نویسنده: گوردون جی. چانگ، نویسنده و کارشناس مسائل چین
ایلان ماسک که بهصورت ویدئو کنفرانس در نشست ماه سپتامبر آل-این در لسآنجلس شرکت کرد، با اشاره به تایوان گفت: «از دید آنها شاید شبیه هاوایی یا چنین چیزی باشد که بهصورت خودسر آن را بخشی جداییناپذیر از چین میدانند، درحالیکه چنین نیست… زیرا ناوگان ایالات متحده در اقیانوس آرام با هرگونه تلاش برای الحاق بهصورت نظامی مقابله میکند.»
ماسک در ماه مه در اینباره با سیانبیسی صحبت کرد. او به دیوید فیبر گفت: «سیاست رسمی چین این است که تایوان باید به این کشور الحاق شود. نیاز نیست مو را از ماست بیرون بکشید، فقط باید به اصل مطلب توجه کنید.» ثروتمندترین مرد جهان افزود: «فکر میکنم وقوع حمله حتمی و اجتنابناپذیر است.»
ماسک در تأمین نیازهای جهان عملکرد درخشانی دارد، اما از تایوان بیخبر است. نتیجهگیری او از این بدتر نمیشد.
اول آنکه جمهوری خلق چین نمیتواند از نو با تایوان «یکی» شود. رژیم کمونیستی هرگز بر جمهوری جزیره حکمرانی نکرده است.
از این گذشته، چین قبل از کمونیسم نیز هرگز بر این جزیره حکمرانی نکرده است. درواقع، هیچکدام از حکام چین تاکنون بر این جزیره حکمرانی بیچون و چرا نداشتهاند.
گریت فون در ویس، دیپلمات سابق هلندی، که در دانشگاه جرج میسون تاریخ تایوان تدریس میکند، به نگارنده گفت: «رهبری حزب کمونیست چین مدعی است که تایوان «از دیرباز» جزو چین بوده است. بررسی دقیقتر نشان میدهد که چنین چیزی صحت ندارد.»
فون در ویس افزود که حزب کمونیست دوست دارد دودمان مینگ را مثال بزند، اما حکام مینگ تایوان را «ورای قلمرو» خود میدانستند و با قلعه هلندی «فورت زیلاندیا» یا کمپانی «هند شرقی هلند» که اداره امور بخشی از تایوان برعهده آنها بود، مخالفتی نداشتند.
پکن همچنین از حکمرانی دودمان چینگ بر تایوان مثال میزند، اما حکام چینگ هرگز بر رشتهکوههایی که حدوداً نیمی از مساحت جزیره را تشکیل میدهند حکمرانی نکردند. چینیها همچنین قوم منچو را- که حکام مینگ را سرنگون کردند- بیگانه تلقی میکردند. بله، حکام چینگ تایوان را یکی از «استانهای چین» خواندند، اما این وضعیت فقط هشت سال ادامه پیدا کرد و آنها تایوان را در پیمان شیمونوسکی در سال ۱۸۹۵ به ژاپن واگذار کردند.
خود حزب کمونیست نیز از سال ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۳ تایوان را بهعنوان کشوری مجزا و مستقل از چین به رسمیت شناخت.
چیانگ کای-شک بدون تردید چینی بود و کل تایوان را تحت کنترل خود داشت اما قرارداد سانفرانسیسکو در سال ۱۹۵۱، که اکثر مسائل حقوقی جنگ جهانی دوم را در آسیا حلوفصل کرد، به حکومت کومینتانگ او حق حکمرانی نداد.
مهمتر آنکه مردم این جزیره خود را «چینی» نمیدانند؛ اما «چین» در نام کشور آنها به چشم میخورد، زیرا چیانگ پس از شکست در جنگ داخلی چین از «سرزمین اصلی» گریخت و در این جزیره مستقر شد. حزب کومینتانگ او با تکیه به راهبرد بیرحمانه «وحشت سفید» از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۹۲ حکومت خود را تثبیت کرد. چند دهه قساوت، سرکوب و تبعیض، حس هویت تایوان را در بین مردمان جزیره تقویت کرد.
بهطور کلی حدود دوسوم از مردم تایوان «چینی بودن» خود را در نظرسنجیها انکار میکنند. در نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو، که بین ژوئن و سپتامبر سال گذشته انجام گرفت، ۶۷ درصد از مردم تایوان گفتند که در وهله اول «تایوانی» هستند. فقط ۳ درصد- عموماً کسانی که با چیانگ یا نوادگان او به جزیره آمده بودند- خود را در وهله اول «چینی» دانستند.
خبر بد برای حکام چین، دورنمای گروههای سنی جوان است. در بین افراد ۱۸ تا ۳۴ سال، ۸۳ درصد خود را تایوانی و ۱ درصد خود را چینی میدانند. تایوان حس هویتِ مجزا و مستقل از چین را توسعه داده است.
اینکه ماسک از هاوایی مثال میزند، آموزنده است. هم در هاوایی و هم در تایوان، خارجیها از راه رسیدند و بر بومیان مسلط شدند. تفاوت اساسی در این است که بومیان هاوایی درنهایت پذیرفتند که با آمریکا متحد شوند. اما بومیان در مورد تایوان مخالف اتحاد با چین هستند.
این مخالفت نشان میدهد که ادعای ماسک درخصوص حتمی بودن حمله اشتباه است.
وقتی پای انسانها در میان باشد، هیچ اتفاقی حتمی نیست.
از این گذشته، موانعی بر سر راه اتحاد وجود دارد. اول آنکه اگر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به صراحت اعلام کند که از تایوان دفاع خواهد کرد، چین با آمریکا رودررو نخواهد شد. رژیم چین بشدت از تلفات گریزان است که در بیمیلی این کشور در گزارش تلفات ناشی از درگیری با هند در ژوئن ۲۰۲۰ مشهود است. وقتی تلفات به صدهاهزار برسد، بعید است که رهبران چین جنگ را کلید بزنند، حتی اگر تصور کنند که درنهایت پیروز میشوند. درمجموع، حمله چین به همین دلیل «حتمی» نیست.
با اینحال، ترامپ از شفافسازی درباره مقاصدی که دارد خودداری میکند و این امر چین را در شک و تردید قرار میدهد.
ترامپ نیز به نظر میرسد که از تلفات گریزان است و از اینکه در اولین دوره ریاستجمهوری خود وارد هیچ جنگی نشد به خود میبالد. اگر قرار باشد که چین به تایوان حمله کند، چهلوهفتمین رئیس جمهور آمریکا ممکن است به توصیه ماسک از جنگ فاصله بگیرد.
اگر شی جین پینگ تصور کند که ترامپ از تایوان دفاع نخواهد کرد، آیا دست به حمله خواهد زد؟ فاکتورهای دیگری وجود دارد که چین را از اقدامات جسورانه بازمیدارد. اول آنکه جمهوری خلق چین ضعیفتر شده- اقتصاد چین رو به افول است- و ایده حتمی بودن حمله دیگر رنگ و بویی ندارد.
همچنین، رهبری چین باید بداند که جنگ برای مردمان چین بسیار ناخوشایند است و جنگ با تایوان از همه ناخوشایندتر خواهد بود. مردم تایوان خودشان را «چینی» نمیدانند، اما مردمان چین به واسطه مغزشویی بیوقفه حزب کمونیست آنها را چینی قلمداد میکنند. چینیهای مقیم چین- مقامات و مردم عادی- بر این باورند که «چینیها جانِ چینیها را نمیگیرند.»
از این گذشته، ارتش چین که به واسطه پاکسازیها و خودکشیهای مقامات تحت فشار قرار گرفته، در شرایطی نیست که با حمله به جزیره تایوان به دشمنیها دامن بزند. همچنین شی به هیچکدام از فرماندهان یا دریاسالارها آنقدر اعتماد ندارد که کنترل کامل ارتش آزادیبخش خلق را به او بسپارد؛ اقدامی که اگر پکن بخواهد علیه تایوان دست به عملیات ترکیبی هوایی، زمینی و دریایی بزند، ضرورت خواهد داشت. به نظر میرسد که شی حمایت خود را در ارتش از دست داده و قصد ندارد که با محول کردن کنترل کل نیروهای مسلح، یک افسر پرچمدار را به قدرتمندترین چهره چین بدل کند.
بله، ناوگان ایالات متحده در اقیانوس آرام عملاً در مسیر تهاجم چین قرار دارد، اما موانع اصلی- جدا از قرنها تاریخ، سنت و فرهنگ- همان شرایط حاکم بر چین هستند.
پس، ضمن احترام به آقای ماسک: چین، چین است، و تایوان، تایوان. تایوان در کنار چین قرار داد، اما جزو آن نیست.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.
درباره نویسنده: گوردون جی. چانگ، عضو ارشد مؤسسه گیتستون، عضو هیئت مشاوران گیتستون و نویسنده کتاب «فروپاشی قریبالوقوع چین» است.