نویسنده: جان میلتیمور، سردبیر ارشد مؤسسه تحقیقات اقتصادی آمریکا
جمله قدیمی هست که میگوید زندگی با دو تراژدی همراه است: یکی نرسیدن به آنچه میخواهی و دیگری رسیدن به آن.
شاید این جمله برای بعضیها بیمعنی به نظر برسد، اما به حقیقتی اشاره دارد که با یکی از مهمترین مفاهیم اقتصادی گره خورده است: هزینه فرصت.
به دوستی بسیار موفق فکر میکردم که تا همین اواخر رهبری یکی از شرکتهای فرچون ۵۰۰ را برعهده داشت. سرگذشت او به گوش همه آشناست، اما تعداد انگشتشماری موفق شدهاند که به جایگاه او برسند.
رویای رسیدن به شغل دلخواه
دوست من در دهه ۱۹۹۰ پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه در یک شرکت کشتیرانی مشغول به کار شد. سال به سال ترفیع گرفت و شرکت او به سرعت رشد کرد. درنهایت به مدیریت اجرایی شرکت رسید و سپس مدیرعامل شد. سالانه میلیونها دلار درآمد داشت، به سراسر جهان سفر میکرد و در حضور رهبران تجاری به ایراد سخنرانی میپرداخت.
دوستم در این مدت خودش را آدمی راضی و خوشحال میدانست. با اینحال، حرفهاش چالشبرانگیز بود. فاصله زیادی با خانهاش داشت که به معنی دوری از همسر و دو فرزندش بود. در یکی از جنگلهای شمال کلبه داشت، اما به ندرت فرصت میکرد از آن استفاده کند. مراسم خانوادگی از جمله جشنهای تولد و عروسیها را از دست میداد. گویی برای ورزش، انجام کارهای داوطلبانه یا بردن بچهها به سینما هیچ وقتی نداشت.
بعد ناگهان چه شد؟ کرونا از راه رسید. دوستم و شرکتی که تمام دوران کاریاش را در آن سپری کرده بود، بنا بر دلایلی، تصمیم گرفتند که به همکاریشان خاتمه دهند.
از دست دادن شغل رویایی برای خیلیها ویرانگر است و شاید برای دوستم نیز همینطور بود. اگر هم چنین بود، نمیشد متوجه آن شد؛ چون زیاد بروز نمیداد.
او خود را در دلِ زندگی روزمره و مسئولیتهای جدیدش انداخت. در سازمانهای حامی جوانان داوطلب شد. مربیگری تیم فوتبال پسرش را برعهده گرفت. در مراسم رقص دخترش شرکت کرد و بچههای دبیرستان را با ماشین به مراسم رقص برد. هفتهای دو مرتبه با ماشین بچهها را به تمرین میبرد.
هدف این نیست که بگویم این چیزها باعث خوشحالی و رضایت بیشتر دوستم میشدند، اگرچه تصور میکنم بابت این چیزها واقعاً خوشحالتر و راضیتر بود. نکته اصلی این است که اطرافیان او آنقدر به موفقیت رسیدند که هرچه بگویم کم گفتهام.
سازمانهایی که او در آنها فعالیت میکرد پیشرفت زیادی داشتند و خانوادهاش به شکلی محسوس به رشد و بالندگی رسیدند. بهطور مشخص، شاهد رشد پسرش بودم که هم میتوانست رهبر خوبی باشد، هم ورزشکار و انسان.
اگر دوستم همچنان ۷۵ ساعت در هفته کار میکرد، به نظرم هیچکدام از این تغییرات رخ نمیدادند.
«هرچیزی هزینهای دارد»
ماجرای دوستم را به این دلیل تعریف نکردم که بگویم نباید شغل رویاییمان را دنبال کنیم. هدف این بود که نشان دهم رسیدن به آرزوها هزینه دارد.
به قول ریچارد لورنس، اقتصاد بیش از هرچیز یک واقعیت بنیادین را به ما گوشزد میکند: هرچیزی هزینهای دارد. «با هر تصمیمی که بهعنوان یک فرد مستقل، رهبر تجاری، سیاستگذار یا مقام دولتی میگیرید، در مسیری قدم برمیدارید که درهای زیادی به روی شما گشوده شده و درهای دیگری به روی شما بسته میشوند.»
این مسئله در علم اقتصاد تحت عنوان هزینه فرصت شناخته میشود و به منزله آورده بالقوهای است که آن را به دلیل انتخاب یک گزینه دیگر از دست میدهید.
ما اغلب هزینه فرصت را از دریچه پول بررسی میکنیم. اگر برای بلیت مسابقه سوپر بول ۵ هزار دلار هزینه کنم، دیگر نمیتوانم آن ۵ هزار دلار را برای پیشپرداخت خانهام بپردازم. اگر ۱۰ دلار بابت نوشیدنی و کباب هزینه کنم، دیگر نمیتوانم با آن ۱۰ دلار میوه بخرم.
البته هزینه فرصت فراتر از پول است. هر انتخابی که میکنیم، هزینهای دارد.
با اینحال، این مسئله نباید باعث نگرانیتان شود. هزینه فرصت جزو اصول اقتصاد است.
توماس سووِل میگوید: «هیچ راهحلی در کار نیست، همه چیز در بدهبستان خلاصه میشود.»
اگر به کنایههای وایلد بازگردیم، میتوان گفت که این مورد هم با یک تراژدی همراه است. نمیتوانیم همه چیز را با هم داشته باشیم. همینکه به آرزوی خود میرسیم، چیز دیگری را از دست میدهیم.
با اینحال، من این مسئله را تراژدی نمیدانم. واقعیت همین است. امیدوارم که با درک بهتر هزینه داشتن یک فرصت و بدهبستانها بتوانیم انتخابهای بهتری داشته باشیم. البته هرکسی میتواند فقط در مورد خودش متوجه این شود که فلان چیز بهتر از چیز دیگری است.
این مسئله ماجرای دوستم را به من یادآوری میکند. گاهی فکر میکنم اگر میدانست چه هزینهای برای او خواهد داشت، باز هم تصمیم میگرفت که به شغل رویایی خود بازگردد یا خیر.
دیدگاه ارائهشده در این مقاله نقطه نظر نویسنده بوده و لزوماً منعکسکننده دیدگاه اپک تایمز نیست.
درباره نویسنده: جان میلتیمور، سردبیر ارشد مؤسسه تحقیقات اقتصادی آمریکا و سردبیر سابق FEE.org است. نوشتهها و گزارشات او موضوع مقالات مجله تایم، والاستریت ژورنال، سیانان، فوربس، فاکس نیوز، واشینگتن اگزمینر و استار تریبیون بودهاند.