تحلیل؛ نویسنده: فیل گورسکی؛ کارشناس تروریسم
هر حمله خشونتآمیزی بهناچار تبعاتی دارد. اول و مهمتر از همه آنکه بهطور کلی سعی میکنیم تا بفهمیم دقیقاً چه اتفاقی افتاده، چه کسی پشت حمله بوده و چه قصدی داشته است. سپس کسانی را که نتوانستهاند از وقوع آن جلوگیری کنند مقصر میپنداریم (که معمولاً شامل حال مأموران انتظامی یا سرویسهای اطلاعاتی امنیتی میشود).
درنهایت، پای دیدگاه سودمندِ «درس عبرت» به میان میآید و تلاش «صادقانهای» که برای بهگارگیری رویهها و اقدامات بهینه جهت جلوگیری از وقوع رویدادهای مشابه در آینده به خرج میدهیم.
بعضیها داشتن امنیت «نفوذناپذیر» را برای رسیدن به این هدف پیشنهاد میکنند.
وقتی آن فرد جهادی بعد از نیمهشبِ سال نو با وانت به میان جمعیت حاضر در خیابان بوربن در نیواورلئان رفت، خیلی زود شاهد اتهاماتی از این دست بودیم که مقامات اقدامات لازم را برای مقابله با تروریسم در دستور کار قرار نداده بودند (راهبند ستونی، افزایش تعدد مأموران انتظامی و غیره)، درحالیکه پیشتر نسبت به وقوع این حملات به آنها هشدار داده بودند. پس از زیر گرفتن مردم در بازار کریسمس ماگدبورگ آلمان در ماه دسامبر نیز اتهامات مشابهی مطرح شد.
حتی روزنامه گلوباندمیل کانادا نیز در سرمقاله خود نوشت که «رهبران سیاسی موظف هستند که احتمال وقوع چنین فجایعی را به حداقل برسانند.» این روزنامه خواستار «امنیت واقعی بهجای امنیت نمایشی» شد.
آیا راهکار سادهای وجود ندارد که از عدم تداوم حملات خشونتآمیز مطمئن شویم؟ در یک کلام، خیر.
چیزی که ظاهراً تمام کارشناسان از آن غافل هستند، این است که جلوگیری از زیر گرفتن مردم با خودرو و حمله با چاقو یا تبر در یک تقاطع پرازدحام، بدون آگاهی یا اطلاع قبلی میسّر نخواهد بود. اگر مهاجم زیر ذرهبین سازمانهای اطلاعاتی امنیتی یا مأموران انتظامی- که زیر فشار زیادی هستند و منابع کافی هم ندارند- نباشد، هیچ راهی برای تضمین عدم وقوع این حوادث وجود نخواهد داشت. اول اینکه اکثر مردم در غرب با داشتن «دولت امنیتی» که شبکههای اجتماعی مردم را در سطح وسیع کنترل میکند، موافق نیستند.
دوماً درست است که میتوان امنیت رویدادهای بزرگ مانند کنسرت تیلور سوئیفت یا مسابقه سوپربول را بهبود بخشید، اما تروریستها هم میتوانند مراکز یا تجمعات کماهمیتتری را که قابل حفاظت نیستند انتخاب کنند. مجموعه حملات همزمان به تئاتر بتکلان و مناطق مجاور در پاریس در نوامبر ۲۰۱۵، نمونه بارز یک اقدام پرتلفات اما غیرقابل پیشگیری است.
«کارشناسان» چه پیشنهادی دارند: همهجا راهبند ستونی نصب کنیم؟ آیا این اقدام مانع از آن میشد که آلک میناسیان در آوریل ۲۰۱۸ با خودرو وارد خیابان یانگ در تورنتو شود؟ خیابان یانگ که طولانیترین خیابان اصلی کانادا محسوب میشود به چند راهبند نیاز دارد؟ چقدر هزینه میبرد؟ و آنوقت اگر یک آدم افراطی در خیابان اسپادینای کانادا آفتابی شود، چه؟ آیا در آن خیابان هم باید راهبند نصب کنیم؟
درباره حمله با چاقو چه باید کرد؟ آیا باید برای خرید چاقو محدودیت بگذاریم؟ تکلیف چاقوهایی که در آشپزخانههای مردم است، چه میشود؟ آیا باید همهشان را مصادره کنیم تا جلوی حملات احتمالی را بگیریم؟
سخن آخر: دولت و سازمانهای مربوطه هرگز در موقعیتی قرار نمیگیرند که بتوانند احتمال وقوع یک حمله خشونتآمیز/تروریستی موفق را به صفر برسانند. خوشبختانه این افراد هنوز انگشتشمار هستند و لازم نیست کاناداییها در شعب کانیدین تایر نگرانِ چاقو خوردن باشند؛ اگرچه رحاب دغمش، جهادی حامی داعش، در سال ۲۰۱۷ در اسکاربرو دست به حمله زد.
همیشه پشت هر کشتاری درسی نهفته است و مسئولین محافظت از مردم همیشه امکان پیشرفت دارند، اما امنیت نفوذناپذیر یک خیال واهی است.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.
درباره نویسنده: فیل گورسکی ۳۲ سال در سازمانهای اطلاعاتی کانادا خدمت کرده و کارشناس تروریسم است. او شش کتاب در زمینه تروریسم تألیف کرده است.