع پیوست.
با این وجود تقریباً همگی این اقوام محلی جذب راه و روش و آیین چین گردیدند. این خود نشانگر انسجام و قدرت فرهنگ کهن چین است، بنا به گفتهی کنفسیوس، اگر مردم سرزمینهای دیگر و دوردست مطیع و فرمانبردار تو نیستند، آنها را با پرورش فرهنگ و فضیلت (ما) فرمانبردار خود ساز.“ [۸]
از زمان بهقدرت رسیدن حکچ در سال ۱۹۴۹، این حزب تمامی ذخایر ملت چین را در جهت نابودی فرهنگ کهن این کشور بهکار گرفته است. این قصد بیمارگونه نه نشأت گرفته از تلاش حکچ برای صنعتی شدن است و نه ناشی از حماقت و سادگی ستایش تمدن غرب.
این امر تنها حاصل مخالفت ایدئولوژیکی حکچ با فرهنگ چین بود. بر این اساس نقشهی تخریب فرهنگ چین توسط حکچ ریخته شد. این طرح کاملاً برنامهریزی شده، منظم و سیستماتیک و با پشتیبانی استفادهی حکومت از خشونت پایهگذاری شد. از زمان پایهگذاری این طرح، حکچ هیچگاه لحظهای از ایجاد تحولات بنیادی در فرهنگ چین با هدف نابودسازی کامل ماهیت آن دست برنداشته است.
نفرت انگیزتر از تلاش حکچ در نابودی فرهنگ کهن چین، سوء استفادهی عمدی و اصلاحات و تغییرات فریبکارانهای است که در فرهنگ این کشور ایجاد میشوند. حکچ بخشهای ناخوشایند تاریخ چین را پررنگتر جلوه میدهد و جالب اینجاست که این بخشها متعلق به دورههایی از تاریخ این کشور هستند که مردم چین کمی خود را از ارزشهای سنتی دور ساختهاند از قبیل درگیریهای داخلی در خانوادههای سلطنتی بر سر قدرت، استفاده از توطئه و خیانت و بهکارگیری روشهای دیکتاتوری و خودکامگی. حکچ از چنین مثالهای تاریخی در جهت پایهگذاری معیارهای اخلاقی، شیوههای فکری و سیستم جاری خود بهره گرفته است. در این راستا، حکچ به غلط چنین تلقین کرده که ”فرهنگ حزب“ همان ادامهی فرهنگ چین است. حکچ حتی با سوء استفاده از بیزاری برخی مردم از فرهنگ حزب سعی در تحمیل محدودیتهای بیشتر بر فرهنگ اصیل مردم چین دارد.
نابودی فرهنگ کهن چین بهدست حکچ پیامدهای بسیار مخربی را برای چین بههمراه داشته است. مردم چین نه تنها کوله بار و پشتوانهی اخلاقی خود را از دست دادهاند بلکه بهزور تحت تأثیر و القای تئوریهای شیطانی حکچ قرار گرفتهاند.
الف- چرا حکچ خواست فرهنگ کهن چین را تخریب کند؟
فرهنگ بسیار کهن چین- بر پایهی اعتقاد و محترم شمردن فضیلت
فرهنگ اصیل مردم چین ۵۰۰۰ سال پیش توسط امپراطور افسانهای این کشور هوانگ (Huang) آغاز گردید که بانی ابتدایی تمدن چین بهشمار میرود – در حقیقت امپراطور هوانگ نیز بهواسطهی پایهگذاری تائوئیسم (Taoism) که مکتب فکری هوانگ- لائو (Huang-Lao) یا لائوذی (Lao-Zi) نیز خوانده میشود به اعتبار رسید.
تأثیر عمیق تائوئیسم بر کنفسیونیسم را میتوان در این گفتهی کنفسیوس مشاهده کرد: ”تائو را در ذهن پرورش دهید، با فضیلت در یک صف قرار گیرید، نیکوکاری و احسان را سرمشق خود قرار دهید و خود را در هنر غوطهور سازید“ و همچنین”اگر کسی تائو را صبحدم بشنود میتواند بدون آنکه تأسفی بخورد عصرِ همان روز با زندگی وداع کند.“ [۹]
کتاب تغییرات ( ای چینگ) (I ching)، یک اثر آسمان و زمین، یین و یانگ، تغییرات کیهانی، صعود و سقوطهای اجتماعی، و قوانین مربوط به زندگی بشری به عنوان ”بهترین کتابهای کلاسیک چین“ توسط کنفسیوس نامیده شدهاند. قدرت پیامآوری این کتابها مافوق تصور علم جدید است.
علاوه بر تائوئیسم و کنفسیونیسم، مکتب بودیسم بهخصوص بودیسم ذِن تأثیر بسیار عمیق و هوشمندانهای بر متفکرین چینی داشته است.
کنفسیونیسم بخشی از فرهنگ کهن چین است که حیطهی تمرکز آن ”وارد شدن به جهان مادی“ است. تأکید آن بر اصول اخلاق بر پایهی خانواده است که در آن پارسایی و تقوا مهمترین نقش را ایفا میکند. آن میآموزد که ”همهی محبتها با عشق نسبت به افراد خانواده شروع میشود.“ کنفسیوس ترویج دهندهی ”احسان، درستکاری، نزاکت، خِرد و وفاداری“ است. او در عینحال میپرسد که ”آیا عشق به اعضای خانواده و محبت برادرانه، ریشههای احسان نیستند؟“
رعایت اصول اخلاق در سطح خانواده طبیعتاً میتواند به رعایت آنها در سطح جامعه منجر شود. رعایت این اصول میتواند به سطوح بالاتر نیز برسد که آن وفاداری به تاج و تخت است. گفته میشود که، ”بهندرت اتفاق میافتد که شخصی که به اصول اخلاقی خانواده پایبند است و دیگران را همچون برادر دوست میدارد، در سطح بالاتر مرتکب خلاف شود.“ [۱۰]
دوست داشتن دیگران همچون برادر، درست مثل رابطهی میان برادران واقعی است و میتواند گسترش یافته و به درستکاری و عدالت میان دوستان تبدیل شود. پیروان مکتب کنفسیوس میآموزند که در یک خانواده پدر باید شفیق، پسر مطیع، برادرِ بزرگتر مهربان و برادر کوچکتر سپاسگزار باشند.
اعتقاد به کنفسیونیسم، بودیسم و تائوئیسم، سیستمی با ثبات اخلاقی والا را به مردم چین تقدیم کرد.
در اینجا شفقت پدر را میتوان به شفقت پادشاه نسبت به زیردستان تعمیم داد. تا زمانی که سنن خانواده حفظ گردند، اخلاق در سطح جامعه نیز محفوظ میماند. ”خود را تزکیه کن، خانواده را با نظم اداره کن، سرزمین خود را با عدالت حکومت کن و کل مُلک خود را شادی و آرامش ببخش.“ [۱۱]
بودیسم و تائوئیسم بخشی از فرهنگ چین هستند که بر ترک این دنیای مادی تمرکز دارند. تأثیر بودیسم و تائوئیسم را میتوان در کلیهی جنبههای زندگی مردم عادی یافت. تمریناتی که عمیقاً از تائوئیسم نشأت میگیرند عبارتند از طب چینی، چیگونگ، تعبیر مناظر (فنگ شویی) (Feng Shui) و پیشگویی و غیبگویی. این روشها بههمراه مفاهیم بودیسم مبنی بر بهشت و جهنم، پاداش عملِ خیر و جزای عمل پلید، بههمراه مفاهیم اخلاقی کنفسیوس هستهی اصلی فرهنگ کهن چین را تشکیل میدهند.
اعتقاد به کنفسیونیسم، بودیسم و تائوئیسم، سیستمِ بسیار با ثبات اخلاقی و بدون تغییر ”تا زمانیکه آسمانها وجود دارند“ [۱۲] را به مردم چین تقدیم کرد.
اصول اخلاقی در حیطهی مباحث معنوی قرار میگیرد از اینرو اغلب، مفهومی هستند. فرهنگ، چنان سیستم اخلاقی انتزاعی را، در زبان یک ملت بیان میکند که توسط تمام اعضای آن جامعه قابل فهم است.
برای مثال به ”چهار داستان کلاسیک چینی“ که زاییدهی فرهنگ چین هستند توجه کنید. سفر به غرب [۱۳] یک افسانهی اساطیری است. داستان رؤیای قصر سرخ [۱۴] با گفتگویی میان یک سنگ جان بخشیده شده و خداوند فضای بیانتها و تائوی زمان بیانتها در صخرهای بدون پایه در کوهی عظیم آغاز میشود- این گفتگو اولین سر نخ یک معمای نمایشی میان انسانهاست که بعداً در داستان آشکار میگردد. داستان قانونشکنان باتلاق [۱۵] اینطور شروع میشود که هونگ (Hong) فرماندهی امور نظامی، ۱۰۸ شیطان را بهطور تصادفی آزاد میکند. این افسانه چگونگی شکل گیری ۱۰۸ قانونشکن است که از توانایی و مهارتهای نظامی برخوردارند. افسانهی سه پادشاهی [۱۶] با هشدارهای آسمان از یک بلای همهگیر آغاز شده و با فهم قدرت لایزال الهی به انتها میرسد: ”امور دنیوی همچون یک رودِ بیانتها سرازیر میشوند؛ یک سرنوشت مقرر و معین و غیرقابل تغییر همه را به سرنوشت شومی دچار میکند.“ دیگر افسانههای معروف مثل داستان عشق جو (Zhou) مشرق زمین [۱۷] و داستان کامل یو فی (Yue Fei) [۱۸] همگی با چنین افسانههایی شروع میشوند.
اینگونه استفاده از اساطیر در داستانهای بلند اتفاقی نیست، بلکه انعکاسی از فلسفهی نهادی متفکرین چین در مورد طبیعت و انسانیت است. این داستانها تأثیر بسیار عمیقی در ذهنیت مردم چین داشتهاند. زمانیکه سخن از ”درستکاری“ به میان میآید، مردم به یاد گوان یو (Guan Yu) در داستان سه پادشاهی که از ۱۶۰ تا ۲۱۹ بعد از میلاد میزیست میافتند و نه مفهوم خود کلمه- اینکه چگونه درستکاری او نسبت به دوستانش ابرها را به کنار زد و به عرش رسید؛ اینکه چگونه وفاداری با صلابت او به فرماندهان و برادر قسم خوردهاش لییو بی (Liu Bei) حتی در میان دشمنانش برای او احترام و شأن به ارمغان آورد و اینکه چگونه رشادت و شهامت او در نبرد، او را در مخوفترین موقعیتها به پیروزی رساند، آخرین نبرد او در نزدیکی شهر مای(Mai) و در آخر گفتگوی او به عنوان یک رب النوع با پسرش.
زمانی که از ”وفاداری“ سخن به میان میآید، چینیها بی درنگ به یاد یو فی (Yue Fei) میافتند. کسی که از سال ۱۱۰۳ تا ۱۱۴۱ بعد از میلاد میزیست و فرماندهای از سلسلهی سونگ بود و با نهایت وفاداری و از خود گذشتگی به کشور خود خدمت کرد و جوگ لیانگ (Zhuge Liang) که از ۱۸۱ تا ۲۳۴ بعد از میلاد میزیست و نخست وزیر حکومت استان شو (Shu) در زمان سه پادشاهی بود و ”خود را تا زمانی که قلبش از طپش ایستاد وقف کشورش کرد.“
مدیحه سراییهای سنتی چینی در وصف وفاداری و درستکاری در تمامی داستانهای پر تب و تاب نویسندگان چین بهطور واضح به چشم میخورد. اصول اخلاقی- انتزاعی که آنها پایه نهادهاند در تمامی مظاهر فرهنگی آنها تجلی میکند.
تائوئیسم بر راستگویی تأکید دارد. بودئیسم بر رحم و شفقت و کنفسیونیسم به وفاداری، صبر، احسان و نیکوکاری ارزش مینهد. ”گرچه از لحاظ شکل ظاهری متفاوت هستند ولی هدف همه یکی است… آنها همگی الهامی هستند به انسان، جهت سوق دادن او به سمت محبت.“ [۱۹] اینها باارزشترین جنبههای سنت چینی هستند که بر پایهی اعتقاد به کنفسیونیسم، بودیسم و تائوئیسم بنا نهاده شدهاند.
فرهنگ سنتی و کهن چین پر از مفاهیم و اصولی همچون عرش، تائو، خداوند، بودا، سرنوشت، جبر، احسان، درستکاری، نزاکت، عقل، وفاداری، صداقت، حیا، ایمان، احترام به اعضای خانواده، متانت و غیره است. ممکن است بسیاری از چینیها بیسواد باشند ولی با این وجود با نمایشها و ُاپراهای سنتی آشنا هستند. این شکلهای فرهنگی، راههای بسیار مناسبی برای یاددادن اصول اخلاق کهن به عامهی مردم بودهاند. از اینرو تخریب فرهنگ کهن چین توسط حکچ حملهی مستقیم او به اصول اخلاقی چینیها است و پایههای صلح و همدلی اجتماعی را متزلزل میسازد.
[divide]
[۱] پانگو (Pangu) بر اساس اسطوره شناسی چینی اولین موجود در جهان هستی است که بقیهی موجودات همگی مخلوق او هستند.
[۲] بر اساس اسطوره شناسی چینی، نووا (Nüwa) الههی مادر است که نوع بشر مخلوق اوست.
[۳] شنونگ (Shennong) (که معنای تحتاللفظی آن ”زارع ملکوتی و آسمانی“ است) در اسطوره شناسی چینی شخصیت افسانهای است که ۵۰۰۰ سال پیش میزیسته. او به انسانهای دوران باستان فنون کشاورزی را آموخت. او همچنین بهواسطهی به خطر انداختن جان خود برای یافتن صدها نوع گیاه دارویی (و گیاه سمی) و گیاهان بیشمار از این قسم که نقش بسیار مهمی را در شکل گیری طب سنتی چینی ایفا میکنند مورد تحسین و احترام است.
[۴] کنگجی (Cangjie) یا کنگ جی (Cang Jie) شخصیت افسانهای چین باستان است که گفته میشود تاریخدان رسمی امپراطور نژاد زرد و مخترع حروف الفبای چینی بوده است. رسمالخط حروف چینی و نظام استفاده از آن در کامپیوتر نیز به همین دلیل بهنام اوست.
[۵] اقتباس از تائوـ تِ چینگ (Tao-te Ching) یا دائو دِ جینگ (DaoDe Jing) که یکی از مهمترین متون آئین تائو است و توسط لائوذی یا لائو تسه برشتهی تحریر درآمده است.
[۶] گفتههای سرآغاز از کتاب فراگیری بزرگ (The Great Learning) نوشتهی کنفسیوس.
[۷] از کتاب دست نوشتههای تاریخدان شی جی (Shi Ji) نوشتهی سیما چیان (Sima Qian) مربوط به سالهای ۱۴۵ تا ۸۵ قبل از میلاد که اولین تاریخدان مهم و قابل استناد چین بهشمار میرود. او تاریخ چین و کشورهای همسایهی آن را از دوران باستان و گذشتهی بسیار دور تا زمان حیات خود بر اساس اسناد و مدارک به تحریر در آورده است.
[۸] از کتاب منتخبات کنفسیوس.
[۹] ایبید(Ibid)
[۱۰] ایبید(Ibid)
[۱۱] کنفسیوس در کتاب فراگیری بزرگ (The Great Learning)چنین گفت: ”با تزکیهی افراد، خانوادهها در نظم میبودند. با در نظم بودن خانوادهها، سرزمینشان با عدالت حکومت میشد. با عدالت حکومت شدن سرزمین، به کل مُلک شادی و آرامش بخشیده میشد.“
[۱۲] دانگ جونگشو (Dong Zhongshu) سالهای ۱۷۹ تا ۱۰۴ قبل از میلاد مسیح که یک متفکر آئین کنفسیوس بود و در زمان سلسلهی هان (Han) میزیست، در رسالهی خود معروف به ”سه راه هماهنگ کردن انسان و عرش“ (تیان رن سن سه)(Tian Ren San Ce) چنین نگاشت: ”تا زمانیکه عرش برپاست، تائو بدون تغییر باقی خواهد ماند.“
[۱۳] کتاب سفر به غرب که در کشورهای غربی به ”پادشاهمیمون“ (Monkey King) معروف است نوشتهی وو چنگن (Wu Cheng’en) بین سالهای ۱۵۰۶ ؟ تا ۱۵۸۲ ؟ یکی از رمانهای کلاسیک چین است. این رمان بر اساس یک داستان واقعی است که در آن یک راهب چینی دورهی سلسلهی تانگ (Tang) بهنام شوان زانگ (Xuan Zang) که از سال ۶۰۲ تا ۶۶۴ میزیست پیاده به کشوری که امروز بهنام هندوستان است و زادگاه آئین بودیسم شناخته میشود سفر کرد تا سوتراها (رسالههای بودیستی) را بیابد. در این رمان، پادشاه میمون، پیگسی (Pigsy) و سندی (Sandy) با برنامهریزی بودا، مریدان شوان زانگ شدند و او را برای یافتن سوتراها در سفرش به غرب همراهی کردند. آنها در این سفر ۸۱ خطر و مصیبت را پشت سر نهادند تا سرانجام به غرب رسیدند و ثمرهی واقعی را یافتند.
[۱۴] رؤیای قصر سرخ، هانگ لو منگ (Hung Lou Meng) (به رؤیای اتاق سرخ نیز ترجمه گردیده) توسط سائوشوئچین (Cao Xueqin) که بین سالهای ۱۷۱۵ تا ۱۷۶۳ در زمان سلسلهی چینگ (Qing) میزیست نگاشته شده است. این کتاب داستان عشقی ناگواری است که در زمان سقوط اجتماعی یک خانوادهی اشرافی به وقوع میپیوندد. این داستان به عنوان جریان اصلی کتاب، واقعیات بسیار زیاد اجتماعی آن دوره از تاریخ را در اختیار میگذارد. همچنان شخصیتهای به یادماندنی و حیرتانگیز این داستان که مهمترین آنها جیا بائویو (Jia Baoyu) و لین داییو (Lin Daiyu) هستند خواننده را مسحور خود میکنند. پیچیدگی و زیبایی بسیار وسیع ساختاری آن بههمراه زیباییهای ادبی آن که با زبان و لحن جذابی ارائه شده آنرا به عنوان نمونهی بارز هنر رمان نویسی چین به جهانیان شناسانده است.
[۱۵] کتاب قانون شکنان باتلاق یکی از رمانهای کلاسیک ارزشمند چین است که در قرن چهاردهم توسط شی نیان (Shi Nai’an) نوشته شد. یکصد و هشت زن و مرد بههم میپیوندند تا گروه قانون شکنان باتلاق را تشکیل دهند. خطر، ماجراجویی، قتل، جنگ و قصهای عشقی همگی بهشکلی زیبا یک داستان سنتی را میسازند.
[۱۶] سه پادشاهی یکی از رمانهای کلاسیک بسیار معروف چین است که توسط لوئو گوانجونگ (Luo Guanzhong) که از سال ۱۳۳۰ ؟ تا ۱۴۰۰ ؟ میزیست به رشته تحریر در آمده است. این داستان بر اساس دوران سه پادشاهی که بین سالهای ۲۲۰ تا ۲۸۰ بعد از میلاد وجود داشتند نوشته شد. این داستان بیانگر نزاعهای شدید و پیچیدهای است بر سر قدرت و تاج و تخت که در میان سه نیروی سیاسی قوی به نامهای لیو بی (Liu Bei)، سائو سائو (Cao Cao) و سان چوان (Sun Quan) در میگیرد و استعدادهای شگرف و راهکارهای زیرکانهی جنگجویان آن دوران را به رخ خواننده میکشد.
[۱۷] داستان عشق جو (Zhou) مشرق زمین رمانی است که اصل آن بهدست یو شایو (Yu Shaoyu) در دوران سلسلهی مینگ (Ming) نوشته شده و بعدها توسط فنگمنگلانگ (Feng Menglong) در اواخر سلسلهی مینگ بازنویسی گردید. این رمان یک بار دیگر نیز بعدها توسط ساییوانفانگ (Cai Yuanfang) در دوران سلسلهی چینگ (Qing) دوباره نویسی گردید. این کتاب در واقع تاریخ بیش از ۵۰۰ بهار و پاییز بین سالهای ۷۷۰ تا ۴۷۶ قبل از میلاد و همچنین دوران ”شرایط جنگی“ بین سالهای ۴۷۵ تا ۲۲۱ قبل از میلاد را در بر میگیرد.
[۱۸] داستان کامل یو فی (Yue Fei) توسط چیانسای (Qian Cai) در دوران سلسلهی چینگ (Qing) نوشته شد. این اثر داستان زندگی یو فی از سلسلهی سونگ (Song) جنوبی است که بین سالهای ۱۱۰۳ تا ۱۱۴۲ میزیسته است. او یکی از مشهورترین فرماندهان و قهرمانان وطن پرست تاریخ کشور چین بهشمار میرود. فرمانده یو فی به نبرد با غارتگران خطهی شمالی جین (Jin) پرداخت. او در این ضمن به جرایم و خلافهایی که هرگز مرتکب نشده بود محکوم شد و به زندان انداخته شد و سپس اعدام گردید. این اقدام در واقع توطئهای بود که توسط نخست وزیر چینهوی (Qin Hui) که سعی در از میان برداشتنن حزب جنگطلب داشت چیده شده بود. بعدها یو فی از تمام اتهامات بیاساسی که به او زده شده بود مبرا گردید و به یادبودش مقبرهای بنا شد. در چهار طرف مقبره او چهار مجسمهی فلزی قرار داده شد. این مجسمهها چهار مرد بودند که دستانشان از پشت بسته شده و با سینهای برهنه بهسمت مقبره زانو زدهاند. این چهار مجسمه سمبل کسانی هستند که در کشتن یو فی دخیل بودهاند. یو فی به سمبلی برای وفاداری به میهن در فرهنگ چین تبدیل گشت.
[۱۹] این نقل قولی است از کتاب ”خلاصهی دستنوشتههای تائویست“ که در دوران سلسلهی چینگ (Qing) جمعآوری شده است.
فصل ۶- چگونگی نابودی فرهنگ سنتی به دست حزب کمونیست چین
کتاب نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست چین برای اولین بار در نوامبر سال ۲۰۰۴ منتشر شد که به دنبال آن نسخه انگلیسی کتاب بهسرعت ترجمه گردید. سری مقالات چاپشده در این کتاب باعث شد که بیش از ۱۱۵ میلیون نفر از مردم چین از حزب کمونیست چین و سازمانهای وابسته به آن خارج شوند، و برای تغییر و تحولات در چین، جنبش صلحآمیز بیسابقهای را پدید آورد. ما دراینجا دست به چاپ نسخهای جدید با ویرایشی مجدد زدیم، که به نسخههای صوتی و تصویری آن الحاق شدهاست. این نسخههای صوتی و تصویری توسط رسانههای همکار ما در شبکه تلویزیونی ان تی دی و شبکه رادیویی صدای امید تولید شد. برای دسترسی به سایر نسخههای نه شرح و تفسیر لطفا به فهرست مطالب مراجعه نمایید- به صورت رایگان.
مقدمه
فرهنگ، روح یک ملت است. فرهنگ بهعنوان یک عامل معنوی از اهمیت یکسانی معادل عوامل فیزیکی مثل نژاد و سرزمین در نزد بشر برخوردار است.
پیشرفتهای فرهنگی معرف تاریخچهی تمدن یک ملت هستند. تخریب کامل فرهنگ یک ملت به نابودی آن ملت میانجامد. عقیده بر ایناست که اضمحلال ملل کهنی که تمدنهای پر جلال و جبروت را آفریدند زمانی فرا رسید که تمدنشان از بین رفت گرچه نسل و نژاد و مردمشان به زندگی خود ادامه دادند.
چین تنها کشوری است که تمدن کهن آن بدون وقفه ۵ هزار سال بقا داشته است. نابود کردن یک چنین فرهنگ کهنی گناهی نابخشودنی است.
آغاز فرهنگ چین که به قولی از جانب خداوند به ودیعه گذاشته شده، همزمان با پیدایش اساطیری مثل خلقت آسمان و زمین توسط پانگو (Pangu) [۱]، خلقت بشریت توسط نووا (Nüwa) [۲]، اکتشاف صدها گیاه دارویی توسط شنونگ (Shennong) و اختراع حروف الفبای چینی توسط کنگجی (Cangjie) [۴] بوده است.
”انسان در پی زمین، زمین در پی آسمان، آسمان بهدنبال تائو(Tao)، و تائو بهسوی هر آنچه که طبیعی است هستند“. [۵] تعلیمات مکتب تائو مبنی بر وحدت، سازگاری و یکپارچگی انسان و ملکوت، قرنها است که مانند خون در رگهای فرهنگ چین میدود.
”تعالیم بزرگ، تزکیهی تقوا را به ارمغان میآورد.“[۶] کنفسیوس در بیش از ۲۰۰۰ سال پیش مدرسهای را پایه گذاشت که در آن به تعلیم و تربیت دانشجویان میپرداخت.
تعلیمات او در این مدرسه شامل ایدهآلهای او بود که بیانگر پنج فضیلت عمده اعم از احسان، درستکاری، نزاکت، خِرد و وفاداری بودند.
در قرن اول، مکتب بودیسمِ شاکیامونی (Shakyamuni) به مشرق زمین و چین منتشر شد که تأکید آن بر نیکخواهی و رستگاری تمامی موجودات بود. در این زمان فرهنگ چین از گسترش و عمق بیشتری برخوردار شد. چندی بعد، مکاتب کنفسیونیسم، بودیسم و تائوئیسم مکمل یکدیگر شده و پایهی اعتقادی جامعهی چین را تشکیل دادند که بدون شک بهواسطهی آن، سلسلهی تانگ (Tang) از سال ۶۱۸ تا ۹۰۷ بعد از میلاد مسیح به اوج قدرت و جلال خود رسید.
علیرغم تعرضات و غارت و چپاولی که بارها در طول تاریخ توسط ملت چین تجربه شده است، فرهنگ چین مقاومت و توان چشمگیری از خود نشان داده و ماهیت آن همواره برای نسلهای بعد به میراث گذاشته شده است. وحدت بشر و آسمان نشانگر کیهانشناسی نیاکان ماست.
این عقیده در همگان مشترک است که محبت باید پاداشی در پی داشته باشد و خباثت، مجازات. به عنوان یکی از اصولِ پایهای فضیلت، همگی بر این اصل متفقالقول هستند که هر آنچه را که بر خود نمیپسندی برای دیگران نیز نپسند و هر آنچه را که بر خود میپسندی برای دیگران نیز بخواه.
وفاداری، دینداری و تقوا، متانت و وقار و عدالت، معیارهای اجتماعی را تشکیل میدهند و معیارهای کنفسیوس مشتمل بر احسان، درستکاری، نزاکت، خِرد و وفاداری نیز پایههای اخلاق در سطح فردی و اجتماعی بودند. با چنین اصولی فرهنگ چین مظهر صداقت، لطافت، سازگاری و بردباری گردید.
مراسم ترحیمِ درگذشتگان در چین همواره با تکریمِ ”آسمان، زمین، تاج و تخت، والدین و معلمان“ همراه است. این نمود فرهنگ کهن و ریشهدار چین است که ستایش خداوند (آسمان و زمین)، وفاداری به میهن (تاج و تخت)، ارزشهای خانوادگی (والدین) و احترام نسبت به معلمان و سپاسگزاری از آنها را در بر دارد.
فرهنگ کهن چین بهدنبال یافتن هماهنگی بین انسان و عالَم بود و تأکید زیادی بر پیروی از اصول اخلاق و پاکدامنی اشخاص داشت. این فرهنگ کهن بر پایهی اعتقاد به فرهیختگی ناشی از تعلیمات مکتب کنفسیونیسم، بودیسم و تائوئیسم بود و برای مردم چین بردباری، پیشرفت اجتماعی، حفاظت از اصول اخلاقی و اعتقاد به درستکاری را به ارمغان آورد.
برخلاف قانون که همواره مقررات سختی را وضع میکند، فرهنگ به عنوان یک قید و بند ملایم عمل میکند. قانون پس از آنکه جُرم حادث شد برای آن تنبیه سختی را وضع میکند حال آنکه فرهنگ با پرورش اصول اخلاق از انجام جرم جلوگیری میکند. اصول اخلاق یک جامعه معمولاً در فرهنگ آن جامعه متجلی میگردد.
در طول تاریخ کشور چین، فرهنگ کهن این کشور، در دوران سلسلهی تانگ (Tang) به اوج خود رسید که مقارنِ پیشرفت ملت چین و اوج قدرتمندی نظامی این ملت بود. در این زمان علم نیز در بین ملل مختلف از اعتبار و ارزشمندی منحصر به فرد خود برخوردار گردید. محققان و دانشمندان زیادی از اروپا، خاورمیانه و ژاپن برای فراگیری علم به پایتخت حکومت سلسلهی تانگ عزیمت میکردند. ”دهها هزار حکومت آمدند که به چین باج و خراج بپردازند، با وجود اینکه آنها ممکن بود مجبور باشند بارها جایگزین شوند و رسوم و آدابشان را پی در پی دستخوش تغییر کنند“. [۷]
پس از سلسلهی چین (Qin) بین سالهای ۲۲۱ تا ۲۰۷ قبل از میلاد، چین بارها توسط خاندانهای مختلفِ اقلیت تسخیر شد. این اتفاقات در زمان سلسلههای سویی(Sui) بین سالهای ۵۸۱ تا ۶۱۸ بعد از میلاد، تانگ بین سالهای ۶۱۸ تا ۹۰۷ بعد از میلاد، یوان (Yuan) بین ۱۲۷۱ تا ۱۳۶۱ بعد از میلاد و چینگ (Qing) بین سالهای ۱۶۴۴ تا ۱۹۱۱ بعد از میلاد و دوران دیگری که در آنها اقلیتهای قومی حکومتهای خود را پایهگذاری کردند بهوقوع پیوست.
با این وجود تقریباً همگی این اقوام محلی جذب راه و روش و آیین چین گردیدند. این خود نشانگر انسجام و قدرت فرهنگ کهن چین است، بنا به گفتهی کنفسیوس، اگر مردم سرزمینهای دیگر و دوردست مطیع و فرمانبردار تو نیستند، آنها را با پرورش فرهنگ و فضیلت (ما) فرمانبردار خود ساز.“ [۸]
از زمان بهقدرت رسیدن حکچ در سال ۱۹۴۹، این حزب تمامی ذخایر ملت چین را در جهت نابودی فرهنگ کهن این کشور بهکار گرفته است. این قصد بیمارگونه نه نشأت گرفته از تلاش حکچ برای صنعتی شدن است و نه ناشی از حماقت و سادگی ستایش تمدن غرب.
این امر تنها حاصل مخالفت ایدئولوژیکی حکچ با فرهنگ چین بود. بر این اساس نقشهی تخریب فرهنگ چین توسط حکچ ریخته شد. این طرح کاملاً برنامهریزی شده، منظم و سیستماتیک و با پشتیبانی استفادهی حکومت از خشونت پایهگذاری شد. از زمان پایهگذاری این طرح، حکچ هیچگاه لحظهای از ایجاد تحولات بنیادی در فرهنگ چین با هدف نابودسازی کامل ماهیت آن دست برنداشته است.
نفرت انگیزتر از تلاش حکچ در نابودی فرهنگ کهن چین، سوء استفادهی عمدی و اصلاحات و تغییرات فریبکارانهای است که در فرهنگ این کشور ایجاد میشوند. حکچ بخشهای ناخوشایند تاریخ چین را پررنگتر جلوه میدهد و جالب اینجاست که این بخشها متعلق به دورههایی از تاریخ این کشور هستند که مردم چین کمی خود را از ارزشهای سنتی دور ساختهاند از قبیل درگیریهای داخلی در خانوادههای سلطنتی بر سر قدرت، استفاده از توطئه و خیانت و بهکارگیری روشهای دیکتاتوری و خودکامگی. حکچ از چنین مثالهای تاریخی در جهت پایهگذاری معیارهای اخلاقی، شیوههای فکری و سیستم جاری خود بهره گرفته است. در این راستا، حکچ به غلط چنین تلقین کرده که ”فرهنگ حزب“ همان ادامهی فرهنگ چین است. حکچ حتی با سوء استفاده از بیزاری برخی مردم از فرهنگ حزب سعی در تحمیل محدودیتهای بیشتر بر فرهنگ اصیل مردم چین دارد.
نابودی فرهنگ کهن چین بهدست حکچ پیامدهای بسیار مخربی را برای چین بههمراه داشته است. مردم چین نه تنها کوله بار و پشتوانهی اخلاقی خود را از دست دادهاند بلکه بهزور تحت تأثیر و القای تئوریهای شیطانی حکچ قرار گرفتهاند.
الف- چرا حکچ خواست فرهنگ کهن چین را تخریب کند؟
فرهنگ بسیار کهن چین- بر پایهی اعتقاد و محترم شمردن فضیلت
فرهنگ اصیل مردم چین ۵۰۰۰ سال پیش توسط امپراطور افسانهای این کشور هوانگ (Huang) آغاز گردید که بانی ابتدایی تمدن چین بهشمار میرود – در حقیقت امپراطور هوانگ نیز بهواسطهی پایهگذاری تائوئیسم (Taoism) که مکتب فکری هوانگ- لائو (Huang-Lao) یا لائوذی (Lao-Zi) نیز خوانده میشود به اعتبار رسید.
تأثیر عمیق تائوئیسم بر کنفسیونیسم را میتوان در این گفتهی کنفسیوس مشاهده کرد: ”تائو را در ذهن پرورش دهید، با فضیلت در یک صف قرار گیرید، نیکوکاری و احسان را سرمشق خود قرار دهید و خود را در هنر غوطهور سازید“ و همچنین”اگر کسی تائو را صبحدم بشنود میتواند بدون آنکه تأسفی بخورد عصرِ همان روز با زندگی وداع کند.“ [۹]
کتاب تغییرات ( ای چینگ) (I ching)، یک اثر آسمان و زمین، یین و یانگ، تغییرات کیهانی، صعود و سقوطهای اجتماعی، و قوانین مربوط به زندگی بشری به عنوان ”بهترین کتابهای کلاسیک چین“ توسط کنفسیوس نامیده شدهاند. قدرت پیامآوری این کتابها مافوق تصور علم جدید است.
علاوه بر تائوئیسم و کنفسیونیسم، مکتب بودیسم بهخصوص بودیسم ذِن تأثیر بسیار عمیق و هوشمندانهای بر متفکرین چینی داشته است.
کنفسیونیسم بخشی از فرهنگ کهن چین است که حیطهی تمرکز آن ”وارد شدن به جهان مادی“ است. تأکید آن بر اصول اخلاق بر پایهی خانواده است که در آن پارسایی و تقوا مهمترین نقش را ایفا میکند. آن میآموزد که ”همهی محبتها با عشق نسبت به افراد خانواده شروع میشود.“ کنفسیوس ترویج دهندهی ”احسان، درستکاری، نزاکت، خِرد و وفاداری“ است. او در عینحال میپرسد که ”آیا عشق به اعضای خانواده و محبت برادرانه، ریشههای احسان نیستند؟“
رعایت اصول اخلاق در سطح خانواده طبیعتاً میتواند به رعایت آنها در سطح جامعه منجر شود. رعایت این اصول میتواند به سطوح بالاتر نیز برسد که آن وفاداری به تاج و تخت است. گفته میشود که، ”بهندرت اتفاق میافتد که شخصی که به اصول اخلاقی خانواده پایبند است و دیگران را همچون برادر دوست میدارد، در سطح بالاتر مرتکب خلاف شود.“ [۱۰]
دوست داشتن دیگران همچون برادر، درست مثل رابطهی میان برادران واقعی است و میتواند گسترش یافته و به درستکاری و عدالت میان دوستان تبدیل شود. پیروان مکتب کنفسیوس میآموزند که در یک خانواده پدر باید شفیق، پسر مطیع، برادرِ بزرگتر مهربان و برادر کوچکتر سپاسگزار باشند.
در اینجا شفقت پدر را میتوان به شفقت پادشاه نسبت به زیردستان تعمیم داد. تا زمانی که سنن خانواده حفظ گردند، اخلاق در سطح جامعه نیز محفوظ میماند. ”خود را تزکیه کن، خانواده را با نظم اداره کن، سرزمین خود را با عدالت حکومت کن و کل مُلک خود را شادی و آرامش ببخش.“ [۱۱]
بودیسم و تائوئیسم بخشی از فرهنگ چین هستند که بر ترک این دنیای مادی تمرکز دارند. تأثیر بودیسم و تائوئیسم را میتوان در کلیهی جنبههای زندگی مردم عادی یافت. تمریناتی که عمیقاً از تائوئیسم نشأت میگیرند عبارتند از طب چینی، چیگونگ، تعبیر مناظر (فنگ شویی) (Feng Shui) و پیشگویی و غیبگویی. این روشها بههمراه مفاهیم بودیسم مبنی بر بهشت و جهنم، پاداش عملِ خیر و جزای عمل پلید، بههمراه مفاهیم اخلاقی کنفسیوس هستهی اصلی فرهنگ کهن چین را تشکیل میدهند.
اعتقاد به کنفسیونیسم، بودیسم و تائوئیسم، سیستمِ بسیار با ثبات اخلاقی و بدون تغییر ”تا زمانیکه آسمانها وجود دارند“ [۱۲] را به مردم چین تقدیم کرد.
اصول اخلاقی در حیطهی مباحث معنوی قرار میگیرد از اینرو اغلب، مفهومی هستند. فرهنگ، چنان سیستم اخلاقی انتزاعی را، در زبان یک ملت بیان میکند که توسط تمام اعضای آن جامعه قابل فهم است.
برای مثال به ”چهار داستان کلاسیک چینی“ که زاییدهی فرهنگ چین هستند توجه کنید. سفر به غرب [۱۳] یک افسانهی اساطیری است. داستان رؤیای قصر سرخ [۱۴] با گفتگویی میان یک سنگ جان بخشیده شده و خداوند فضای بیانتها و تائوی زمان بیانتها در صخرهای بدون پایه در کوهی عظیم آغاز میشود- این گفتگو اولین سر نخ یک معمای نمایشی میان انسانهاست که بعداً در داستان آشکار میگردد. داستان قانونشکنان باتلاق [۱۵] اینطور شروع میشود که هونگ (Hong) فرماندهی امور نظامی، ۱۰۸ شیطان را بهطور تصادفی آزاد میکند. این افسانه چگونگی شکل گیری ۱۰۸ قانونشکن است که از توانایی و مهارتهای نظامی برخوردارند. افسانهی سه پادشاهی [۱۶] با هشدارهای آسمان از یک بلای همهگیر آغاز شده و با فهم قدرت لایزال الهی به انتها میرسد: ”امور دنیوی همچون یک رودِ بیانتها سرازیر میشوند؛ یک سرنوشت مقرر و معین و غیرقابل تغییر همه را به سرنوشت شومی دچار میکند.“ دیگر افسانههای معروف مثل داستان عشق جو (Zhou) مشرق زمین [۱۷] و داستان کامل یو فی (Yue Fei) [۱۸] همگی با چنین افسانههایی شروع میشوند.
اینگونه استفاده از اساطیر در داستانهای بلند اتفاقی نیست، بلکه انعکاسی از فلسفهی نهادی متفکرین چین در مورد طبیعت و انسانیت است. این داستانها تأثیر بسیار عمیقی در ذهنیت مردم چین داشتهاند. زمانیکه سخن از ”درستکاری“ به میان میآید، مردم به یاد گوان یو (Guan Yu) در داستان سه پادشاهی که از ۱۶۰ تا ۲۱۹ بعد از میلاد میزیست میافتند و نه مفهوم خود کلمه- اینکه چگونه درستکاری او نسبت به دوستانش ابرها را به کنار زد و به عرش رسید؛ اینکه چگونه وفاداری با صلابت او به فرماندهان و برادر قسم خوردهاش لییو بی (Liu Bei) حتی در میان دشمنانش برای او احترام و شأن به ارمغان آورد و اینکه چگونه رشادت و شهامت او در نبرد، او را در مخوفترین موقعیتها به پیروزی رساند، آخرین نبرد او در نزدیکی شهر مای(Mai) و در آخر گفتگوی او به عنوان یک رب النوع با پسرش.
زمانی که از ”وفاداری“ سخن به میان میآید، چینیها بی درنگ به یاد یو فی (Yue Fei) میافتند. کسی که از سال ۱۱۰۳ تا ۱۱۴۱ بعد از میلاد میزیست و فرماندهای از سلسلهی سونگ بود و با نهایت وفاداری و از خود گذشتگی به کشور خود خدمت کرد و جوگ لیانگ (Zhuge Liang) که از ۱۸۱ تا ۲۳۴ بعد از میلاد میزیست و نخست وزیر حکومت استان شو (Shu) در زمان سه پادشاهی بود و ”خود را تا زمانی که قلبش از طپش ایستاد وقف کشورش کرد.“
مدیحه سراییهای سنتی چینی در وصف وفاداری و درستکاری در تمامی داستانهای پر تب و تاب نویسندگان چین بهطور واضح به چشم میخورد. اصول اخلاقی- انتزاعی که آنها پایه نهادهاند در تمامی مظاهر فرهنگی آنها تجلی میکند.
تائوئیسم بر راستگویی تأکید دارد. بودئیسم بر رحم و شفقت و کنفسیونیسم به وفاداری، صبر، احسان و نیکوکاری ارزش مینهد. ”گرچه از لحاظ شکل ظاهری متفاوت هستند ولی هدف همه یکی است… آنها همگی الهامی هستند به انسان، جهت سوق دادن او به سمت محبت.“ [۱۹] اینها باارزشترین جنبههای سنت چینی هستند که بر پایهی اعتقاد به کنفسیونیسم، بودیسم و تائوئیسم بنا نهاده شدهاند.
فرهنگ سنتی و کهن چین پر از مفاهیم و اصولی همچون عرش، تائو، خداوند، بودا، سرنوشت، جبر، احسان، درستکاری، نزاکت، عقل، وفاداری، صداقت، حیا، ایمان، احترام به اعضای خانواده، متانت و غیره است. ممکن است بسیاری از چینیها بیسواد باشند ولی با این وجود با نمایشها و ُاپراهای سنتی آشنا هستند. این شکلهای فرهنگی، راههای بسیار مناسبی برای یاددادن اصول اخلاق کهن به عامهی مردم بودهاند. از اینرو تخریب فرهنگ کهن چین توسط حکچ حملهی مستقیم او به اصول اخلاقی چینیها است و پایههای صلح و همدلی اجتماعی را متزلزل میسازد.
[divide]
[۱] پانگو (Pangu) بر اساس اسطوره شناسی چینی اولین موجود در جهان هستی است که بقیهی موجودات همگی مخلوق او هستند.
[۲] بر اساس اسطوره شناسی چینی، نووا (Nüwa) الههی مادر است که نوع بشر مخلوق اوست.
[۳] شنونگ (Shennong) (که معنای تحتاللفظی آن ”زارع ملکوتی و آسمانی“ است) در اسطوره شناسی چینی شخصیت افسانهای است که ۵۰۰۰ سال پیش میزیسته. او به انسانهای دوران باستان فنون کشاورزی را آموخت. او همچنین بهواسطهی به خطر انداختن جان خود برای یافتن صدها نوع گیاه دارویی (و گیاه سمی) و گیاهان بیشمار از این قسم که نقش بسیار مهمی را در شکل گیری طب سنتی چینی ایفا میکنند مورد تحسین و احترام است.
[۴] کنگجی (Cangjie) یا کنگ جی (Cang Jie) شخصیت افسانهای چین باستان است که گفته میشود تاریخدان رسمی امپراطور نژاد زرد و مخترع حروف الفبای چینی بوده است. رسمالخط حروف چینی و نظام استفاده از آن در کامپیوتر نیز به همین دلیل بهنام اوست.
[۵] اقتباس از تائوـ تِ چینگ (Tao-te Ching) یا دائو دِ جینگ (Dao De Jing) که یکی از مهمترین متون آئین تائو است و توسط لائوذی یا لائو تسه برشتهی تحریر درآمده است.
[۶] گفتههای سرآغاز از کتاب فراگیری بزرگ (The Great Learning) نوشتهی کنفسیوس.
[۷] از کتاب دست نوشتههای تاریخدان شی جی (Shi Ji) نوشتهی سیما چیان (Sima Qian) مربوط به سالهای ۱۴۵ تا ۸۵ قبل از میلاد که اولین تاریخدان مهم و قابل استناد چین بهشمار میرود. او تاریخ چین و کشورهای همسایهی آن را از دوران باستان و گذشتهی بسیار دور تا زمان حیات خود بر اساس اسناد و مدارک به تحریر در آورده است.
[۸] از کتاب منتخبات کنفسیوس.
[۹] ایبید(Ibid)
[۱۰] ای بید(Ibid)
[۱۱] کنفسیوس در کتاب فراگیری بزرگ (The Great Learning)چنین گفت: ”با تزکیهی افراد، خانوادهها در نظم میبودند. با در نظم بودن خانوادهها، سرزمینشان با عدالت حکومت میشد. با عدالت حکومت شدن سرزمین، به کل مُلک شادی و آرامش بخشیده میشد.“
[۱۲] دانگ جونگشو (Dong Zhongshu) سالهای ۱۷۹ تا ۱۰۴ قبل از میلاد مسیح که یک متفکر آئین کنفسیوس بود و در زمان سلسلهی هان (Han) میزیست، در رسالهی خود معروف به ”سه راه هماهنگ کردن انسان و عرش“ (تیان رن سن سه)(Tian Ren San Ce) چنین نگاشت: ”تا زمانیکه عرش برپاست، تائو بدون تغییر باقی خواهد ماند.“
[۱۳] کتاب سفر به غرب که در کشورهای غربی به ”پادشاه میمون“ (Monkey King) معروف است نوشتهی وو چنگن (Wu Cheng’en) بین سالهای ۱۵۰۶ ؟ تا ۱۵۸۲ ؟ یکی از رمانهای کلاسیک چین است. این رمان بر اساس یک داستان واقعی است که در آن یک راهب چینی دورهی سلسلهی تانگ (Tang) بهنام شوان زانگ (Xuan Zang) که از سال ۶۰۲ تا ۶۶۴ میزیست پیاده به کشوری که امروز بهنام هندوستان است و زادگاه آئین بودیسم شناخته میشود سفر کرد تا سوتراها (رسالههای بودیستی) را بیابد. در این رمان، پادشاه میمون، پیگسی (Pigsy) و سندی (Sandy) با برنامهریزی بودا، مریدان شوان زانگ شدند و او را برای یافتن سوتراها در سفرش به غرب همراهی کردند. آنها در این سفر ۸۱ خطر و مصیبت را پشت سر نهادند تا سرانجام به غرب رسیدند و ثمرهی واقعی را یافتند.
[۱۴] رؤیای قصر سرخ، هانگ لو منگ (Hung Lou Meng) (به رؤیای اتاق سرخ نیز ترجمه گردیده) توسط سائو شوئچین (Cao Xueqin) که بین سالهای ۱۷۱۵ تا ۱۷۶۳ در زمان سلسلهی چینگ (Qing) میزیست نگاشته شده است. این کتاب داستان عشقی ناگواری است که در زمان سقوط اجتماعی یک خانوادهی اشرافی به وقوع میپیوندد. این داستان به عنوان جریان اصلی کتاب، واقعیات بسیار زیاد اجتماعی آن دوره از تاریخ را در اختیار میگذارد. همچنان شخصیتهای به یادماندنی و حیرتانگیز این داستان که مهمترین آنها جیا بائویو (Jia Baoyu) و لین داییو (Lin Daiyu) هستند خواننده را مسحور خود میکنند. پیچیدگی و زیبایی بسیار وسیع ساختاری آن بههمراه زیباییهای ادبی آن که با زبان و لحن جذابی ارائه شده آنرا به عنوان نمونهی بارز هنر رمان نویسی چین به جهانیان شناسانده است.
[۱۵] کتاب قانون شکنان باتلاق یکی از رمانهای کلاسیک ارزشمند چین است که در قرن چهاردهم توسط شی نیان (Shi Nai’an) نوشته شد. یکصد و هشت زن و مرد بههم میپیوندند تا گروه قانون شکنان باتلاق را تشکیل دهند. خطر، ماجراجویی، قتل، جنگ و قصهای عشقی همگی بهشکلی زیبا یک داستان سنتی را میسازند.
[۱۶] سه پادشاهی یکی از رمانهای کلاسیک بسیار معروف چین است که توسط لوئو گوانجونگ (Luo Guanzhong) که از سال ۱۳۳۰ ؟ تا ۱۴۰۰ ؟ میزیست به رشته تحریر در آمده است. این داستان بر اساس دوران سه پادشاهی که بین سالهای ۲۲۰ تا ۲۸۰ بعد از میلاد وجود داشتند نوشته شد. این داستان بیانگر نزاعهای شدید و پیچیدهای است بر سر قدرت و تاج و تخت که در میان سه نیروی سیاسی قوی به نامهای لیو بی (Liu Bei)، سائو سائو (Cao Cao) و سان چوان (Sun Quan) در میگیرد و استعدادهای شگرف و راهکارهای زیرکانهی جنگجویان آن دوران را به رخ خواننده میکشد.
[۱۷] داستان عشق جو (Zhou) مشرق زمین رمانی است که اصل آن بهدست یو شایو (Yu Shaoyu) در دوران سلسلهی مینگ (Ming) نوشته شده و بعدها توسط فنگ منگلانگ (Feng Menglong) در اواخر سلسلهی مینگ بازنویسی گردید. این رمان یک بار دیگر نیز بعدها توسط سای یوانفانگ (Cai Yuanfang) در دوران سلسلهی چینگ (Qing) دوباره نویسی گردید. این کتاب در واقع تاریخ بیش از ۵۰۰ بهار و پاییز بین سالهای ۷۷۰ تا ۴۷۶ قبل از میلاد و همچنین دوران ”شرایط جنگی“ بین سالهای ۴۷۵ تا ۲۲۱ قبل از میلاد را در بر میگیرد.
[۱۸] داستان کامل یو فی (Yue Fei) توسط چیان سای (Qian Cai) در دوران سلسلهی چینگ (Qing) نوشته شد. این اثر داستان زندگی یو فی از سلسلهی سونگ (Song) جنوبی است که بین سالهای ۱۱۰۳ تا ۱۱۴۲ میزیسته است. او یکی از مشهورترین فرماندهان و قهرمانان وطن پرست تاریخ کشور چین بهشمار میرود. فرمانده یو فی به نبرد با غارتگران خطهی شمالی جین (Jin) پرداخت. او در این ضمن به جرایم و خلافهایی که هرگز مرتکب نشده بود محکوم شد و به زندان انداخته شد و سپس اعدام گردید. این اقدام در واقع توطئهای بود که توسط نخست وزیر چین هوی (Qin Hui) که سعی در از میان برداشتنن حزب جنگطلب داشت چیده شده بود. بعدها یو فی از تمام اتهامات بیاساسی که به او زده شده بود مبرا گردید و به یادبودش مقبرهای بنا شد. در چهار طرف مقبره او چهار مجسمهی فلزی قرار داده شد. این مجسمهها چهار مرد بودند که دستانشان از پشت بسته شده و با سینهای برهنه بهسمت مقبره زانو زدهاند. این چهار مجسمه سمبل کسانی هستند که در کشتن یو فی دخیل بودهاند. یو فی به سمبلی برای وفاداری به میهن در فرهنگ چین تبدیل گشت.
[۱۹] این نقل قولی است از کتاب ”خلاصهی دستنوشتههای تائویست“ که در دوران سلسلهی چینگ (Qing) جمعآوری شده است.
[۲۰] به مورد [۸] مراجعه شود.
یک روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا؛ زلزله سیاسی در بزرگترین اقتصاد اروپا
آمادگی رابرت اف. کندی جونیور برای نقشآفرینی در حوزه بهداشت در دولت ترامپ
با کنترل قند خون از طریق رژیم مدیترانهای روند پیری خود را ۵۰ درصد کندتر کنید
دولت دوم ترامپ چگونه بر سیاست خارجی تأثیر میگذارد
دفاتر تیکتاک کانادا تعطیل میشود؛ اپلیکیشن هنوز در دسترس است
یک روز بعد از اعلام پیروزی ترامپ، بازار بیت کوین در شوک رکورد جدید است
انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان: اقدامی شجاعانه برای سرنگونی حکومت کمونیستی
چین عضلات نظامی خود را در حوالی تایوان گرم میکند، درحالیکه دیگران به نوع دیگری از حمله هشدار میدهند
رقابت آمریکا و چین در برمه
تحلیل: محاصره تایوان به دست چین: حرکتی گریزناپذیر به سمت جنگ
تحلیل: ورود ۳ هزار سرباز کره شمالی به روسیه چه معنایی برای جنگ با اوکراین دارد؟
تحلیل: نکات کلیدی حملات اسرائیل به ایران