درحالی که طی یک دهه اخیر قیمت خرید خانه در ایران نجومی شده و برای قشر متوسط جامعه خرید مسکن تبدیل رویایی دستنیافتنی شده است بحران هزینه خانههای اجارهای نیز به آن اضافه شده است.
هیچ کدام از تلاشهای دولتهای اخیر برای مهار نرخهای افسارگسیخته اجارهخانه نظیر عرضه نرخهای دستوری و تعیین سقف اجارهبها، ایجاد سامانههایی نظیر خودنویس به جای معاملات سنتی بنگاهی و یا ارائه تسهیلات بانکی به مستاجران تاکنون مثمر ثمر نبوده و با نگاه به سامانههای آنلاین خدمات فروش و اجاره مسکن مشاهده میشود که در حال حاضر در اکثریت مناطق، مجموع نرخ اجارهبها و رهن یک واحد آپارتمان با نرخ خرید در چند سال گذشته برابری میکند.
به باور کارشناسان از آنجایی که نرخ مسکن تابعی از وضعیت کلی اقتصادی است، در شرایطی که تورم به بیش از ۴۰ درصد رسیده است نمیتوان انتظار ثبات و آرامش در نرخ اجارهبها داشت.
پیامد وضعیت فوق شکلگیری پدیدههای جدیدی مثل خانههای اشتراکی چندخانوادهای، مهاجرت معکوس از شهرهای بزرگ به شهرهای کوچک، و حتی پشتبامخوابی یا اتومبیلخوابی شده است.
آخرین آمارهای رسمی منتشر شده نشان میدهد حدود یک سوم خانوارهای ایرانی اجارهنشین هستند. افزایش سرسامآور هزینههای اجارهبها منجر به بروز مشکلات ثانویه بسیاری در کشور شده است. از جمله کاهش نرخ ازدواج، کاهش نرخ زاد و ولد، به هم خوردن ترکیب جمعیتی شهری روستایی، از بین رفتن بافت سنتی محلهمحور و نیز معضلات ناشی از مهاجرتهای ناخواسته و توسعه حاشیهنشینی.
علاوه بر همه اینها برای والدینی که ناچار هستند بخش عمدهای از درآمد خود را صرف رهن و اجاره خانه کنند، دیگر امکانی وجود ندارد که برای امور آموزشی، تفریح و سرگرمی، سفر و حتی مایحتاج ضروریتر نظیر خوراک و پوشاک و درمان فرزندان هزینه کافی و مفید کنند. نتیجه همه اینها معضلاتی روی هم انباشته شده برای نسلهای جدید خواهد بود.
احمد بخارایی، عضو انجمن جامعهشناسی ایران در گفتگویی با رسانهها ضمن اشاره به معضلات اجتماعی ناشی از رواج اجارهنشینی و گرانی شدید هزینههای آن تصریح کرد که فشار نهایی در خانواده به شکل اعتیاد، بیکاری، اختلاف بین زوجین، خودکشی و غیره پدیدار میشود که در نهایت در این چرخه فساد، آسیبپذیری و جرایم بازتولید میشود.
در همین راستا دکتر مصطفی آب روشن، جامعهشناس میگوید بین احساس تعلق خاطر یک فرد نسبت به محیط زندگی و امنیت در جامعه رابطۀ معناداری وجود دارد. به گفته این پژوهشگر آسیبهای اجتماعی و جرمشناسی طول مدت زمان سکونت در یک محل بهطور معناداری در افزایش و کاهش احساس ناامنی موثر است، در نتیجه به هر میزانی که زمان سکونت یک خانواده در یک محل طولانیتر باشد قطعاً احساس تعلق خاطر نسبت به آن محل بیشتر شده و بدیهی است که احساس امنیت بیشتری ایجاد میشود.
عدم توان تمدید بلندمدت خانههای استیجاری باعث شده است مستاجران دائماً محل سکونت خود را تغییر دهند که همین افزایش جابهجایی سالانه بهطور بالقوه میتواند امنیت مناطق شهری را به مخاطره بیندازد. از سویی دیگر جابجاییهای مکرر منجر به عدم امکان برنامهریزی بلندمدت خانوادهها میشود و از سویی دیگر عدم شکلگیری مفهوم سنتی محله و همسایگان و به ویژه برای کودکان مشکل تطبیق نگرفتن با محل و همبازیها همگی بار روانی و استرس و آسیب به جای میگذارد.
نگرانی از جابهجاییهای هرساله سبب میشود اعضای خانواده نتوانند برنامهریزی بلند مدت داشته باشند و این عدم برنامهریزی ممکن است ناکامیهای زندگی آنها را بیشتر کند و در نتیجه استرس بخش جدا نشدنی زندگیشان میشود و حس غریبگی و مهاجر بودن جایگزین آرامش خاطر ناشی از زیست طولانی در یک محله در میان همسایگان قدیمی و کسبه و همبازیها میشود و در نهایت تجمیع استرس و اضطراب ایجاد شده میتواند باعث افزایش خشونتها در درون و بیرون خانوادهها شود.
داشتن خانه و مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است و این اصل در قانون اساسی نیز تصریح شده است و قانون مسئولین کشور را موظف کرده است نسبت به تامین مسکن همه مردم به ویژه اقشار کمدرامد و ضعیف اقدام کنند. اما متأسفانه در حال حاضر نه تنها خرید مسکن برای اکثریت مردم جامعه برای همیشه دستنیافتنی شده است، بلکه تجربه یک اجاره نشینی آبرومندانه و بیدغدغه ایرانیان نیز در حال تبدیل شدن به یک رویا است.